۰۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۷
کد خبر: ۵۰۷۵۲۴
خبرگزاری رسا بررسی کرد؛

اندیشه آیت الله سبحانی درباره نقش مردم در جامعه اسلامی/ مشروعیت یا مقبولیت؛ مسأله این است

امامت از نظر اهل تسنّن از امور عامّه است كه به خود امّت بستگي دارد؛ هر كس را امت تعيين كند، او پيشوا خواهد بود ولی از نظر شيعه امامت پايه دين و زيربناي اسلام است و هرگز براي پيامبر جايز نيست آن را ناديده بگيرد.
حضرت آیت الله سبحانی صحیح مسلم صحیح مسلم

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، چندی است مسأله ای تحت عنوان مشروعیت بخشی مردم به حکومت و نظام اسلامی نقل محافل و مجالس شده و سرمنشأ این مسأله سخنی از امیرمؤمنان است که عمدا و یا از روی غفلت از سوی برخی مسؤولان به غلط تفسیر شد.

از روز طرح این مسأله از سوی رییس جمهور، اساتید، بزرگان، پژوهشگران و افراد متخصص در حوزه علم تاریخ دین و کلام به نقادی این بحث پرداخته و ابعاد مسأله را منقح کرده اند؛ کار تا جایی پیش رفت که رییس جمهور چند شب پیش در یکی از جلسات به توجیه بحث خود پرداخت و تأکید کرد که منظور او از مشروعیت، مشروعیت ولایت و حکومت نبوده است.

برای روشن شدن بیشتر بحث ابتدا گریزی به اظهارات دکتر روحانی می زنیم که در ضیافت افطاری با پزشکان مطرح گردید.

 

سخنان رییس جمهور در مورد مشروعیت حکومت

حجت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی رییس‌جمهوری درجریان مراسم دیدار و ضیافت افطار جمعی از پزشکان و اساتید دانشگاه طی سخنانی درباره شخصیت امیرالمؤمنین علی (ع)  با اشاره به روایتی از ایشان گفت: "امیر‏المؤمنین(ع) مبنای ولایت و حکومت را نظر و انتخاب مردم می‌داند، هر کسی شما او را برگزید به عنوان ولیّ خودتان و رهبر جامعه، من هم اطاعت می‌کنم، من هم می‌شنوم و اجرا می‌کنم". این بخش از اظهارات روحانی در محافل سیاسی و مطبوعاتی بازتاب گسترده‌ای یافته است.

ایشان تأکید کرده بودند: "انتخاباتی که ما امروز در کشور انجام می دهیم و همچنین موضوع آراء مردم، پیروی از تفکر غرب نیست و به دنبال رأی مردم به عنوان هدیه دنیای غرب پس از رنسانس نیستیم، بلکه ما دارای مذهب، مرام و دینی هستیم که امیرالمؤمنین علی(ع) مبنای حکومت را در آن، نظر، خواست و آراء مردم می‌داند".

البته این سخنان رییس جمهور تازگی ندارد؛ وی شامگاه سه شنبه 17 اسفندماه 95 در آئین شصت و چهارمین سالگرد تشکیل کانون وکلای دادگستری نیز اظهار داشت: همه مسوولین عالی رتبه نظام جمهوری اسلامی ایران به یک معنا وکیل مردم هستند به صورت رأی مستقیم یا غیرمستقیم و این معنایش این است که در نظام جمهوری اسلامی ایران یک پایه مهم مشروعیت، رای مردم و آرای مردم است و اگر این چنین شد و آرای مردم، پایه مشروعیت شد، یعنی اینکه بدون رضایت عامه مردم، حکومت حقه معنا و مفهومی نخواهد داشت».

