۱۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۶:۵۳
کد خبر: ۶۲۲۸۶۹

چگونه به کمک ترامپ جمهوری اسلامی قدرتمند شد؟

چگونه به کمک ترامپ جمهوری اسلامی قدرتمند شد؟
اگر تحریم بد است چرا در صنایعی که تحریم بوده ­ایم بیشتر از بقیه پیشرفت کرده‌­ایم؟ چرا در ساخت خودرو و موبایل و ... هیچوقت به جایی نرسیده‌­ایم؟

به گزارش خبرگزاری رسا، حسین رجایی نوشت: سه سال پیش، پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، می‌شد نشانه­‌های آشکار یأس از شکست هیلاری کلیتون و وحشت از پیروزی دونالد ترامپ را در چهره برخی از نگرش­های خاص سیاسی در کشور دید. نگرش­های سیاسی که همواره ترس از سایه جنگ را در بین عموم مردم تبلیغ کرده و هرگونه مذاکره و توافق با غرب را بزرگترین دستاورد جمهوری اسلامی معرفی میکردند.

برخلاف جریان سیاسی یاد شده، بسیاری از جریانات انقلابی، به دلایلی چند، ریاست­ جمهوری ترامپ را به هیلاری کلینتون ترجیح می­دادند (نگارنده همان زمان در چندین مطلب، به این مهم تصریح کردم). البته برای معتقدان به مسیر مقاومت، هویت آمریکا بیش از شخصیت سردمداران آن دارای موضوعیت است. این رئیس ­جمهور و آن رئیس ­جمهور، آنقدرها تفاوت ندارد که قاعده کلی "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" را در مناسبات ما با ایالات متحده نقض کند ولی نمی­توان انکار کرد که برخی دولت­های آمریکا تسهیلات و فرصت­های بیشتری را در اختیار انقلاب اسلامی قرار داده ­اند کما اینکه "جنگ سخت" بوش، فرصت­های بیشتر و چالش­های کمتری از "جنگ نرم" اوباما داشت.

پارادوکس عجیبی است کسانی که خود را مرید جریان مدرن علم می­دانند اما در موضوع "انقلاب اسلامی" از رویکرد تجربه ­گرا و اثبات­گرای آن بهره نمی­ برند و همچنان در ترس و واهمه از هیولای پوشالی غربی هستند که بالاخره (پس از گذشت چهل سال!) کی قرار است بیاید و کار جمهوری اسلامی و اعوان و انصارش را یکسره کند!؟ کی قرار است آن موشکی که کل تجهیزات نظامی ما را از کار می­اندازد!! به سوی ما پرتاب کند!؟ کاش از خود می­پرسیدند مهم­ترین چیزی که تجربه این چهل سال به ما می­گوید، چیست؟ جز این است که جمهوری اسلامی، هر چالشی را که دشمنانش بر سر راه او قرار می­دهند، به فرصت بزرگی برای خود مبدل کرده و با هر ضربه‌­ای قویتر از گذشته می­شود!؟ این خاصیت مقاومت، توکل به خدای متعال و اتکا به خود به جای امید بستن به بیگانه است. 

نیم­ نگاهی به روند عمده تحولات این چهل ساله بیاندازید:

ابتدا جریان نفوذی و منافق را در کشور فعال کردند تا انقلاب از درون متلاشی شود ولی باعث تصفیه جریان لیبرال و آمریکادوست از بین نیروهای انقلابی و در نتیجه افزایش مصونیت انقلاب شدند (برعکس داستان مشروطه و ملی شدن صنعت نفت که خیزش­های مردمی را دقیقاً همین جریانات به شکست کشاندند). در ادامه همین حرکت، شگرد "براندازی نرم" (کودتای مخملی) را در پیش گرفتند. تلفیقی از نفوذ سیاسی، امنیتی و اقتصادی در جایگاه­‌های حساس و مهم کشور با تهاجم نرم فرهنگی و ترویج علوم انسانی غربی که به صورت چرخه­‌های چندساله به بستر‌سازی و جریان­‌سازی پرداخته و در فتنه ­های 78، 88 و دیماه 96 بروز و ظهور یافته است. در نهایت اما، اقدامات براندازانه یاد شده نیز اسباب پالایش دوره­ای انقلاب اسلامی از ناخالصی­‌های لیبرال سرمایه­‌داری شده و از طریق ریزش­ها و رویش­های جدید، پایه‌­های انقلاب را مستحکم‌­تر ساخته است.

