نوارهای سخنرانی امام قدرتمندتر از سلاحهای شاه بود
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از فارس، حضور امام خمینی(ره) در نوفللوشاتو، قیام 17 شهریور و کشتار مردم توسط نظامیان گارد شاهنشاهی، دستیابی مردم به تجهیزات پادگانها، مقاومت برای رسیدن به پیروزی انقلاب، شهادت و زخمی شدن مردم و بازگشت امام (ره) به ایران بخشهایی از پروژه بزرگ عکاسی از رویداد تاریخ انقلاب اسلامی ایران است که توسط عکاس فرانسوی «میشل ستبون» برای همیشه ثبت شده است. حتی در بین عکسهای ستبون گاهی صحنههای نابی دیده میشود که توسط هیچ عکاس دیگری گرفته نشده است.
این عکاس فرانسوی گفتوگویی با خبرنگار فارس داشت که بخش دوم این گفتوگو را در ادامه میخوانیم.
خبرنگار: شما در دوره مبارزات مردمی در کوچه و خیابان بودید، آیا پیش آمده بود که نیروهای ساواک یا نظامی شما را دنبال کنند؟
طبیعی است در آن شرایط نیروهای نظامی رژیم پهلوی من را دنبال کنند. چون سبیل داشتم، شبیه ایرانیها بودم، من را به اشتباه دستگیر کردند و بردند بالای کامیون؛ آنها من را کتک میزدند، من هم میگفتم من خبرنگار فرانسوی هستم. آنها فکر میکردند مسخره میکنم و بیشتر میزدند. بعد از اینکه کتک مفصلی خوردم، من را رها کردند.
میشل ستبون عکاس کتاب عکس «روزهای انقلاب» در ایران
من در خیابانها کشتههای زیادی میدیدم. یکی از آن کشتهها میتوانست من باشم، اما شانس آوردم از دستشان نجات پیدا کردم. برای یک عکاس این انقلاب یک فرصت استثنایی بود، چون ایران یک کشور فتوژنیک است. ایرانیها حس دراماتیک مثل تدفین و تشییع، سوگواری و چهلم را دارند. خیلی تراژدیک و غمانگیز است؛ اما همزمان زیبایی هم دارد.
غرب تا آن زمان فقط ایران را با شاه ایران میشناخت، اما الان میداند تمدن پشت آن است. بعد از واقعه میدان ژاله (شهدا) این شانس را داشتم که با رسانههای بینالمللی کار کردم و اوضاعم بسیار تغییر کرد. ایران بزرگترین شانس زندگی من بود.
خبرنگار:نمیترسیدید در این تظاهراتها اتفاقی برایتان بیفتد؟
وقتی در این حرفه هستیم باید کمی حس بیخیالی داشته باشیم. بدیهی است که ترس و واهمه وجود دارد. من برای سالهای طولانی خبرنگار جنگ بودم و سالهایی طول کشید خودم را از عکاسی جنگ جدا کنم. یکی از دوستانم هیچ وقت نتوانست این فضا را ترک کند.
عکاسی جنگ خیلی سخت است و هیجان مرگ و زندگی در آن وجود دارد. ما عکاسان هر روز هم در قلب جهان قرار داریم، چرا که اثری را تولید میکنیم، یک روز بعد در سراسر جهان دیده میشود. این یک قدرت آنی و لحظهای است. مثلاً اگر یک عکسی را در مجلهای چاپ میکردیم، دو روز بعد فتوکپی آن را در سطح شهر میدیدیم. اینها یک اتفاق فوقالعادهای برای یک عکاس جوان بود. در قلب تاریخ جهان قرار گرفتن فوقالعاده است.
خبرنگار: جمله جالبی از شماست که گفتهاید؛ در آن موقع نوارهای سخنرانی امام قدرتمندتر از سلاحهای شاه بود؛ این تحلیل درست و دقیقی در آن مقطع بود از یک عکاس.
بله، همین طور است؛ این نوار کاست خیلی مهم بود که از نوفل لوشاتو به ایران میفرستادند. تا ماه جولای؛ تیر و مرداد. عکسی از امام خمینی وجود نداشت. فقط یک نقاشی امام بود.
