امپراتوری ایران!
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از جام جم، در جدیدترین مورد هِنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق آمریکا در مقالهای درباره روند ظهور «امپراتوری رادیکال ایرانی» هشدار داد.
کیسینجر در این مقاله ابتدا به موقعیت پیشین داعش در تسلط بر بخشهای وسیعی از عراق و سوریه و تلاش داعش برای ایجاد یک امپراتوری واحد شریعت مدار، تندرو و خونخوار اشاره کرد، و سپس با بررسی روند تدریجی زوال داعش و نقش ایران در این فرایند مدعی شد «از بین رفتن داعش میتواند فرصت را برای ظهور امپراتوری ایران به وجود آورد.»
وی در بخش بعدی مقاله خود با اشاره به توافق اکثر قدرتهای شیعه و سنی خاورمیانه درباره نابودی داعش این سئوال را پیش کشید که کدام یک از این دو دسته، منطقه را به میراث خواهد برد؟ ائتلاف سنیها؟ یا حوزه تحت نفوذ ایران شیعه؟
کیسینجر مدعی شد: اگر منطقه تحت هدایت ایران و نیروهای شیعه وابسته به آن قرار گیرد نتیجه سقوط داعش، ظهور امپراتوری رادیکال ایرانی و شیعی در یک کمربند منطقهای از تهران تا بیروت خواهد بود.
وی در پایان نوشت: بزرگترین تهدید پیش روی خاورمیانه، تسلط بالقوه امپراتوری جهادگرای ایران بر منطقه است.
هنری کیسینجر پیش از این هم در مصاحبه با رادیو ملی آمریکا NPR (15 شهریور1393) با اشاره به جایگاه تاریخی و نفوذ ایران در خاورمیانه، ایران را مستعدترین کشور منطقه برای ایجاد هژمونی و تشکیل یک امپراتوری قوی در خاورمیانه دانست و گفت: ایران، مشکلی بزرگتر از داعش برای آمریکاست.
وی در این مصاحبه مدعی شد نقشه خاورمیانه در حال تغییر است و این مساله از نگاه راهبردی یک فرصت بی نظیر در اختیار ایران قرار داده است، تا با تشکیل یک محور شیعه از ایران تا بغداد، سوریه، جنوب لبنان و مرزهای مدیترانه، امپراتوری ایرانی را در خاورمیانه مستقر کند.
مبانی ادعای امپراتوری ایرانی
1- تشیّع
کیسینجر در تعریف خود از «امپراتوری ایرانی» اصرار دارد که این امپراتوری را با ماهیت مذهبی و فرقهای توصیف کند، و با هدف تحریک و تشددی نزاع فرقهای در خاورمیانه به مقابله سازی میان جریان شیعه با محوریت ایران و کشورهای سنی در منطقه بپردازد.
2- ایرانهراسی در میان کشورهای سنی
تلاش مشخص این ایده پردازی، در برانگیختن هراس و وحشت کشورهای سنی علیه ایران شیعی است. به عبارت دیگر کیسینجر بنا دارد با تحریک کشورهای سنی این معنا را القا کند که قدرتیابی ایران تحت عنوان امپراتوری شیعی تهدیدی علیه کشورهای سنی است، و عرصه را بر این کشورها در منطقه تنگ خواهد کرد.
3- غفلت تعمدی از رژیم صهیونیستی
در ایده پردازی خاورمیانهای کیسینجر با محوریت ظهور امپراتوری ایرانی هیچ اشارهای به تاثیر ظهور این امپراتوری بر آینده رژیم صهیونیستی نمیشود. در واقع کیسینجر به شکل عامدانهای بنا دارد با نادیده گرفتن ماهیت ضد صهیونیستی جمهوری اسلامی ایران، تهدید اقتدار ایران را صرفا علیه کشورهای سنی محدود کند و به شکل هوشیارانهای ایران را به جای رژیم صهیونیستی به عنوان تهدید اول کشورهای سنی منطقه القا کند.
به عبارت دیگر هنری کیسینجر به عنوان یک استراتژیست صهیونیست آمریکایی میکوشد با کاستن از سطح تخاصم کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، آنها را سرگرم دشمن موهومی به نام امپراتوری ایرانی کند، و در این چارچوب اعراب سنی را از دشمن رژیم صهیونیستی به متحد این رژیم علیه دشمن بزرگتر یعنی «امپراتوری شیعی ایرانی» تبدیل کند.
نکتهای که در اظهارات برخی مقامات کشورهای عربی منطقه از جمله مقامات سعودی بروز کرده است، چنانکه این مقامات بارها از ایران به عنوان تهدید اصلی کشورهای عربی یاد کرده، و با این توجیه مسیر عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را در پیش گرفتهاند.