جنگ نیابتی 8 ساله­ای را به کمک صدام بعثی به ملت ایران تحمیل کردند تا به گمان خود با فتح چند روزه تهران، کار انقلاب اسلامی را یکسره کرده و جلوی گسترش ایدئولوژی انقلاب اسلامی را در ورای مرزهایش بگیرند ولی نه تنها شکست خوردند، ظرفیت­های عظیم تاریخی، انسانی و معنوی موجود در ملت ایران را آزاد کرده و با افزایش خودباروی و اعتماد به نفس ملی، میل به خودکفایی و رهایی از وابستگی را (به ویژه در حوزه دفاعی و امنیتی) در ملت ایران تقویت نمودند.

با حمله به افغانستان و عراق و اشغال این دو کشور در نتیجه حادثه مشکوک 11 سپتامبر به گمان خود تهدید عظیمی را متوجه ایران اسلامی محاصره شده کردند ولی در انتها با برجای گذاشتن تلفات بسیار و خسارات مادی هنگفت (هزینه‌­ای بالغ بر 7 تریلیون دلار) شر دشمنان جمهوری اسلامی را از این دو کشور کم کرده و خود بسترساز تشدید روند صدور انقلاب اسلامی شدند.

با منحرف کردن مسیر بیداری اسلامی، درصدد جبران اشتباهات قبلی خود برآمدند. سعی کردند با ساقط کردن متحدان جمهوری اسلامی در لبنان و سوریه و عراق، توسط عمّالی چون داعش و النصره و ... اول سایه تهدید را از سر اسراییل بردارند و سپس زمینه را برای حمله نهایی به ایران فراهم آورند. اما چه شد!؟ مفتضحانه‌­ترین شکست­شان در همینجا رقم خورد. نه حکومت اسد در 3 هفته ساقط شد و نه دولت اسلامی شام و عراقشان آنقدرها که امیدوار بودند دوام آورد. برعکس زمینه برای نفوذ قویتر انقلاب اسلامی در میان آحاد مردم منطقه فراهم گشت.

اگر تا پیش از این، بسیج نیروهای انقلابی تنها درون مرزهای ایران و لبنان قابل فهم و تعریف بود اکنون زنجیره‌­های مقاومت مردمی از فاطمیون و زینبیون در افغانستان و پاکستان تا حشدالشعبی و حرس الوطنی عراق و سوریه، هسته‌­های مقاومت در منطقه را به یکدیگر پیوند داده و به مرزهای فلسطین اشغالی، بیخ گوش اسراییل رسانده است. اکنون در برابر دو بازوی استکبار در منطقه (صهیونیسم و وهابیت)، مقاومت نیز دو بازوی قدرتمند دارد: حزب الله و انصارالله. حکمتی درس­‌آموز است اینکه کشورهایی که ایران را به جلسات تصمیم‌­گیریشان در مورد سوریه راه نمی­دادند اکنون گوشه­ای ایستاده­‌ا‌ند و ناچار رشته امور را به دست سه کشور ایران، روسیه و ترکیه سپرده­اند و اینکه قدرت­های غربی و ثروت­های عربی با همه یال و کوپال و جلال و جبروت ظاهری­شان نه از پس پابرهنگان یمنی برآمدند و نه از پس بسیجیان سوری و عراقی!

