چگونه به کمک ترامپ جمهوری اسلامی قدرتمند شد؟
به گزارش خبرگزاری رسا، حسین رجایی نوشت: سه سال پیش، پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، میشد نشانههای آشکار یأس از شکست هیلاری کلیتون و وحشت از پیروزی دونالد ترامپ را در چهره برخی از نگرشهای خاص سیاسی در کشور دید. نگرشهای سیاسی که همواره ترس از سایه جنگ را در بین عموم مردم تبلیغ کرده و هرگونه مذاکره و توافق با غرب را بزرگترین دستاورد جمهوری اسلامی معرفی میکردند.
برخلاف جریان سیاسی یاد شده، بسیاری از جریانات انقلابی، به دلایلی چند، ریاست جمهوری ترامپ را به هیلاری کلینتون ترجیح میدادند (نگارنده همان زمان در چندین مطلب، به این مهم تصریح کردم). البته برای معتقدان به مسیر مقاومت، هویت آمریکا بیش از شخصیت سردمداران آن دارای موضوعیت است. این رئیس جمهور و آن رئیس جمهور، آنقدرها تفاوت ندارد که قاعده کلی "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" را در مناسبات ما با ایالات متحده نقض کند ولی نمیتوان انکار کرد که برخی دولتهای آمریکا تسهیلات و فرصتهای بیشتری را در اختیار انقلاب اسلامی قرار داده اند کما اینکه "جنگ سخت" بوش، فرصتهای بیشتر و چالشهای کمتری از "جنگ نرم" اوباما داشت.
پارادوکس عجیبی است کسانی که خود را مرید جریان مدرن علم میدانند اما در موضوع "انقلاب اسلامی" از رویکرد تجربه گرا و اثباتگرای آن بهره نمی برند و همچنان در ترس و واهمه از هیولای پوشالی غربی هستند که بالاخره (پس از گذشت چهل سال!) کی قرار است بیاید و کار جمهوری اسلامی و اعوان و انصارش را یکسره کند!؟ کی قرار است آن موشکی که کل تجهیزات نظامی ما را از کار میاندازد!! به سوی ما پرتاب کند!؟ کاش از خود میپرسیدند مهمترین چیزی که تجربه این چهل سال به ما میگوید، چیست؟ جز این است که جمهوری اسلامی، هر چالشی را که دشمنانش بر سر راه او قرار میدهند، به فرصت بزرگی برای خود مبدل کرده و با هر ضربهای قویتر از گذشته میشود!؟ این خاصیت مقاومت، توکل به خدای متعال و اتکا به خود به جای امید بستن به بیگانه است.
نیم نگاهی به روند عمده تحولات این چهل ساله بیاندازید:
ابتدا جریان نفوذی و منافق را در کشور فعال کردند تا انقلاب از درون متلاشی شود ولی باعث تصفیه جریان لیبرال و آمریکادوست از بین نیروهای انقلابی و در نتیجه افزایش مصونیت انقلاب شدند (برعکس داستان مشروطه و ملی شدن صنعت نفت که خیزشهای مردمی را دقیقاً همین جریانات به شکست کشاندند). در ادامه همین حرکت، شگرد "براندازی نرم" (کودتای مخملی) را در پیش گرفتند. تلفیقی از نفوذ سیاسی، امنیتی و اقتصادی در جایگاههای حساس و مهم کشور با تهاجم نرم فرهنگی و ترویج علوم انسانی غربی که به صورت چرخههای چندساله به بسترسازی و جریانسازی پرداخته و در فتنه های 78، 88 و دیماه 96 بروز و ظهور یافته است. در نهایت اما، اقدامات براندازانه یاد شده نیز اسباب پالایش دورهای انقلاب اسلامی از ناخالصیهای لیبرال سرمایهداری شده و از طریق ریزشها و رویشهای جدید، پایههای انقلاب را مستحکمتر ساخته است.
جنگ نیابتی 8 سالهای را به کمک صدام بعثی به ملت ایران تحمیل کردند تا به گمان خود با فتح چند روزه تهران، کار انقلاب اسلامی را یکسره کرده و جلوی گسترش ایدئولوژی انقلاب اسلامی را در ورای مرزهایش بگیرند ولی نه تنها شکست خوردند، ظرفیتهای عظیم تاریخی، انسانی و معنوی موجود در ملت ایران را آزاد کرده و با افزایش خودباروی و اعتماد به نفس ملی، میل به خودکفایی و رهایی از وابستگی را (به ویژه در حوزه دفاعی و امنیتی) در ملت ایران تقویت نمودند.
