۲۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۰
کد خبر: ۳۲۴۰۱۷

دریغ از فراموشی لاله‌ها

خبرگزاری رسا ـ قریب چهار دهه از برپایی نظام اسلامی می‌گذرد، نوزادی که تولدش، خار چشم دشمنان و بر هم زننده خواب شیرین غرب بود، اکنون به سا‌ل‌های رشد و سر افرازی رسیده است، در کنار این موفقیت‌ها، نمی‌توان و نباید از کارهای برزمین مانده مهم و تعیین‌کننده غفلت کرد.
شهيد آويني

 به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، «عالم درگیر حادثه عظیم تحولی است که همه چیز را دگرگون خواهد کرد و این تحول، خلاف این دو قرن گذشته، نه از درون تکنولوژی، که از عمق روح مجرد انسان برخاسته است، استمرار این تحول هرگز موکول به آن نیست که تجربه تشکیل نظام حکومتی اسلام در ایران به توفیق کامل بینجامد؛ این امری است که به مرزهای محدود نمی‌ماند و اگر رنسانس، توجه بشر را از آسمان به زمین بازگرداند، این تحول بار دیگر بشر را متوجه آسمان خواهد کرد.

 

این راهی است که انسان فردا خواهد پیمود و چه بخواهد چه نخواهد، لاییسم و اومانیسم در همه صورت‌های آن محکوم به شکست هستند...غرب دوران تاریخی خویش را طی کرده است و اکنون رو به سوی اضمحلال و فروپاشی دارد. غرب و شرق سیاسی هر دو مظاهر تاریخی اومانیسم بوده‌اند و اکنون دوران اومانیسم به سر رسیده. رفع تباین ایدئولوژیک شرق و غرب سیاسی نیز از نشانه‌های تاریخی این حقیقت است. اکنون انسان بار دیگر از زمین و نفس خویش روی‌گردانده است و به عالم معنا و آسمان توجه یافته و این مستلزم انقلاب و تحولی دیگر است خلاف آنچه در رنسانس روی داد. انسان یک بار دیگر تولد یافته است و عصری دیگر آغاز شده و کره زمین پای در آخرین مرحله تاریخ پیش از پایان نهاده است. فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه...»

 

لطفا متن بالا را چند بار و با صدای آسمانی و ملکوتی سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی بخوانید و درباره آن از منظر یک راحل الی الله بیندیشید. کاش می‌شد درباره جزء جزء این متن و درباره آنها که با گذشت 24 سال، همچنان بر خلاف نظر او و برخلاف نظر مقتدایان او یعنی امام راحل و حضرت آقا، می‌گویند و برنامه می‌ریزند و مشی می‌کنند، نوشت و گفت. اما موضوع این نوشتار نه پرده‌برداری از برخی خباثت‌ها و خیانت‌ها، که بازخوانی یک دغدغه مدام و یک غفلت طولانی مدت است. بخوانید:

 

1- قریب چهار دهه از برپایی نظام اسلامی می‌گذرد. نوزادی که تولدش، خار چشم دشمنان و بر هم زننده خواب شیرین غرب بود،اکنون به سالهای رشد و سر افرازی رسیده است. در کنار این موفقیت‌ها، نمی‌توان و نباید از کارهای برزمین مانده مهم و تعیین‌کننده غفلت کرد.

 

از جمله آنها و موضوع این نوشتار، غفلت از تدوین و تهیه نقشه راه فرهنگ و هنر اسلامی و مسیر حرکت برای رسیدن به مقصد در همه ابعاد آن است. موضوعی که از حیاتی‌ترین راهبرد‌های یک نظام برخاسته در برابر دشمنان عنود است و معلوم نیست چه وقت و چه گروهی باید به آن بپردازد!؟ البته خبر داریم دستگاه‌های عریض و طویلی، سالهاست جلسه پشت جلسه گذاشته‌اند و معلوم نیست حاصل آن جلسات چه شده و به تدوین کدام دکترین و دستور‌العمل منتهی شده است مردم بعنوان صاحبان انقلاب ،کجا ثمر یک هنر دینی و حتی ملی را دیده‌اند!؟

 

2-در مقابل این بی‌عملی و غفلت، جریانی برانداز و خانمان‌سوز ،حساب شده و هوشمند، سالهاست چونان‌موریانه‌ای موذی، از درون به جان فرهنگ و زیرساخت‌های آن افتاده و چراغ خاموش و بی‌سرو صدا، به تخریب باور‌های هنری و ارزشی و تحکیم مبانی ضددینی و غربی مشغول است.