در پی این اظهارات مراجع تقلید از جمله حضرت آیت الله مکارم شیرازی و جوادی آملی در برابر این سخنان موضع گیری کردند؛ حضرت آیت الله مکارم شیرازی در مراسم احیای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان در مدرسه امام کاظم(ع) قم با بیان این که این فرد یک صفحه از نهج البلاغه را دیده اما بقیه را ندیده است؛ ولی و حاکم الهی را خدا باید تعیین کند، شما بخشی از نهج البلاغه را دیدی که اتمام حجت برای مخالفان و بدخواهان بود، چرا خطبه شقشقیه و سخنان حضرت در مقامات دیگر را ندیدید، چرا فقط جمله ای را که حضرت برای اتمام حجت در برابر مخالفان را فرموده مورد بحث قرار دادید؟

اما مسأله مهمی که قصد داریم در این نوشته به آن بپردازیم بازخوانی اندیشه مشروعیت و مقبولیت رأی مردم در نظام و حکومت اسلامی در کلام حضرت آیت الله سبحانی است که سالیان بسیار زیاد در این حوزه تلاش کرده و آثاری نیز از خود برجای گذاشته است.

 

بیان اصول مذاهب در کتاب راهنمای حقیقت

حضرت آیت الله سبحانی در یکی از کتب کلامی خود با عنوان «راهنمای حقیقت» به بیان اصول مذهب تشیع می پردازد و با اشاره به آیه ولایت و آیه اولوالامر تأکید می کند: "در اين كه مديريت جامعه پس از پيامبر گرامي(ص) به شخصيت والايي نيازمند است ، جاي گفت‌وگو نيست و خرد هر انسان منصفي بر اين اصل داوري مي كند ، و اتفاقاً قرآن بر خلاف نظر پرسشگر  رهبري امّت(امامت) را به صورت كلي مطرح مي كند".

و اگر برخی بخواهند این ادعای قدیمی را مطرح کنند که ولایت در این آیات به معنای دوستی و محبت است باید به پاسخ حضرت آیت الله سبحانی مراجعه کنیم که در تفسیر آیه اولوالامر بیان می دارد: هرگاه مقصود دوستي و نصرت باشد، مي بايست تنها به «الّذينَ آمَنُوا» اكتفا شود و ديگر به آوردن اين جمله كه «در حال ركوع زكات مي دهند» نيازي نبود ، زيرا در جامعه با ايمان همه افراد با يكديگر دوست و ياور هم هستند، خواه در حالت ركوع زكات بدهند يا نه.

اما مسأله مهمی که موضوع اصلی این بحث است، انتخاب امام و پیشوای جامعه اسلامی از سوی خداوند است که به عنوان اساس مذهب شیعه قرار داده شده است و یکی از مسائل افتراق بین مذهب حقه شیعه و مذهب پیروان سنت خلفا است و نادیده گرفتن آن، انکار ضروری مذهب ما است؛ ما معتقدیم هم پیامبر و هم امام باید از سوی خدا معرفی شوند ولی با یکدیگر تفاوت هایی هم دارند.

تفاوت نبی با امام

حضرت آیت الله سبحانی نیز به این مسأله اشاره کرده است که در ذیل می آید:

گاهی سؤال می شود، امامت با نبوت و يا امام با نبيّ چه تفاوتي دارد كه پيامبر اسلام را « نبي» و علي و فرزندان او را  امامان خود مي دانيد؟

"ابن خلدون، مورخ معروف متوفاي 808 هجري قمري در مقدّمه تاريخ خود به تشريح مفهوم امامت از ديدگاه تسنن و تشيع پرداخته است، هر چند درباره مفهوم نبوت سخني نگفته است؛ چه بسا علت آن اين است كه فريقين در مفهوم نبي، وحدت نظر دارند، و لذا تنها به تبيين مفهوم امامت پرداخته است، ولي ما به خاطر سؤال ياد شده، به تبيين هر دو مي پردازيم.

«نبّي» بر گرفته از «نبأ» است كه به خبر بزرگ و قابل توجه مي گويند، و در اصطلاح، آن انسان والايي است كه از غيب خبر مي دهد و يا از غيب آگاه است؛ البته هر خبر غيبي منظور نيست، بلكه خبري كه مربوط به بيان وظايف مردم در قلمرو عقيده و شريعت باشد.

