۰۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۸
کد خبر: ۴۴۶۳۳۲

در جامعه‌ای با وضعیت اتمیزه، فردگرایی پدید می‌آید

دکتر شرف الدین یکی از مشکلات جوامع جهان سومی را تعارض و نفاق دانست و گفت: در جامعه‌ای که تکثر منافع باشد و وضعیت اتمیزه وجود داشته باشد، فردگرایی به وجود می‌آید و جامعه فردگرا به معنای دقیق اساساً جامعه نیست.
سید حسین شرف الدین

به گزارش سرویس پیشخوان  خبرگزاری رسا به نقل از رسای اندیشه، دکتر شرف الدین یکی از مشکلات جوامع جهان سومی را تعارض و نفاق دانست و گفت: در جامعه‌ای که تکثر منافع باشد و وضعیت اتمیزه وجود داشته باشد، فردگرایی به وجود می‌آید و جامعه فردگرا به معنای دقیق اساساً جامعه نیست.

 

رسای اندیشه - پیشرفت و پویایی در کدام‌یک از دو نگاهی که گفته شد بیشتر است؟

هانتینگتون در کتاب سامان سیاسی می‌گوید دموکراسی برای جامعه خوب است، اما اگر جامعه بصیرت نداشته باشد، دموکراسی یک سم مهلک است. مثل وضعیتی که در جامعه خودمان می‌بینیم. جنبش‌ها خوب‌اند، مشروط بر اینکه خودآگاهی داشته باشند، دوست و دشمن را درست بشناسند، فرصت‌شناسی تاریخی بکنند، شعارها و خواسته‌هایشان را منطقی و معقول تعقیب کنند، مرزها، حدود و منافع ملی را نقض نکنند. در چنین جامعه‌ای مدیریت بحران یکی از مسائل بسیار مهم است. جوامعی که خودآگاهی عمیقی ندارند و هدایت نمی‌شوند، اطلاع داشتن و فردگرایی در آن سم است؛ چون به چالش، درگیری، تعارض، نفاق و مسائل دیگر منجر می‌شود. در بعضی از جوامع جهان‌سومی هم این مشکلات را داریم که اصلاً در دل با همدیگر صاف و همراه نیستند در ظاهر نفاق داریم، اگر با همدیگر تعامل هم‌ می‌کنیم، در بُن این تعامل، کینه و عداوت و نفرتی خوابیده است. اساساً هرکسی به خودش و منافعش فکر می‌کند. مصالح جمعی گم شده است. این جوامع اصلاً نمی‌توانند حزب هم داشته باشند. چون روح جمع‌گرایی در ما خیلی فعال نیست، همیشه خودمان را می‌بینیم. هر کس منافع خودش را می‌بیند. در جامعه‌ای که تکثر منافع باشد و وضعیت اتمیزه وجود داشته باشد، فردگرایی به وجود می‌آید.

اگر جامعه بصیرت نداشته باشد، دموکراسی یک سم مهلک است

جامعه فردگرا به معنای دقیق اساساً جامعه نیست. این آدم‌ها هستند که خودشان را جامعه می‌پندارند؛ و الا اگر هر گروهی بخواهد منافع خودش را در گستره جامعه تعقیب کند، چیزی جز تنش، تضاد و تعارض نتیجه نخواهد داد؛ لذا این جامعه را فقط باید با زور و استبداد اداره کرد. فقط باید کنترل کرد. برای اینکه جامعه را زنجیر کند، دائم عوامل کنترلی را تشدید می‌کند. جامعه‌ای را که حالت اتمیزه پیدا کرده است، نمی‌توان به‌سامان کرد. دائم باید این‌ها را در بسترهای اجتماعی کشاند. هانتینگتون در کتابش مشکلات جوامعی که سامان سیاسی ندارند توضیح می‌دهد. سامان سیاسی به یک معنا مانند دهلیزها یا کانال‌های آب است. وقتی کانال باشد، آب دقیقاً مسیر خودش را پیدا می‌کند؛ اما اگر آب‌های مختلف را از چشمه‌های مختلف سرازیر کنید و در یک جریانی بیندازید که هیچ کانال و شیاری نداشته باشد، چه رخ می‌دهد؟ در سطح اجتماع قاتى می‌شوند و هرز می‌روند. جریانات اجتماعی در جامعه اگر بستر هدایتی نداشته باشند، برای جامعه بیش از منفعت مضرات دارند؛ یعنی نیروها و امکانات را هرز می‌دهند. دوستی‌های حداقلی در جامعه را هم به تنش و چالش و دشمنی تبدیل می‌کنند. آن‌وقت هزینه اداره و انضباط این جامعه بالا می‌رود. بی‌اعتمادی اجتماعی ایجاد می‌شود.

