۱۹ تير ۱۳۹۷ - ۲۳:۱۰
کد خبر: ۵۷۱۰۲۵
دیدگاه؛

دیپلماسی و کنش راهبردی در فضای پسابرجام

هیچ‌گاه دیپلماسی بدون حمایت راهبردی نمی‌تواند به نتایج و مطلوبیت‌های لازم نایل شود.حمایت فرماندهان نظامی ایران از رویکرد اعلام‌شده از سوی ریاست محترم جمهوری را می‌توان به‌عنوان پشتوانة دیپلماسی دانست.
حسن روحانی - محمد جواد ظریف

به گزارش خبرگزاری رسا، دیپلماسی و استراتژی را می‌توان در زمرة مفاهیم درهم‌تنیده‌ای دانست که هر یک بر نشانه‌هایی از مدیریت و کنترل بحران تأکید دارد. مذاکرات وزرای امورخارجة کشورهای ایران با گروه 1+4 را می‌توان ادامة دیپلماسی اروپایی آقای روحانی در مذاکرات سوئیس و اتریش دانست. روندی که به‌عنوان پایان انگارة خوشبینانة «تضمین‌های عملی اروپا» محسوب می‌شود. ایران امیدوار بود که کشورهای اروپایی از الگو و سازوکارهای همکاری‌جویانه در ارتباط با ایران و در روند خروج آمریکا از برجام استفاده نمایند.

واقعیت‌های سیاست بین‌الملل انگاره کارآمدی دیپلماسی در فضای پسابرجام را به‌عنوان رؤیای دیپلماتیک می‌داند. توقف همکاری‌های دونالد ترامپ با برنامه جامع اقدام مشترک در 8 می 2018 اعلام شد. بیان چنین رویکردی به‌مفهوم عدم اجرای تعهد دولت امریکا در مورد تحریم‌های اقتصادی علیه ایران می‌باشد. در حالیکه ایران امیدوار بود تا زمینة پایان دادن به سایر تحریم‌های اقتصادی و راهبردی را فراهم آورد، دونالد ترامپ از سیاست شوک علیه ایران و کشورهای اروپایی بهره گرفت. تصمیم سیاسی دونالد ترامپ بیانگر این واقعیت بود که فشارهای سیاسی و اقتصادی جدیدی علیه ایران را در دستور کار قرار خواهد داد.

1. دلایل راهبردی خروج ترامپ از برجام

ترامپ در 8 می 2018 دستور توقف همکاری‌ها با برجام را صادر نمود. چنین اقدامی به مفهوم نقض فاحش برجام از سوی آمریکا تلقی می‌شود. اروپا تلاش دارد تا ایران را متقاعد سازد که تداوم همکاری‌ها در برجام و پذیرش تعهدات جدید منجر به ارتقاء ثبات سیاسی و امنیتی منطقه خواهد بود. چنین رویکردی هیچ‌گاه مورد پذیرش جمهوری اسلامی قرار نگرفته است. اگرچه دیپلماسی اروپا با هیئت ایرانی ماهیت سازنده داشته است، اما چنین فرآیندی نمی‌تواند مطلوبیت‌های مورد نظر ایران و شرایط اعلام‌شده از سوی مقام معظم رهبری در مراسم افطاری با کارگزاران نظام را تأمین نماید.

خروج ترامپ از برجام براساس واقعیت‌های سیاست قدرت و در راستای محدودسازی نقش منطقه‌ای ایران انجام گرفته است. شاید بتوان چنین رویکردی را براساس تجربة دولت آمریکا در زمان برنامة جامع اقدام مشترک دانست. براساس چنین انگاره‌ای است که ترامپ همکاری‌های خود با برنامة جامع اقدام مشترک را در 8 می 2018 متوقف کرد. چنین تصمیم‌گیری دارای پیامدهای جدیدی در رابطه با مسائل اقتصادی و راهبردی ایران خواهد داشت.

تلاش سازمان‌یافتة دولت آمریکا به‌گونه‌ای است که موضوع تحریم و محدودیت اقتصادی ایران را به‌عنوان زیربنای دیپلماسی اجبار و فشارهای فزاینده قرار داده است. اگر همکاری‌های اقتصادی آمریکا و ایران در چارچوب تعهد دولت آمریکا به تعلیق مرحله‌ای تحریم‌ها پایان می‌یافت، اما دونالد ترامپ از سیاست «تحریم‌های ثانویه» علیه ایران استفاده نمی‌کرد، در این شرایط هیچ‌گونه نشانه‌ای از شوک سیاسی در برابر ایران، چین، روسیه و اتحادیة اروپا به‌وجود نمی‌آمد.