انبيا بر دو دسته اند؛ گروهي از طريق وحي، پايه گذار شريعت و آورنده قوانين حيات بخش در زندگي فردي و اجتماعي انسان ها هستند، مانند شريعت نوح و ابراهيم و موسي و عيسي(ع) و حضرت محمد (ص) و گروهي ديگر از طرف خدا مأمورند كه شريعت موجود را ترويج كند، مثلاً انبياء بني اسرائيل كه همگان مروّجان شريعت حضرت موسي بودند.

نتيجه اين كه پيامبر، مخاطب وحي تشريعي است، خواه به صورت تأسيس، يا به صورت ترويج فرشته بر او فرود مي آيد و او را در جريان امور تشريعي و ديني قرار مي دهد و او مأمور است آنها را به مردم برساند؛ با آمدن آخرين حلقه از سلسله پيامبران آسماني، باب وحي تشريعي منقطع شده و ديگر پيامبري نخواهد آمد تا پيام هاي ديني را كه قبلاً بازگو نشده است، تبيين كند".

دین اسلام تا ابد پاسخگوی نیازهای مردم است

دین اسلام از روزی که توسط پیامبر و از سوی خدا برای نجات بشریت پای ریزی شد به عنوان دینی کامل مطرح شد که تا روز ابد پاسخگوی نیازهای بشریت باشد و در غیر این صورت نیازی نیست که همه مردم روی به دین اسلام بیاورند؛ حال این دین بدون رهبر و پیشوای معصوم بعد از پیامبر بدون شک نمی تواند به کمال و تعالی برسد.

از طرفی غیر از پیامبر که معصوم از گناه و اشتباه است، فردی در این سطح وجود ندارد تا بتواند امام بعد از پیامبر را معرفی کند، همچنانکه آیات فراوانی در قرآن داریم که تأکید می کند بیشتر مردم در غفلت و نادانی هستند.

 

سخن ابن خلدون در مورد امام

حضرت آیت الله سبحانی در ادامه در تبیین مفهوم امام به سخن ابن خلدون اشاره می کند که دقیقا همان سخن برخی از مسؤولان امروزی است، ایشان بیان می دارد: " اكنون ببينيم امام كيست ؟ ابن خلدون مي گويد: امامت از نظر اهل تسنّن از امور عامّه است كه به خود امّت بستگي دارد؛ هر كس را امت تعيين كند، او پيشوا خواهد بود ولی از نظر شيعه امامت پايه دين و زيربناي اسلام است و هرگز براي پيامبر جايز نيست آن را ناديده بگيرد يا به امّت بسپارد، بلكه بر او لازم است امام را معين كند، امامي كه از گناهان صغيره و كبيره پيراسته باشد.

با تقدير از تلاش ابن خلدون، يادآور مي شويم كه امام از نظر شيعه كليه وظايف پيامبر را برعهده دارد، جز آن كه وحي تشريعي بر او نازل نمي شود و فرشته اي در اين مورد بر او فرود نمي آيد، به تعبير ديگر، «نبي» آن انسان والايي است كه وحي الهي را دريافت مي كند و دين از طريق او به مردم ابلاغ مي شود و امام آن انسان وارسته اي است كه از طرف پيامبر، مأمور پاسداري از دين پيامبر و رهبري امت پس از اوست .

نتيجه اين كه پيامبر، پايه گذار دين است و امام حافظ و پاسدار آن؛ از آنجا كه كليه وظايف «نبي» به جز وحي تشريعي كه فقط بر پيامبر فرود مي آيد، برعهده امام است، وي بايد دو شرط مؤثر را داشته باشد تا بتواند وظايف خود را انجام دهد.

شروط لازم برای امامت امام

نخست آنکه از همه افراد امت، به اصول وفروع اسلام، اعلم و داناتر باشد تا بتواند مبيّن اصول و فروع اسلام و برطرف كننده كليه نيازهاي علمي و معنوي امت باشد كه با وجود او ، امّت به كسي ديگر نيازمند نباشد.