من اولین عکسهای امام در نوفل لوشاتو را گرفتم. خیلی از بازاریها هم میخواستند برای عکس امام پول زیادی بدهند، ولی من میگفتم چون روزنامهنگار هستم، نمیتوانم عکسها را به شما بدهم، اما میتوانید فتوکپی کنید. کپی عکسها دراختیار مردم قرار گرفت و در بهشت زهرا(س) و خیلی از خیابانها و تظاهراتها فتوکپی این عکسها را میدیدم.
در دوران انقلاب یک طرف نوارهای کاست از سخنرانیهای امام خمینی و در یک طرف هم فتوکپی عکسهای ایشان بود.
خبرنگار: پیشبینی شما از انقلاب در آن مقطع چه بود؟
در واقع نمیدانستم چه اتفاقی میافتد. اما یک حسی به من میگفت وقایعی در حال رخ دادن است. چون میلیونها نفر را در خیابانها دیده بودم. در آن زمان دو گروه خبرنگار وجود داشت. خبرنگار راستگرا که معتقد بودند که شاه با قدرت و نیروهای مسلحی که در اختیار دارد، همه را میکشد. آن طرف هم خبرنگارانی بودند که میگفتند انقلاب پیروز میشود. 2 روز قبل از فرار شاه خبرنگار روزنامه فیگارو با من شرط بست که شاه هیچ وقت ایران را ترک نمیکند. هیچکس تصور نمیکرد چنین اتفاقی بیفتد. حتی امروز هم این اتفاق تعجببرانگیز است.
خبرنگار: این ابهام و تعجب برای چه بود؟
من هم سؤال دارم و پاسخها را ندارم. چرا این اتفاق افتاد. چون شاه ارتش آموزشدیده و ساواک را داشت. او میتوانست 10 هزار نفر را یک جا بکشد. اما این اتفاق نیفتاد. این یکی از رازها است، چون شاه هم مقداری افسرده شده بود.
خبرنگار: شما از کجا فهمیدید انقلاب پیروز شده؟ آن موقع کجا بودید؟
وقتی به پادگانها حمله شد به من اطلاع دادند. خودم را سریع به محل رساندم. البته از شب قبل وقایع شروع شده بود. باز هم مردم من را به پشتبامهایشان میکشاندند و کوکتل مولوتفشان را آماده کرده بودند.
برای یک فرانسوی، انقلاب، فرهنگ است. مردمی که علیه یک دیکتاتور قیام میکنند، فرهنگ ما هم هست. سنگرها باورنکردنی بود. وقتی که مردم وارد پادگان گارد شاهنشاهی شده بودند و مقابله میکردند فهمیدم که دیگر انقلاب شده و مردم با اسلحه و تانکها به خیابان میآمدند. افرادی هم با چاقو و سرنیزه بودند و واقعاً سورئالیسم بود.
غبطه میخورم نتوانستم تصاویر بیشتری از آن لحظات بگیرم. در آن زمان محدودیت فنی داشتیم. امروز اگر این اتفاق میافتاد، 30 هزار قطعه عکس میگرفتم.
در آن زمان امام خمینی(ره) بسیار پرطرفدار بودند چون انقلاب مردمی را رقم زده بودند. ما هم امام را در نوفل لوشاتو دیدیم. ایرانیها خیلی دوستمان داشتند. چون پذیرای امام بودیم. من ایران را وقتی ترک کردم که عکاسان ایرانی وارد میدان شده بودند. من کتاب اول را چاپ کردم. ایرانیها حضور داشتند.
خبرنگار:دوست داشتید بعد از اینکه رفتید فرانسه باز هم به ایران بازگردید و امام را ببینید؟
بله، دیگر عکاس ایرانی زیاد بودند. دشوار بود به ایران بیایم.
خبرنگار: خاطره خاصی از امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو دارید؟
همه این عکسها خاطره هستند و برای تمام زندگی به یادگار مانده است. عکسی که چند نفر روی فرش در باغچه هستند، عکس سورئالیست است. اینجا مثل یک دوستی است که برایش مهمان آمده است.
