مطهری؛ مولّد دانش و معلم بینش
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خراسان شمالی، در یک نگاه کلان میتوان عالمان و معلمان را به دو دسته معلمان مصرفگرا و معلمان تولیدگر تقسیم کرد؛ برخی در هنر معلمی چیزی کم ندارند، قدرت تفهیم و انتقال آنها نسبت به دانشپژوهان در سطح بالا و والایی است و استادان زبردست و حاذق و ماهری به شمار میروند؛ لکن پشتوانه علمی و فکری آنها اندک است، اندوختهها و اندیشههای دیگران را مصرف میکنند و زحمت موشکافی و دقت در دانشها را به خود نمیدهند.
در برابر این گروه، عالمان و معلمانی هستند که مولد اندیشه و دانش هستند، عشق به ابتکار و کشف روزنههای جدید و افقهای تازه از علوم با خون و وجود آنان عجین شده است، نکتهسنج، تیزهوش، خلاق و نوآورند، همگام با زمان و همراه با زبان قوم خویش گام برمیدارند و گاه از زمان جلوترند، افقهای دوردست و چشماندازهای دانشها را نیز رصد میکنند و به استقبال زمان میروند؛ لکن با همه این ویژگیها و والاییها، قدرت بیان و ارائه آنچه تولید کردهاند را ندارند و نمیتوانند زیباییهای اندیشه خویش را به زیبایی بنویسند و یا به زبان جاری کنند. به عبارت بهتر عالمانی نواندیش و ژرفنگر و مولّدند؛ اما معلمان موفق و حاذقی به شمار نمیروند.
اما استاد شهید علامه مرتضی مطهری(ره) از کسانی است که هم عالم موفق، مولّد و نواندیش بود و هم معلم زبردست، ژرفنگر و شاگردپرور. خداوند به این عبد صالحش دو بال پرواز عطا کرده بود، «بال اندیشه و دانش» همراه با «بال تعلیم و انتقال اندوختهها» به دیگران.
او متاع علمی خود را به شایستگی عرضه میکرد، مانند کسی که آب را از اعماق زمین بیرون میکشد و با دست باکفایت خویش تشنگان را سیراب میکند.
استاد فقیه و شهید به آنچه گذشتگان و بزرگان گفته و نوشته بودند بسنده نمیکرد و قانع نمیشد، همواره در جستجوی آن بود که راههای نارفته را بپیماید، او برای پرسشهای زمان، پاسخهای مناسب داشت و محتوای دین و ارزشهای دینی و معارف عمیق اهل بیت(ع) را در قالبهای نوین به دوستداران دانش عرضه میکرد. بهراستی او مصداق «عالم واقعی» و «معلم راستین» بود.
این عالم فرزانه در یک نگاه کلی صاحبان دانش را اینگونه دستهبندی کرده و فرموده است: دانشمندان سه دستهاند؛ بعضی مانند مورچه هستند، از بیرون دانه میآورند و مرتب انبار میکنند، ذهن اینها یک انبار است درواقع یک ضبط صوت هستند، هرچه شنیدهاند ضبط کردهاند و هر وقت بخواهی همان را که یاد گرفتهاند، میگویند.
دسته دوم مانند کرم ابریشم، از لعاب خودشان میتنند و از درون خودشان درمیآورند. این هم عالم واقعی نیست؛ زیرا از بیرون چیزی اکتساب نمیکند، از خیال و درون خودش میخواهد بسازد و این عاقبت در درون پیله خود خفه خواهد شد.
دسته سوم علمای واقعی هستند. اینها مانند زنبور عسل هستند، شهد گلها را از خارج میمکند و از آن عسل میسازند و تولید میکنند.
بهراستی علامه شهید مطهری (رض) مصداق کامل دسته سوم از علما و دانشمندان بود. پیامبر اسلام (ص) میفرمایند: «مثل المؤمن مثل النّحلة: ان اکلت اکلت طیبا، وان وضعت وضعت طیبا، وان وقعت علی عود نخر لم تکسره؛ مؤمن مانند زنبور عسل است که اگر بخورد، چیزهای پاک و پاکیزه میخورد و اگر تولید کند، چیزی پاک و پاکیزه تولید میکند و اگر روی شاخه پوسیدهای بنشیند آن را نمیشکند.»[1]
زنبور عسل چند ویژگی دارد:
- آنچه مصرف میکند از طبیعت ناب و دست اول است، نیمخورده و دست دوم نیست.
- در خوراک خویش گزینش میکند و بهترینها را برمیگزیند.
- همواره با گل و گیاه و رنگهای زیبا و معطر در ارتباط است.
- تولیدات او ارجمند و پرمشتری و ثمربخش و شفادهنده است.
- حاصل تلاش پیگیر او را مردم با آرامش و بدون دغدغه مصرف میکنند.
اندیشه و دانش شهید مطهری نیز این شاخصهها و خصوصیات را داشت، او به منابع دست اول معارف اسلامی است یافته بود و قطره وجود خویش را به دریای بیکران منابع علمی و دینی متصل کرده بود.
او از میان استادان معاصر و همزمان خویش بهترینها را برگزیده بود، معلم فقه و اصول او حضرت امام خمینی (ره) بود و استاد فلسفه و عرفان او علامه طباطبایی (رض) و عمر شریف و پربرکت خود را با کتاب و کتابخوانی و درس و بحث و شاگردپروری آمیخته بود.
