نتیجه جامعه دنیامدار، تأمین امنیت کفار است
به گزارش خبرگزاری رسا، متن زیر سخنرانی شب هشتم محرم جناب آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری؛ مدرس سطح خارج حوزه علمیه قم و رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که به تاریخ ۲۶ شهریورماه ۹۷ ایراد شده است. ایشان در ادامه بحث سوره مبارکه منافقون بیان میکنند یکی دیگر از اقدامات منافقین شکستن روابط امت بر محور محبت امام است. یکی از آنها روابط مالی است که اگر از محور محبت امام خارج شود بر مدار دنیاطلبی و منفعت خواهد بود. ازدیگر اقدامات منافقین آن بود که به شهری که بر محوریت پیامبر ساخته شده ورود کنند و میزان عزت و ذلت را در آن تغییر دهند. خدای متعال میفرماید که نبی اکرم و اوصیای ایشان عزتشان را از تکیه بر خدا آوردند و بر عکس، خیال منافقین هر کسی به پیامبر وصل شود عزیز خواهد بود و هر کس جدا شود با نفس شیطان ذلیل میشود.
مشروح سخنرانی آیتالله میرباقری به شرح زیر است:
اقدامات منافقین علیه نبی اکرم (ص)؛ خطاب خدا به دو جبهه حق و باطل
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه و افضل سفرائه حبیب اله العالمین ابا القاسم محمد. و صلی الله علی اهل بیته المعصومین الهداه المهدیین سیما بقیه الله فی الارضین ارواحنا لتراب مقدمه لفداء واللعنه علی اعدائهم اجمعین. در سوره جمعه و منافقون یک شمایی از طرح کلی نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و صف آرایی دشمنان و نقشه های آنها ذکر شده است. در ضمن سوره منافقون بعد از معرفی این جریان و این که اینها به سبب فسقشان مستحق رحمت و مغفرت نیستند و استغفار و اقدام حضرت برای تطهیر جبهه آنها نیست دو طرح آنها را قرآن ذکر فرموده که یک طرح برای پراکنده کردن و ایجاد انفضاض است که ادامه همان طرحی است که در سوره جمعه توضیح داده شد. در سوره جمعه صحبت از تجارت و لهوی بود که برای پراکنده کردن امت از حول وجود مقدس نبی اکرم است؛ یعنی در مقابل حضرت که میخواهد اقامه ذکر الهی کند تا عالم مسجد بشود آنها بساط لهو و تجارت به پا میکنند و عالم را به محیط لهو و تجارت تبدیل میکنند.
ادامه آن طرح هم این است «لَا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّـهِ حَتَّى یَنفَضُّوا»(منافقون/۷) یعنی مردم وقتی جلب و دلخوش به لهو و تجارت شدند امکانات را از آنها دریغ میدارند که از دور حضرت پراکنده شوند؛ لذا برای پراکنده سازی امت حضرت دستور به محاصبره حضرت و منع کردن از امکانات میدهند. فراعنه امروز عالم هم همین هستند. یادم است دهههای گذشته یکی از این متفکرین و عُمَد فکری و پرچم داران فکری عُمَد نار و آمریکا گفته بود که ما اجازه نمیدهیم که اسلام مسلمانها و جمهوری اسلامی با امکانات و با تمدن ما بجنگند و ما این امکانات را از آنها دریغ میکنیم و این طرح دشمن است.
خدای متعال در مقابل این طرح یک پاسخی به منافقین و یک دستوری به ما میدهد، پاسخی که به منافقین میدهد این است «وَ لِلَّـهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَـکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَفْقَهُونَ» یعنی خزائن این امکاناتی که در دست شما است در محضر خدای متعال است. اگر جبهه حضرت با پول ریختن اصلاح و ساخته میشد ما خودمان درهای خزائن را باز میکردیم؛ اما جبهه حضرت با استقامت و صبر و عبور از مشکلات ساخته میشود و شما هم به طرح حضرت کمک میکنید. تکلیفی هم که بر ما معین میکند این است «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ * وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنی إِلى أَجَلٍ قَریبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحین»(منافقون/۹-۱۰) یعنی حساب شما با آنها سواست. آنها امکاناتشان نباید خرج جبهه حضرت بشود؛ زیرا در جبهه سستی ایجاد میکند؛ ولی شما باید امکانات تان را از وجود نبی اکرم که ذکر الهی است دریغ نکنید و به پای حضرت بریزید و برای حضرت خرج کنید.
فرصت کوتاهی است و تا قبل از اتمام فرصت شما وقت دارید که امکانات تان را خرج حضرت کنید. وقتی فرصت تمام شد دیگر آرزو میکنید به شما یک فرصت کوتاهی بدهند تا امکانات تان را صدقه بدهید و صدق خودتان را اثبات بکنید تا جزو صالحین بشوید؛ ولی فرصتی دیگر نیست زیرا «وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون» شما در فرصت کوتاه باید با سرعت و سبقت اقدام کنید و جای تسویف و تأخیر و به امروز و فردا انداختن نیست. وقتی دشمن کار را سخت میکند شما باید امکانات تان را پای حضرت بریزید و این بهترین انفاق است. حاصل این انفاق هم اصلاح خود انسان است و الا خدای متعال میتواند بدون این که ما امکاناتمان را خرج کنیم جبهه حضرت را تأمین کند؛ این که به ما میگویند امکانات تان را برای حضرت خرج کنید برای این است که «وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحین» ما میخواهیم دور حضرت یک امت صالحی باشیم؛ وقتی امت صالح میشویم که امکانات مان را به حضرت برسانیم. اگر نرساندیم، امت صالح و تطهیر نمیشویم؛ زیرا خدای متعال به حضرت میفرماید «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ»(توبه/۱۰۳).