خبرنگار: دیدن تصاویر تشییع پیکر امام خمینی(ره) چه حس و حالی به شما داد؟
دشوار بود. ایشان برای مردم ایران هم یک حس و بعد الهی به همراه داشتند. من شیعه نیستم، ولی میدانم چنین حسی نسبت به امام داشتند. من نمیتوانستم یک رفتار عادی با ایشان داشتم. در برخورد با امام خمینی گویا با پاپ مواجه شدهام. موقع عکس گرفتن گاهی دلهره داشتم که آیا ایشان میگذارند این کار را انجام دهم. اما ایشان هیچ وقت من را طرد نکردند. این به احترام و هوشمندی امام برمیگردد.
خبرنگار: چند فریم عکس از انقلاب ایران گرفتید؟
در سایت حدود 30 هزار عکس است از حاشیههای انقلاب که اسکن کردهام. در واقع علاوه بر انقلاب، عکسهای ایران 40 سال پیش هم دیده میشود. اما متأسفانه برخی از هنرمندان جوان این عکسها را سرقت کردهاند.
خبرنگار: چطور شد که تصمیم گرفتید کتابی از عکسهایتان در ایران چاپ شود؟
انجمن عکس انقلاب و دفاع مقدس بنیاد فرهنگی روایت کار بسیار عالی کرد. با شروع کار به هم اعتماد کردیم. اول نمیدانستم چه چیزی پشت آن است. وقتی فهمیدم، علاقمند شدم. انجمن کار من را از نو کشف کرد.
خبرنگار:در ادامه میخواهیم شرح بیشتری از یک عکس بدهید. درباره عکسی که تصویر امام روی مجله چاپ شده و ظاهرا فردی در یک سالن در حال مطالعه مجله است.
اینجا هتل هیلتون است. مربوط به حادثهای است که کمتر راجع به آن صحبت شده است. آن هم حادثه حمله اول به سفارت آمریکا توسط چریکها بوده است. بعد از آن واقعه خیلی از آمریکاییها چمدانهایشان را بستند و از ایران رفتند.
همیشه درباره گروگانگیری صحبت میکنند، اما کسی به این اشاره نمیکند که حمله اولی که چریکها حمله کردند و نیروهای امنیتی از سفارت دفاع کردند. آمریکاییها در آن زمان در ایران بودند. بعد از حمله اول، مردم عادی آمریکایی از ایران فرار کردند. این مجله روی آن نوشته «مرد مرموز ایران».
3ـ2 سال پیش هالیوود فیلم آرگو را ساخت و در آن فیلم هیچ اشارهای به حمله اول چریکها به سفارت نشد. اگر آمریکاییها درسی از این میگرفتند، شاید مسئله گروگانگیری پیش نمیآمد. میبینیم که اسنادشان را منهدم میکردند.
وقتی درباره دسیسههای آمریکا صحبت میکنیم، وقتی اینقدر احمق هستند، چطور میتوانند چنین دسیسههایی را برنامهریزی کنند. همه فکر میکردند که آمریکاییها خیلی باهوش هستند، اما از یک تجربه کوچک هم نمیتوانند تصمیمگیری کنند.
خبرنگار:نظرتان راجع به آرگو چیست؟
این فیلم ساخته و پرداخته هالیوودی است. مثل وقایع طبس است که ابرقدرت به ایران میآید و در طبس منهدم میشود. آنها در این باره چیزی میگویند. من سؤالات بیپاسخ زیادی دارم که یکی از آنها جنگ تحمیلی است. فرانسه بعد از ورود امام به ایران موقعیت بسیار خوبی داشت، اما این کشور از صدام حسین علیه ایران حمایت کرد. در حالی که میتوانست به مزیتهای اقتصادی دست یابد. این بزرگترین سؤال است که هیچ وقت پاسخ داده نشده است.
عکسهای من دست به دست در ایران میگردد و مردم ایران حس مالکیتی نسبت به آن دارند. البته چند وقتی است که عکسهای انقلاب ایران را روی سایت خودم بارگذاری میکنم. تمایل و بازدیدکننده ایران نزدیک به 10 هزار نفر در روز هستند و این تبدیل به یک حافظه جمعی شده است. درست است که خیلیها عکس من را برمیدارند، اما مهم است که باید حق اقتباس باشد./1325//102/خ