الگوی رفتاری دونالد ترامپ را می‌توان اعمال تحریم‌های جدید و اعادة تحریم‌های گذشته دانست. گزارش نمایندة آمریکا در سازمان ملل و در 27 ژوئن 2018 معطوف به تلاش سازمان‌یافته برای اعادة تحریم‌های اقتصادی است که در چارچوب برنامة جامع اقدام مشترک و در ازای اجرای تعهدات ایران شکل گرفته است. اگرچه تحریم‌های اقتصادی جدید آمریکا در قالب تحریم‌های ثانویه آغاز نشده، اما این امر تأثیر خود را در فضای سیاست، اقتصاد و جامعة‌ ایران به‌جا گذاشته است.

2. پیامدهای خروج ترامپ از برجام

خروج ترامپ از برجام توانست پیامدهای اجتماعی، روانی و اقتصادی خود را در جامعة‌ ایرانی به‌جا گذارد. در چنین فرآیندی، نشانه‌هایی از تداوم دیپلماسی اجبار ایالات متحده در ارتباط با ایران وجود دارد. تلاش تیم سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا به‌گونه‌ای است که بتواند زمینه‌های لازم برای تحریم‌های اقتصادی جدید را در قالب تحریم‌های ثانویه فراهم آورد. در فرآیند موجود، دیپلماسی ایران و اتحادیة اروپا برای حفظ نتایج برجام ادامه یافته است.

کشورهای اروپایی تلاش دارند تا اعمال چنین محدودیت‌هایی را براساس برنامة زمانی کنترل‌شده تنظیم و سازماندهی کنند. به همین دلیل است که موضوع مربوط به استثنا کردن برخی از کشورها برای تداوم همکاری‌های اقتصادی آنان با ایران در دستور کار قرار گرفته است. بخش قابل توجهی از چنین سیاستی می‌تواند معطوف به خرید نفت از ایران باشد. آمریکا تلاش دارد تا نوسان چندانی در بازار انرژی جهانی ایجاد نشود. به همین دلیل است که از سیاست مرحله‌ای برای استثنا کردن برخی از کشورهای اروپایی و آسیایی استفاده کرده است.

مسئلة اصلی سیاست امنیتی آمریکا از طریق سازوکارهای اقتصادی ارتباط مستقیم با الگوهای رفتاری وزارت خزانه‌داری دارد. برنامة FATF را می‌توان به‌عنوان بخشی از اقدامات اقتصادی و مالی وزارت خزانه‌داری آمریکا برای کنترل انتقال پولی و بانکی کشورهای مختلف به‌ویژه ایران دانست. شبکه‌ای‌شدن اقتصاد و سیاست جهانی، نقش وزارت خزانه‌داری را ارتقاء داده است. محور اصلی شبکه‌ای شدن اقتصاد را باید کنترل نرم‌افزاری نهادهای مالی و بانکی از طریق شبکه‌هایی دانست که کنترل آن توسط وزارت خزانه‌داری آمریکا انجام می‌گیرد.

بخش قابل توجهی از کارگزاران وزارت خزانه‌داری آمریکا را گروه‌های اسرائیل‌محور تشکیل می‌دهند. به‌طور مثال، «سیگال ماندلکر» معاون وزارت خزانه‌داری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی دارای تبار اسرائیلی است. نامبرده درصدد است تا ریسک اقتصادی و امنیتی هرگونه معامله با ایران را افزایش دهد. خانم ماندلکر محور اصلی فعالیت‌های خود را براساس «شفافیت مالی و پولی» قرار داده است. این گروه از کارگزاران راهبردی آمریکا درصدد افزایش محدودیت‌های اقتصادی جدیدی علیه ایران هستند که امکان تحقق اهدافی همانند کم‌اثرسازی قدرت آمریکا در ایران را امکان‌پذیر می‌سازد.

3. تهدید ایران به اقدام متقابل کم‌شدت

هر کشوری در حوزة اقتصادی و راهبردی دارای نشانه‌هایی از مزیت نسبی خواهد بود. دونالد ترامپ تلاش دارد تا قابلیت ایران برای صادرات نفت را به حداقل ممکن کاهش دهد. هدف اصلی ترامپ آن است که کاهش درآمدهای اقتصادی ایران تأثیر خود را در سیاست امنیت منطقه‌ای و قابلیت راهبردی به‌جا گذارد. به همین دلیل است که از سازوکارهای کنش کم‌شدت برای محدودسازی قدرت راهبردی ایران استفاده کرده است. تحریم اقتصادی فراگیر و اعادة تحریم‌های ثانویه به‌منزلة نادیده گرفتن سیاست مشارکتی و همکاری‌جویانة ایران بوده است.