 

جای تعارف و مجامله نیست و باید گفت که رهبر عزیز انقلاب، از نخستین سال‌های روی کار آمدن دولت سازندگی،یعنی از سال پایانی دهه شصت ،به صراحت و مستقیما به این روند خطرناک پرداختند و در هر موقعیتی به آن تاختند. هشدار‌های فراوان ایشان در خصوص «تهاجم فرهنگی »، در پی غفلت و بی‌توجهی مسئولان وقت، به «شبیخون فرهنگی» رسید و بازهم غفلت و حتی همراهی با دشمن،کار را به طرح موضوع «غارت فرهنگ» از زبان ایشان کشید. در همه آن ادوار،جریانات خزنده و ضددینی، مورد حمایت آشکار و پنهان برخی دست‌ها و دستگاه‌ها بودند و جریانات اصیل و آثار برآمده از دل انقلاب، منزوی و محکوم به طرد بودند. مستند «خنجر و شقایق»،روایت دردمندانه و هنرمندانه شهید آوینی و همکارانش در قساوت و وحشیگری غرب مدعی تمدن و حقوق بشر، نمونه‌ای فراموش‌ناشدنی در به مسلخ رفتن ارزشی‌ها و بر صدر نشستن بی‌ارزش‌ها و بی‌هنر‌هاست که کیهان در همان سال‌ها مفصلا به آن موضوع و رفتار صدا و سیمای وقت با آن اثر فراموش نشدنی و صدای مظلومیت مسلمانان اروپا پرداخت. بگذریم از اینکه یکسال بعد از گزارش‌های مستند کیهان،آوینی آسمانی شد و آنان که بیشترین جفا را به او و در اصل به اندیشه اصیل هنر اسلامی کرده بودند،پیش از همه سیاه پوشیدند و ژست ماتم‌زدگی گرفتند!

 

3- در خواب خرگوشی آنها که قرار بود بیدار باشند و در حالیکه متولیان تهیه سند هنر و فرهنگ اسلامی، مشغول جلسات بی‌حاصل بودند، ستاره‌هایی درخشان، عمر پرارزش خود را وقف جهاد فرهنگی- هنری کردند. آنها معمولا آماج تندترین حمله‌های جماعت به اصطلاح روشنفکری بودند که از هنر، تنها سکس و آزادی‌های شهوانی و غیرانسانی را یاد گرفته بودند و نهایت آرزویشان«نمایش اتاق خواب» در فیلم‌ها و قصه‌ها بود! ستاره‌های آن شب‌های تاریک اما بی‌توجه به هجمه سنگین تهمت و بی‌اخلاقی،صبور و متوکل،کار کردند و اثر تولید کردند. سید مرتضی آوینی و فرج الله سلحشور،دو رویش برجسته انقلاب اسلامی بودند که رهبر عزیز انقلاب اولی را «سید شهیدان اهل قلم» نامیدند و دومی را «آبرو و اعتبار هنر سینمای ایران»* و هردو را « پیشروان کار انقلابی در این کشور»معرفی کردند.

 

 مرحوم امیر حسین فردی در حوزه ادبیات داستانی و تربیت نیروهای ارزشی هم از آن زمره بود که رهبر عزیز انقلاب در حق او فرمودند: «رحمت خدا بر او و بر تلاش صادقانه‌اش» به جز اینها، بودند و هستند جمع دیگری از سربازان و افسران عرصه جهاد فرهنگ و هنر که مظلوم و خاموش، بدون کمترین حمایتی، به کار خویش مشغولند و البته نه تنها بدون کمترین حمایتی،که با انواع کارشکنی‌های آشکار و پنهان به شیوه‌های مختلف. نگاهی به روابط و قراردادهای کوچک و بزرگ اجرایی و مشاوره‌ای برخی دستگاه‌های متولی، با بنگاه‌های بد نام بین‌المللی یا داخلی وابسته به غرب و پیاده کردن نسخه‌های سازمان ملل و ضد ایرانی‌ترین اتاق فکر‌های غربی در محیط‌های مختلف فرهنگی و آموزشی و در عرصه‌های گوناگون هنری، و در مقابل پشت در نگه داشتن خلاقانه‌ترین طرح‌ها و هنرنمایی‌های جوانان خالص و مخلصی که عاشقانه دل در گرو انقلاب دارند،گویای این حقیقت تلخ است که با گذشت حدود 4 دهه از انقلاب، هنوز باید به طلوع ستاره‌ها دل خوش باشیم و از افول و از دست دادن آنها، خسارات جبران‌ناپذیر را تحمل کنیم و هنوز از نگرش سیستمی و پرورش نیروی کار آمد و انقلابی خبری نیست! آن هم با این همه دستگاه و دانشگاه عریض و طویل!آیا جز این است!؟

 

