زلزله؛ دعوت به عبرت
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از کانال تلگرامی فرهنگ، تاریخ یکی از اعجاب انگیز ترین شگفتی های خلقت، پدیده زلزله است رخدادی طبیعی که انسان را با پریشان خاطری و نگرانی مواجه می سازد.
اگرچه بشر توانسته به برکت پیشرفت دانش و بهره گیری از فناوری های جدید به روشهایی برای کنترل عوارض و پیامدهای زمینی زلزله به دست آورد اما تاکنون نتوانسته به راهی برای جلوگیری از حدوث این پدیده دست یابد و این در حقیقت از جمله ناتوانی های علمی و قدرتی انسان در برابر نظام آفرینشی می باشد.
آموزه های اسلامی درباره علل زلزله و مباحث پیرامون آن مطالب فراوانی دارد اما دعوت انسان به تامل و عبرت پذیری از مهمترین پیامهای این رخداد طبیعی عنوان کرده است.
در کتاب توحید مفضل امام صادق(ع) ضمن بیان آگاهی هایی پیرامون زمین، برای زلزله دو ویژگیِ سرعت در وقوع و عدم فرصت فرار در مواجهه با آن، نام برده و انسان به عبرت پذیری از آن دعوت می فرماید.
جالب اینکه ایشان در ادامه به زیبایی این نکته را خاطر نشان می سازند؛ همانگونه که انسان در رویارویی با زلزله سعی در نجات و فرار از مهلکه نابودی دارد به همین شکل می باید از گناهان و معاصی به عنوان زلزله فطرتِ پاک فرار نماید.
باری از بیان امام این پیام را می توان دریافت نمود که میان زلزله وگناهان مشابهت وجود دارد؛ یکی ویران کننده ظاهری و دیگری نابود کننده فطرت پاک بشری، چنانکه زلزله در لحظاتی کوتاه بناهای ساخته شده در زمان طولانی را ویران می کند گناه و عصیان نیز فطرت پاک انسانی را آلوده کرده و به روح و روان او آسیب وبه عبارتی باطن پاک انسانی را نابود میکند؛ اگرچه هردو در لحظه ای ایجاد می شوند، اما زمانی دراز طلب نموده تا آثار و عوارض به بار نشسته از آن دو برطرف شود.
«... و اعتبر ذلک بما یصیب الناس حین الزلازل علی قله مکثها حتی یصیروا الی ترک منازلهم و الهرب عنها.
فان قال قائل: فلم صارت هذه الأرض تزلزل؟ قیل له: ان الزلزله و ما أشبهها موعظة و ترهیب یرهب بها الناس لیرعوا و ینرعوا عن المعاصی ؛ ... عبرت و پند بگیر از آن چه هنگام زلزله ها به مردم می رسد، زیرا زمان کوتاهی دارد و به کسی مهلت نمی دهد تا خانه خود را ترک و از آن فرار کند.
اگر کسی بپرسد که چرا زمین این چنین می لرزد؟ در پاسخ باید گفت: زلزله ها و بلاهایی مانند آن ها موعظه و پندی است تا چنان که از آن فرار می کنند از گناهان نیز فرار کرده و پرهیز کنند» (توحيد المفضل، ص: 143)/۸۴۱/د۱۰۳/س