اگرچه آمریکا و اروپا دارای الگوهای مختلف در مدیریت بحران‌های منطقه‌ای و بین‌المللی هستند، اما آنان در روند برنامة هسته‌ای ایران اهداف و سیاست‌های نسبتاً مشترک و مشخصی را اتخاذ نمودند. حمایت همه‌جانبة اروپا و دولت باراک اوباما از مذاکرات دیپلماسی هسته‌ای گروه 1+5 با ایران منجر به تنظیم برنامة جامع اقدام مشترک شد. برجام به‌لحاظ حقوقی فاقد وضعیت الزام‌آور برای ساختار سیاسی آمریکا بوده است. بنابراین هر یک از رؤسای جمهور ایالات متحده براساس میزان مطلوبیت‌های توافق به ادامه و یا توقف همکاری‌های برنامه‌ریزی‌شده عمل خواهند نمود.

در چنین فرآیندی، دیپلماسی ایران با برخی از رهبران کشورهای اروپایی انجام پذیرفت. ایران درصدد برآمد تا زمینه‌های هشدار سریع و متقابل را منتقل نماید. رئیس‌جمهور اسلامی ایران به این موضوع اشاره داشت که اگر آمریکا مانع از فروش نفت ایران شود، در آن شرایط با واکنش متقابل روبه‌رو خواهد شد. ایران سیاست کنش متوازن، متقابل و مرحله‌ای خود را در ادبیات رئیس‌جمهور منعکس کرد. فرماندهان نظامی ایران نیز از سیاست اعلامی حمایت به‌عمل آوردند.

حمایت فرماندهان نظامی ایران از رویکرد کنش متقابل ایران به‌مفهوم آن است که حوزة دیپلماسی و امنیت راهبردی می‌تواند در فضای همبسته قرار گیرد. اگرچه رویکرد رئیس جمهور اسلامی ایران با فرآیندهای دیپلماسی هسته‌ای و الگوهای پسابرجام هماهنگی ندارد، اما واقعیت‌های موجود سیاست امنیتی ایران می‌تواند ایالات متحده را در وضعیت جدیدی قرار دهد. ترامپ تلاش دارد تا ایران را محدود و محدودتر سازد. واقعیت آن است که کشورهای اروپایی نیز نتوانستند تضمین‌های عملی در این ارتباط ارائه دهند.

نتیجه‌گیری

الگوی رفتار سیاسی و راهبردی ایران در دیدار اروپایی ریاست جمهوری ایران در نقطة عطف جدیدی قرار گرفته است. دیپلماسی اروپایی نتوانست نتایج راهبردی مطلوبی برای ایران ایجاد کند. فقدان تضمین‌های عملی به‌معنای غیرنتیجه‌بخش بودن روندهای دیپلماتیک در دو ماه گذشته تلقی می‌شود. در چنین شرایطی ایران ناچار خواهد بود تا از سازوکارهای مبتنی بر «خودیاری» استفاده کند. سیاست مبتنی بر خودیاری به‌معنای گذار از مماشات و سازش خواهد بود. واقعیت آن است که سیاست مماشات و سازش در تاریخ روابط بین‌الملل هیچ‌گاه زمینه‌ساز مطلوبیت راهبردی برای کشورها نبوده است. بهره‌گیری از سیاست سازش هیچ مطلوبیتی را برای ایران و یا هیچ کشور دیگری ندارد.

اگرچه ایران در روزهای بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام تلاش نمود تا زمینة لازم برای اعادة دیپلماسی با کشورهای اروپایی را در دستور کار قرار دهد، اما چنین مذاکراتی نتوانست نتایج مطلوبی در جهت ادامة همکاری‌های اقتصادی سازمان یافتة ایران و اروپا را به‌وجود آورد. مذاکرات سوئیس و پاریس را باید به‌عنوان ناکارآمدی دیپلماسی در شرایط تهدید فراگیر دانست. طبعاً سیاست سازش نمی‌تواند مطلوبیت‌های اقتصادی و راهبردی برای ایران ایجاد کند. اقدام متقابل و بهره‌گیری از مزیت نسبی راهبردی به‌عنوان سیاست هشدار از سوی ایران تلقی می‌شود. سیاست هشدار باید از اعتبار، روایی و پشتوانة راهبردی برخوردار شود. حمایت فرماندهان نظامی ایران از رویکرد اعلام‌شده از سوی ریاست محترم جمهوری را می‌توان به‌عنوان پشتوانة دیپلماسی دانست. واقعیت آن است که هیچ‌گاه دیپلماسی بدون حمایت راهبردی نمی‌تواند به نتایج و مطلوبیت‌های لازم نایل شود.

___________________

دکتر ابراهیم متقی: استاد دانشگاه تهران

/۹۶۹//۱۰۲/خ

منبع: فارس

ارسال نظرات