شاخصسازی معماری اسلامی و اصول حاکم بر آن
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، با توجه به ساختار کلی معارف اسلام، نظام جامع اندیشه اسلامی (علاوه بر احکام فقهی اصول و مبانی اسلام) نقش بسزائی در شکلگیری تمدن اسلامی ایفا میکند. درباره اصول و مبانی حاکم بر معماری اسلامی دو فضای بحث وجود دارد، یکی به تعریف این تحقیق از اصل متناسب با حوزه تحقیق، و دیگری به مصادیق اصول مربوط میشود.
الف. تعریف
اصل در نگاه کلی معماری و شهرسازی عبارت است از پایه اساسی شکلگیری بنایی و ساختاری ابعاد مختلف شاخصهای تمدنی اسلامی؛ مثل عدل که پایه شاخصهای حقوقی مانند حریم حقوقی بناها، نظم هندسی، دسترسی آسان و خط آسمان است. اصل در نگاه معماری و شهرسازی اسلامی دارای اقسام زیادی است مثل اعتقادی، اخلاقی، ایمانی و فقهی که در مجموع میتوان آنها را اصول ارزشی نامید. البته در برخی موارد به دلیل اهمیت و عینی بودن این اصول، اصل به عنوان شاخص تلقی و مطرح شده است که ارتباط آن با سایر شاخصها و رابطه شاخصی است نه رابطه اصل و شاخص. مانند اصل عفت که یک اصل و ارزش اخلاقی است در ساختن منازل به عنوان شاخص رعایت عفت مطرح شده است.
ب. اصول ارزشی اسلام
اصول اعتقادی
اصول عقاید اسلام خطوط قرمز تحقق تمدن اسلام به شمار میرود مانند عدل و توحید که محور اصلی در تنظیم شاخصهای مربوط به عدالت و وحدت است و اگر در بناهای اسلامی اموری ایجاد شود که دارای بار معنایی و شعاری غیر توحیدی باشد از نظر اسلام مورد تأیید نیست و باید شاخصهایی را برای عدم ایجاد چنین بناهایی تدارک دید. میتوان فهرستی از اصول اعتقادی به ترتیب زیر تنظیم نمود: توحید، صفات و اسمای الهی به ویژه عدل، حکمت، تدبیر، لطف، علم، یاد خدا، عبادت، بندگی، عوالم برین مثل ملکوت و جبروت، رابطه عوالم با یکدیگر، نبوت، تعلیم کتاب، تزکیه، هدایت، حکومت، ارشاد، امامت، محبت، ولایت، معاد، مرگ، برزخ، عذاب، ثواب، بهشت، دوزخ، یاد قیامت. همه این اصول به نوعی در معماری و شهرسازی نمود دارد که در جای خود و ذیل شاخص مربوطه بحث شده است.
اصول عملی (احکام فقهی)
فرایض و احکام واجب و حرام، حتی مکروهات و مستحبات خطوط قرمز معماری اسلامی است و در طراحی و ساخت شهر اسلامی و بناهای آن ملاحظه و رعایت این فرایض نیاز است؛ مانند حرمت رفع حاجت به سمت قبله که باید از لحاظ بنایی در ساختمانهای شهر اسلامی مورد توجه قرار گیرد.
اصول اخلاقی
ارزشهای اخلاقی مثل صدق، حیا، عفت، و لینت که حدود اصلی برای تمدن اسلامی در ساخت و ساز بناها است و بسیاری از شاخصها را تحت الشعاع قرار میدهند.
اصول ایمانی
ایمان به امور مختلف درون دینی مانند تقوا، اصل اساسی برای تحقق درونمایه تمدن اسلامی است که باید ابعاد آن در طراحی و ساخت بناها نمود ویژه داشته باشد.
اصول طبیعی
ارزشهای طبیعی مثل محیط زیست و شرایط اقلیمی از اصول اساسی در طراحی تمدن عظیم اسلامی است که بسیاری از شاخصهای شهرسازی و معماری اسلام چه به صورت نص و ظاهر، و چه به صورت تحلیل لوازم و ایدهپردازی بر اساس این اصول ارائه و تنظیم میشود.
