عرضه شعائر بدون اخلاق تصویر دین را مخدوش و مسیر عرفان را مسدود می کند
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از شبستان، یکی از مهمترین عواملی که سبب اعتلای یک جامعه می شود آن است که تک به تک افراد به نسبت هر جایگاهی که در جامعه دارند بتوانند اخلاق مدار باشند و از اصول اخلاقی روی برنتابند چه آنکه در عسر و حرج باشند، چه آنکه در ناز و تنعم زندگی کنند. از این رو و د بررسی جایگاه اخلاق در اعتلای سبک زندگی و چرایی کاهش و رنگ باختن آن در جامعه و در مقابل آثار خوش خلقی با دکتر محمد فنایی اشکوری، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) به گفت وگو بنشینیم. وی تاکنون مقالات و آثار متعددی را در حوزه های فلسفه اسلامی، عرفان، اخلاق اسلامی به رشته تحریر در آورده است. در ادامه گفت وگوی ما با این اندیشمند را می خوانید:
به عنوان آغاز بحث و نخستین سوال درباره وضعیت اخلاق در جامعه و چرایی حرکت آن به سوی قهقهرا توضیح دهید.
برای پاسخ به این پرسش مقدمه ای را طرح می کنم. انحطاط اخلاقی در جامعه ما علل مختلفی دارد که احصای آنها نیازمند به تحقیق است. اما در پاسخ به پرسش شما به چند نکته به صورت مختصر اشاره می کنم. نکته اول این است که اگر بطور جدی و صادقانه دنبال ریشه یابی و حل این مسئله باشیم باید در این مباحث سانسور نکنیم و واقعیات را بی پرده و صادقانه بیان کنیم. چراکه تا درد بیان نشود درمان درستی صورت نخواهد گرفت.
نکته دوم این است که به اعتقاد من ارتباط نزدیکی میان قانون و اخلاق وجود دارد؛ گر چه از جهت مفهوم ممکن است آنها متفاوت باشند، اما از جهت مصداق و واقع در بسیاری از موارد آنها یکی هستند. یکی از علل ضعف اخلاق در جامعه ما قانون گریزی گسترده ای است که در کشور ما رایج است.
اگر در جامعه ای قانون احترام نداشته باشد و توجهی به آن نشود، بی قانونی گسترش و توسعه پیدا می کند و به تبع آن بی اخلاقی نیز به میدان می آید. مثلا وقتی که انسان از خانه خارج می شود و قدم به کوچه و خیابان می گذارد هر روز ده ها و صدها بار شاهد نقض علنی قوانین رانندگی باشد، ارزش و قداست و ابهت قانون در ذهن او خورد می شود. وقتی که انسان پا در اداره ای می گذارد ببیند قانون رعایت نمی شود و بلکه علنی نقض می شود و امور نه بر اساس ضوابط بلکه براساس روابط است، و افراد به مسئولیت خود عمل نمی کنند و رشوه و پارتی بازی حاکم است، طبیعتا در چنین فضایی جایی برای اخلاق نمی ماند.
کسی که می بیند حق او همواره در عرصه های مختلف تضییع می شود، انگیزه ای برای اخلاقی رفتار کردن برایش باقی نمی ماند. این مطالبی که اشاره شد فرض های ذهنی نیست، بلکه واقعیت های تلخی است که هر روز در جامعه شاهد آن هستیم. این مطالب باید صریحا گفته شود، چرا که سانسور کردن خود از عوامل انحطاط اخلاقی است. اگر مردم انحطاط را بیان نکنند و روز به روز با رخ دادن هر خطایی عده ای از راه برسند و توجیه و ماله کشی کنند و این عیوب را بپوشانند، امید هیچ اصلاحی نمی توان داشت.
شاید بارزترین مثال در این زمینه تخلفات رانندگی باشد. وقتی به عنوان یک شهروند در سرتاسر مسیر رفت و آمد روزانه خود انواع و اقسام تخلفات ریز و درشت رانندگی را مشاهده می کنیم و کسی مانع این تخلفات نمی شود، چه باید گفت؟ چند درصد رانندگان از چراغ راهنما استفاده می کنند؟ چند درصد درحال رانندگی با گوشی همراه صحبت می کنند و ده ها تخلف دیگر.