پس از نتیجه نگرفتن در حوزه­‌های سیاسی، امنیتی و نظامی، به نظر می­رسد پرده آخر نظام سرمایه‌­داری برای زمین زدن تنها رقیب و آلترناتیو زنده‌­اش در جهان وارد شدن به حوزه اقتصادی و  قطع تبادلات مالی و تجاری ایران با سایر دولت­های جهان از طریق ابزار تحریم بوده است. ضربه‌­ای که به نظر می­رسد کاری­تر از دیگر ضربات وارد آمده به انقلاب اسلامی بوده و بیشترین امیدها را برای دشمنانش به ارمغان آورده باشد. احتمالاً جمهوری اسلامی در این میدان نبرد به این دلیل بیشتر آسیب­ پذیر بوده که برخلاف حوزه‌­های نظامی و امنیتی، میدان­‌داران حوزه اقتصادش نه تنها قرابت کمتری با اصل مقاومت داشته­‌اند بلکه بیشتر با مبانی لیبرال سرمایه­‌داری غرب عجین بوده‌­اند.

مشخصاً در هر حوزه­ای که ما بنیان­‌های تمدنی بیشتری را از تمدن غرب به عاریت گرفته­‌ایم برای رهایی از چنگال امپریالیسم غربی مصائب بیشتری نیز داشته‌­ایم کمااینکه وقتی مظاهری از ورزش و هنر را در قالب صنعت فوتبال، صنعت سینما، صنعت موسیقی و ... تمام و کمال از غرب وارد کرده­‌ایم الان باید چوب فرهنگ­سازی‌­ها و سلبریتی­‌سازی­‌هایش را بخوریم. جمهوری اسلامی  به هر روی وارث بخش قابل توجهی از مدیران، فعالان اقتصادی و نظریه­‌پردازانی است که با نظام سرمایه­‌داری خو گرفته­ اند. با نظامی که در آن ارزش­هایی چون ورزش، هنر،  طبابت و تعلیم و تعلم در اصل دکان­هایی هستند برای کسب سود، صنایعی هستند برده پول. دشمن به خوبی این پاشنه آشیل را شناخت و ضرباتش را متوجه آن نمود. در نتیجه، همینجاست که مذاکره بر مبارزه مقدم می­شود.

البته تحریم­ها از همان ابتدا همزاد با انقلاب بوده ­اند لیکن در تحریم­های هسته­ ای به بلوغ و قوت رسیده­اند. در مسئله هسته ­ای، دوبار ما را به مذاکرات طولانی و پرطمطراق با غرب واداشته­ اند که هر دوبار هم به شکست انجامید. اکنون اما انگار باید قدردان "فشار حداکثری" ترامپ باشیم که بلاخره فرهنگ چشم به دست قدرت­های بیگانه داشتن را در بین مردم و مسئولان ما تضعیف نمود. باعث شد بیشتر به توانایی­ها و ظرفیت­های خود رو کرده و راه­ حل­ها را در درون کشور خود جستجو کنیم.

از دوره­ای که برداشته شدن تحریم­ها، همه­ چیز (حتی آب خوردن­مان) را حل می­کرد دیرزمانیست گذشته و این روزها کمتر کسی در ایران منتظر دستان آمریکا و اروپاست. اکنون که شاهرگ­های تزریق دلارهای نفتی به مویرگ تبدیل شده، به­سان فرزندی که پول تو جیبی ­اش قطع شده به خود آمده­ و فهمیده­ ایم باید روی پای خود بایستیم. دولتی که میخواست به حساب­های مردم سرکشی نکند اکنون با ولع به دنبال کمترین مالیات وصول نشده یا ثروت انباشته شده است. مفسدانی که با خیال آسوده از لانه‌­های خود بیرون خزیده بودند تا بار دگر از نمد تحریم­ها کلاهی برای خود بسازند اکنون یک به یک از عرصه جامعه پاکسازی می­شوند. بودجه­ ها با دقت بیشتر و صرفه­ جویانه­ تری تنظیم شده و جلوی ریخت و پاش­‌ها بیشتر گرفته می­شود و از همه مهمتر اینکه به خلاقیت، صنعت و تولید ملی بیشتر بها داده می­شود.