اصول اجتماعی
ارزشهای اجتماعی مثل حق الناس و حقوق اقشار مختلف اجتماعی محور طراحیهای شهر و ارکان آن است.
ج. شاخصسازی بر طبق نگرش تمدنی
در این مرحله، پس از این که شاخصها و اصول مربوط به معماری و شهرسازی اسلامی بر اساس روشهای اصول فقه، و قواعد و ضوابطِ اجتهاد پویا استنباط و تنظیم شد، بررسیهای لازم در مورد ابعاد تمدّنیِ متون دینی صورت گرفته و شاخصهای دقیق فنی و کاربردی بر پایه نگرش تمدن سازی و روش تمدننگر، به ترتیب توضیح زیر تدوین میشود.
بخشی از یافتههای عقلانی در شکلگیری تمدن اسلامی نقش اساسی دارند. بدین توضیح که برای رسیدن به احکام اسلامی بر اساس بررسی متون دین، یکی از روشها و نگرشهای زیر دنبال میشود:
-
حکم شرعی بر طبق اصولِ لفظی و قواعدِ متنی که صرفاً نقلی بوده و بر متون دینی استوارند، استفاده و استنباط میشود و هر چیزی که خارج از دلالتهای ظاهریِ الفاظ بوده باشد کنار گذاشته میشود؛ و البته اگر درباره مسئله خاصی که نوپدید است نص و متن دینی نداشته باشیم، میتوان از اصول عقلی و عقلایی بهره برد. مانند شیوه رایج در استنباط و اجتهاد که به طور غالب برای این روش و نگرش استوار است.
-
علاوه بر استنباطِ حکم شرعی از متون دینی، و قواعد و اصول مربوط به آن، برخی مصالح و منافع عامه اجتماعی نیز مورد توجه و بهرهبرداری قرار میگیرد. در این روش و نگرش، برخی از اصول و مصلحتهای اجتماعی مانند مقتضای قاعده «لاضرر و لا ضرار فیالإسلام»، که مسلمانان در عرصهها و تعاملهای روزمره اجتماعی با آنها درگیر بوده و روابط و زندگی خود را به صورت مقدم کرد کارهایی که اهمیت بیشتری دارد بر دیگر کارها تنظیم میکنند. طبق این نگرش، این قاعده و سایر قواعد فقهی و اصولی در کنار قواعد لفظی استنباط خودنمایی کرده و به عنوان قاعده حقوقی یا فقهی مورد استناد قرار میگیرند. مجتهدان و اسلامشناسانی که از چنین شیوهای پیروی میکنند، پا را از اصول متنی فراتر گذاشته و به اصول اجتماعی نیز تمسک میجویند. و البته روشن است که این روش، فقط در زمینه احکامی کابرد دارد که جنبه اجتماعی داشته و به وظایف فردی مکلف منحصر نبوده باشد.
-
استفاده از اصول علمی و مسلم سایر حوزهها مانند حقوق و سیاست نیز به همان روش قبلی، میسر است و مجتهدان میتوانند از آنها برای استنابط احکام راهبردی و کاربردی بهره بجویند. روشن است که این روش پیرو نگرش پیشین است و فقط در مسائلی که قابلیت بررسی در آن حوزهها را دارند مورد توجه مجتهدان قرار میگیرد و مسائل فردی نیز تا حد ممکن کنار گذاشته میشوند.
-
حال اگر همه ابعاد ممکن و احتمالی در زمینه مسائل مختلف فقهی، از تمامی جهات، مورد توجه بوده باشند و یک مجتهد، یا جامع الأطراف بوده و خودش به بررسی همه ابعاد مسائل حوزههای مربوطه بپردازد، و یا نگرش جامعی داشته و از اهل خبره همه حوزهها برای بررسی جامع مسائل مربوطه استفاده نماید، احکام استنباط شده، علاوه بر داشتنِ جنبه فردی، جنبههای اجتماعی را نیز پاسخگو خواهند بود. اما این روش نیز به نوعی تعمیم همان نگرش دوم است و مرحله یا نگرش مستقلی فراتر از آن به شمار نمیرود.