من هرگز ندیده ام در شهر مآموری مانع این کار شود یا کسی را به این دلایل جریمه کند. در جاده های برون شهری سخت گیری هست، اما در داخل شهر همه این کارها آزاد و بلامانع است. من نمی توانم بفهمم چرا باید تخلفات گسترده رانندگی در مرئی و منظر همه آزاد باشد. وقتی که چنین باشد حرمت قانون شکسته می شود. کسی که هر روز ده ها بار شاهد نقض حقوق دیگران است و کودکی که در این فضا بزرگ می شود دیگر مقررات برای او معنا ندارد. وقتی مقررات اجتماعی بی اهمیت شد مقررات اخلاقی دیگر هم بی اعتبار می شود. این مسئله از مهمترین عوامل در انحطاط اخلاقی جامعه ما است.
عامل دیگری که باید برای این بی اخلاقی ذکر کرد تعلیم و تربیت نادرستی است که در این زمینه رایج است. ما اساسا آموزش اخلاقی به معنای درستش را نداریم. مراد ما از اخلاق در این بحث نه فقه است، نه معنویت و عرفان است، و نه شعائر دینی. بلکه مراد معنای عرفی اخلاق است. اخلاق در این معنا همان مهرورزی و رعایت حرمت و حقوق دیگران و پایبندی به وظایف است.
ما مجالس وعظ بسیار داریم، اما در این مجالس کمتر چیزی که مطرح می شود اخلاق است. بیشترین مباحثی که طرح می شود مباحث معنوی و فقهی و شعائر دینی است. البته این مباحث باید مطرح شود و برای تربیت دینی ضروری است، اما اینها جای اخلاق به معنایی که محل بحث ما است را نمی گیرد. اخلاق به این معناست که رفتار ما با دیگران باید چگونه باشد.
اگر در جامعه ای بدون اینکه اخلاق جایگاهی داشته باشد، شعائر پررنگ شود، نه تنها تصویر درستی از دین ارایه نمی شود بلکه برعکس تصویر نادرستی را ایجاد می کند. کسی که هنوز به اصول اولیه اخلاقی ملتزم نیست ،چگونه می تواند سراغ معنویت و عرفان رود و دم از این گونه مفاهیم متعالی بزند. کسی که در رانندگی یا در اداره یا در بازار در روز روشن قانون را زیر پا می گذارد چگونه می تواند اهل دیانت و معنویت باشد. دیانت بدون اخلاق مقدس مآبی است و مقدس مآبی آفت دینداری حقیقی است.
یک از ارکان دینداری مهرورزی و محبت است. مؤمن چون خدا را دوست دارد بندگانش را نیز دوست دارد و نه تنها حقوقشان را رعایت می کند بلکه برای آنها فداکاری و ایثار هم می کند. اما کسی که دینداری را صرفا در ظواهر و شعائر می بیند و از مهرورزی و خیرخواهی نسبت به خلق بی بهره است همان پشمینه پوش تندخویی است که لسان الغیب از او سخن می گوید:
پشمینهپوش تنـدخـو از عشق نشنـیـدست بــو از مستـیاش رمـزی بگو تا ترک هُشیاری کـنــد
آن صوفی پشمینه پوش که از مهر و محبت خالی است و فقط به یک سلسله آداب و مناسک و ظواهر دل خوش کرده است، از عشق چیزی نمی فهمد و با اخلاق بسیار فاصله دارد.
یکی از مهترین صفات اخلاقی خوشرویی و خوش خلقی است. به نظر شما رعایت اخلاق در محیط های مختلف، چه تأثیری می تواند بر رشد و پیشرفت جامعۀ ما داشته باشد؟
بداخلاقی از عوامل انحطاط جامعه در ابعاد مختلف است. جامعه بداخلاق حتی در بعد مادی نیز نمی تواند قدمی به پیش بردارد. در جامعه ای که اخلاق حاکم نیست و حقوق افراد پایمال می شود و افراد به وظایف خود پایبند نیستند، آرامش و امنیت و آسایش و رفاه و سلامتی افراد به خطر می افتد و استعدادها و سرمایه در جهت مثبت و سازنده شکوفا نمی شوند. اخلاق بنیاد پیشرفت فرد و جامعه است. خلق خوش بستری پربرکت برای پیشرفت و سعادت را فراهم می کند. آرامش و امنیت و رفاه و سلامتی و خلاقیت و شکوفایی محصول یک جامعه اخلاقی است.