با همین دست فرمان امید زیادی می­رود که در روزگاری نه چندان دور، موتور محرکه اقتصاد ما نه منابع زیرزمینی که قدرت تفکر و خلاقیت­مان باشد. اگر فکر می­کنید در آنچه در خصوص مقاومت­تر شدن اقتصاد ما و خوداتکاتر شدن آن گفته شد غلوّی صورت گرفته است به این نکته توجه کنید: اقتصادی که تا سه سال پیش با یک تهدید به تحریم ترامپ، قیمت دلار و طلا و خودرو و مسکن­اش سر به فلک می­کشید اکنون در برابر زدن پهپاد آمریکایی و گرفتن نفتکش انگلیسی و تهدید به جنگ هم خم به ابرو نمی­آورد. البته که بعد روانی نقش مهمی در این افزایش مقاومت دارد لیکن حتما تصدیق میفرمایید که بعد روانی هم مؤلفه­ ای مهم از قدرت اقتصادی هر جامعه­ است.

اکنون سؤال اینست که با هیلاری کلینتون میخواستیم چه مسیری را ادامه بدهیم!؟ چند سال دیگر معطل به بازی چماق و هویج مذاکره و فشار باشیم؟ چندسال دیگر به جای تکیه بر نبوغ جوانانمان به قهر و آشتی­های پژو فرانسه و زیمنس آلمان دل خوش کنیم؟ چرا کشوری که فناوری پهپاد و موشک­اش آمریکای ابرقدرت را در خلیج فارس به زانو درآورده، مدیران خودروسازی­ اش باید ملتمس فرانسوی­ها باشند؟ آیا جوانانی که ماهواره می­سازند و انرژی هسته­ ای تولید می­کنند از ساختن خودرو عاجزند!؟ اگر تحریم بد است چرا در صنایعی که تحریم بوده­ ایم بیشتر از بقیه پیشرفت کرده­ایم؟ چرا در ساخت خودرو و رایانه و موبایل و تلویزیون و ... که هیچوقت مشمول تحریم فناوری نبوده به جایی نرسیده‌­ایم؟ 

به نظر می­رسد ذکر یک نکته هم برای کسانی که 40 سال است چرتکه به دست گرفته­ و میلیاردها دلاری که از فروش اسلحه به جیب آمریکایی­ها رفته و یا از کاهش فروش نفت به جیب ما نرفته است را محاسبه می­کنند و به رخ انقلاب میکشند، خالی از لطف نباشد. به همین سعودی­ها و دیگر دوستان خلیج­ فارسی­شان نگاه کنید: با جمعیت­های به مراتب کمتر، ده­ها برابر ما گاز و نفت فروخته­اند.

خب، اکنون جز مشتی برج و باروهای رنگارنگ چه دارند وقتی حتی از پس اراده مردمان فقیرترین کشور عربی هم برنمی­آیند؟ و وقتی 40 سال است در مقابل ایران اسلامی بازنده میدان هستند؟ اصلاً خلیج فارسی­ها نه، نگاه کنید به همان ابرقدرت آمریکا، مگر جز اینست که از 11 سپتامبر 2001 تا کنون بیش از 7 هزار میلیارد دلار در منطقه ما هزینه کرده و همه میوه هایش را فقط جمهوری اسلامی چیده؟ (این 7 هزار میلیارد را در همان چرتکه ­تان بزنید معادله اسلحه و نفت حل میشود!). ثروت واقعی از چاه­های نفت بیرون نمی­آید، از پس قدرت اندیشه و اراده و ایمان ملت­هاست که زاده می­‌شود. /1360//101/خ

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
رسول مشایخی
Iran, Islamic Republic of
۱۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۹:۴۴
تحلیل جالبی بود
0
0