-
حال اگر علاوه بر اصول و قواعد متنی و لفظی استنباط، و اصول و اقتضائات مختلف اجتماعی و تخصصی (مانند اخلاق، حقوق، اقتصاد، طبیعت و سیاست)، اصول و اقتضائات دیگری مانند اصول عقلی، اعتقادی، اخلاقی، طبیعی و لوازم آنها نیز مورد توجه قرار بگیرد، و از طرف دیگر، متون دینی نیز بر اساس آنها و البته نه فقط از جنبه حکم فردی و حتی نه فقط از جهت حکم اجتماعی، بلکه در بستری معمارانه و زیرسازانه تحلیل شود، احکام تمدنی اسلام استنباط و تنظیم خواهد شد. در این نگرش، حتی احکام فردی نیز به بوته بررسیهای معمارانه رفته و تا جایی که ممکن و محتمل است، ابعاد بنایی آنها مورد واکاوی و نگرش قرار میگیرد. طبق این نگرش که ما آن را نگرش تمدنی و تمدنسازی نام نهادهایم، در مواجهه با متن دینی، به جای این که تعالیم دین در حدّ یکسری گزارههای توصیهای و دستور العملی صرف از نقطهنظر فقهی و اخلاقی بمانند، زمینه پیادهسازی و اجرای آسان آنها از طریق بسترسازی در سطوح مختلف شهر، مسکن، راه، و ساختار کلان شهری و روستایی و بلکه جهانی مورد بررسی قرار میگیرد؛ به عبارت دیگر، راهکارهای عملیاتی شدن دستورها و احکام دینی به مدیران و طراحان جامعه اسلامی داده میشود تا زمینه اجرایی شدن آنها را فراهم آورند. نتیجه این خواهد شد که به جای محدود شدن اعمال دینی در حد یک عمل فردی، همه افراد و اعضای جامعه اسلامی با یک مدیریت جامع و کلی ملزم به رعایت همه احکام و معارف انسانساز اسلامی عمل کرده و از برکات آن محظوظ میگردند. برای روشنشدن محتوا و ابعاد گوناگون نگرش تمدنی، توجه به چند مثال بر اساس متون دینی، ضروری به نظر میرسد:
الف. به عنوان نخستین مثال میتوان به حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اشاره کرد که فرمودند: «مِنْ سَعَادَةِ الْمُسْلِمِ سَعَةُ الْمَسْکَنِ وَ الْجَارُ الصَّالحُ وَ الْمَرْکَبُ الْهَنِیءُ»[1] مقتضای نگاه فردی به حدیث مزبور این است که هر فردِ مکلّفی باید در هنگام تهیه مسکن، دو مؤلفه «بزرگ بودن» و «همسایه خوب داشتن» را مدِّ نظر داشته باشد و به هنگام تهیه ماشین نیز به «خوش رکاب بودنش» دقت کند. اما الزامات و ابعاد نگاه تمدنی به این حدیث، هم از نظر کمّی و هم از نظر کیفی، گستردهتر از مؤلفههای مزبور خواهد بود. با این توضیح که آنچه مد نظر طراح شهر و معمار خانه قرار میگیرد، آمادهسازی بستر تحقق آن سه مؤلفه است؛ به این نحو که در طراحی شهر اسلامی باید شاخصهای زیر را در نظر داشته باشد که در غیر این صورت به معماری و شهرسازی اسلامی منتهی نخواهد شد؛
-
خانهها در متراژ بالا و وسیع ساخته شوند؛
-
آنچه موجبات تنش بین همسایهها را فراهم میکند مثل اشتراک در برخی تأسیسات، از طراحی خانه و محله حذف شود؛
-
ایجاد قدرت خرید ماشین خوب برای اهالی شهر لازم است؛
-
باید ماشین راهور و مناسب تولید شود؛
-
در طراحی راهها نیز دقت کافی مبذول شود تا زمینه راهور بودن مرکب فراهم شود.
