۱۶ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۹
کد خبر: ۲۵۳۲۲۷

رسانه­ای شدن دین و سکولاریزاسیون

خبرگزاری رسا ـ در دنیای جدید، رسانه‌ها تأثیرات گوناگونی را در حوزه‌های مختلف فرهنگی و انسانی بر جای گذاشته‌اند؛ این تأثیرات، در حوزه دین نیز زمینه ساز پیدایش دینی با ویژگی‌های رسانه‌ای شده است.
دين

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، در دنیای جدید، رسانه‌ها تأثیرات گوناگونی را در حوزه‌های مختلف فرهنگی و انسانی بر جای گذاشته‌اند. این تأثیرات، در حوزه دین نیز زمینه ساز پیدایش دینی با ویژگی‌های رسانه ای شده است که از آن به رسانه ای شدن دین یاد می‌شود. رسانه ای شدن دین، فرایندی پیچیده، تدریجی، غیراختیاری، پیش بینی ناپذیر و غیرقابل اندازه گیری است.

 

این فرایند در جامعه دینی و به ویژه در رسانه صداوسیما، ممکن است تأثیراتی را پیش رو گذارد که به سکولار شدن دین منجر شود و البته در عین حال، فرصت‌هایی را برای توسعه دین در جامعه پدید آورد. به نظر می‌رسد با بررسی این فرایند، بتوان از بسیاری از فرصت‌های ایجاد شده بهره برداری مناسب کرد و تهدیدهای موجود را برطرف کرد.

 

جایگاه نظریه رسانه ای شدن در میان دیگر نظریه‌ها

وضعیت جدید جهانی، اوضاع خاصی را برای فرهنگ و اجتماع پدید آورده است و می‌توان گفت به طور کلی تغییرات و تعاملات فرهنگی در فضایی متفاوت از گذشته صورت می‌پذیرد. رسانه‌ها بیش از پیش در زندگی ما حضور دارند و در مواردی بدون آنکه متوجه باشیم، ساعت‌ها مخاطب رادیو و تلویزیون می‌شویم. رسانه‌ها در جهان جدید، یک جهان مجازی می‌سازند که در این جهان مجازی هر فردی برای برقراری ارتباط، از امکان‌های فراوانی برخوردار است و بنابراین، شخصیت فرد از طریق مجموعه ارتباطات او ساخته می‌شود و در این جاست که از « رسانه ای شدن فرهنگ و جامعه » سخن گفته می‌شود. افزون بر آن، بدون آنکه بخواهیم، ذائقه رسانه ای پیدا می‌کنیم و رفته رفته پیام‌ها به شکل رسانه ای برای ما معنادار و در عین حال دارای اعتبارند و برای پیام‌های دیگر ارزش چندانی قائل نیستیم.

 

در این وضعیت، تکلیف رسانه با دین چیست؟ آیا باید این نگاه افراطی را پذیرفت که رسانه مسلمان شدنی نیست و شرایط جدید، اجازه ای به حضور دین و ملاک‌ها و ارزش‌های دینی را در رسانه نمی‌دهد و یا اینکه حتی می‌توان از رسانه به گونه مناسب تر از رسانه‌های دیگر برای پیشبرد اهداف دین بهره برد؟

 

با توجه به اوضاع فرهنگی جامعه ما و به ویژه بعد از انقلاب، می‌توان گفت دیگر دوران رسانه بی دین به پایان رسیده است. امروزه در ایران و کشورهای دیگر شاهد پیدایش رسانه‌های دینی هستیم. نظریه‌های جدیدی همچون نظریه تکاملی رسانه‌های جدید و سنتی از سوی اندیشمندان ایرانی مطرح شده است. در یک کلام، امکان حضور دین در وسایل ارتباط جمعی، نه تنها محقق شده و پشتیبان مطالعات نظری در علوم اجتماعی نیز شده است، بلکه به تدریج به صورت یک ضرورت ارتباطی خود را نشان می‌دهد.

 

البته ساده انگاری است که بپذیریم برای حضور دین در رسانه، صرف برخی برنامه‌ها با کارکردهای ارشادی کفایت کند؛ زیرا مک لوهان این اندیشه را قوت بخشید که پیام همان رسانه است و یک رسانه می‌تواند سبک روابط اجتماعی را شکل دهد و معیارهای عملکردهای موجود در این روابط را مشخص کند.

