۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۲
کد خبر: ۴۲۵۲۸۹

هیاهو زیر آفتاب درخشان!

کمتر جایی را می‌توان پیدا کرد که مسؤولان و متولیان اجرایی آن، به جای پاسخ‌گویی به انواع و اقسام تعهدات و وعده‌ها و نیازهای مردمشان، یکسره در کار نظریه‌پردازی و تئوری بافی باشند! این دست سخنان به مردم و به شنوندگان آن پیام بدی را مخابره می‌کند.
انقلاب اسلامی

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، «تقابل جریان بعثت و جاهلیت همچنان ادامه دارد» این جمله خاص و تامل‌برانگیز رهبر انقلاب است که در دیدار عیدانه روز مبعث بیان کردند. این گونه به نظر می‌رسد که مهمترین وجه این تقابل، نه در مناسک و رفتار ظاهری، که در بواطن امور و مبانی فکری است هرچند نمی‌توان و نباید از آثار ظاهری و منعکس شده در رفتار افراد هم چشم‌پوشی کرد، که آنها هم آینه‌ای از درون و تجلی اندیشه است.


یک روز قبل از آن هم رهبر  معظم انقلاب، در دیدار با معلمان فرهیخته، اصیل‌ترین آموزه و تکلیف معلمان را به آنها گوشزد کردند «اوّل‌چیزی که لازم است برای دانش‌آموز خودمان در نظر بگیریم، این است که در او هویت مستقل ملی و دینی به وجود بیاوریم».
 

طبیعی است برای کشف و فهم اینکه افراد تا چه میزان در چارچوب تعالیم بعثت هستند و یا تحت  تعلیم صحیح قرار داشته‌اند، چاره‌ای نیست جز تطبیق رفتار و گفتار آنها با معیار‌های مذکور. هرچه شخص مهم‌تر باشد یا به جایگاه مهم‌تری تکیه کرده باشد، تطبیق او بر این معیارها موثر‌تر و مهم‌تر خواهد بود.


1- ا‌ز مهم‌ترین معیارهای بعثت پیامبر عظیم‌الشان اسلام، قیام در برابر ظلم و طاغوت بود. انقلاب و شورش در برابر پلیدی‌ها و تباهی‌ها. این سخن را فرزند صالح او امام راحل عظیم‌الشان هم به عنوان معمار انقلاب به روشنی بیان کردند که؛ «ما شریک غم همه مظلومان عالم هستیم» اسلام انقلابی‌، و قیام در برابر طاغوت، اصل بدیهی و مسلم اعتقاد و انقلاب ماست و طبیعتا از مبانی مهم اندیشه‌ای این مسیر سخت و پر فراز و نشیب قلمداد می‌شود.

 

حال آیا تأسف‌آور نیست که یکی از مسئولان محترم در برابر این تصریحات، اظهار دارد: «معلّمین ما باید برای جوانان ما تشریح کنند که ما انقلاب اسلامی داریم و ما در پی اسلام انقلابی نیستیم.»! یا بگوید: « اسلام‌ انقلابی قاتل شهید مطهری بود!» و اینگونه به آن شهید والامقام نسبت ناروا بدهد که‌: « شهید مطهری اسلام انقلابی را خطری بزرگ در برابر  انقلاب اسلامی می‌دانست.»؟! و در مقابل چه باید کرد؟ یک راه  این است که، سرچشمه زلال انقلاب اسلامی را به ایشان گوشزد کرد و یاد‌آور شد‌، معمار انقلابی که اکنون شما بر صندلی آن تکیه زده‌اید، به صراحت اسلام انقلابی را مورد تمجید قرار داده و خون مطهری‌ها و بهشتی‌ها را‌، ضامن قوام و بقای آن دانسته است.

 

امام راحل در پیامی به مناسبت شهادت شهید مظلوم بهشتی و یارانش می‌فرماید:«چه بسا اگر این شهادت‌های دلخراش واقع نمی‌شد، آنان (تروریست‌ها) با همان خوی شیطانی و با ظاهری فریبنده در صحنه بازی‌های سیاسی باقی می‌ماندند و بی‌امان ضربه‌های خویش را به انقلاب و فرزندان راستین آن وارد می‌کردند و برای اسلام و مسلمانان مظلوم سنگ راه می‌شدند و با ضربه نهایی آمریکا و دیگر ابرقدرت‌ها، جمهوری اسلامی را شکست می‌دادند یا لااقل پیروزی را به عقب رانده و راه را طولانی می‌کردند، ولی این فاجعه غمناک و شهادت‌های پی‌درپی به پیروزی اسلام انقلابی سرعت بخشید» این همان اسلامی است که معلمان ما نباید به فرزندانمان بیاموزند! و لابد قرار است به عوض آن، پروژه آمریکایی «اسلام رحمانی» - که تنها نامی از اسلام دزدیده و ماهیتا هیچ نسبتی با هدف بعثت همه انبیا که قیام به قسط و قطع‌ ید ظالمان است، ندارد- جایگزین آن شود!


2- اما به نظر می‌رسد گوینده این سخنان و  بسیاری دیگر، در منظر اندیشه و مبانی، حرف چندانی برای گفتن نداشته و این سخنان، یا نوشته نویسندگان سخنرانی‌هاست و یا حرفهایی از سر هیجان و گرم‌کننده مجلس. اگر چنین است‌، باید از آن عبور و تطبیق با آموزه‌ها را در رفتار و سیره عملی افراد دنبال کرد.


