چگونه ارتباط متقابل و پر منفعت دانشگاه با صنعت را جدی تر بگیریم؟
به گزارش خبرگزاری رسا، در کشور ما دولتهای مختلف می آیند و میروند اما زیربنای پیشرفت علمی و توسعه تکنولوژیکی کشور یعنی ارتباط صنعت و دانشگاه و هم افزایی متقابل این دو نهاد در عمل بوجود نمیآید. تا جایی که رهبری در یکی از سخنرانیهای اخیر خود ضمن اهتمام بر نقش پژوهش بر جدی گرفتن ارتباط صنعت و دانشگاه تاکید چند باره کردند.حال آنکه دولتها اگر بر منافع چند چهار ساله خودشان نیز تمرکز داشته باشند باید این توصیه را پیشتر اجرا میکردند. تا موجبات نوآوری فنآورانه و دانش بنیان شدن صنایع و در نتیجه درآمد و اقتدار بیشتر دولتشان را ایجاد میکردند.
تحقیق و توسعهای و نوآوری مهمترین ابزار قدرت اقتصادی و نظامی میباشند. در دنیای امروز آن دولتهایی که با زورگویی به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیستند یا دولتهایی که دولتهای جعلی درست میکنند به دلیل این است که صرفا در یکصد سال اخیر نتیجه تحقیق و توسعه و نوآوری شان پربارتر از سایر کشورها بوده است. خروجی تحقیق و توسعه و نوآوری ،محصول و یا خدمت تکنولوژی بر است .اگر بدانیم خواستگاه تکنولوژی در دانشگاه و محل استقرارش در صنعت است به طور کامل متوجه حد پر منفعت بودن ارتباط صنعت و دانشگاه میشویم.
با مطالعه سهم سرمایه گذاری و عملکرد تحقیق و توسعه یی در ارتباط صنعت و دانشگاه، کشورها را میتوان به چند دسته تقسیم كرد:دسته اول کشورهایی که نظامی مبتنی بر دانشگاه دارند مانند ترکیه ،دولت در این کشورها سهم سرمایه گذاری و عملکرد تحقیق و توسعه ای بسیار زیاد دارد و نظام علمی پژوهشی گسترده شده است بر مبنای دانشگاه و مراکز تحقیقاتی دولتی مانند ایتالیا،نیوزلند،لهستان،پرتغال و مکزیک. البته کشورهایی مانند مجارستان و ایسلند هم نظام هایی مبتنی بر تحقیقات دولتی دارند.
دسته دوم کشورهای دارای سهم سرمایهگذاری و عملکرد تحقیق و توسعه ای دولتی متوسط می باشند مثل کانادا و انگلستان این دسته از کشورها نظام مبتی بر دانشگاه دارند.کشورهایی مانند دانمارک،فنلاند و آلمان هم نظام گسترده مبتنی بر دانشگاه و مراکز تحقیقاتی دولتی دارند مانند برنامه zim در آلمان.دسته سوم دولت هایی می باشند که دارای سهم سرمایه گذاری و عملکرد تحقیق و توسعه ای کم دولتی می باشند مانند بلژیک،ایرلند،ژاپن،سوئد و سوئیس و آمریکا.
اینكه كشور ما جزء كدام دسته است موضوعی مشخص است،اما به هر حال در همه کشورهای مذکور چند طرح رایج برای ارتباط متقابل دانشگاه با صنعت وجود دارد. طرح اینترن شیپ(intenship) در این طرح یک کار گروه سه گانه بین دانشجویان ،اساتیدشان که معمولا اعضای هیئت علمی دانشگاه ها هستند و مدیران و متخصصان صنایع ایجاد می شود و دانشجویان با رشته های گوناگون و متجانس در چند رشته یا گرایش و مخصوصا رشته های میان رشته یی، پس از بررسی حضوری مشکلات صنعت راهکارشان را برای رفع این مشکلات در کار گروه سه گانه ارائه میدهند و بدین ترتیب از دوره دانشجویی با مشکلات صنعت درگیر می شوند.
طرح اکسترن شیپ(extenship) در این طرح دانشجویان صنایع مختلف را از نزدیک مطالعه و بررسی می کنند و از یک روز تا یک ماه در کارخانه و بخش صنعت می مانند و زندگی می کنند تا بتوانند با تحلیل جامع از صنایع مختلف استعداد خودشان و شغل آینده شان در صنعت را پیدا کنند. طرح کو_آپ (co oprative education) در این طرح دانشجو به صورت علمی کاربردی پنج ترم تحصیلی را به شکل تمام وقت در صنعت به کار اجرایی و مطالعه تحقیقی همزمان می پردازد. به این ترم ها ترم کاری و ورک ترم(work term) میگویند.