رسای اندیشه - یعنی رابطه فرد و اجتماع گسسته و فرد بی‌خانمان می‌شود. با چنین افرادی می‌توان تمدن آفرید؟

گیدنز معتقد است اعتماد برای جامعه مخصوصاً اعتماد هستی‌شناختی چیزی است که جامعه به‌شدت به آن احتیاج دارد. می‌گوید بچه‌ها در دوره‌های ابتدایی، این پیله مصنوعی اعتماد را از والدین دارند. بچه‌ای که در جمع خانواده و در کنار پدر و مادرش باشد، یک پیله امنیتی دارد و احساس آرامش می‌کند؛ چون به عده‌ای تکیه دارد. جامعه باید همین احساس امنیت را برای تک‌تک آدم‌ها ایجاد کند. آدم‌ها وقتی بزرگ می‌شوند، دیگر وابستگی به پدر و مادر ندارند، جامعه است که این کار را می‌کند. شما در جامعه باید امنیت هستی‌شناختی و آن پیله حفاظتی را ایجاد کنید. پیله حفاظتی به اعتماد متقابل است، به اعتماد جمعی است، به امنیت روانی است، به امنیت اجتماعی است، به امنیت اخلاقی است. اگر این‌ها را در جامعه نداشته باشید، آدم‌ها همین احساس تزلزل را در دوره‌های بالاتر هم دارند و اگر همه جامعه گرفتار ناامنی و تزلزل باشد، این جامعه نمی‌تواند یک جامعه سالم، فعال و کوشا باشد و در جهت منافع مشترک گام بردارد.

در جامعه باید امنیت هستی‌شناختی و پیله حفاظتی را ایجاد کنید

غایت فکرش این است که گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. شما با ‌چنین آدم‌هایی که حالت اتمیزه دارند نمی‌توانید توسعه و تمدنی بیافرینید، نمی‌توانید روح جمعی ایجاد کنید. اصلاً جامعه واحدی نمی‌توانید شکل بدهید؛ چون همه پیشرفت‌ها و توسعه‌های اجتماعی قائم به اراده و خواست جمعی است و باید جمع به میدان بیاید و جمع موقعی به میدان می‌آید که فکر واحد، منافع واحد و افق نگاه مشخص داشته باشد. اهداف و آرمان‌های مشخصی داشته باشد تا در رسیدن به آن اهداف هم‌سو و هم‌داستان شوند. چنین چیزهایی می‌توانند جامعه را به‌عنوان موج‌های خاصی به میدان بیاورد و این جامعه می‌تواند نتایجی بگیرد. می‌خواهم بگویم همه آن‌ها هست منتها بحث هدایت و کنترل است.

