پیام آیت الله جوادی آملی به حجاج بیت الله الحرام
به گزارش خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله جوادی آملی در پیامی به حجاج بیت الله الحرام (1438قمری) مطالبی را در خصوص حقیقت حج و وظیفه حجاج یادآور شد.
وی در بخشی از پیام خود تأکید کرد: آنچه از خلیل به ما رسیده است نه تنها این است که کعبه قبله ماست و نه تنها این است که در حج و عمره مطاف ماست، [بلکه] ما اصلا با کعبه نفس می کشیم! جریان کعبه در تمام زندگی ما حضور دارد و این میراث پایان ناپذیر خلیل حق است. و ما موظفیم کعبه را به عنوان یک صبغه عبادی - سیاسی تلقی کنیم.
متن پیام استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم به شرح زیر است:
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين، سيّما بقيّة الله في العالمين، بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».
جريان حج ظهور خاصّي از عنايت الهي به بندگان خودش است. اينكه در جريان حج تعبير به «ضُيُوف الرَّحمن»[1] شد، چنانكه در ماه مبارك رمضان تعبير به «شَهرُ الضِيَافَة»[2] شد، براي آن است كه ذات اقدس الهي مستقيماً ميزباني مهمانانش را پذيرفته است و اين تعامل متقابل را با ميزبانان خود دارد كه من اگر «ضَيف» ميپذيرم, «ضَيف» هم ميشوم. خدا در زمان و زمين معيّن, خود را به عنوان ميزبان معرفي كرده است ـ در جريان حج و در جريان صيام ماه مبارك رمضان ـ اما براي ضيافت هم آماده كرده است كه فرمود: «أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم»؛[3] قلبِ شكسته ميتواند ميزبان من باشد و ميزبانيِ مرا احداث كند و من «ضَيف» او باشم, اين مطلب اول كه حاجيان و معتمران عنايت كنند كه در كنار «مائدة» و «مَأدَبة» ضيافت الهي نشستند.
اصل دوم و مطلب دوم آن است كه اين ضيافت نظير ضيافتهاي دنيايي نيست كه همزمان «ضَيف» نميتواند ميزبان باشد و ميزبان نميتواند «ضَيف» باشد. ضيافت الهي از همين قبيل است كه همزمان هم انسان ميتواند مهمان باشد هم مهماندار; در مكه و در ماه مبارك رمضان انسان هم ميتواند مهمان الهي باشد, هم ميزبان خدا، چون قلب در مكه و همچنين در ماه مبارك رمضان براي پذيرش معارف الهي آمادهتر است, بنابراين اصل دوم آن است كه ميزباني آميخته با مهماني است و مهماني آميخته با ميزباني!
مطلب سوم آن است كه ديگران «ضَيف» را «ضَيف» گفتند، چون اضافه است؛ اما دين «ضَيفُ الرَّحمان» را «ضَيف» ميداند، چون اضافه به «الله» است که اضافه تشريفي و اشرافي است، ديگران اگر مهمان را «ضَيف» ميگفتند, ميگفتند يك چيز زايدي است و اضافه است؛ اما وقتي قرآن و روايات كسي را مهمان خدا ميداند، ميگويند اين اضافه تشريفي به ذات اقدس الهي دارد؛ مثل اينكه خدا ميفرمايد: ﴿بَيْتِيَ﴾,[4] ﴿رُوحي﴾.[5] اگر جناب سنايي ميگويد شما لازم نيست كعبه را مزيّن كنيد و در برابر ديگران كه به اين فكر بودند كه كعبه را با اطلس و پرنيان بپوشانند ـ جناب سنايي ـ گفته است:
كعبه را جامه كردن از هوس است ٭٭٭ ياء ﴿بَيْتِيَ﴾ جمال كعبه بس است[6]
همين كه خداي سبحان فرمود: ﴿أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ﴾، آن «ياء» كه «ياء» اضافه به «الله» است، براي جمال و جلال كعبه كافي است، همين «ياء» ﴿بَيْتِيَ﴾, «ياء» اضافه و تشريفي «إلي الله» در ﴿نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي﴾ هم هست.