فسق منافقین در قطع رابطه امام و امت
دشمن آن روابط مالی و اجتماعی ای که باید در جامعه مومنین باشد را قطع میکند قرآن میفرماید «و الذین ینقُضُونَ عَهْدَ اللَّـهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ»(رعد/۲۵) «إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» آنها فاسق هستند. این جریان نفاق که دنبال حاکمیت هستند از ادعای شهادت و یمینها و قسم هایشان استفاده میکنند که قدرت را به دست بگیرند اما فاسق هستند زیرا آن رشتهای را که خدای متعال دستور داده رشته که برقرار کنید، قطع میکنند. در روایات فرمودند که آن رشته ولایت نبی اکرم و اهل بیت است. باید این رشته برقرار بشود و تمام روابط اجتماعی مومنین حول این رشته باشد؛ حتی اگر پول خرج میکنند باید در این مسیر خرج بشود؛ اگر صلح یا دشمنی یا دوستی میکنند؛ باید بر محور باشد. این رابطه ای که خدای متعال دستور داده، از جمله روابط مالی و اقتصادی مومنین باید به رابطه با امامشان برگردد.
مرحوم مجلسی در روایات در جلدی که مربوط به وجود مقدس امام زمان است وقتی دوران ظهور را ذکر میکنند، خصوصیاتی را بیان میکنند، چون به خصوص در دوران امام صادق علیه السلام که قیامهایی به حسب ظاهر به نفع علویین اتفاق افتاد از خراسان و کوفه و جاهای دیگر میآمدند محضر حضرت و ادعا میکردند که آقا ما هستیم چرا شما سکوت کردید. حضرت جوابهای مختلفی میدادند یکی از آنها جواب ابوهارون مکی است. یک نفر از خراسان آمده بود و میگفت: ما آماده ایم، حضرت فرمودند: تنور را روشن کنید در آتش بنشینید. شروع کرد عذرخواهی کردن و حضرت مسیر بحث را برگرداندند؛ سپس میگوید که دیدم امام صادق خراسان و همه اهالی آن را میشناسند بعد ابوهارون مکی آمد و بعد از سلام کردن حضرت فرمود: بروید در آتش بنشینید، ابوهارون بند کفشش را باز کرد و رفت نشست. حضرت فرمودند: از این آدمها چند تا دارید؟! آن شخص گفت: از اینها هیچ کس نداریم.(۱)
حضرت وقتی میخواهند بیایند در میدان آدم اینطوری میخواهند. فرماندهای مثل مالک اشتر میخواهند که اگر به او گفتند: کید عمر و عاص را بشکن، بشکند و اگر هم به او گفتند از یک قدمی معاویه برگرد، شمشیر را غلاف کند و اعتراض هم نکند. مثل حبیب و زهیر و بریر میخواهند. ولی در بعضی روایات هم حضرت یک جوابهای دیگری دادند؛ مثلاً شخصی از کوفه آمد و به حضرت عرض کرد: ما آمادهایم حضرت فرمود: شما روابط مالی تان با همدیگر چگونه است. اگر احتیاج داشته باشید و نیازمند باشید درب خانه رفیق تان میروید و در بزنید و اگر خانه نبود به همسرش بگویید همیان او را بیاورد و مهر کیسه را بشکنید و سکه طلا بردارید و مابقیش را بدهید و او هم معترض نباشد؟! عرض کرد: نه، ما اینطوری نیستیم. در روایتی دیگر هم حضرت فرمود: شما نسبت به جانتان بخیل ترید و هنوز مال تان مال امام تان نیست.
در دوران ظهور که دوران مزامله است، اینطوری میشود. یعنی مال گویا مال امام میشود و برای امام باید خرج بشود. هیچ کس برای خودش جیبی ندارد و همه جیبها متعلق به امام است. در یک حدیثی حضرت فرمودند: آیا در ولایت ما به یک جایی رسیدید که حق داشته باشید دست در جیب هم بکنید؟ یعنی یک اجازه عامی داشته باشید؟ گفت: هنوز اینطوری نشدیم؛ حضرت فرمود: پس در جان تان بخیل تر هستید. همه روابط مالی مومنین باید به ارتباط با امام برگردد و باید تمام امکانات خودشان را در اختیار امام قرار بدهند.