دومین شرط امام آن است که در برابر گناهان مصونيت(عصمت) داشته باشد، زيرا بدون پيراستگي از گناهان نمي تواند اعتماد مردم را به گفتار و رفتار خود جلب كند و الگويي براي مردم باشد، همچنانكه بدون مقام عصمت نمي تواند در قلوب و نفوس مردم نفوذ كند، بنابراين امام به دو جهت بايد از تمام لغزش هاي عمدي و سهوي مصون باشد، نخست براي جلب اعتماد مردم  و دوم براي نفوذ در افكار و انديشه هاي آنان( الگو شدن )".

حال ما از برخی مسؤولانی که در یکی از جایگاه اصلی نظام اسلامی قرار دارند و حرف های بی پشتوانه ای را بر زبان جاری می کنند، سؤال می کنیم، کدام مردم هستند که قادر باشند این دو شرط را احراز کنند؛ ما گفتیم امام لزوما باید معصوم باشد، و از طرفی در منطق می خوانیم که معطی شیء فاقد آن شیء نیست یعنی نمی شود افرادی که خود معصوم نیستند عصمت فردی را تشخیص بدهند و یا بگویند فلان انسان اعلم و داناتر از همه مردم جهان نسبت به اسلام است.

 

امامت در صحیحین

از دیگر دلایلی که اندیشه انتخاب امام از سوی خدا را تقویت می کند، روایات بسیار زیادی است که پیامبر در شأن اهل بیت(ع) و جایگاه آنها فرموده اند و البته روایات زیادی داریم که پیامبر اسامی همه امامان را به صورت کامل بیان کرده اند؛ حتی در در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» روایات زیادی در مورد تعداد و نسب امام بیان شده است.

در صحیح بخاری از جابر بن سمره روایت کرده است که گفت: از پیامبر(ص) شنیدم که میگفت: «دوازده امیر خواهند آمد که همگی از قریش هستند، در صحیح مسلم از جابر بن سمره عبارت هایی از پیامبر(ص) نقل شده است از جمله اینکه «این امر پایان نمیپذیرد؛ مگر پس از دوازده خلیفه که همگی از قریش هستند».

از ظاهر این عبارات به دست میآید که پس از پیامبر(ص) تا روز قیامت، دوازده خلیفه یا پیشوا، رهبری مردم را به عهده دارند و وجود آنها مایه عزّت و سربلندی اسلام و مسلمانان است، پر واضح است که این معنا جز بر امامان دوازدهگانه شیعه تطبیق نمیکند؛ زیرا خلفای بنیامیه یا بنیعبّاس، اوّلاً از نظر تعداد بیش از دوازده نفر بودهاند، ثانیاً اعمال و رفتار آنها مایه عزّت و سربلندی اسلام و مسلمین نبوده بلکه مایه سرشکستگی آنها بوده است.

روایات متواتر پیامبر در معرفی اهل بیت

در کلام حضرت آیت الله سبحانی نیز در این باره با اشاره به روايات متواتر از پيامبر(ص) در معرفی اهل بیت(ع) تأکید شده است: "مضمون احاديث حاكي است كه پيامبر گرامي (ص) براي روشن كردن مقصود از اهل بيت(ع)، دو كار معين انجام داده است كه هركدام در نوع خود قابل توجه است.

نخست آنکه كسا و عبا و يا قطيفه اي بر سر پنج تن افكند و امّ سلمه را كه قصد ورود به زير كسا را داشت، از دخول تحت كِسا بازداشت و اين جمله را فرمود : «خدايا اينان اهل بيت من هستند، پروردگارا پليدي را از آنان دور ساز» و دوم آنکه به مدت هشت ماه و يا بيشتر، موقع رفتن به مسجد براي گزاردن نماز صبح، به خانه زهرا مي رفت و آنان را براي نماز دعوت مي كرد و آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا» را تلاوت مي کرد، بنابراين، پيامبر (ص) با اين دو عمل، كاملاً مصاديق آيه را تعيين فرموده است".

بعد از بیان همه این نکات باید توجه داشت، مشروعیت و حجیت امام از سوی خداوند تعیین می شود و مردم در این زمینه نقشی ندارند ولی این مردم هستند که به حکومت امام فعلیت می دهند، بنابراین امیرمؤمنان همچنانکه دوران بیست و پنج ساله بعد از رحلت پیامبر را در خانه می گذارند، همچنان امام و رهبر امت اسلامی است ولی امامت او به دلیل غفلت و عدم همراهی امت به مرحله عملی شدن نرسیده است.

