۱۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۹
کد خبر: ۲۷۸۲۸۴
مروری بر زندگی روحانی شهید اسماعیل رستمی؛

نفر سوم کنکور سراسری که روحانی رزمی تبلیغی جبهه‌ها شد

خبرگزاری رسا - پس از اخذ دیپلم در کنکور سال 64 دانشگاه شرکت کرد و در رشته مهندسی راه و ساختمان نفر سوم کنکور سراسری شد؛ اما عطش وصف‌ناشدنی و عشق و علاقه بی‌کرانی که به تحصیل معارف دینی و فقه و پویای جعفری داشت، سبب شد حوزه علمیه را انتخاب کند.
شهيد اسماعيل رستمي شهيد اسماعيل رستمي شهيد اسماعيل رستمي شهيد اسماعيل رستمي

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در بوشهر، طلبه‌ی شهید اسماعیل رستمی فرزند محمدعلی در تاریخ 8/6/1345 در خانواده‌ای مذهبی و مستضعف در روستای خیارزار از توابع شبانکاره‌ی دشتستان چشم به بی‌نهایت هستی گشود.

 

از کودکی فعال و پرتلاش و از هوش سرشاری برخوردار بود و علاقه شدیدی به درس خواندن داشت، دوران ابتدایی را در دبستان 15خرداد خیارزار گذراند، سپس روانه مدرسه راهنمایی امیرکبیر ده کهنه شد و دوران راهنمایی را نیز با موفقیت پشت سر گذاشت.

 

چون از دانش آموزان ممتاز بود، در گزینش دبیرستان توحید شیراز (دبیرستان دانشگاه) قبول و روانه دبیرستان گردید.

 

ایشان علاوه بر اشتغال به دروس و انجمن اسلامی دبیرستان و دیگر مراکز انقلابی فعالیت چشمگیری داشت.

 

در دوران دبیرستان، چند بار ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان را لبیک گفت و با کوله باری از عشق و شهامت و ایثار عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل گردید و یک‌بار در سال 1362 از ناحیه پا مجروح شد.

 

پس از اخذ دیپلم در کنکور سال 64 دانشگاه شرکت کرد و در رشته مهندسی راه و ساختمان نفر سوم کنکور سراسری شد؛ اما عطش وصف‌ناشدنی و عشق و علاقه بی‌کرانی که به تحصیل معارف دینی و فقه و پویای جعفری داشت، باعث شد حوزه علمیه را انتخاب کند.

 

او روانه افق فقاهت و اجتهاد و فضیلت یعنی خطه‌ی خورشیدی قم گردید و در حوزه علمیه قم به تحصیل دانش و تهذیب نفس و طهارت روح مشغول شد؛ او در مدرسه عشق ثبت‌نام کرد تا رموز عاشقی را کشف و افق‌های پرواز را پیدا کند.

 

در گرماگرم تحصیل مکرر در جبهه‌ها حضور می‌یافت و آموزش علوم دینی را با جهاد شب‌پرستان توأم می‌کرد.

 

از جاده‌های جبهه تا آسمان شهادت

 

شهید رستمی از سال 64 که قدم به فضای عطرآگین حوزه علمیه گذاشت تا هنگام شهادت، بارها و بارها به‌عنوان مبلغ رزمنده در جبهه‌ها حضوری مؤثر و فعال داشت.

 

او در جبهه الگوی مبارزه و آیینه‌ی اخلاق برای دیگر رزمندگان بود. سرانجام پس از سال‌ها مبارزه در سنگر تبلیغ و حضور شورآفرین در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، در تاریخ 5/1/1367 در منطقه عملیاتی والفجر10 در ناحیه خرمال براثر اصابت ترکش به پهلویش، به فیض عظیم شهادت نائل آمد و به خیل خونین تباران عرصه عشق پیوست.

 

بدین ترتیب شهادت بال‌هایش را به رویش گشود و آیینه تمام نمای روحانی را به مفهوم واقعی در سنگر رزم تبلیغ به نمایش گذاشت و به سراپرده عشاق عندربهم یرزقون پیوست.

 

دوش یاران خبر سوختنش آوردند          صبح خاکستر خونین تنش آورند

یا رب این کشته عریان کدامین عرصه است         که زه بازار تجرد کفنش آورند

او گلی بود که از خلوت خوشبوی بهار          بهر پرپر شدن اندر چمنش آوردند

کلبه عاطفه سرشار شد از بوی عروج          وقتی از مصر بلا پیرهنش آوردند

به سراپرده نورانی قربش بردند         آنکه چون شمع در این انجمنش آورند

 

گلبرگ‌های خاطره

 

در ایامی که با بدن مجروح در بیمارستان به سر می‌برد، حال و هوایی عجیب و لحظه‌هایی تماشایی داشت. زبانش مترنم به ذکر پروردگار بود و درحالی‌که قطرات اشک از گونه‌هایش سرازیر بود، می‌گفت: وقتی قلبم آرامش کامل می‌یابد که شهید شده باشم و این آرزوی همه پروازگان حریم کوی معشوق و دلدادگان جمال جمیل الهی است.