4- تصویرسازی تهاجمی از «امپراتوری ایرانی»
درحالی که حاکمیت ایران در قرون معاصر، به ویژه در 4 دهه که از حیات جمهوری اسلامی گذشته است، همواره عامل صلح و ثبات در منطقه بوده و هرگز رویکرد تهاجمی علیه کشورهای منطقه نداشته است، بنای کیسینجر در تئوری «ظهور امپراتوری ایرانی» ترسیم چهرهای تهاجمی و توسعه طلب از ایران است. چنانکه با این امپراتوری ادعایی را رادیکال و جهادگرا (با تعریفی منفی) توصیف میکند و هدف آن را تسلط هژمونی ایرانی بر خاورمیانه و تهدیدی بزرگتر از داعش معرفی میکند.
«امپراتوری ایرانی» یا «نفوذ ایران در منطقه»
آنچه هنری کسینجر به عنوان از «امپراتوری ایرانی» از آن یاد میکند در بیان بسیاری از رسانهها و سیاستمداران غربی به «نفوذ ایران در منطقه» ترجمه شده، و گویای تاثیر ایده پردازی افرادی نظیر کسینجر در باورسازی و گفتمان سیاستمداران و رسانههای تحت نفوذ لابی صهیونیسم در غرب است.
گفتگوی تلفنی اخیر روسای جمهوری آمریکا و فرانسه که کاخ سفید از آن با عنوان «مقابله با نفوذ ایران در منطقه» یاد کرد، گویای میزان نفوذ اندیشه و باور ایران هراسانه و ضرورت مقابله با آن در میان قدرتهای غربی است.
در بیانیه کاخ سفید درباره این مذاکره تلفنی آمده است که دونالد ترامپ با امانوئل مکرون، روسای جمهوری آمریکا و فرانسه درباره راههای افزایش همکاری در بحران سوریه و عراق و مقابله با نفوذ منطقهای ایران گفتگو کردهاند.
اخیرا ژنرال «مارک میلی» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا درچارچوب مقابله با نفوذ ایران در منطقه تصریح کرد: «ایران در تلاش است منافع امنیت ملی آمریکا را در خاورمیانه تضعیف کند.»
هفته گذشته هم ایالات متحده و سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و بریتانیا در نامهای به سازمان ملل متحد، پرتاب آزمایشی موشک ماهوارهبر سیمرغ در ایران را مغایر با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت دانستند و گفتند این اقدام تهران اثرات بیثبات کنندهای در منطقه دارد.
ایرانهراسی و رژیم صهیونیستی
یکی از پایههای اصلی و یا اصلیترین پایه ایرانهراسی ، رژیم صهیونیستی، لابیهای صهیونیسم و رسانههای وابسته به این لابی در سراسر دنیا به ویژه در آمریکا و اروپاست.
طبعا طرح ادعای «امپراتوری ایرانی و شیعی» از زبان یک استراتژیست صهیونیست، گویای طراحی این ایده در کلونی صهیونیستی مستقر در آمریکاست.
هنری آلفرد کیسینجر در 27 مه 1923 در خانوادهای یهودیالاصل در شهر فورت، آلمان به دنیا آمد، و در سال 1938 به همراه خانواده از آلمان تحت کنترل نازیها به ایالات متحده آمریکا گریخت، در نیویورک ساکن شد و در 1943 تابعیت این کشور را کسب کرد.
کیسینجر در دوره ریاست جمهوری ریچارد نیکسون به عنوان وزیر خارجه آمریکا منصوب شد و پس از استعفای نیکسون به دلیل رسوایی واترگیت از سوی جرالد فورد، معاون و جانشین نیکسون به سمت مشاور امنیت ملی منصوب شد . او در سال 1973 به خاطر تلاشهایش برای پایان بخشیدن به جنگ ویتنام جایزه صلح نوبل گرفت. از وی به عنوان یکی از استراتژیستهای ارشد ایالات متحده آمریکا نام میبرند.
مجموعه سیاستهای گفتاری و رفتاری سران و مقامات رژیم صهیونیستی در چارچوب ایرانهراسی و برجستهسازی این سیاست رسانهای در رسانههای صهیونیستی به درستی از ماهیت واقعی ادعای «امپراتوری ایرانی» از طرح آن از سوی کیسینجر حکایت دارد.
در همین چارچوب اخیرا نشریه صهیونیستی «آروتز شوآ» در یادداشتی با متهم کردن ایران به فرقه گرایی مذهبی نوشت: هم اکنون جای پای ایران را در بیشتر مناطق خاورمیانه از عراق تا سوریه، یمن، لبنان، بحرین، افغانستان و حتی استانهای شیعه نشین عربستان میتوان دید.