4- شاید برخی گلایه کنند که چنین نیست و چنان است! این جمله رهبر عزیز انقلاب در سخنرانی نوروزی امسال ،گویای حقایق بسیاری است: «الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعه‌ خودجوش مردمی هست که دارند خودشان کار می‌کنند، خودشان فکر می‌کنند، خودشان تلاش می‌کنند و کار فرهنگی می‌کنند- روزبه‌روز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاه‌های دولتی باید به اینها کمک کنند. دستگاه‌های دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند، به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را باز کنند، آغوش خود را به روی بچّه ‌مسلمان‌ها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّه‌های انقلابی، به روی بچّه‌های حزب‌اللّهی باز کنند؛ اینها می‌توانند کار کنند و دارند کار می‌کنند؛ کارهای فرهنگی باارزشی دارد انجام می‌گیرد...» این سخنان از زبان رهبر انقلاب، گویای حقایق تلخ بسیاری است که به قدر کافی روشن و گویاست و حداقل آن ،گلایه ایشان نسبت به حمایت از کسانی است که نه اسلام، نه انقلاب ، نه نظام و نه حتی ارزشها را قبول دارند

 

حال جای این پرسش است که چرا هنوز منشور هنر اسلامی تدوین نشده و نهادهای مختلف ما نتوانسته‌اند به این رسالت تاریخی عمل کنند؟آیا آنها زمان کافی در اختیار نداشته‌اند!؟ آیا بودجه‌ای لازم داشته‌اند که پرداخت نشده!؟ آیا و صدها آیای دیگر که بی‌تعارف پاسخ همه آنها منفی است! پاسخ را باید در «باور و نگرش» متولیان امر، به انقلاب و توانمندی‌های اسلامی جامعه خودمان ببینیم. کسانیکه به هر دلیلی مقهور و مفتون غرب هستند، هرگز نمی‌توانند نسخه‌ای علیه جریان حاکم بر جهان بنویسند.

 

تفاوت نگاه آنها را با آنچه از آوینی در ابتدای این نوشتار آوردیم ببینید تا معلوم شود چرا اینجائیم!؟ برای آنها «هالیوود» قبله سینماست و «کن» «اسکار» محراب و مائده آسمانی آن قبله‌گاه! برای آنها «علوم انسانی اسلامی» شوخی خطرناکی است که با همه مظاهر تمدنی جهان منافات دارد و نباید دنبالش را گرفت! برای آنها تبادل فرهنگی معنی دارد نه تهاجم و تبادل هم فقط به معنی ترجمه است و لاغیر! آیا این نگاه و این بینش، می تواند نسخه هنر اسلامی بنویسد!؟ تسلط روحیه واداده در برابر غرب و مکاتب رایج در آن تاجایی است که استاد حسن رحیم پورازغدی صراحتا می‌گوید:« افرادی مثل آوینی در ایران بایکوت شده‌اند و نمی‌گذارند مقالات آنها به متن درسی در دانشگاه‌ها تبدیل شود. بیش از سه سال است در دانشگاه هنر خواهش می‌کنم به جای متون ترجمه شده غربی از متون و مقالات شهید آوینی هم استفاده شود، اما کسی کاری در این زمینه انجام نمی‌دهد.»! نبرد بین دو تفکر انقلابی و وابسته، نبردی حقیقی و مهم است که سرنوشت انقلاب را همین نبرد روشن می‌کند. آنها در تلاش برای استحاله نظام و فرهنگ ملی با همه توان و تجربه اهریمن جهانی هستند و در مقابل، پرچم گفتمان الهی ما ،به دوش جوانان مومن و پاکباخته و محروم از حداقل حمایت‌هاست! کدام تفکر موفق می‌شود!؟ آیا آنها که ژست میانه‌روی و پیوند فرهنگ اسلامی ما با فرهنگ غرب وحشی می‌گیرند،خواهند توانست راه میانه‌ای (!) درست کنند!؟ شهید آوینی در همان مقاله به این پرسش پاسخ می‌دهد:« اگر آنها بتوانند شاخص‌های تفکر مستقل انقلاب را با تفکر غربی جمع بزنند، دیگر امکان ادامه حیات مستقل و بدون وابستگی از ما سلب خواهد شد آنگاه تن به پروستریکایی دیگر - از نوع اسلامی آن- خواهیم سپرد.این امکان وجود ندارد. پروستریکای گورباچف نوعی بازگشت به اصل است، چرا که سوسیالیسم خود از صورت‌های تحقق اومانیسم است. و به این ترتیب، از آغاز هم کمونیسم و دموکراسی دو صورت از تحقق یک امر واحد بوده‌اند و جنگشان با یکدیگر در عوارض است، نه در جوهر. اما جمع شدن با غرب برای حکومت اسلامی جز با عدول از اصول امکان پذیر نیست.»/998/102/ب3

 

منبع: روزنامه کیهان 

ارسال نظرات