 

در عین حال، نکته کلیدی دیگری در این میان وجود دارد و آن اینکه در عالم رسانه اگر چه جای مناظره‌های نظری در سطح فکری جامعه همواره وجود دارد، اما استفاده از ابزار و ظرفیت رسانه است که تعیین کننده است؛ یعنی هرچه بتوان از آن بهتر بهره برد، می‌توان به تبلیغ دین کمک کرد، ولی چنانچه از این ابزار به خوبی بهره برداری نشود، چه بسا ممکن است در نبرد رسانه ای مغلوب شده و تأثیرات معکوس بر جای بگذارد. به هرحال، نظریه رسانه ای شدن که در دهه‌های اخیر و پیش تر از دیگر نظریه‌ها مطرح شده است، می‌تواند مبنای مناسبی برای بررسی سکولاریسم رسانه ای باشد.

 

1. مبانی نظری گفتمان رسانه ای شدن دین:

گفتمان رسانه ای شدن دین بر چند اصل استوار است که به توضیح آن‌ها می‌پردازیم:

الف) با وجود تلاش‌هایی که در قرن‌های گذشته به منظور گسترش عقلانیت ابزاری و کنار زدن جنبه‌های فرهنگی و دینی صورت گرفت، این هدف عملی نشد و در دوره‌های اخیر، روزبه روز شاهد بازگشت و توجه بیشتر به جنبه‌های فرهنگی هستیم. گویا فرهنگ، مهم‌ترین جنبه انسانی است که در هیچ وضعیتی نمی‌توان از آن صرف نظر کرد و آن را به چارچوب‌های خاصی محدود کرد. به همین نسبت، می‌توان دین را نیز که جزئی از فرهنگ و به بیان دقیق تر و بنابر اوضاع جامعه دینی، مؤلفه اصلی فرهنگ است، مقوله ای دانست که فراتر از مجموعه آداب و توجه به امور مقدس است. دین، آن گونه که به طور سنتی تصور می‌شود، تنها به رویدادهایی محدود نیست که در قلمرو امور مقدس رخ می‌دهد، بلکه بخشی از فرهنگ است که تصویر شایسته ای از نظام حاکم بر هستی می‌دهد.

 

ب) با توجه به ویژگی‌های رسانه درمی یابیم، رسانه‌ها دارای قدرت اجتماعی ویژه ای هستند و به همین جهت می‌توانند مولدان پیام‌های دینی باشند. به بیان ساده تر، به عنوان ابزاری در خدمت امور دینی قرار گیرند که البته ممکن است در این امر موفق یا ناموفق باشند که به هر حال، چنین جایگاهی برای آنان تصور می‌شود. از سویی دیگر، رسانه‌های جدید، زیست جهان انسان امروز را متحول کرده‌اند. بنابراین، در جهان جدید، دین نه می‌تواند بر رسانه مسلط باشد و نه می‌تواند به آن بی توجه باشد. در حقیقت، ارتباط خطی آن‌ها باید کنار گذاشته شده و به اصطلاح فلسفی نوعی ارتباط هرمنوتیکی را میان رسانه و دین در نظر گرفت.

 

ج) با توجه به چگونگی همکاری دین و رسانه، رسانه‌ها قادرند به کمک آموزه‌های دینی، چارچوب‌های خاصی را برای زندگی امروزی پدید آورند و به اصطلاح، ارائه گر سبک زندگی خاصی برای جامعه شوند. البته در این مورد باید دیدگاه اسلامی را تا حدودی متفاوت از دیدگاه غربی دانست.

 

پرفسور مولانا با محور قرار دادن فرایند تبلیغ به عنوان شاخص ارتباطات اجتماعی در اسلام، به بررسی آن و تفاوت‌های آن با ارتباطات تبلیغات در غرب می‌پردازد و در نهایت، بیان می‌کند که اگر در ایالات متحده و اروپا، تلویزیون با دین است، در ایران این دین است که برای تلویزیون، توشه ساز است. با این حال، نباید اثرگذاری‌های متقابل دین و رسانه را به هنگام پیش رو قرار دادن سبک‌های خاص زندگی و ایجاد زیست جهان‌های متفاوت از نظر دور داشت.