حتی بالاتر از این را ما در تاریخ شاهد هستیم، آنجا که امیرمؤمنان با خلفا همراهی می کند و در موارد بسیاری به آنها راهنمایی می دهد؛ یعنی حضرت در عین اینکه خود را ولی و امام جامعه اسلامی می داند به دلیل مصالح امت اسلامی با خلفا همراهی می کند تا جامعه اسلامی در برابر کفار به ضعف کشیده نشود.

چرا امیرمؤمنان با خلفا همراهی می کرد؟

این مسأله نیز در کلام حضرت آیت الله سبحانی در قالب پاسخ به یک سؤال بیان شده است؛ در کتاب راهنمای حقیقت می خوانیم"امام در حالي كه خود را خليفه شرعي مي دانست و حق خويش را مغصوب و به غارت رفته مي ديد، ولي آنگاه كه خلافت خلفا تثبيت گرديد، مصلحت را در اين ديد كه تا آنجا كه مصالح اسلام و مسلمانان ايجاب كند با آنان همكاري نمايد ولذا خلفا در كارهاي مهم با او مشورت مي كردند، او نيز كمك فكري مي كرد.

هيأت هاي علمي و تحقيقي از يهود و نصارا وارد مدينه مي شدند تا از برنامه آيين جديد آگاه گردند و يگانه كسي كه پاسخگوي مشكلات آنان بود، شخص امام بود؛ او احساس كرد كه زمزمه الحاد و دعوت به جاهليت از گوشه و كنار شبه جزيره بلند شده و چه بسا اگر خلافت را ياري نكند، اصل و اساس به خطر بيافتد.

حضرت در يكي از نامه هاي خود مي نويسد« تا اين كه با چشم خود ديدم گروهي از اسلام بازگشته و مي خواهند دين محمد (ص) را نابود سازند، در اينجا بود كه ترسيدم اگر اسلام و اهلش را ياري نكنم بايد شاهد نابودی و شكاف در اسلام باشم كه مصيبت آن براي من از رها ساختن خلافت و حكومت بر شما بزرگتر بود، چرا كه اين بهره دوران كوتاه زندگي دنيا است، كه زايل و تمام مي شود . همان طور كه « سراب » تمام مي شود و يا همچون ابرهايي كه از هم مي پاشند، پس براي دفع اين حوادث به پا خاستم تا باطل از ميان رفت و نابود شد و دين پا برجا و محكم گرديد».

مشاركت امام در شورای شش نفره به معني پذيرش نظام شورايي نبود، بلكه از يك اصل كلي سرچشمه مي گرفت و آن اين كه  اكنون حق از محور خود بيرون رفته، بايد كوشش كرد لااقل مصالح اسلام و مسلمين در حد امكان محفوظ بماند، شكاف كمتر شود و فساد مستولي نگردد".

اندیشه شیعه در بحث امامت تا آنجا ادامه دارد که می گوید هیچ گاه زمین نباید از حجت خدا خالی باشد، حال اینکه چرا امروز امت اسلامی از شمع وجود امام معصوم بی بهره است خود دلایلی دارد که در این مجال فرصت صحبت در این زمینه نیست؛ اما شیعه با توجه به آیات و روایات بر این عقیده است که ما از وجود امام زمان(عج) همچون خورشید پشت ابر بهره می بریم.

 

مردم با امام زمان در ارتباط هستند

حضرت آیت الله سبحانی نیز در این باره خاطرنشان می سازد "بر خلاف آنچه بعضي مي پندارند، رابطه امام در زمان غيبت به كلي از مردم بريده نيست، بلكه آن گونه كه از روايات اسلامي برمي آيد، شمار اندكي از آماده ترين افراد كه سري پر شور از عشق خدا و دلي پر ايمان و اخلاصي فوق العاده براي تحقّق بخشيدن به آرمان اصلاح جهان دارند با حضرتش در ارتباطند.