رسای اندیشه - جریان‌شناسی ذیل کدام علم قرار می‌گیرد؟

اینکه کدام‌یک از حوزه‌های معرفتی و دانشی شناخته‌شده متکفل بحث از جریان‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است تا حدی به تلقی‌های طرح شده از این واژه دارد. به بیان روشن‌تر، اگر مراد از جریان‌شناسی، مطالعه و بررسی عالمانه و روشمند ابعاد اجتماعی (به معنای عام) یک جریان باشد (مثل بررسی نقش زمینه‌ای اجتماع در شکل‌گیری، رشد و بالندگی، پویایی و استمرار، تأثیرگذاری و تأثیرپذیری، نتایج و پیامدهای آشکار و پنهان، مثبت و منفی و مستقیم و غیرمستقیم آن برای جامعه یا احیاناً تغییر جهت و مسیر آن در فرایند رشد و نیز مرگ و زوال یک جریان) باشد عموماً در حوزه مطالعه علم جامعه‌شناسی و برخی جامعه‌شناسی‌های مضاف است. برای مثال: رشته جامعه‌شناسی معرفت عمدتاً به مطالعه زمینه‌ها و موقعیت‌های متنوع جامعه در شکل‌گیری، تعمیق، تقویت، پویایی و اثربخشی و تأثیرپذیری یک حوزه یا نظام معرفتی مشخص از عوامل محیطی می‌پردازد. بدیهی است که ابعاد معرفت‌شناسی و مضمونی این حوزه به شاخه معرفت‌شناسی مربوط است. همچنین در سایر جامعه‌شناسی‌های مضاف همچون جامعه‌شناسی سیاسی، جامعه‌شناسی اقتصادی، جامعه‌شناسی تغییرات اجتماعی و... به نقش و تأثیر متقابل جامعه با پدیده‌ها و رویدادها و جریانات فرهنگی اجتماعی پرداخته می‌شود.

و اگر جریان‌شناسی را چیزی فراتر از صرف مطالعه ابعاد و زمینه‌ها و تأثیرات متقابل اجتماعی یک جریان بدانیم و به‌نوعی مطالعه سایر ابعاد و مؤلفه‌ها نیز در دستور کار باشد، در آن صورت قاعدتاً حوزه معرفتی متناسب دیگری متکفل این مهم خواهد بود؛ مشابه کاری که تاریخ‌نگاران علم در تاریخ علم، یا محققان در بخش پیشینه و ادبیات موضوعی یا مسئله موردتحقیق خود مطرح می‌کنند.

البته در عصر و زمان ما به دلیل ضرورت و اهمیت مطالعه جریان‌های مختلف به‌ویژه در حوزه‌های سیاسی اجتماعی بعید نیست که جریان‌شناسی خود به یک حوزه معرفتی تخصصی با روش‌شناسی و اقتضائات آموزشی و پژوهشی متناسب تبدیل شود. بدیهی است که به دلیل تعدد و تنوع متعلق یا مضاف جریان‌ها، این حوزه معرفت تخصصی نیز متعدد و متنوع خواهد بود.

رسای اندیشه - آیا مدل خاصی برای جریان‌شناسی (دست‌کم در جامعه‌شناسی) وجود دارد؟

اگر جریان را ناشی از بُعد اجتماعی حرکت اندیشه‌ها، باورها و ایدئولوژی‌ها بدانیم جریان‌شناسی در قلمرو جامعه‌شناسی بررسی می‌شود؛ به‌بیان‌دیگر اگر کار جریان‌شناسی مطالعه توصیفی، تبیینی، تعلیلی، تفسیری (معناکاوی)، توجیهی و مدافعانه یا انتقادی باشد؛ یعنی کار ما این باشد که ما ابعاد اجتماعی و زمینه‌های اجتماعی یک جریان را بکاویم و با محتوای یک جریان کاری نداشته باشیم و نگاه‌های معرفت‌شناختی به یک جریان نداشته باشیم، آنگاه جریان‌شناسی در حوزه مطالعات جامعه‌شناختی است. مثلاً الآن جامعه‌شناسی معرفت داریم. جامعه‌شناسی معرفت روی زمینه‌های اجتماعی جریانات فکری بحث می‌کند؛ مثل نقش انقلاب اسلامی در شکوفایی فقه شیعه؛ فقه شیعه یک نظام معرفتی است، ولی این نظام معرفتی تحت تأثیر حکومت اسلامی، واقعیتهای محیطی، سؤالات و استفتائات جدید است که این فقه را پویا کرده است و همین مسئله، ضرورت تخصصی شدن فقه و ضرورت طرح قواعد جدید را به علما تحمیل کرد. علما با چیزی به اسم بانک، دستگاه قضا، پارلمان و مجلس، بدحجابی و بی‌حجابی، شرکت‌های چندملیتی، ماهواره و هزار مسئله دیگر درگیر شدند؛ یعنی زمینه‌های اجتماعی رویش فقه را می‌بینید؛ اما اینکه محتوای فقه چیست، معرفت‌شناسی فقه چه می‌گوید، خبر واحد، اجماع و عقل در فقه چه جایگاهی دارد، این‌ها دیگر بحث جامعه‌شناختی نیست، این‌ها بحث‌های معرفت‌شناختی است. ظرف اجتماع، زمینه‌های اجتماعی رویش فقه، شکوفایی فقه، پویایی فقه، تغییر و تحولات فقه، جهت‌گیری‌های آینده فقه و خیلی چیزهای دیگر را فراهم می‌کند.