 

زبان حال آن پرندگان بی‌تاب آسمان عشق این است:

 

در ضمیر ما نمی‌گنجد به‌غیراز دوست، کس

هر دوعالم را به دشمن ده که ما را دوست بس!

 

وقتی‌که دریکی از بیمارستان‌های تهران بستری بود، همچون بلبلی شوریده و نغمه‌سرا در بوستان عشق "این کنت یا مولا" سر می‌داد؛ درست حال کسانی را داشت که هم خدا آن‌ها را می‌خواهد و هم آن‌ها خدا را.

 

چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی

که یکسر مهربانی دردسر بی

 

این حالات روحانی و تب‌وتاب عارفانه پرواز، نوری بود که خداوند سبحان به‌پاس مجاهدت‌هایش به او داده بود. آری.

 

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد

ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

 

با تعبیر شیرین و عارفانه‌اش می‌گفت چه خوش است به حضور خدا رسیدن در محضری که همه عالم است.

 

آری روح او بس بزرگ‌تر از آن بود که جلوه‌های رنگارنگ و فریبنده دنیا او را جذب کند؛ او "عند ربهم یرزقون..." را دیده بود که در آنجا شهید "ینظر الی وجه الله" رزق اوست و ازاین‌جهت بود که رنج و درد و جراحت تیر و ترکش و گازهای شیمیایی به شوق دیدار یار، به جان خرید و این را اعضای مجروحش گواهی خواهد داد.

 

نغمه‌های جان‌گداز سحرگاهی‌اش را باید از سحر پرسید و زمزمه‌های عاشقانه‌اش را از خلوت شب.

 

از اموال دنیا شاید چند جلد کتاب درسی از او به یادگار مانده باشد که اصلاً در قاموس شهیدان دنیا بی‌معناست و این بود که سبک‌روح و سبک‌بال به خیل عرشیان پیوست.

 

سخت شیفته تحصیل معارف اسلامی و فهم حقایق قرآنی بود. در روزهای آغازین ورودش به حوزه علمیه قم می‌گفت: هیچ درسی مدرسه‌ای جوابگوی نیازهای من نیست، مگر اینکه بروم در حوزه امام صادق(ع) درس بخوانم و به آن‌ها بپیوندم که "انما یخشی الله من عباده العلما"

 

مناجات نامه شهید اسماعیل رستمی

 

ای خدا تو می‌دانی که او در مقام تلمذ از بهترین شاگردان استاد بود و در مقام جهاد، از بهترین سربازان امام زمان(عج)

 

ای خدا تو خود می‌دانی که او بی‌صبرانه به شوق دیدار تو می‌زیست و از او جز هوای سر کوی تو مطلبی ندیدم و چنان لبخند بر لب گل کرد و رفت که گویی خود به شوق رفتن آمد!

 

الهی به همراه عاشقانت پا در وادی پرخطر عشق گذاشتم و دیدم چه عاشقانی که به شوق دیدار یار و یا از ترس نرسیدن مستانه جان سپردند ولی در این ظلمات خودبینی، ریا، تکبر و انانیت که نمود بزرگ این بیابان است، بر سر من سایه افکند، من راه‌گم‌کرده و سرگشته با دید سرگردانی راه ترکستان را در پیش گرفتم. تمام چراغ‌های فرا راه خود را با سنگ عصیان شکسته‌ام و در انتظار "خضر" راهی نشسته‌ام، ولی هنوز امید دارم که نوری از جانب خود بفرستی و در میان این ظلمات، راهی به‌سوی خودت برایم بازکنی.

 

وصیت نامه

 

وصیت می کنم شما را به صبر در ناملایمات زندگی و اینکه در شهادت عزیزان و دیگر مصائب، طبق فرموده قرآن عمل کنید.

 

الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون.

 

بدانید که فرزندان و جانها و مال های شما امانت الهی هستند پس همچون ابا عبدلله الحسین (ع) در مواقع ضروری امانت ها را به صاحبش (خداوند بسپارید)

 

از گناهان بزرگی ازقبیل غیبت، تهمت، ریختن آبروی دیگران، دشنام و همه گناهانی که مربوط به دیگران می شود دوری کنید که متاسفانه اینچنین گناهانی در جامعه ما رایج است و باید همت شود تا این قبیل بی باکیها نسبت به مکر خداوند و عقوبت او از جامعه رخت بربندند./846/ت302/ی

ارسال نظرات