باید اضافه کنم که اخلاق پدیده ای انسانی و جهانی است و اختصاصی به مکتب یا دین خاصی ندارد. همۀ انسان ها به طور فطری گرایش به اخلاق دارند و ارزش های اخلاقی را گرامی می دارند. اما برترین و پربرکت ترین نظام اخلاقی آن است که بر پایه ایمان و تقوا باشد. هیچ چیز مانند ایمان به خدا نمی تواند به تحکیم و تثبیت اخلاق کمک کند، چنانکه ایمان حقیقی نیز بدون اخلاق نمی تواند تحقق یابد.
آیا برای رواج اخلاق در جامعه می توان به الهام از الگوها نیز نظر داشت و این مهم تا چه اندازه کمک کننده است؟
حضرت رسول (ص) برترین الگوی اخلاق است. جدا از جایگاه معنوی، عبادات و معرفت والای دینی پیامبر اکرم(ص)، وجهه اخلاقی ایشان خیره کننده است، به گونه ای که در ارتباط با اقشار و طبقات مختلف مردم، و حتی در ارتباط با مخالفانش و در ارتباط با افراد بی ادب، آنچه که از پیامبر(ص) دیده می شد فوران رحمت و مهربانی و محبت بود. جواب تلخی را با شیرینی می دادند. این اخلاق باید الگوی جامعه دینی باشد. خداوند فرمود که «وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ». خلق او قرآن بود، و کان خلقه القرآن و در این جهت نیز او بی مانند بود.
به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
نمونۀ برجستۀ دیگر حضرت زهرا (س) است. وقتی صحبت از شخصیت والای ایشان می شود، بیشتر به عبادت و مقام معنوی آن حضرت(عس) توجه می شود و کمتر روی جنبۀ اخلاقی آن حضرت تأکید می شود. مهر و مدارای آن وجود مقدس بی مانند بود. یک نمونه از رفتارش این بود که در شب عروسی تنها لباس نو عروسی اش را به سائل می بخشد. نمونه دیگرش آن بود که به هنگام افطار به همراه همسر و فرزندانش تنها غذای خود را به محتاج می بخشد. از فرزندان ایشان نقل شده وقتی نماز شب می خواندند و دعا می کردند، سراسر دعایشان برای دیگران بود. یعنی در خصوصی ترین ارتباط معنوی با خداوند، جایگاه مردم و دعا برای مردم در نظر حضرت(س) پررنگ بود. اینها اسوه های اخلاقی ما هستند. این جنبه از شخصیت پیشوایان دینی را باید بشناسیم و پیروی کنیم، اگر می خواهیم زیست ما انسانی و اخلاقی باشد.
از بزرگان و استادان معاصر چه الگوهای ملموس اخلاقی در دسترس ما است؟
یکی از بزرگان معاصر که در اخلاق هم مانند حکمت و عرفان بزرگ و برجسته بودند مرحوم علامه طباطبایی(ره) اند. ایشان بسیار خوش خلق بودند و قلبی بس مهربان و رئوف داشتند و در سخن و عمل بسیار رعایت دیگران را می کردنند. نمونۀ دیگر از اساتیدی که در این جهت برجسته بودند مرحوم آیت الله یحیی انصاری شیرازی از اساتید ما در فلسفه بودند. ایشان مجسمه اخلاق بودند.
مرحوم استاد محمدتقی جعفری نیز از اساتیدی بودند که بسیار اخلاقی و مهربان و خیرخواه بودند. از ویژگی های برجسته هر سه بزرگوار تواضع و فروتنی کم نظیر آنها بود. مرادم از اخلاق در این بحث مقام معنوی و عرفانی این بزرگان نیست که اهمیت آن جنبه بر کسی پوشیده نیست، مرادم اخلاق به همان معنای عرفی است؛ یعنی خوشرویی، مهرورزی، دیگرگرایی و خیرخواه دیگران بودن، خودخواه نبودن و دیگران را بر خود مقدم داشتن و در خدمتگذاری و کارهای خیر از دیگران سبقت گرفتن./۱۳۲۵//۱۰۲/خ