آنچه از اندیشه او به منصه ظهور و بروز رسید و از بیان و بنان او تولید شد، الهامبخش و راهگشا و دلپذیر و دلنشین بود و به تعبیر امام راحل (ره): «کتابهای او بیاستثنا، مفید و سازنده و سودمند است.»
علم صحیح و اندیشه ناب
اندیشه، معیار، دانش درست و بینش تراز را جز از سرچشمه زلال پیامبر اعظم (ص) و اهلبیت (ع) نمیتوان جستجو کرد، چشمه اندیشه اهلبیت (ع) گواراترین و شفابخشترین است. اگر کسی با قابلیتهای ذاتی و تلاشهای اکتسابی، خود را به این سرچشمه نزدیک سازد به دانش درست دست یافته است.
امام باقر (ع) به سلمة بن کهیل و حکم بن عتیبه فرمودند: «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِیحاً اِلَّا شَیئاً یخْرُجُ مِنْ عِنْدِنَا اَهْلَ الْبَیت؛ اگر به شرق و غرب بروید، هرگز دانش درستی را نخواهید یافت مگر همان چیزی که از ما خاندان صادر شود.»[2]
آیتالله شهید مطهری از کسانی بود که به این سرچشمه دست یافت، او با کمال استادی و مهارت به لایروبی جدولهای معارف پرداخت؛ زیرا بر این باور بود که این آب زلال در مسیر راه در طول تاریخ با خار و خس و خاشاکها و خرافهها آمیخته شده و شفافیت و زلالیت نخستین خود را از دست داده است، باید آستین همت بالا زد و این رودخانه عظیم حرکت معارف را از هرچه خرافه و پیرایه پاک کرد تا «علم صحیح» اهلبیت (ع) در دسترس همگان قرار گیرد.
شهید مطهری معلمی بود که دامها و دانهها و تورهای نامرئی مهاجمان فرهنگی را بهخوبی میشناخت، به انواع تهاجمها آشنایی داشت، مسیر ورود شبههها را شناسایی کرده بود و راه پاسخگویی به آنها را به شایستگی میدانست و به کار میبست. به فرموده رهبر معظم انقلاب:
«...او یک روحانی معلم بود و شهیدِ معلمی خود شد، او معلمی را منحصر به سر کلاس درس نکرد، درس هم داد، دانشکده هم میرفت، ساعتها تدریس میکرد، در حوزه هم تدریس میکرد؛ اما تعلیم او یک دایره بسیار وسیعتر داشت، او مینوشت و سخن میگفت و شاگردانش در این بخش نوشتاری و گفتاری هزاران برابر شاگردان او در داخل کلاس بودند، آن سخنی را هم که نیاز زمان بود، انتخاب میکرد...
توصیه میکنم با سخن شهید مطهری - که همچنان سخن روز است - ارتباط برقرار کنید، یک روز همه عناصری که شهید مطهری بهعنوان یک استوانه فکری در مقابل آنها قد علم کرده بود، سر او ریختند و از لحاظ فکری او را بمباران کردند و از لحاظ حیثیت اجتماعی نیز او را مورد تهاجم قرار دادند؛ اما او یکتنه ایستاد. آن مهاجمان چه کسانی بودند؟ مبلغان فرهنگهای وارداتی بیگانه گمراهکننده و دامهای بر سر راه افکار جوانان، آن روز عمدتاً «کمونیسم» و برخی تفکرات «لیبرالیسم» غربی مطرح بود، امروز هم آن سخنان همچنان پا برجاست، امروز علیالظاهر کمونیسم مرده است، اما آن سخنان - که معرف پایههای تفکر اسلامی در جوانب مختلف است - همچنان زنده است.»[3]
در این فراز از نگاه رهبری به شهید مطهری چند نکته به ظرافت اشاره شده است:
- بهروز بودن اندیشه شهید مطهری حتی در این زمان.
- استوانه بودن آن شهید درزمینهٔ مسائل علمی و معرفتی.
- بمباران فکری و حیثیتی شهید مطهری در دوران غربت اسلام.
- پهلوان بودن استاد و ایستادن او یکتنه در برابر هجمهها و مهاجمان.
- تهاجم فرهنگی بیگانگان و دامگستری آنان بر سر راه جوانان و بیدارگری و روشنگری استاد شهید.
- معلم بودن آن فرزانه در لباس روحانیت و شهادت در کسوت معلمی و روحانی.
- حوزه گسترده تعلیم و معلمی استاد.
- گستردگی اندیشه و تجربه علمی استاد در حوزه و دانشگاه.
- خدمات گفتاری و نوشتاری و شاگردپروری آن معلم شایسته و شهید.
امید که حوزه و دانشگاه و جامعه مسلمان و انقلابی ما هم از اندیشه ناب و زلال و تولیدات علمی سالم و کامل و مفید او سود گیرند و به رشد و بالندگی بیشتر برسند و هم سیره و روش معلمی او را سرلوحه کار خویش قرار داده و درزمینهٔ کادرسازی و شاگردپروری برای آینده نظام و انقلاب گامهای بنیادی و اساسی بردارند./9314/۷۰۴/ب۱
1. پیام پیامبر، ص 230.
2. بحارالانوار، ج 2، ص 92.
3. جوان از منظر رهبری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، صفحه 6.