مدلهای ارتباط با صنعت اولینش مدل سوسیالیستی که نسل اول مارپیچ سه گانه است و نام دیگرش دولت قویاست به دلیل اینکه دولت ،روابط میان دانشگاه و صنعت را کنترل میکند ،مانند گذشته کشورهای اروپای غربی و آمریکای لاتین. نسل دوم مدل مارپیچ سه گانه که هریک از سه پیچش دولت،دانشگاه و صنعت به صورت کاملا مستقل توسعه یافته اند و از یک دیگر جدا شده اند اما در نسل سوم از مدل پیچش سه گانه که انتظار خلق یک زیربنای دانش بر حسب همپوشانی سه شریک اساسی دولت ،صنعت و دانشگاه در آن بوجود آمده است جای خالی فرهنگ و رسانه دیده می شود.
فرهنگ سازمانی دانشگاهی ها که مبتنی بر ارتباط با صنعت باشد. فرهنگ سازمانی صنایع که الزام حضور دانشگاه را درک می کنند و رسانه هایی که از صنایعی که به دانشگاه رجوع می کنند و دانشگاه هایی که در جذب صنایع موفق هستند، حمایت کنند. به همین دلیل کاریانس و کمپبل در سال ۲۰۰۹ یک پیچش با عنوان( جامعه رسان بنیان و فرهنگ بنیان) یا جامعه مدنی به پیچش سه جانبه دولت ،دانشگاه و صنعت اضافه نمودند و پیچش چهار جانبه را ایجاد کردند. این پیچش چهارم نقش رسانه،صنایع خلاق،فرهنگ،ارزش ها، سبک زندگی و هنر را توسط یک طبقه خلاق در مدل ارتباط صنعت و دانشگاه مشارکت می دهد.
همین دو دانشمند در سال ۲۰۱۰ مدل پیچش پنج جانبه را با اضافه کردن محیط طبیعی مفهوم سازی کردند. این مدل از یکسو متصل به دانش و نوآوری و از سوی دیگر متصل به محیط است.لیدسدروف در سال ۲۰۱۲ مدل پیچش n تایی را مطرح کرد که درآن انواع واسطه ها و کدها دیده شده اند از اقتصاد، سیاست، علم،فرهنگ،بازرسی،نظارت و ...
مدلی که در کشور ما باید بر روی قسمت نظارتش تاکید کرد نظارتی که میتواند ضمانت اجرایی توزیع صحیح اعتبارات تحقیقاتی و کنترل و نظارت بر هزینه کردن آنها توسط افراد خاص باشد .انتظار از جامعه ما که به سمت فراصنعتی شدن میرود و جامعهای با شعار دانش محور بودن است این است که انطباق مدل پیچش n جانبه باخود و انعکاس آن در نظام ملی نوآوری و نقشه جامع علمی کشورش را جدی بگیرد و این نوع روابط که اصلی ترین آفت ماهوی پژوهش هستند را متوقف بکند.
ناتوانی وزارت علوم تحقیقات و فناوری و وزارتخانه های صنعتی در برقراری ارتباط با صنعت و ضعف شورای پژوهشهای علمی در ایجاد هماهنگی میان دولت صنعت و دانشگاه موجب شده که صنعت نتواند زبان دانشگاه را درک کند و فرهنگ دانش بنیان بودن را از دست بدهد و دانشگاه نیز فرهنگ سازمانیش بر مبنای تحقیقات بنیادی باشد و نه تحقیقات کاربردی موردی مورد نیاز مستقیم صنعت که امروز با تعقیب این فرهنگ سازمانی میتوانیم کاری کنیم که هرکدام از این دو نقش دیگری را بر عهده بگیرند.
دانشگاه با استفاده از تجهیزات انکابتور به عنوان موسس و بنیانگذار صنایع عمل کند مانند عملکرد بنیاد ملی علوم در آمریکا که با تصویب قانون SBIR و برنامه CAP و FAST آزمایشگاههای تحقیقاتی دانشگاههارا در اختیار جامعه صنعتی قرار داده تا دوباره کاریها کم شوند و همکاریهای فزاینده و بهره برداری از تسهیلات فراوان و مفید حاصل شود بدین ترتیب صنعت درون زا شده و تعداد پتنت ها و نوآوریهای فناورانه و کار آفرینی و درآمد زایی و رشد اقتصادی افزایش می یابد./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: رسالت