معناي غيبت امام (ع) ، اين نيست كه آن حضرت به شكل روح نامرئي و يا شعاعي ناپيدا در مي آيد، بلكه او از يك زندگي طبيعي و آرام برخوردار است؛ به طور ناشناخته در ميان همين انسان ها رفت و آمد دارد، دل هاي بسيار آماده را برمي گزيند و در اختيار مي گيرد و آنها را بيش از پيش آماده مي كند و مي سازد.

افراد مستعد ، به تفاوت ميزان استعداد و شايستگي خود، توفيق درك اين سعادت را پيدا مي كنند؛ بعضي از آنان چند لحظه و برخي چند ساعت يا چند روز و جمعي سال ها با حضرت بقية اللّه (عج) در تماس بوده اند".

ولی به هرحال مردم در دوران غیبت به شخصی عالم و آگاه به امور دین نیاز دارند تا در مواقع ضرورت به او مراجعه کرده و احکام دین و دنیای خود را از او بپرسند که اندیشه رجوع به فقهای دانای دین و البته ولایت فقیه از این جا سر باز می کند.

ولایت محدود فقیه از جمله حق قضاوت، صدور فتوا در مسائل شرعی، اخذ وجوهات شرعی و رسیدگی به امور حسبیه از دیرباز در فقه امامیه مطرح و مورد بحث بوده و در ارتباط نزدیک با نهاد مرجعیت دارد؛ اما در نظریه ولایت سیاسی فقیه که بیش از همه توسط امام خمینی(ره) مطرح و تشریح شده، این ولایت اساس نظم سیاسی دوره غیبت را تشکیل می‌دهد و فقیهان جانشین امام در اجرای سیاست‌ها و مسائل حکومتی و سایر امور مربوط به امام معصوم (به جز جهاد ابتدایی) محسوب می‌شوند.

جایگاه ولی فقیه در نظام اسلامی

در اندیشه سیاسی اسلام ولی فقیه عینا همان جایگاه امام معصوم را دارا است؛ این به معنای عصمت ولی فقیه و مصون بودن او از خطا و اشتباه نیست ولی به هرحال در اندیشه شیعه این نظریه مؤکد است که ولی فقیه باید عصمت نسبی از گناهان داشته باشد.

بنابر مطالبی که بیان شد، مردم در انتخاب ولی فقیه نیز جایگاهی ندارند، چراکه آنها نمی توانند علمیت و مصونیت بیشتر یک فرد از گناهان و خطاها را به درستی تشخیص بدهند و به همین دلیل آنها ابتدا مجلسی را مرکب از فقهای عالم و سرشناس دین تعیین می کنند تا آنها از میان برترین فقیهان، یک نفر را به عنوان ولی فقیه و حاکم شرع مشخص کنند.

ذکر این نکته ضروری و لازم است که در نظام جمهوری اسلامی ایران ولی فقیه از طرف مجلس خبرگان انتخاب نمی شود، بلکه حجیت نظر و حکم ولی فقیه با استناد به روایاتی به دست می آید که از خود امام زمان(عج) بیان شده و به ما دستور داده است که در دوران غیبت به فقیه جامع الشرایط رجوع کنیم.

بنابراین ما در در مورد مبنای مشروعیت حکومت ولی فقیه قائل به نظریه مشروعیت الهی هستیم که به ولایت انتصابی فقیه از جانب امام معصوم معروف است.

در این عقیده، فقیه در فضیلت و شخصیّت دینی و اخلاقی و علمی همپای امام معصوم نیست. چراکه ولی فقیه، جدا از شخصیت حقوقی خویش، دارای شخصیت حقیقی نیز هست که از این نظر با دیگر مردم برابر است. ویژگی‌های ولی فقیه و حاکم اسلامی همانند عدالت، تقوا و پرهیزگاری او را از لغزیدن به ورطه استبداد و خودرأیی بازمی‌دارد.