روابط مالی در جامعه مومنین
«لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَ لَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّـهِ»(منافقون/۹) نباید هیچ بخشی از اموال انسان لهو انسان نسبت به وجود مقدس نبی اکرم بشود و ما را نباید غافل کند. همه امکانات باید در اختیار او باشد. رابطه ما با امام رابطه محبت است که به رابطه محبت مومنین تبدیل میشود. در روایت آمده که این رابطه موجب انفاق و مواسات و ایثار میشود. «فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ»(معارج/۲۴) ، یعنی هم انفاق میکنیم زیرا پیروان حضرت در مالشان حق معلوم برای دیگران است وهم مواسات است و هم بالاتر از آن «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ»(حشر/۹) یعنی ایثار است؛ چنانچه امام ما هم «یُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ» بود یعنی خودشان با آب افطار میکنند و سه روز گرسنه میمانند و نانشان را به مسکین و یتیم و اسیر میدهند؛ این امام ما است و این شفاعت است. مومنین اگر حول امام جمع شدند رابطه شان با همدیگر رابطه محبت میشود و این محبت امام و محبت ایمانی زیربنای روابط مالی مومنین میشود که جامعه مومنین را اداره میکند. این است که در دستگیری از ضعفا طلبکاری نیست و مثل رابطهای که در خانه است؛ در جامعه اسلامی هم اگر آن رابطهای که خدا فرموده قطع نشود و به هم نخورد، انفاق فرزند بر پدر هم از واجبات است و هیچ منتی هم در آن نیست. آیا در جامعه مومنین پدری منت بر فرزندش میگذارد که من برای شما هزینه میکنم؛ یا مادری بر طفلش منت میگذارد که من لباس شما را میشویم و از خواب خودم میزنم تا شما را بزرگ کنم؟! اصلاً اینطوری نیست.
کفار شیاطین منافقین فاسقین این روابط را به هم میریزند. در غرب دیگر رابطه پدر و مادری نیست و دولت جایگزین این رابطه میشود. به زور از پدر و مادر هزینه میگیرد و خرج بچهها میکند. رابطه عاطفی پدر و مادری را قطع میکند و بچهها را در مهد کودک میبرد و یک نفر دیگر جای آنها را میگیرد. روابط اجتماعی را به هم میزند بعد خانه برای کودکان بی سرپناه درست میکنند. نمیگویم اگر یک جایی یک مومنی بیسرپناه بود ما وظیفه نداریم بلکه در جامعه مومنین این اتفاق میافتد و این اتفاق هم با تکریم میافتد. تعبیر قرآن این است «کَلَّا بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ»(فجر/۱۷) یعنی یتیم مال نمیخواهد بلکه اکرام میخواهد.
وقتی این روابط مالی به هم میریزد، یک چیزی به نام تأمین اجتماعی و بیمه درست میکنند. این کجا جای روابط اسلامی را میگیرد و چطور در آن رشد اتفاق میافتد؛ این رابطه که شما به زور از یک عده ای مالیات بگیرید و به یک عده دیگری بدهید، رشد اجتماعی نمیآورد. آن رابطه مالی اصلاح میکند که مبتنی و بر محور محبت امام است؛ که جمع المال میشوند و نه فقط انفاق میکنند بلکه مواسات هم میکنند؛ یعنی مشکل خودش و برادرش را یکسان میبیند که این امکانات را خرج خودم یا خرج همسایه ام بکنم و اگر مشکل او مهمتر است خرج او میکند. ایثار شکل میگیرد یعنی مشکل خودش بیشتر از اوست ولی باز هم خرج او میکند. خودش گرسنه میماند و لقمه نانش را به مسکین و یتیم و اسیر میدهد. این روابط مالی جامعه مومنین است.
آنها زیربنای آن را قطع میکنند و وقتی قطع شد دیگر نمیشود روبنایش را روابط مالی اسلامی را بگذارید. قرآن میفرماید که اگر منافقین و فاسقین بیایند، آن روابط را به هم میزنند زیرا اینها فاسق هستند و تمام روابط را از مدار امام خارج میکنند. شما مومنین وظیفه تان این است که آن روابط را احیای کنید. «لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُم» شما جای آنها را پر کنید؛ هرچه دشمن سخت تر میگیرد شما بیشتر انفاق کنید.
جبهه مومنین باید اینطور باشد «و َسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ»(آل عمران/۱۳۳) فرصت را از دست ندهید و با سرعت به طرف بهشتی بروید که خدای متعال برای متقین آماده کرده و همه چیز در آنجا آماده است و لازم نیست شما با خودتان چیزی ببرید.
اولین صفت متقین این است «الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»(آل عمران/۱۳۴) در شرایط سخت بیشتر از شرایط آسانی انفاق میکنند؛ یعنی هرچه دشمن فشار میآورد آنها روابط مالی شان بهتر میشود. شرایط اجتماعی ما الان اینطور است یعنی الان دشمن با تمام وجود فشار میآورد و بر فرض که اگر دولت هم خطا نکند و تعمدی نباشد و اقتصاد مردم را گروگان برجامها نگرفته باشند؛ که حالا ان شاء الله اینطوری نیست؛ اما دولت جای ما را نمیگیرد. هرچه هم دولت هزینه کند جامعه اسلامی اینطور ساخته نمیشود. ما خودمان باید روابط مان روابط ایثار و انفاق باشد؛ تا صالح بشویم و امت صالح درست بشود.
آیا اقوام نمیتوانند برای این که سد ثغور اسلام بشود ضعفای اقوام خودشان را در محبت نبیاکرم جمع و جور کنند؟! یک موقع آدم شکم های گرسنه و پاهای برهنه و بدن های عریان و اندام های تکیده را میبیند و عاطفه آدم تحریک میشود و انفاق میکند که خوب است؛ ولی این انفاق عالی نیست؛ انفاق عالی این است که انسان برای اصلاح روابط جامعه مومنین و برای این که دلهای تشنه را به خدا برساند و برای این که سد ثغور جامعه حضرت را بکند انفاق میکند که این انفاق فوق العاده است. زیرا «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِم بِهَا وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَّهُمْ»(توبه/۱۰۳) یعنی عالم را تطهیر میکند. این مال را وقتی به حضرت میرسانی جانت اصلاح میشود و خودت تطهیر میشوی. در آیه یک اضافه هم دارد که انوار صلوات حضرت مردم را به مرحله سکونت و آرامش میرساند که همه امکاناتش را میدهد ولی آرام است.