3-عده زیادی از مردم جهان، نمی‌توانند به عمق  و کنه اندیشه پیامبر مکرم اسلام پی ببرند و در عوض، برای داشتن حیاتی بهتر و والاتر، در عمل به سیره و روش پیامبر اکرم(ص) تاسی کرده‌اند. این موضوع منحصر به مسلمانان نیست و  در تاریخ افراد متعددی بوده‌اند که ظاهرا نسبتی با اسلام نداشته‌اند ولی در عمل، مکتب حیات‌بخش پیامبر عظیم‌الشان اسلام را‌، راه نجات دانسته و براساس آن الگوی جاوید، به قیام برای منافع ملت خود برخاسته‌اند. ویژگی این افراد- فارغ از مبانی فکری آنها- مدل رفتاری خوبی است که نشات گرفته از راه انبیا، از خود به یادگار گذاشته‌اند. مثلا‌، مشهور است که «گاندی» رهبر استقلال هندوستان از دست استعمارگران انگلیسی، مردی ساده‌زیست بوده و با زندگی بسیار زاهدانه‌ای در حد مردم عادی و فرودست، عمر خود را سپری کرده است. او از نخستین کسانی بود که کالاهای انگلیسی و بیگانه را تحریم کرد تا در سایه آن‌، برای مردم کشورش، شغل و رفاه ایجاد کند.

 

گاندی که تاریخ هند و جهان از او به نیکی یاد می‌کند، یکی از مهمترین و اصلی‌ترین مبانی اسلام یعنی عدم اعتماد به دشمن را سرلوحه امور دیپلماسی خود قرار داد و با این روشها  توانست خدمتی بزرگ و تاریخی به مردم خود بکند. طبیعتا گاندی در تاریخ گاندی شد چون خودش بود، ادای کسی را در نمی‌آورد. اگر او هم مثلا برای بازدید از یک کارخانه در قلب دهلی یا یک بیمارستان در فلان ایالت محروم و نیازمند هند، در مقابل چشم کارگران و مردم مستضعف، سوار بر یک خودروی انگلیسی می‌شد و از داخل خودروی زرهی، برای مردم و فقرا دست تکان می‌داد، اکنون کسی به نیکی و احترام از او یاد نمی‌کرد.

4- اکنون معلوم شد که برخی حرف‌ها‌، نه مبنای اندیشه‌ای دارد و نه حتی به لحاظ رفتاری، منطبق با موازین است. پس چرا برخی افراد اصرار به تکرار آن دارند!؟ این امری بدیهی است که در جهان امروز، تطبیق یک حرف با نسخه اصیل مکتب اسلام، کار چندان سختی نیست و هر کس می‌تواند در چند ثانیه تطبیق یا تضاد آن با تعالیم اسلام را کشف کند. تطبیق یک رفتار با رفتار پیشوایان دین و حتی نامداران ارزشمند تاریخ هم دشوار نیست. پس دلیل اصرار به این موارد چیست!؟ بسیاری معتقدند این امور، چیزی جز حاشیه‌سازی برای گریز از پاسخگویی نیست.

 

کمتر جایی را می‌توان پیدا کرد که مسئولان و متولیان اجرایی آن، به جای پاسخ‌گویی به انواع و اقسام تعهدات و وعده‌ها و نیازهای مردمشان، یکسره در کار نظریه‌پردازی و تئوری بافی باشند! این دست سخنان به مردم و به شنوندگان آن پیام بدی را مخابره می‌کند! این سخنان می‌گوید؛ «از ما انتظار گشایشی نداشته باشید! برخلاف آنچه وعده دادیم، نه برنامه‌ای در کار بود و نه اکنون در دست است!» ترجیح برخی هرچند روز یک‌بار‌، بر‌افروختن آتشی تازه و اختلافی نوین است تا دو قطبی‌های کاذب، یکی پس از دیگری و بلا‌انقطاع ساخته شود! دعوا و مجادلات لفظی بی‌فایده، فضایی درست می‌کند که کسی نتواند به موضوعات اصلی بپردازد! در چنین روشی‌، مردم اصالتی ندارند و تنها به چشم ماشین رای دیده می‌شوند و طبیعتاً، روش‌های غربی و ناهمخوان با مبانی اخلاقی برای سرگرم کردن آنها و به قول امروزی‌ها، سرکار گذاشتن آنها، در دستور کار قرار می‌گیرد.

 

این روش‌ها ظاهرا کارکرد انتخاباتی دارد و برخی امید دارند که از این نمد کلاهی بسازند. اما نمی‌توان جامعه‌ای را که پر از مطالبه و پرسش است، برای همیشه با این روش‌ها سرگرم کرد. بالاخره جامعه خواهد پرسید که برجامی که گفته می‌شود برای 188 کشور جهان منفعت داشته است(!) برای ما چه ارمغانی آورد!؟ برجامی که چرخ سانتریفیوژهای ما را متوقف و قلب نماد آن را پر از سیمان کرد، چه کارکردی برای چرخ اقتصاد داشت؟ چه کسی مسئول «خسارت محض»ناشی از عدم لغو تحریم‌هاست!؟ برنامه‌های صد روزه و شش‌ماهه، در هزارمین روز دولت، چه برای مردم به ارمغان آورد که نه تنها شغلی ایجاد نکرد، هر پنج دقیقه یک ایرانی شاغل را بیکار می‌کند!؟ مردم می‌بینند قریب دوماه از سال گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد و نمی‌دانند آن آفتاب درخشان به کجا می‌تابد؟!/988/102/ب3

منبع: روزنامه کیهان

ارسال نظرات