با حمله به افغانستان و عراق و اشغال این دو کشور در نتیجه حادثه مشکوک 11 سپتامبر به گمان خود تهدید عظیمی را متوجه ایران اسلامی محاصره شده کردند ولی در انتها با برجای گذاشتن تلفات بسیار و خسارات مادی هنگفت (هزینهای بالغ بر 7 تریلیون دلار) شر دشمنان جمهوری اسلامی را از این دو کشور کم کرده و خود بسترساز تشدید روند صدور انقلاب اسلامی شدند.
با منحرف کردن مسیر بیداری اسلامی، درصدد جبران اشتباهات قبلی خود برآمدند. سعی کردند با ساقط کردن متحدان جمهوری اسلامی در لبنان و سوریه و عراق، توسط عمّالی چون داعش و النصره و ... اول سایه تهدید را از سر اسراییل بردارند و سپس زمینه را برای حمله نهایی به ایران فراهم آورند. اما چه شد!؟ مفتضحانهترین شکستشان در همینجا رقم خورد. نه حکومت اسد در 3 هفته ساقط شد و نه دولت اسلامی شام و عراقشان آنقدرها که امیدوار بودند دوام آورد. برعکس زمینه برای نفوذ قویتر انقلاب اسلامی در میان آحاد مردم منطقه فراهم گشت.
اگر تا پیش از این، بسیج نیروهای انقلابی تنها درون مرزهای ایران و لبنان قابل فهم و تعریف بود اکنون زنجیرههای مقاومت مردمی از فاطمیون و زینبیون در افغانستان و پاکستان تا حشدالشعبی و حرس الوطنی عراق و سوریه، هستههای مقاومت در منطقه را به یکدیگر پیوند داده و به مرزهای فلسطین اشغالی، بیخ گوش اسراییل رسانده است. اکنون در برابر دو بازوی استکبار در منطقه (صهیونیسم و وهابیت)، مقاومت نیز دو بازوی قدرتمند دارد: حزب الله و انصارالله. حکمتی درسآموز است اینکه کشورهایی که ایران را به جلسات تصمیمگیریشان در مورد سوریه راه نمیدادند اکنون گوشهای ایستادهاند و ناچار رشته امور را به دست سه کشور ایران، روسیه و ترکیه سپردهاند و اینکه قدرتهای غربی و ثروتهای عربی با همه یال و کوپال و جلال و جبروت ظاهریشان نه از پس پابرهنگان یمنی برآمدند و نه از پس بسیجیان سوری و عراقی!
پس از نتیجه نگرفتن در حوزههای سیاسی، امنیتی و نظامی، به نظر میرسد پرده آخر نظام سرمایهداری برای زمین زدن تنها رقیب و آلترناتیو زندهاش در جهان وارد شدن به حوزه اقتصادی و قطع تبادلات مالی و تجاری ایران با سایر دولتهای جهان از طریق ابزار تحریم بوده است. ضربهای که به نظر میرسد کاریتر از دیگر ضربات وارد آمده به انقلاب اسلامی بوده و بیشترین امیدها را برای دشمنانش به ارمغان آورده باشد. احتمالاً جمهوری اسلامی در این میدان نبرد به این دلیل بیشتر آسیب پذیر بوده که برخلاف حوزههای نظامی و امنیتی، میدانداران حوزه اقتصادش نه تنها قرابت کمتری با اصل مقاومت داشتهاند بلکه بیشتر با مبانی لیبرال سرمایهداری غرب عجین بودهاند.
مشخصاً در هر حوزهای که ما بنیانهای تمدنی بیشتری را از تمدن غرب به عاریت گرفتهایم برای رهایی از چنگال امپریالیسم غربی مصائب بیشتری نیز داشتهایم کمااینکه وقتی مظاهری از ورزش و هنر را در قالب صنعت فوتبال، صنعت سینما، صنعت موسیقی و ... تمام و کمال از غرب وارد کردهایم الان باید چوب فرهنگسازیها و سلبریتیسازیهایش را بخوریم. جمهوری اسلامی به هر روی وارث بخش قابل توجهی از مدیران، فعالان اقتصادی و نظریهپردازانی است که با نظام سرمایهداری خو گرفته اند. با نظامی که در آن ارزشهایی چون ورزش، هنر، طبابت و تعلیم و تعلم در اصل دکانهایی هستند برای کسب سود، صنایعی هستند برده پول. دشمن به خوبی این پاشنه آشیل را شناخت و ضرباتش را متوجه آن نمود. در نتیجه، همینجاست که مذاکره بر مبارزه مقدم میشود.
البته تحریمها از همان ابتدا همزاد با انقلاب بوده اند لیکن در تحریمهای هسته ای به بلوغ و قوت رسیدهاند. در مسئله هسته ای، دوبار ما را به مذاکرات طولانی و پرطمطراق با غرب واداشته اند که هر دوبار هم به شکست انجامید. اکنون اما انگار باید قدردان "فشار حداکثری" ترامپ باشیم که بلاخره فرهنگ چشم به دست قدرتهای بیگانه داشتن را در بین مردم و مسئولان ما تضعیف نمود. باعث شد بیشتر به تواناییها و ظرفیتهای خود رو کرده و راه حلها را در درون کشور خود جستجو کنیم.