 

د) می‌توان نگاه جامع تر و ژرف تری نسبت به پیوند دین و رسانه داشت. دیدگاه ابزارگرا یا دیدگاه ذات گرا، هیچ یک به تنهایی چندان کامل نیستند و در واقع، عنصر اساسی دیگری بین رسانه دین وجود دارد که همان فرهنگ است. بنابراین، می‌توان گفت که رابطه چندگانه ای بین دین، رسانه و فرهنگ وجود دارد و مخاطب از چارچوب و شبکه فرهنگ، دین و رسانه را می‌فهمد. بنابراین، در هر جامعه ای برنامه‌ها از مجرای فرهنگ عبور کرده و رسانه ای می‌شوند.

 

در اینجا رسانه دیگر تنها ابزار نیست، بلکه رسانه از مفاهیم فرهنگی استفاده می‌کند. بنابراین، نوعی واسطه گری میان رسانه و دین به وجود می‌آید. البته در هر حال، رسانه تنها مجرایی نیست که چیزی از طریق آن ظهور کند، بلکه خود می‌تواند تغییراتی در محتوا نیز به وجود آورد. در واقع رسانه وابسته بر فرهنگ است و به کمک آن فرهنگ، دین را به گونه ای که دریافته، بروز می‌دهد.

 

2. رسانه­ای شدن دین

با فرایند رسانه ای شدن دین، دگرگونی‌های گسترده ای در نمود خارجی دین، بروز می‌کند و رسانه‌ها از جهت‌های گوناگون بر دین اثر می‌گذارند. بیشترین تأثیر رسانه‌ها مربوط به معنا و تصور جدید از آموزه‌های دینی است. معنایی که رسانه به ویژه رادیو و تلویزیون به باز تولید آن می‌پردازند، ممکن است متفاوت و در مواردی حتی متعارض با آموزه‌های اصیل دینی باشد. هوور تا حدودی چارچوب و بستر تجربه‌های فردی را در این مسئله داخل می‌داند. رسانه به خلق معنا و بازتولید آن می‌پردازد و این عمل را در چارچوب و بستر تجربه‌های فردی انجام می‌دهد.

 

دلیل این امر تا حدودی روشن است. رسانه در حقیقت به خلق فضای مجازی اقدام می‌کند، اما فضای مجازی یک فضای کاملا  غیرواقعی و ساختگی است. از سوی دیگر، این فضا یک فضای بی مرز است، بنابراین یک فضای قابل اندازه­گیری نیست.

 

همچنین، رسانه در خلق معنا قادر است که مفاهیم اسطوره ای را در فرهنگ وارد کند. اسطوره‌ها اموری هستند که بشر در ابتدا آن‌ها را مقدس شمرده است. در آغاز دوره جدید آن‌ها را رها کرده، ولی در دنیای امروز دوباره به آن‌ها روی آورده است. ولی این بار در برگشت دوباره به اسطوره‌ها، به خلق آن‌ها به وسیله رسانه‌ها پرداخته است. رسانه‌های گروهی هستند که امروزه به خلق نمادهای مقدس می‌پردازند و قبیله کوچ نشین جوانان با این توتم ها احساس هویت می‌کنند و می‌آموزند که چگونه هر مکانی را که برای استقرار و اسکان بر می‌گزینند، سحرآمیز کنند.

 

سرانجام اینکه از دیگر پی آمدهای رسانه ای شدن، عمومی و همگانی شدن است. نمادها و معانی خلق شده به وسیله رسانه‌ها، همگانی هستند. بنابراین، رسانه‌ها به طور گسترده به تولید و توزیع نمادها و معانی می‌پردازند. جالب است که این فراگیری به شیوه ای آسان و در مدت زمان کوتاهی صورت می‌پذیرد و امروزه نمادها و معانی، هم زمان با تولید و بدون گذشت فاصله‌های مکانی می‌توانند به مصرف برسند؛ یعنی رسانه، مقوله مکان و زمان را درنوردیده است.