جامعه‌شناسی‌معرفت روی زمینه‌های اجتماعی جریانات فکری بحث می‌کند.

این عاملیت اجتماع است و درواقع مطالبات و نیازهای اجتماع است. اگر موضوع جریان‌شناسی ابعاد اجتماعی جریانات باشد (مثل بسترهای اجتماع، نقشی که جامعه دارد و علیت و عاملیت اجتماع) مانند همه موضوعات اجتماعی دیگر، در حوزه مطالعات جامعه‌شناسی است. جامعه‌شناسیِ معرفت، دربارۀ زمینه اجتماعی معرفت بحث می‌کند. جامعه‌شناسی سیاسی دربارۀ زمینه اجتماعی جنبش‌ها، اندیشه‌ها و احزاب و گروه‌های سیاسی سخن می‌گوید. جامعه‌شناسیِ تغییرات اجتماعی، روی سایر عوامل تغییر بحث می‌کند؛ مثلاً رویش جریان فمینیسم در ایران یا رویش جریانات ناسیونالیستی در زمان طاغوت تحت تأثیر چه مسائلی است؟ توسعه، ورود موج‌های بیرونی، ارتباط ما با غرب، ورود جریان روشنفکری در ایران، انقلاب اسلامی چقدر توانسته است روی مردم تأثیر بگذارد. این‌ها به‌طورکلی تحت عنوان تغییرات اجتماعی موردمطالعه قرار می‌گیرند؛ چون هر تغییر اجتماعی زمینه‌های فکری، خواست، مطالبات و مسائل دیگر هم دارد؛ بنابراین اگر ما به زمینه‌های اجتماعی جنبش‌ها و جریانات توجه کنیم، در حوزه مطالعات جامعه‌شناختی است. منتها هرکدام از آن‌ها رنگ خاصی دارد؛ تحولات اقتصادی در حوزه جامعه‌شناسی اقتصاد، تحولات اخلاقی در حوزه جامعه‌شناسی اخلاق، تحولات علمی در حوزه جامعه‌شناسی علم، تحولات دینی در حوزه جامعه‌شناسی دین. این‌ها جنبش‌های دینی را در جامعه‌شناسی دین بحث می‌کنند.

در حوزه جریان‌شناسی اگر نگاه ما فقط به زمینه اجتماعی باشد، وارد حوزه جامعه‌شناسی شده‌اید. اگر «جریان‌شناسی» را به اعتبار اضلاع و ابعاد اجتماعی جریانات سیاسی اجتماعی ببینیم در حوزه جامعه‌شناسی است، اما اگر محتوا را هم دخالت بدهیم مثل «تاریخ علم» و «پیشینه‌ای که برای حوزه‌های معرفتی ذکر می‌کنیم»، این دیگر لزوماً در حوزه جامعه‌شناسی نیست، بلکه در حوزه تاریخ اندیشه آن، مثلاً در حوزه معرفتی خاص است./836/د102/ل

ارسال نظرات