مثل اصحاب سیدالشهداء که خونشان را میدادند اما آرام بودند؛ این به دلیل آن صلوات است؛ چون وقتی جانت را به امام وصل میکنی جانت تطهیر میشود و الا امام چه احتیاجی دارد؛ شب عاشورا به حبیب فرمود: بروید، ولی وقتی حبیب میماند و خودش را متصل میکند، امام او را تطهیر میکند. صلوات حضرت است که آنها را به مرحله سکینه و طمأنینه و آرامش نفس میرساند.
روابط جامعه مومنین باید اینطوری باشد اما آنها این روابط را به هم میریزند. قرآن میفرماید «لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّه» هرچه آنها تلاش کردند تا به هم بریزند، شما این روابط را مستحکم کنید و همه چیزتان را پای حضرت بریزید. این کلمه ذکر است که آمده تا عالم شما را عالم ذکر کند. اگر حول او جمع شدید همه عالم ذکر میشود و بازار و مدرسه و اداره تان هم مسجد میشود. لذا اگر رفتید ذیل منافقین آنها میکده به پا میکنند و در میکده نماز هم لهو است. این طرح اول آنهاست که حالا ان شاءالله اگر خدای متعال توفیق بدهد یک ادامهای دارد که ذیل آیات اول سوره بقره تقدیم میکنم.
محوریت و میزان اعمال در شهر نبی اکرم و شهر ولات طاغوت
نقشه دوم منافقین این است که «لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»(منافقون/۸) یعنی اگر ما به مدینه برگردیم عزیزها اذل را خارج میکنیم. برای این آیه یک شأن نزولی گفتند که عبدالله بن ابی بعد از جنگ در راه گفت که برگردیم مدینه مهاجرین و حضرت را از مدینه بیرون میکنیم.
این ظاهر تعبیر است ولی باطن طرح منافقین این است که به مدینه رجوع کنند. حضرت یک مدینه النبی و بلد الامین درست کردند؛ البته وقتی مدینه نبی و بلد امین است. که همه چیز بر مدار روح و جان نبی اکرم باشد. همانطور که ائمه علیهم السلام عناصر الابرار هستند و اگر کسی جزو ابرار شد عناصر وجودیش از محیط ولایت امام جاری میشود؛ ارکان البلاد هم هستند یعنی اگر بلدی حول امام جمع شد رکنش روح امام است.
شهر چطور درست میشود؟ انسان هایی هستند که یک نظام نیازمندیهایی دارند و دور هم جمع میشوند و متناسب با نظام نیازمندی هایشان ساختار طراحی میکنند: بیمارستان و شبکه بهداشت و شبکه آموزش میخواهند و بازار میخواهند. فیزیک شهر تجسد روح آدمهایی است که در این شهر زندگی میکنند. اگر میخواهید نظام نیازمندی و ارضاء یک مردمی را ببینید که چطور تأمین میکنند، به فیزیک و تجسد شهر نگاه کنید. شهر مومنین پر از مسجد است. اگر یک شهری رفتید که مسجد ندارد بدانید اینها اهل عبادت نیستند. اگر دیدید در یک شهری میکده است بدانید اینها اهل حرام هستند. فیزیک شهر، فرهنگ مردم نیازمندی های مردم تجسد نیاز و ارضاء مردم است.
این نیاز و ارضاء را هم ولات جامعه درست میکنند. مدیران مادی و مردم حریص به دنیا درست میکنند. تمام نیازمندی هایشان حول حرص به دنیاست؛ و مسجدشان فرع بر میکده و بازارشان است. بازار درست میکنند و آدم های سودجو و منفعت طلب و انسان بازار درست میکنند که نیازهایش حول نیازهای مادی و بر محور نفسش است.
هر شهری تجسد روح ولاتش است و آنها هستند که ارواح را میسازند و ارواح هستند که شهر را میسازند. شهر مومنین یک جور است شهر کفار یک جور دیگر است. شهرهای مومنین بر محور مکه ساخته میشود. شهرهای مادی بر محور قبله خودشان است. مثلاً قبلهشان نیویورک است و همه چیزشان صبغه آن قبله را دارد. مدینه حضرت مدینه قبله است و بیت حضرت قبله همه بیوت و شهرش قبله همه شهرها است. همه چیز در شهرهای مومنین رنگ مدینه الرسول دارد و مدینه الرسول صبغه روح نبی اکرم را دارد. اوست که ارواح را سیراب میکند و ارواح دور هم جمع میشوند و برای پرستش خدای متعال شهر میسازند؛ شهر عبادت است نه شهر شیطنت. تمام نیازها بر محور مسجد است.
«رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّـهِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَاةِ»(نور/۳۷) در این شهر و در این بیت النبی بازارشان مسجد میشود. همه چیز بر مدار توحید و بر مدار میزان حق میچرخد. «وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ»(اعراف/۸) روز قیامت آن موقع که ترازوی حق را میگذارند این جامعه همه چیزش دارای وزانت است. ولی در قیامت آنهایی که دور کفار و منافقین جمع شده بودند وقتی آن قارعه قیامت میآید و آن بساط به هم میخورد، ترازوهایشان سبک میشود. در شهری که شهر حول نفاق و کفر است همه ارزشها مادی است و قیمتها همه مادی است.
ما همه دارای ترازو هستیم و لحظه به لحظه ترازو میکنیم؛ یک لقمه میخواهم در دهانم بگذارم، در ترازوی خودم میگویم: بخورم یا نخورم. مومن باشد میگوید: حرام است شبهه ناک است، نمیخورم؛ اما مومن نباشد میگوید: از هر کجا باشد. یک لقمه ای که در دهانمان میگذاریم را ترازو میکنیم. خیلی هم سریع این ترازو اتفاق میافتد.
ترازوی انسان تعلقاتش است؛ اگر محور تعلقات انسان دنیا و اولیاء نار و فراعنه عالم بود، تمام ترازوهایش مادی میشود. انسان از کوچکترین اقدام تا بزرگترین اقدامات ترازو میکند که این شغل را انتخاب کنم یا نکنم، این همسر را انتخاب کنم، بجنگم یا صلح کنم؛ اما با چه چیز میسنجیم. «علی میزان الاعمال» ترازوی ما ولایت حضرت است یا ولایت اولیاء طاغوت است و بر مدار مناسبات ولایت کفر ترازو میکنیم.
«خَفَّتْ مَوازینُه»(قارعه/۸) یعنی آنها جامعه ای درست میکنند که ترازویشان واژگونه است. بی قیمتها قیمت دار میشوند و قیمت دارها بی قیمت میشوند؛ این که در دولت باطل معروف منکر و منکر معروف میشود معنایش همین است. زیباشناسیها و ترازوها و موازین مردم به هم میخورد. وقتی موازین بر مدار توحید بود اولیاء الهی عزیز هستند. پیغمبر خدا به حسب ظاهر در جامعه ای عزیز است که مدارش مدار ایمان است. در این جامعه پیامبر خدا و عالمان دین ومومنان عزیز هستند.
وقتی شهر و جامعهای بر مدار دنیا ساخته شد، نظام ارزشهایش تجسد روح ولات کفر و فرعونها است و زیباشناسی و موازین و ترازو کردنهای مردم به عکس میشود؛ سبکها میشوند سنگین و سنگینها سبک میشوند. در این شهر فساق قیمت دارند؛ اما اولیاء خدا قیمت ندارند. کفر امنیت دارد و ایمان امنیت ندارد.
الان سازمان ملل و شورای امنیت، امنیت کفار را تأمین میکند یا امنیت مومنین را؟! امنیت فسق و فجور درست میکند یا امنیت ایمان؟! همه چیز معکوس میشود. مومنین در نا امنی و کفار در امنیت، مومنین در خوف و کفار در آسایش هستند. مدار که عوض میشود همه چیز بر عکس میشود.
ذلت و عزت در دستگاه طاغوت و نبی اکرم
«لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدینَةِ» شاید معنایش این است که منافقان میگویند که حضرت یک مدینه ای درست کرده و بساط ما را به هم زده است؛ یک شهر دیگری درست کرده که مناسبات فرق میکند و ارزشها متفاوت شده دیگر قپه های ما آنجا ارزش ندارد تا دیروز ما منافقین قیمت داشتیم اما الان هیچ قیمتی نداریم و هیچ کس برای ما تره خرد نمیکند.
در مدینه حضرت که منافقین قیمت ندارند. مدار وقتی عوض شد قیمتها عوض میشود. آن مدالهای افتخار را باید ببری و پنهان کنی چون مایه ننگ هستند. ما اگر به مدینه برگردیم شهر را زیر و رو میکنیم و یک شهر نو میسازیم و همین کار را هم کردند؛ چنانچه حضرت در رویای صادقه دیدند که منافقین بر منبرشان بالا میروند و مردم را به قهقرا برمیگردانند. نامشان هم در روایات آمده و فریقین هم نقل کردند. حضرت آمدند و مردم را به توحید دعوت کردند و بنای توحید را گذاشتند؛ اما آنها به بت پرستی برمیگردانند ولو به شکل مدرن باشد. وقتی بت پرستی به پاشد مدار عزت و ذلت عوض میشود. آن وقت است که عزیزها ذلیل میشوند و ذلیلها عزیز میشوند. عزیزترینها ذلیل ترینها میشوند. این معنای این آیه است، «لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَل»(منافقون/۸)، یعنی کاری میکنیم که ما محور عزت بشویم و حضرت العیاذ بالله العیاذ بالله محور ذلت بشوند و ذلیلانه بیرونشان میکنیم.
الان کاری که امپراتوری غرب در مقابل اسلام میکند همین است. ما در یک مرحله ای هستیم که حرف ما نبوده ولی الحمدالله بخواهند یا نخواهند صف بندی عالم عوض شد. برخورد تمدنها ایجاد شد. سال ۱۹۹۱ قریب سی سال قبل مبنای جنگ جهانی ای که راه انداختند همین بود و تئوریسین بزرگ آمریکا گفت که با فروپاشی مارکسیسم صف بندی های عالم عوض شده است و براساس تمدنها است. دو تا تمدن اصلی وجود دارد: تمدن اسلام به لیدری ایران و لیبرال دموکراسی به لیدری آمریکا.