از دورهای که برداشته شدن تحریمها، همه چیز (حتی آب خوردنمان) را حل میکرد دیرزمانیست گذشته و این روزها کمتر کسی در ایران منتظر دستان آمریکا و اروپاست. اکنون که شاهرگهای تزریق دلارهای نفتی به مویرگ تبدیل شده، بهسان فرزندی که پول تو جیبی اش قطع شده به خود آمده و فهمیده ایم باید روی پای خود بایستیم. دولتی که میخواست به حسابهای مردم سرکشی نکند اکنون با ولع به دنبال کمترین مالیات وصول نشده یا ثروت انباشته شده است. مفسدانی که با خیال آسوده از لانههای خود بیرون خزیده بودند تا بار دگر از نمد تحریمها کلاهی برای خود بسازند اکنون یک به یک از عرصه جامعه پاکسازی میشوند. بودجه ها با دقت بیشتر و صرفه جویانه تری تنظیم شده و جلوی ریخت و پاشها بیشتر گرفته میشود و از همه مهمتر اینکه به خلاقیت، صنعت و تولید ملی بیشتر بها داده میشود.
با همین دست فرمان امید زیادی میرود که در روزگاری نه چندان دور، موتور محرکه اقتصاد ما نه منابع زیرزمینی که قدرت تفکر و خلاقیتمان باشد. اگر فکر میکنید در آنچه در خصوص مقاومتتر شدن اقتصاد ما و خوداتکاتر شدن آن گفته شد غلوّی صورت گرفته است به این نکته توجه کنید: اقتصادی که تا سه سال پیش با یک تهدید به تحریم ترامپ، قیمت دلار و طلا و خودرو و مسکناش سر به فلک میکشید اکنون در برابر زدن پهپاد آمریکایی و گرفتن نفتکش انگلیسی و تهدید به جنگ هم خم به ابرو نمیآورد. البته که بعد روانی نقش مهمی در این افزایش مقاومت دارد لیکن حتما تصدیق میفرمایید که بعد روانی هم مؤلفه ای مهم از قدرت اقتصادی هر جامعه است.
اکنون سؤال اینست که با هیلاری کلینتون میخواستیم چه مسیری را ادامه بدهیم!؟ چند سال دیگر معطل به بازی چماق و هویج مذاکره و فشار باشیم؟ چندسال دیگر به جای تکیه بر نبوغ جوانانمان به قهر و آشتیهای پژو فرانسه و زیمنس آلمان دل خوش کنیم؟ چرا کشوری که فناوری پهپاد و موشکاش آمریکای ابرقدرت را در خلیج فارس به زانو درآورده، مدیران خودروسازی اش باید ملتمس فرانسویها باشند؟ آیا جوانانی که ماهواره میسازند و انرژی هسته ای تولید میکنند از ساختن خودرو عاجزند!؟ اگر تحریم بد است چرا در صنایعی که تحریم بوده ایم بیشتر از بقیه پیشرفت کردهایم؟ چرا در ساخت خودرو و رایانه و موبایل و تلویزیون و ... که هیچوقت مشمول تحریم فناوری نبوده به جایی نرسیدهایم؟
به نظر میرسد ذکر یک نکته هم برای کسانی که 40 سال است چرتکه به دست گرفته و میلیاردها دلاری که از فروش اسلحه به جیب آمریکاییها رفته و یا از کاهش فروش نفت به جیب ما نرفته است را محاسبه میکنند و به رخ انقلاب میکشند، خالی از لطف نباشد. به همین سعودیها و دیگر دوستان خلیج فارسیشان نگاه کنید: با جمعیتهای به مراتب کمتر، دهها برابر ما گاز و نفت فروختهاند.
خب، اکنون جز مشتی برج و باروهای رنگارنگ چه دارند وقتی حتی از پس اراده مردمان فقیرترین کشور عربی هم برنمیآیند؟ و وقتی 40 سال است در مقابل ایران اسلامی بازنده میدان هستند؟ اصلاً خلیج فارسیها نه، نگاه کنید به همان ابرقدرت آمریکا، مگر جز اینست که از 11 سپتامبر 2001 تا کنون بیش از 7 هزار میلیارد دلار در منطقه ما هزینه کرده و همه میوه هایش را فقط جمهوری اسلامی چیده؟ (این 7 هزار میلیارد را در همان چرتکه تان بزنید معادله اسلحه و نفت حل میشود!). ثروت واقعی از چاههای نفت بیرون نمیآید، از پس قدرت اندیشه و اراده و ایمان ملتهاست که زاده میشود. /1360//101/خ