بنابراين يك وقت مهمان را كسي «ضَيف» ميداند، يعني اضافه بر مقدار لازم؛ يك وقت كسي مهمان را «ضَيف» ميداند، چون اضافه تشريفي و اضافه اشراقي به ذات اقدس الهي دارد که خدا هم ميشود مضاف, هم ميشود مضافاليه, هم ميشود ميزبان و هم ميشود مهمان, نبايد گفت ما در اينجا فقط ميزبان خداييم، نه! مهمان خدا هم هستيم, ميزبان خدا هم هستيم! جمع بين ميزباني و ضيافت در ماه مبارك رمضان در جريان حج ممكن است، نه تنها ممكن است بلكه بايد اينچنين باشد! در اينجا يك تعامل متقابلي بين ميزبان و مهمان برقرار است.
مطلب بعدی آن است كه ذات اقدس الهي اين كعبه را به وسيله دو پيامبر عظيمالشأن بنا كرد كه هر دويِ اينها در تكتك اين اجزاي بِنا با زمزمه ﴿رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ اين را ساختند. اين جمله ﴿يَرْفَعُ﴾ كه فعل مضارع است مفيد استمرار است، ﴿وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾؛[7] يعني در حال ساختن كعبه ذکر ﴿رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ را بر لب داشتند؛ مثل اينكه انسان با عبادت نماز ميخواند، اين دو پيامبر عظيمالشأن(سلام الله عليهما) با عبادت اين بنا را ساختند.
مطلب بعدي آن است كه خداي سبحان فرمود معمار كعبه, بنّاي كعبه, پدر شماست: ﴿مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ﴾،[8] اين ﴿مِلَّةَ﴾ منصوب به اغراست؛ يعني «خُذُوا مِلَّةَ أَبيكُمْ»، دين پدرتان را بگيريد! اين تعبير لطيف قرآني كه فرمود: ﴿مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ﴾ به ما نشان ميدهد كه ما از دو راه ميتوانيم از علوم اهل بيت و از علوم انبياي ابراهيمي استفاده كنيم: يك راه «علم الدراسة» است كه به ما فرمودند اسرار و مقامات حج را فرا بگيريد، چه اينكه بعضي از شاگردان امام صادق گفتند ما الآن چهل سال است احكام حج را از شما ميپرسيم، هر روز شما درباره حج سخنان تازهاي داريد! حضرت فرمود خانهاي كه از ديرزمان معبد بود چگونه به اين آساني احكامش به پايان ميرسد؟![9] اين «علم الدراسة» است كه به صورت فقه و امثال فقه, مناسك حج و امثال مناسك حج تبيين ميشود، يك «علم الوراثة»اي است كه فرزندان خليل حق از حج و عمره ميبرند.
اگر در بخش پاياني سوره «حج» دارد ﴿مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ﴾، اين يعني «خُذُوا مِلَّةَ أَبيكُمْ»؛ اين نظير ﴿خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ﴾[10] و مانند آن از يك نظر درس «علم الدراسة» ميدهد و از نظر ديگر درس «علم الوراثة» ميدهد. «علم الوراثة» اين است كه از راه پيوند, انسان به چيزي نايل شود؛ مثلاً يك كسي با تجارت كسب ميكند که اين راه عادي دارد؛ اما يك وقت ارث ميبرد، ارث از راه كسب نيست، بلکه از راه پيوند است؛ فرمود شما پيوندتان را با پدرتان محكم كنيد و از علوم بهره ببريد! بهرهاي كه وجود مبارك ابراهيم خليل به ما از راه «علم الوراثة» ميدهد اين است كه در قرآن كريم فرمود ما ملكوت عالم را نشان ابراهيم خليل داديم، شما هم درباره ملكوت عالم نظر كنيد: ﴿وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾،[11] درباره ماها فرمود: ﴿أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا في مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾.[12] ما با «علم الدراسة» نظر ميكنيم, نگاه ميكنيم; ولي وجود مبارك خليل حق ديد! بين نگاه و ديدن در فارسي همان فرقي است كه بين «نظر» و «رؤيت» در عربي است. نگاه, طريق است که گاهي به مقصد ميرسد و گاهي هم نميرسد؛ گاهي ميگويد نگاه كردم و نديدم، اما رؤيت به مقصد رسيدن و مقصود را ديدن است. فرمود پدرتان ملكوت «سماوات» و «أرض» را ديد، شما نگاه كنيد بلكه ببينيد.