آمریکا میخواهد فرهنگ جهان را به گونه ای تغییر بدهد که جهان را از دست ما در بیاورد و ذلیلانه ما را بیرون بکند. الان این تلاش هایی هم که میکند و این جنگ سردی هم که دوباره با چین و روسیه راه انداخته و تحریم اقتصادی و کارهای دیگر همه اینها بازی است و میخواهد دوگانه اسلام و غرب را به هم بزند. ببرد دوباره جنگ را در زمین خودشان و بین خودشان توپ را جابه جا بکنند یعنی بازی را به مدار اولش برگرداند. میخواهد کاری کند که ما را سرکوب کند و مار ا ذلیلانه از موضع قدرت پایین بیاورند. میگویند: اینها تروریست هستند و یک چهره خشن کور از مسلمانی و اسلام نشان میدهد.
«لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدینَة لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَل» یعنی ما اینها را بیرون نمیکنیم بلکه مدار شهر را برمیگردانیم و یک شهر دیگری میسازیم که در این شهر اولیاء ذلیل هستند؛ زیرا اگر میکده به پا شود امام جماعت که در میکده احترامی ندارد؛ ذلیل ترین آدم آنجا امام جماعت است و تحقیر میشود.
به اندازه ای که فضای فرهنگ غرب میآید مومنین تحقیر میشوند. باید آدم «کَانَ أُمَّةً قَانِتًا»(نحل/۱۲۰) یعنی یک امتی باشد تا برود آنجا استوار بایستد. آدم گاهی از مومن بودنش خجالت می کشد؛ چون ارزشها را تغییر میدهند من هم اگر مومن استواری نباشم، خجالت میکشم چادر سرم کنم. اصلاً مدل حکومت آنها اینطوری است که فضا را برمیگردانند. یک موقعی با رضاخانها میآیند و با جبر فیزیکی چادر را بر میدارند، یک زمان هم ارزشها را دگرگون میکنند و چادر نماد ضد ارزش میشود، خودشان چادرها را از سرشان برمیدارند.
یک عزیزی نقل میکرد که دهه پنجاه و دهه چهل یک کمونیستی در دانشگاه تهران استاد جامعه شناسی بود. دانشجوی مسلمان سر کلاسش گفت: استاد اجازه میدهید بروم بیرون؛ گفت: چرا؟ گفت: عذر میخواهم، من خر بودم تا حالا روزه گرفتم میخواهم بروم روزه ام را بخورم. در این زمان دیگر لازم نیست به زور چادر بردارند یا مسجد را ببندند. از مقابل ده تا مسجد جوان عبور میکند و وارد سینما میشود؛ زیرا آن را علامت روشنفکری و پیشرفت و این را علامت سنت و عقب افتادگی میداند.
«لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»، یعنی یک موقع مدرس را با عزت از مجلس بیرون میکنید یک بار یک مجلسی درست میکنید که ذلیلانه مدرس از این مجلس بیرون میرود. طرح آنها این است. اینکه تلاش کردند همه را گردن عبدالله بن ابی بیاندازند، صحیح نیست. در اول سوره روایت کافی را ببینید که میفرماید داستان ولایت و نفاق انکار ولایت است و میخواهند بعد از نبی اکرم مدار امت را به دست بگیرند.
«لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَةِ» یعنی میخواهند یک مدینه بر مدار فسق بسازند و البته «إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» این به دنبال این آیه است. آنها میخواهند فسق و خروج از عهد و ولایت به پا بکنند. «وَ الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّـهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن یُوصَلَ»(رعد/۲۵)، آنها میخواهند روابط را به هم بزنند و آن شهر را بسازند و پیداست در بت کده، انبیاء محترم نیستند؛ در بت کرده برای دفاع از بت هایشان حضرت ابراهیم را در آتش میاندازند «حَرِّقُوهُ وَ انصُرُوا آلِهَتَکُمْ»(انبیاء/۶۸) چون این آدم بر علیه خدایان ما قیام کرده است.
اگر در جامعه ای بساط و قوائم توحید فرو ریخت و به جای آن قوائم کفر آمد، و هر چقدر فرهنگ جامعه ای بر مدار نفاق و باطنش کفر باشد ولو ظاهرش مسجد باشد مومنین نه تنها ذلیل بلکه اذل میشوند. لعنت خدا بر آنها جواب سلام امیرالمومنین را نمیدادند و دستشان را از خون سیدالشهداء شستند اما ایستادند و نماز خوانند. حضرت را به کفر و مهدور الدم بودن محکوم میکنند و خونش را میریزند؛ لازم نیست این کفر باشد نفاق هم همان است مسجد هم دارند اما باطنش کفر است گرچه پوسته اش ایمان است.
ذلت و عزت از منظر خدای متعال
خدای متعال یک جواب خیلی عجیبی داده است و میفرماید «وَ لِلَّـهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَـکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ»(منافقون/۸)، شما اگر مدار شهر را از مدار رسول بیرون بردید، شهر ذلیل میشود، رسول ذلیل نمیشود. عالم اگر از مدار بندگی برگشت یا شما بندگی نکنید خدا ذلیل نمیشود؛ و مگر این پیغمبر به شما احتیاج دارد که شما وقتی شهر را عوض کردید پیغمبر ذلیل بشود مگر عزتش را از شما گرفته بود که حالا ذلیل بشود. عزتی که از دستگاه کفر میآید را میتوانید جا به جا کنید آنجا که جای عزت نیست. در یک کلمه جواب خدای متعال این است که مگر شما عزتی به پیغمبر دادید که میخواهید بگیرید و اصلاً مگر شما عزتی دارید؟ عزیز یعنی نفوذ ناپذیر یعنی کسی که هیچ کس نمیتواند به او فرمانی بدهد.