حضرت آیت‌الله جعفر سبحانی، بهمن ماه سال 92 در نخستین جشنواره بین‌المللی امام خمینی(ره) که با حضور طلاب و روحانیان در سالن اجتماعات مدرسه دارالشفا برگزار شد، به بیان نکات مهمی در این زمینه پرداخت و از جمله عنوان کرد:" استاد ما امام خمینی(ره) می‌فرمودند «رأی هیچ کس بر هیچ کس حجت نیست، هیچ فردی از بشر بر بشر دیگر بالذات حکومت ندارد، حکومت تصرف در اموال و اعراض است و کسی دارای چنین ولایتی نیست».

توحید در خالقیت مورد قبول همه موحدان است و چون خداوند متعال رب است توحید در تکوین و تشریع از آن اوست؛ توحید در اطاعت و حکومت نیز برای خدا است، غیر از خدا هیچ فردی دارای اطاعت بالذات نیست، ولی چون خدا با بشر به صورت مستقیم ارتباط ندارد باید این سه مرحله را به وسیله انبیا به افراد رسانده و اجرای کند.

 

ولایت فقیه نیز از شاخه‌های تنصیص است

ولایت فقیه نیز از شاخه‌های تنصیص است ولی تنصیص به اسم نیست، ‌ولی امیرمؤمنان(ع) تنصیص به اسم بودند؛ تمام ادله ولایت فقیه منتسب به فقیه واجد شرایط بوده و در روایت نیز اوصاف او بیان شده است، این ادله فقیه را جای امام می‌گذارد،  ولی فقیه و مجتهد با استفاده از ولایت می‌تواند مقام‌ها را تقسیم کند، در قوای مجریه، مقننه و قضاییه باید نظر و رأی ولی فقیه باشد و از مجرای خاصی اجرا کند و قوای سه‌گانه و تمام نهاده‌ها مشروعیت خود را از ولی فقیه می‌گیرند.

قبل از تشکیل مجلس خبرگان رهبری روزنامه‌های مرکز گرد و خاک کرده بودند که باید جمهوری دموکراتیک داشته باشیم، در این هنگام امام راحل به دبیرستان حکیم نظامی دعوت شدند و در آن‌جا فرمودند «من آنچه می‌توانم اعلام کنم، جمهوری اسلامی است نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر»؛ جنبه اسلامی جمهوری اسلامی ولایت فقیه است، چرا که دارای مشروعیت الهی است، مقبولیت مردم نیز جنبه جمهوریت را دارد که فقیه به وسیله این مقبولیت می‌تواند احکام را در جامعه اجرا کند.

گاهی برخی مدعی تضاد میان اصل چهارم و پنجم قانون اساسی می‌شوند، این سخن درست نیست، چرا که ولایت فقیه در نگهبانی از روش حکومت، منتخب است و روش منتخب مردم برای مردم نباید خودسر باشد، رأی و شیوه در دست فقیه است؛ فقیه می‌تواند شیوه و رنگ حکومت را تعیین کند، حاکمیت ملی نیز در انتخاب مؤثربوده و مردم در انتخاب آزاد هستند، ولی حکومت انتخابی نباید خود سر باشد، بلکه باید قضاوت، قوانین و اجرائیات آن اسلامی باشد.

مسلما بشر بی‌نیاز از حکومت نیست و تنها کمونیست‌ها معتقدند اگر اختلافات طبقات از بین برود بشر بی‌نیاز از حکومت می‌شود، در حالی که تفکر آن‌ها اشتباه است چرا که تقسیم کار در کشور مهم بوده و ارتباطی با اختلاف طبقاتی ندارد".

بنابراین در پایان می توان گفت همه فقهای واجد شرایط یک عصر به صورت عام استغراقی از جانب ائمه (ع) منصوب هستند و در این صورت تنها اعمال ولایت برای یک فرد تعین پیدا می کند؛ ولایت فقیه پس از انقلاب اسلامی ایران با مصوبه مجلس خبرگان به قانون اساسی جمهوری اسلامی اضافه شد و منظور امام راحل از کلمه «ولایت فقیه» در اختیار گرفتن حاکمیت سیاسی با تمام اختیاراتی است که برای پیامبر و امام معصوم در مذهب شیعه وجود دارد./1330/ی۷۰۲/ج

یادداشت از داود جعفری

ارسال نظرات