جاي ديدن در حج و عمره است! در طواف است! در كنار كعبه است! زيرا در آنجا فرمود: ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ﴾،[13] اگر آيات فراواني در سرزمين وحي ظهور دارد، ما موظفيم كه آن را ببينيم، اگر نتوانستيم ببينيم لاأقل نظر كنيم! نگاه كنيم! از راه «علم الدراسة» زمينهاي را فراهم كنيم كه به «علم الوراثة» برسد. بنابراين وجود مبارك خليل حق كه به قول جناب سعدي «خليل من همه بتهاي آذري بشكست»,[14] ما را به كعبه آشنا كرده است. اين كعبه كه قبله و مطاف ماست، جايگاهي است كه ميتوان ملكوت را در آن مشاهده كرد.
مطلب بعدي آن است كه آنچه از خليل حق به ما رسيده است، نه تنها اين است كه كعبه قبله ماست و نه تنها اين است كه در حج و عمره مطاف ماست، ما اصلاً با كعبه نفس ميكشيم! اينكه ميبينيد تمام برنامههاي رسمي دين ما اين است كه «وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي»،[15] اين «وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي» يعني من با كعبه زندهام! ميبينيد تمام نمازها به طرف كعبه است, تمام «ذبح» و «نحر» ما در تمام كُره زمين رو به كعبه است و تمام تطهير ما بايد رو به كعبه نباشد, پشت به كعبه نباشد و تمام خوابيدنهاي ما مستحب است رو به كعبه باشد، احتضار ما رو به كعبه, بين احتضار و دفن كردن رو به كعبه, در دفن به طرف كعبه, ما تا نفس ميكشيم با كعبهايم, بعد از مرگ هم با كعبه! لذا در تلقينات ميگوييم: «وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي». جريان كعبه در تمام زندگي ما حضور و ظهور دارد و اين ميراث پايانناپذير خليل حق است؛ لذا اسلام چند چيز را به او صبغه عبادي ـ سياسي داده است. در جريان حج فرمود اگر سالي مردم در اثر مشكلات مالي يا مشكلات امكانات راه و مانند آن توفيقي پيدا نكردند كه مكه بروند حكومت اسلامي بايد يك عدهاي را به زيارت كعبه اعزام بكند كه خالي نماند. بر حكومت اسلامي واجب است كه يك عده را به مكه بفرستد تا آن كعبه از زائر خالي نماند،[16] البته مشابه اين در جريان زيارت قبر مطهر سيدالشهداء(سلام الله عليه) هم آمده است كه حكومت اسلامي موظف است سالي لاأقل يك بار زائران را فراهم كند كه قبر مطهر حسينبنعلي(سلام الله عليه) را زيارت كنند، اين هم براي آن است كه همانطور كه قرآن و عترت از هم جدا نيستند كعبه و كربلا هم از هم جدا نيستند.
به هر تقدير ما موظفيم كعبه را به عنوان يك صبغه عبادي ـ سياسي تلقّي كنيم. كعبه مثل مسائل ديگر نيست، هم ميشود مهمان خدا بود و هم ميشود ميزبان خدا بود; منتها اين تعادل اگر كسي ميزبانياش غالب بود بر مهماني، ديگر به اين فكر نيست كه از حج و عمره طَرْفي ببندد. از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) نقل كردند كه آن حضرت نيازي داشت، به حالت مناجات مينشست و با خدا مناجات ميكرد كه حاجت خودش را بخواهد؛ وقتي كه گفته بود «يا الله»، شنيد ذات اقدس الهي فرمود: «لبيك»، حضرت ميگويد ديگر يادم رفت كه من در كنار سجاده مناجات براي چه چيزي نشستم، حاجتم چه بود و از خدا چه ميخواستم، آنقدر نام حق و ياد حق لذيذ بود كه تمام خاطرات قبلي مرا از من گرفته است؛[17] اگر كسي اينچنين ميزبان ذات اقدس الهي بود، آن ضيافت كه خدا به انسان چه ميدهد از يادش ميرود و به عكس, اگر در ضيافت هم چنين فيضي را از ذات اقدس الهي بهره برد از ساير خواستههاي خود هم صرفنظر ميكند.