در روایت است که به امیرالمومنین عرض کردند دیشب چه کردید ایشان فرمودند: یا رسول الله هزار رکعت نماز خواندم؛ عرض شد چگونه؟ و حضرت فرمود: خود شما فرمودید که اگر سه مرتبه این ذکر را بگویید برابر با هزار رکعت نماز میشود. «یَفْعَلُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ بِقُدْرَتِهِ وَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ بِعِزَّتِهِ» عزیز آن کسی است که هرچه اراده و حکم میکند هیچ کس نمیتواند در حکمش دخالت کند. عزیز آن کسی است که به فرموده حضرت: «لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُه»(۲) یعنی اگر هفت اقلیم را به من بدهید و بگویید یک پوست جو از دهان مورچه بگیر، نمیگیرم. عزیز آن کسی است که وقتی حکومت مشرق و مغرب عالم را به او دادند و در خانه اش وارد شدند، فرمود «لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ»(۳) یعنی اگر تکلیف الهی نبود قبول نمیکردم و ریسمان خلافت را برگردن شتر خلافت میانداختم و میدیدید که این دنیای گسترده که شما برای آن سر و دست میشکنید در نزد من از آب بینی بز بیقیمت تر است.
شما میتوانید عزت این آدم را بگیرید؟ ذلیل آن کسی است که با یک لقمه و یک نسیم شیطان برمیگردد. امیرالمومنین «کالجبل الراسخ لا یحرکه العواصف»(۴) یعنی مثل کوه استواری است که طوفانها فقط گرد و غبارش را میگیرند آیا شما میتوانید این آدم را ذلیل کنید؟ مگر عزتش را از شما گرفته که به او برگردانید. در داستانی گفته شده که پشهای روی درخت چنار نشست و به این چنار صد ساله گفت: خودت را بگیر میخواهم بپرم؛ چنار گفت: مگر تو وقتی نشستی من متوجه شدم که حالا میخواهی بپری، خودم را بگیرم!
بنابراین آنها میگفتند که در شهر میرویم و مدار ارزشهای شهر را به هم میزنیم و یک شهری میسازیم که ذلیلها در آن شهر اعز بشوند و عزیزها ذلیل بشوند. ذلیلها مدار عزت و شرافت شوند و از آن شهری که شهر عزیزها است این ذلیلها را بیرون میکنیم؛ آیا شهری که بر مدار شیطان شد شهر عزیزها است؟ این شهر ذلیلها است. شما هرچه بکنید این پیغمبر عزیز است شما ذلیل هستید ولو یک شهر دیگر بسازید. شما اگر کنار پیامبر باشید عزیز میشوید و اگر جدا شوید ذلیل میشوید.
الان این بساطی که کفار در عالم به پا کردند، آیا نبی اکرم اسلام را ذلیل کردند یا خودشان ذلیل شدند. شما عزت تان این است که کنار پیامبر باشید یا عزت پیامبر این است که کنارش شما باشد. شما سفره تان را جدا میکنید، سفره تان حرام میشود، شما طعامتان غسلین و زقوم میشود.
سر سفره پیامبر گرامی اسلام نشینید و جامعه را یک سمت دیگری ببرید تا دنبال شما بیایند، که رفتند؛ یا مردم به امیرالمومنین سلام کنند یا نکنند، حضرت ذلیل نمیشود. در زیارت غدیریه یک تعبیر عجیبی است که ناظر به بیان حضرت است و در نهج البلاغه مرحوم سید رضی آن را نقل کردند. جناب عقیل نامه نوشت که اینطوری همه از اطراف شما پراکنده میشوند این که کشورداری و زعامت نشد؛ حضرت یک جواب عجیبی دادند و فرمودند: « ُ لَا تَزِیدُنِی کَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً وَ لَوْ أَسْلَمَنِی النَّاسُ جَمِیعاً لَمْ أَکُنْ مُتَضَرِّعاً اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْتَ وَ آثَرْتَ الْآخِرَةَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْتَ»(۵) همه مردم دور من جمع بشوند من احساس عزت نمیکنم. عزت من از اینجا نمیآید. یک میلیارد آدم بروند یا بیایند من وحشت نمیکنم. همه مردم من را به دشمن تسلیم کنند هم متضرر نمیشوم زیرا «اعتصمت بالله فعززت» یعنی امیرالمومنین با اعتصام به خدای متعال عزیز شد.
خدا رحمت کند یک عزیزی اعتصام را اینطور توضیح میداد: ماء معتصم، مثل چاهی که آبش کم است ولی چون چشمه دارد به آن معتصم میگویند و وقتی ملاقات با نجس یا متنجس کند، متنجس را پاک میکند و خودش نجس نمیشود؛ ولی اگر رابطه اش با آن مبدأ قطع شد یک انگشت متنجس هم به آن بزنی متنجس میشود. ماء الحمام هم معتصم است، زیرا یک حوزچه هایی کنار خزینهها درست میکردند و به خزینه وصل میکردند و میگفتند: چون وصل به خزینه است معتصم است. کسی که به خدا وصل شد، معتصم میشود. اگر عالم بیاید و برود؛ همه کافر یا مومن بشوند، گرد و غبارش روی این انسان نمینشیند؛ چون ساحتش اجل از اینهاست که همه عالم کافر بشوند یک غباری روی وجود او بنشیند.