 

جنبه سکولاری مسأله نیز از همین جا آغاز می‌شود و امروزه به ویژه در رسانه‌های خارجی، شاهدیم که دین با مؤلفه‌هایی همچون سحر و جادو، مسائل فراروان شناسانه، اسطوره، مسائل علمی و تخیلی آمیخته می‌شود که با آموزه‌های اصیل ادیان متفاوت است.

 

با فرایند بازتولید آموزه‌های دینی، حتی شاهد خلق مفاهیمی هستیم که تاکنون چندان صدا یا تصویری از آن وجود نداشته است. برای مثال، تصویر یا صدایی که از شیطان در رسانه ارائه می‌شود، تاکنون وجود نداشته و اکنون تولید می‌شود. این پندار از شیطان باید با چهره شیطان در منابع دینی سنجیده شود. اگرچه این نسبت سنجی ممکن است نخست حتی از سوی مخاطبان عادی نیز وجود داشته باشد، اما به مرور این بازنمود به عنوان چهره اصلی و مطابق با واقع تلقی خواهد شد.

 

به ویژه آنکه رسانه دارای چنین حجیتی نیز هست. بنابراین، باید رفته رفته شاهد پیدایش حلال و حرام‌ها و مستحب و مکروه‌های رسانه ای باشیم و در نهایت، نظاره گر فرهنگی جدید و دینی متفاوت از دین اصیل باشیم. در حقیقت در اینجا یک دین مجازی پدید می‌آید که باید به دقت بررسی شود. این نوع سکولاریسم دینی، به یقین پیچیده تر و اثرگذار تر از دیگر گونه‌های آن است. ضمن آنکه پی بردن به آن بسیار دشوارتر است.

 

اگر بخواهیم فرایند رسانه ای شدن را به طور اختصار بیان کنیم، به قول فورناز، فرایندی است که در آن رسانه به طور فزاینده با جامعه، فرهنگ، هویت و زندگی روزمره مردم می‌آمیزد و گره می‌خورد.

 

باید توجه داشت که مبحث رسانه ای شدن فرهنگ و به دنبال آن، دین، مقوله ای خطیر و هم اکنون در حال انجام است و نمی‌توان به راحتی و بی تفاوت از کنار آن گذشت. همچنین، این گونه نیست که ما در انتخاب یا عدم انتخاب این فرایند آزاد باشیم. در نتیجه بررسی رسانه ای فرهنگ و دین دیگر امری ناگزیر است.

 

« با توجه به وابستگی روزافزون جامعه به رسانه ای شدن روابط اجتماعی ـ فرهنگی که خود محصول و معلول رسانه‌های گروهی و فن آوری رایانه ای ارتباطات است، چاره ای جز توجه به آن در مطالعات دین و فرهنگ نیست».

 

به طور خلاصه برای فرایند رسانه ای شدن دین، می‌توان ویژگی‌های زیر را برشمرد:

 

1. قابل اندازه گیری نیست:

با توجه به اینکه اساسا  مفهوم دین داری، میزان اثرگذاری برنامه‌های رسانه ای در دین داری و نقش عوامل خنثاکننده در این بین به روشنی مشخص نیست، نمی‌توان میزان رسانه ای شدن را به دقت اندازه گرفت. از سوی دیگر، این فرایند در یک فضای مجازی اتفاق می‌افتد، پس طبیعی است که حد و مرز آن برای ما مشخص نباشد.

 

2. قابل پیش بینی نیست:

با توجه به اینکه هم اکنون ما در دوران گذار از این فرایند هستیم، نمی‌توان به راحتی آینده آن را پیش بینی کرد. اگر چه با توجه به تغییرات گسترده عالم رسانه می‌توان انتظار وضعیت جدیدی را داشت، اما این وضعیت برای ما قابل پیش بینی نیست.

 

3. اختیاری نیست:

عوامل پدیدآورنده این فرایند در کنترل ما نیستند و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، این فرایند واقع خواهد شد و به همین دلیل خاستگاهی فراتر از نظریه‌هایی پیرامون ذات دار بودن یا ابزار بودن رسانه دارد.

 

4. تدریجی است:

در مراحل گوناگونی واقع می‌شود و به مرور، این فرایند کامل خواهد شد.

