نخستوزیری که بویی از ریا نبرده بود
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از دفاع پرس، شهید دکتر محمدجواد باهنر در سال ۱۳۱۲ در محلهشهر که از محلههای بسیار قدیمی و فقیرنشین شهر کرمان بود، به دنیا آمد.
وی فرزند دوم خانواده و دارای ۹ خواهر و برادر بود. پدر او پیشهور سادهای بود که زندگی محقرانهای داشت.
در سن پنج سالگی برای آموزش به مکتبخانهای سپرده شد و نزد بانوی معلم مکتبخانه قرآن را فرا گرفت. از حدود ۱۱ سالگی با راهنمایی حجتالاسلام حقیقی، فرزند معلم مکتبخانه، به مدرسه معصومیه کرمان وارد شد و تعلیم دروس حوزوی را آغاز کرد.
او در سال ۱۳۳۲ وارد حوزه علمیه قم و در همان زمان طلبگی وارد دانشکده الهیات شد و کارشناسی الهیات خود را در سال ۱۳۳۷ به اتمام رسانید.
پس از انقلاب، بهعنوان نماینده کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی و نماینده تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی انتخاب شد.
به دنبال انتخاب محمدعلی رجایی به ریاست جمهوری، بنا به پیشنهاد شهید رجایی، باهنر در سال ۱۳۶۰ بهعنوان نخست وزیر به مجلس شورای اسلامی معرفی شد و مجلس نیز به او و وزرای وی رأی اعتماد داد. محمدجواد باهنر به همراه شهید رجایی در انفجار ۸ شهریور ۱۳۶۰ به شهادت رسید.
گوشهای از خصوصیات اخلاقی و رفتاری شهید دکتر محمدجواد باهنر در دوران خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی را مرور میکنیم.
من خستگی را هرگز ملاقات نخواهم کرد
کلام ایشان این بود، میگفتند: مستقیم باشید، پابرجا باشید، صبر کنید، صبر شما را به جایی میرساند، از این مسائل نترسید. جملهی «من خستگی را هرگز ملاقات نخواهم کرد» از باهنر بود و من این را به عینه میدیدم که حوصله و صبر بالایی داشت. دکتر باهنر خستگیناپذیر بود.
با اینکه خود بر اوضاع و احوال جامعه تسلط داشت ولی اهل مشورت بود
دکتر باهنر اعتقاد زیادی به مشورت کردن داشت. بـیاری از چیزها را میدانست اما باز هم جلسهی مشورتی میگذاشت و دوباره سوال میکرد. از حرفهایش مشخص بود که علاوه بر من، از یکی دیگر هم سوال کرده بود. از پیشنهادها به سرعت استقبال میکرد. هرگز فکر و نظر خودش را به کسی تحمیل نمیکرد. با اینکه خود بر اوضاع و احوال جامعه تسلط داشت ولی اهل مشورت بود و با افراد مشورت میکرد و کار گروهی را در سایهی مشورت مؤثرتر میدانست.
ایشان ساکت و آرام و بی سر و صدا کارشان را به درستی انجام میدادند
یکی از مهمترین کارهای ایشان در شورای انقلاب، رسیدگی به پروندهی پرسنل و کارکنان سازمانها بود. وی بیشتر در عمل، مسائل را حل میکرد و نه در صحبت و حرف، بطوری که بنی صدر رئیس جمهور برکنار شده، اصطلاح معروفی را در مورد دکتر بکار میبرد و میگفت: «دکتر باهنر از آنهایی است که از آن زیر موشک رها میکند و میزند توی برجک.» این مطلب اشارهای است به این که ایشان ساکت و آرام و بیسر و صدا کارشان را به درستی انجام میدادند.
حضرت امام میگویند که شما این همه کار کردهاید و هیچ نمیگویید
وقتی گزارش کار در رابطه با نحوهی کار در نهضت سوادآموزی را به امام میدهند، حضرت امام میگویند که شما این همه کار کردهاید و هیچ نمیگویید. ایشان میگویند: «چه لزومی دارد که آن را مطرح کنم؟» میگفت: «ترجیح میدهم کارهای یک وزیر را انجام بدهم؛ ولی اسم وزیر را نداشته باشم».
در مسافرتها میگفت: من چیزی احتیاج ندارم
در مسافرتها میگفت: من چیزی احتیاح ندارم؛ لحافم، عمامهام است، پتویم عبایم، دیگر چه میخواهم. این سخنان را در زمانی که نخست وزیر مملکت اسـلامـی نیز بود، مکرر بیان میکرد. در زمانی که وزیر آموزش و پرورش بود و به همراه آقای رجایی نخستوزیر به منطقهی جیرفت و کهنوج میرفت، شب را در اداره آموزش و پرورش با عبا بهعنوان روپوش و کفش بهصورت بالش به خواب میرفت.
مدرسهای که در جمهوری اسلامی ساخته میشود باید غیر از مدرسهای باشد که در زمان طاغوت بود
در دیدار از یکی از مدارس، به دنبال محل نمازخانه و کتابخانه بود. میگفت: مدرسهای که در جمهوری اسلامی ساخته میشود باید غیر از مدرسهای باشد که در زمان طاغوت طراحی میشد. کتابخانهی این مدرسه کجاست؟ نمازخانهاش کجاست؟ مدرسهای که در آن نمازخانه و کتابخانه نباشد، مدرسهی جمهوری اسلامی نیست. کارگاه و آزمایشگاه آن کجاست؟/978/د101/ی