مگر بنی امیه عزت امام حسین را گرفتند؟ «اعتصمت بالله فعززت» کسی که دستش به دامن خداست، عزتش را از خدا میگیرد و اگر همه عالم بیایند برای او فرقی ندارد و همه عالم بروند باز هم تفاوتی نمیکند. آن روزی که همه او را تنها میگذارند و محاصره اش میکنند و العیاذ بالله طناب به گردنش میاندازند احساس خواری نمیکند؛ و آن روز هم او عزیز است و اینها ذلیل هستند. آن روزی هم که دورش میآیند باز هم احساس عزت نمیکند.
منافقین گفتند که ما برمیگردیم و فضای شهر را عوض میکنیم. حضرت آمده مدینه درست کرده اما ما فرهنگ عالم را برمیگردانیم و مدینه فسق درست میکنیم. فاسق غیر از آن کسی است که گناه میکند. در روایت است که به حضرت عرض شد: شیعیان شما گناه میکنند بگوییم فاسق هستند؛ حضرت فرمود: نه، بگویید که فاسق العمل هستند. فاسق خودش از مدار عهد بندگی خارج است.
شهری که بر مدار این ولات درست بشود، ارزشها در آن زیر و رو میشود؛ ولی عزتی که از طرف خدا آمده را نمیتوانید بگیرید، چون متکی به خداست، مگر به عزت امیرالمومنین دستتان میرسد، اگر طوفان به پا کنید، فقط گرد و غبارش را میگیرید مگر میتوانید کوه را تکان بدهید؟
خدای متعال میفرماید: ممکن است شما برگردید و مدینه را هم برگردانید و هزار و چهارصد سال بیشتر و کمتر مدار عالم را از مدار توحید به یک وادی دیگر ببرید و امپراطوری بنی امیه به پا کنید که ادامه آن هم امپراطوری غرب بشود؛ اما گردی بر دامن این پیغمبر نمیشیند و مومنین ذلیل نمیشوند. شما یک شهر ذلیل ها، شهر موشها و شهر حیوانات و وحوش و جنگل و دامداری مدرن درست میکنید؛ اما چوپان ذلیل نمیشود. چگونه مومنین ذلیل شوند مگر مومنین عزتشان را از شما گرفتند که ذلیل شوند.
شما شهری بر مدار فسق و فجور درست میکنید و زیباشناسی مردم و عزتها و همه چیز عوض میشود و در نگاه آنها امیرالمومنین جایگاه ندارد؛ اما مگر آنها به امیرالمومنین یک جایگاهی دادند که حالا اگر از نگاه آنها بیافتد ذلیل بشود؟!
البته خدای متعال نمیفرماید که شما نمیتوانید مدینه را برگردانید؛ بلکه میگوید مدار عزت را نمیتوانید عوض کنید. مدار عزت و ذلت که دست شما نیست. آن کسی که معتصم بالله است، عزیز است؛ ولو همه شما کافر بشوید و او مومن باشد. همه بت بپرستند و ابراهیم خلیل خدا میپرستید. ولو او را در آتش بیاندازید باز هم او احساس عزت میکند. دورش جمع شوند باز هم برای او تفاوتی ندارد.
بنابراین طرح دومی که جریان نفاق دارد میخواهد یک عالمی درست بکند پوستهاش پوسته اسلام است و نماز هم میخوانند ولی باطنش فسق و خروج از عهدها و میثاقها و قطع روابط الهی است. در جامعه روابط دیگری را میخواهند پیریزی کنند و یک جامعهای که عزت و ذلت در این جامعه به هم بخورد؛ اما خودشان ذلیل میشوند چون از پیغمبر خدا جدا شدند. کسی به پیغمبر خدا متصل شد شیطان با همه قوا به او حمله میکند اما کاری نمیتواند بکند. قرآن میفرماید «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ»(اعراف/۲۰۱) شیطان گردباد میفرستد اما به جای این که غفلت کند بصیرتش بیشتر میشود، این مومن است. ولی اگر از پیامبر خدا جدا شدید، شیطان با یک نفس تو را میبرد؛ حتی یک تعریف یک تکذیب یک جمله یک صحنه در تو هیجان ایجاد میکند.
آیا شهری که جدای از رسول است عزیز است؟ الان شما این به اصطلاح مستکبرین عالم و متمدنین غرب را عزیز میدانید؟! یک مشت آدم ذلیل که با نفسِ شیطان در عالم راه میروند عزیز هستند و پیغمبر خدا را ذلیل کرده اند؟! تمام قیام سیدالشهداء برای این است که مدار را دوباره برگرداند و این مدینه را از دست اینها بیرون بیاورد. حضرت فرمود «وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَر وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی»(۶) اصلاح یعنی شهری که بر مدار نفاق به پا شده به مدینه الرسول برگردانی. حضرت برای همین قیام کردند. صلی الله علیک یا ابا عبدالله./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: فارس