این نشریه با اشاره به پرتاب موشک سیمرغ و تلاش ایران برای افزایش مسافت و دقت موشک، سیاست هفتگانه ای را برای مقابله با نفوذ منطقهای ایران به ترامپ توصیه کرده است:
1- حمایت آمریکا از اسراییل، عربستان سعودی، بحرین، لبنان و یمن برای مقابله با نفوذ ایران.
2- تقویت روابط آمریکا با اسراییل، مصر و کشورهای سنی در زمینه آموزش، پشتیبانی اطلاعاتی - امنیتی، عملیات مشترک و پشتیبانی ژئوپلیتیک.
3- قرار دادن نام نمایندگان منطقهای ایران نظیر حزبالله و حماس در فهرست سازمانهای تروریستی.
4- گسترش عملیات دریایی آمریکا برای جلوگیری از انتقال سلاح از ایران برای گروههای مسلح در منطقه مانند حوثیهای یمن.
5- همکاری آمریکا با متحدان منطقهای برای مبارزه با جاه طلبیهای ایران در ایجاد «هلال شیعی» از سوریه تا لبنان و مدیترانه.
6- مقابله آمریکا با نفوذ ایران در افغانستان.
7- آمریکا و متحدانش باید ساختاری را طراحی کنند که نواقص برجام را پوشش دهد، و این تضمین را ایجاد کند که تهران هرگز به سمت ساخت سلاح هستهای گام بر ندارد.
جمع بندی
«امپراتوری ایرانی» کلیدواژهای ذیل سیاستهای ایران هراسانه آمریکا و رژیم صهیونیستی است که هدف آن برانگیختن هراس و وحشت کشورهای مسلمان منطقه از ایران و تحریک نزاعهای فرقهای در منطقه است.
طراحان این ایده میکوشند، حمایتهای ایران از ملتهای مسلمان منطقه در برابر تهدید تروریسم و صهیونیسم را به عنوان نماد سیطره طلبی و گسترش نفوذ و هژمونی ایرانی قلمداد کنند و با تعریفی فرقهای از فعالیتهای منطقه ای ایران، آن را در تضاد با منافع کشورهای سنی مذهب معرفی کنند.
در این چارچوب توانمندیهای مشروع دفاعی، موشکی و هستهای ایران به عنوان نشانههای استیلا طلبی منطقهای قلمداد شده و بر ضرورت مقابله با حق ملت ایران در این عرصهها تاکید میشود.
این درحالی است که هیچ نامی از تسلیحات اتمی و غیرمتعارف رژیم صهیونیستی در برابر خریدهای تسلیحاتی دهها میلیارد دلاری کشورهای منطقه به میان نمیآید. همانگونه که در تصویر فرقهای از فعالیتهای منطقهای ایران، مواضع جمهوری اسلامی ایران در حمایت از آرمان فلسطین و دیگر ملتهای سنی نادیده انگاشته میشود.
بر این اساس آنچه دشمنان ملت ایران با نام احیای امپراتوری ایرانی از آن یاد میکنند، حقیقت برآمده از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران است که به عنوان یک نظام سیاسی و کشور مستقل در معادلات منطقهای در برابر مداخلات و تغییرات صهیونیستی – آمریکایی ایستادگی کرده و با تکیه بر حمایت و توسعه داخلی و پذیرش و استقبال ملتهای منطقه به یکی از عوامل تعیین کننده در تحولات منطقهای تبدیل شده است.
به گونهای که بسیاری از تئوریسنها و نظریهپردازان سیاسی غربی اذعان دارند که نمی توان ایران را در ترسیم و تنظیم معادلات منطقهای نادیده گرفت.
البته باید توجه داشت که قدرت و اثرگذاری جمهوری اسلامی ایران در منطقه، بیش از هر چیزی ریشه در ساختار نرم قدرت ایران نظیر انسجام ساختاری و تئوریک نظام جمهوری اسلامی و پایگاه مردمی آن در میان ملت ایران و دیگر ملتهای مسلمان منطقه دارد؛ نه صرفا مبانی ظاهری قدرت نظیر ابزار و تجهیزات نظامی و مانند آن.
چه آنکه اگر ابزار و تجهیزات نظامی و حتی توانمندی مالی را عامل تعیین کننده در قدرت و نفوذ منطقهای ایران بدانیم، طبعا برخی دیگر از کشورهای منطقه با هزینهها نظامی و منابع مالی به مراتب غنیتر از ایران میبایست از توان و نفوذی به مراتب بیشتر از ایران برخوردار میشدند./۹۶۹/۱۰۲/خ