اميدواريم ذات اقدس الهي توفيق حجّ مقبول, عمره مقبول, زيارت مقبول و دعاي مستجاب را به همه حاجيان و معتمران و عاكفان و محرمان عطا كند و همه اين عزيزان با حج مقبول و زيارت مقبول و دعاي مستجاب به اوطانشان برگردند و نظام اسلامي همچنان سرفراز و بالنده باشد كه «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَی عَلَيْه».[18]
«غَفَرَ اللهُ لَنٰا وَ لَكُمْ وَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكٰاتُه»
[1]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج4، ص189؛ «...أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَام سُئِل ... قِيلَ لَهُ فَلِمَ حُرِّمَ الصِّيَامُ أَيَّامَ التَّشْرِيقِ قَالَ لِأَنَّ الْقَوْمَ زُوَّارُ اللَّهِ وَ هُمْ فِي ضِيَافَتِهِ وَ لَا يَجْمُلُ بِمُضِيفٍ أَنْ يُصَوِّمَ أَضْيَافَه».
[2]. الامالی(للصدوق)، ص93؛ «... عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَام قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم خَطَبَنَا ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَی ضِيَافَةِ اللَّه ...».
[3]. منية المريد، ص123.
[4]. سوره بقره، آيه125 و سوره حج، آيه26.
[5]. سوره حجر، آيه29 و سوره ص، آيه72
[6]. سير العباد الي المعاد(سنايي ـ چاپ تهران)، ص 101.
[7]. سوره بقره، آيه127.
[8]. سوره حج، آيه78.
[9]. من لايحضره الفقيه, ج2, ص519؛ «رُوِيَ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَخِيهِ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَام جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ أَسْأَلُكَ فِي الْحَجِّ مُنْذُ أَرْبَعِينَ عَاماً فَتُفْتِينِي فَقَالَ يَا زُرَارَةُ بَيْتٌ يُحَجُّ قَبْلَ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلَام بِأَلْفَيْ عَامٍ تُرِيدُ أَنْ تَفْنَی مَسَائِلُهُ فِي أَرْبَعِينَ عَاماً».
[10]. سوره بقره، آيات63 و 93؛ سوره اعراف، آيه171.
[11]. سوره انعام، آيه75.
[12]. سوره اعراف، آيه185.
[13]. سوره آل عمران، آيه97.
[14]. ديوان سعدي، غزل40؛ «دگر به روي کسم ديده بر نميباشد ٭٭٭ خليل من همه بتهاي آزري بشکست».
[15]. تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج3، ص286.
[16]. العروة الوثقی(للسيد اليزدي)، ج2، ص419 ؛ « فإنّه لا يبعد وجوب الحجّ کفايه علی کلّ أحد في کلّ عام إذا کان متمکّنا بحيث لا تبقی مکّه خاليه عن الحجّاج، لجمله من الأخبار الدالّه علی أنّه لا يجوز تعطيل الکعبه عن الحجّ ...». الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج4، ص270؛ « أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَام قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْه يَقُولُ لِوُلْدِهِ يَا بَنِيَّ انْظُرُوا بَيْتَ رَبِّكُمْ فَلَا يَخْلُوَنَّ مِنْكُمْ فَلَا تُنَاظَرُو».
[17]. ر.ک: مجمع البيان، ج2، ص490؛ «لَذَّهُ ما فِى النِّداءِ اَزالَ تَعَبَ الْعِبادَهِ وَ الْعَناءِ».
[18]. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص334.
/۱۳۲۳/ ۱۰۳/ص