روشن است که در این نگرش، علاوه بر مقتضای نصی و ظهوری حدیث ابعاد تمدنی آن نیز مورد توجه قرار گرفته و احکام تمدنسازی هم از آن استفاده شده است که در فقه فردی و اجتماعی مورد توجه قرار نمیگیرد.
ب. به عنوان مثالی دیگر، توجه به حدیث امام کاظم(ع) که میفرماید: « سه چیز هستند که چشم انسان را جلا و شفاف میکند1. نگاه به سبزه 2. نگاه به آب جاری 3. نگاه به صورت زیبا»[2] مطلب را بیشتر روشن میسازد. با این توضیح که در رویکرد فردی و جزئینگر به آن، رفتن افراد جامعه به کنار سبزهزار و آب جاری، چشم و دل آنها را جلائی تازه میبخشد و حاصل شدن این امور نیز نتایج مادی و معنوی خواهد داشت و البته تحقق آنها به خواست و اراده افراد و امکانات آنها بستگی داشته و از حد یک امر فردی فراتر نمیشود. اما با نگاه تمدنی، به احکام و دستورالعملهایی فراتر از توصیههای فردی که موردی و آنی هستند دست مییابیم. بدین توضیح که معمار و شهرساز و مجریان حکومتی در بخشهای مربوطه ملزم میشوند که در طراحی و تعریف عملکردهای شهر و عملکردهای آن مانند خانه، از فضای سبز و آب جاری به صورت گسترده استفاده کنند تا بستر عمل به این حدیث برای همه شهروندان شهر اسلامی به طور عادلانه فراهم و حاصل شود.
ج. روشن است که واجبات و محرمات خطوط قرمز و ضروری دین مبین اسلام به شمار میروند، ولی قضیه در احکام اسلامی در زمینه مستحبات و مکروهات کمی متفاوت است و در نگاه فقه رسمی این احکام به عنوان خطوط قرمز تلقی نمیشوند. اما در نگرش اسلامی همه مسائل و احکام اسلامی حتی آداب و رفتار که غالباً جنبه فردی داشته و از ابواب فقهی کنار رانده شده است به عنوان مطلوبیتهای شارع مقدس و خطوط قرمز به شمار میروند. مانند مکروه بودنِ نماز خواندن به سمت درِ باز یا آتش، که در نگاه یا فقیه تمدننگر و تمدنساز، نه فقط به عنوان یک حکم مکروه که ارتکاب آن عقابی را به دنبال نخواهد داشت بلکه به عنوان حکم سازهای برای معمار تلقی خواهد کرد که براساس آن، عملکردهای مربوط به آتش و در، در جهتی غیر از قلبه تعریف و ساخته میشود. زیرا این احکام به عنوان مطلوبیتها و عدم مطلوبیتها در نظر شارع تلقی میشود که در ابعاد بنایی نباید نادیده انگاشته شوند. علت اهمیت این مسائل این است که فراهم بودن بسترها و زمینههای رشد همهجانبه انسان مهمترین شاخص در معماری و شهرسازی اسلامی است. بنابراین، نتیجه بررسیهای تمدنی، نه فقط استخراج حکم فقهی، بلکه یافتن مطلوبیتها و عدم مطلوبیتهای اساسی شارع مقدس در زمینه احکام و معارف انسانساز و متعالی است. این مطلوبیتها در برخی موارد، همان صریح دستوارت اسلام است و در بیشتر موارد، ملاکها، مبانی، و اصول نظری اسلام است.
بنابراین، مطلوبیتها غالباً همان شاخص و یا مبنای تعریف شاخص به شمار میروند. به عنوان مثال، آرامش در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان، یکی از مطلوبیتهای مهم اسلامی است که خودش بعینه شاخصی برای ساختن خانه اسلامی تلقی شده است و از طرفی، مبنای شاخصهای دیگری مثل لزوم پوشش حداکثری و عدم اشراف به شمار میرود./882/ت۳۰۳/س
[1]. «ثلاث یجلین البصر النظر الی الخضره و النظر الی الماء الجاری و النظر الی الوه الحسن» ( بحارالانوار، ج 73، ص 289)
[2]. همان، ج 10، ص 246