 

البته روشن است که دیدگاه رسانه ای شدن دین، با برابر برخی محققان رسانه و دین روبه رو شود، اما به هر حال این دو حوزه مطالعاتی از پژوهش‌های نهادی سرپیچی کرده و به تحقیقات فرهنگی درباره دریافت پیام روی آوردند.

 

به هر حال حرف مسلم است، این است که فهم ما از دین، امروزه رسانه ای است؛ چرا که دین رسانه ای شده است در فهم ما باید ویژگی رسانه ای لحاظ شود. به قول مارتین بابرو (1993م.) فهم ما از دین، همانند فهم ما از فرهنگ، زمانی معنا می‌یابد که رسانه‌ها در خلال فرایند میانجی گری تفسیر شوند.

 

اما نقطه حساس بحث در همین جاست که برخورد ما با رسانه ای شدن چگونه باید باشد؟ اگر حقیقت دین را امری قدسی بدانیم ( که در اصطلاح دینی لوح محفوظ نامیده می‌شود ) که دسترسی بشر به آن ممکن نیست و هرگونه ارتباط با آن از راه وسیله‌هاست، آنچه برای ما در هر سطح از معارف دینی ظاهر می‌شود، در اصل جنبه نموداری و پدیداری دین است. به اصطلاح ادبیات دینی، این‌ها جنبه نازل شده ای از دین هستند.

 

در حقیقت دین یک جهت قدسی دارد که همان نظام ارتباط معنوی میان خدا و انسان و طبیعت است و ما با ابزار مختلف، اعم از سنتی و جدید، اقدام به بازنمایی آن می‌کنیم و همه این ابزارها هم جنبه طریقیت دارند، نه موضوعیت. همچنین، ابزار سنتی دین قصد واقع نمایی دارند، ولی ابزار جدید، مجازی سازی می‌کنند و بر اثر همین امر جنبه سکولاری شدن رسانه شدت می‌یابد.

 

بدین ترتیب، اگرچه رسانه ای شدن ممکن است به قلب ماهیت دین منجر شود، نظر به نموداری بودن معرفت دینی و البته وجود دین اصیل و ثابت، باید فرایند رسانه ای شدن دین را در جهت تبلیغ دین هدایت کرد. با این حال، نباید فراموش کرد که امر خطیر همان گونه که فرصت‌هایی را برای دین، ایجاد می‌کند، ممکن است به تدریج، دین رسانه ای را در مسیر سکولاریسم قرار دهد.

 

3. جنبه‌های سکولاریستی رسانه ای شدن دین

رسانه ای شدن دین، پی آمدهایی را برای دین به دنبال دارد که برخی از آن موارد را می‌توان پیش گیری کرد، اما برخی دیگر حتی برطرف هم نمی‌شود و همواره همراه دین رسانه ای است. در اینجاست که می‌توان ردپای اندیشه‌های سکولاریستی را مشاهده کرد؛ برخی از این جنبه‌های سکولاریستی از این قرار است:

 

الف) مهم‌ترین ویژگی دین رسانه ای، محور قرار دادن دیدگاه‌های مخاطبان است. گویا جذب مخاطب، شرط لازم برای هر کار رسانه ای است و زمانی که این خواسته به سطح تولید رسانه ای کشانده می‌شود، خواه ناخواه دغدغه جذب مخاطب اهمیت می‌یابد و در تولید رسانه ای تأثیر خود را می‌گذارد.

 

تلویزیون برنامه‌های خود را خوش بختانه و خدا را شکر به پیام‌هایی که نمایان گر کینه و نفرت و برانگیزاننده احساس انزجار هستند، اختصاص نمی‌دهد. از آن رو که اولا : انسان نمی‌داند چه کسانی نظاره گرند. لذا ضرورتی ندارد آدمی از خود چهره خشن و مهاجم در اذهان برجای گذارد.

 

بنابراین، احتمال بسیار دارد که آموزه‌های دینی که چندان خوش آیند مخاطب نیست، در رسانه منعکس نشود یا برای کسب رضایت مخاطب اموری در تعارض با دین مطرح شود.

 

ب) آموزه‌های دینی که از راه رسانه‌های سنتی منتقل می‌شدند، همواره با نوعی واقع گرایی، با امور دینی برخورد می‌کردند، اما رسانه‌های جدید، امور دینی را در یک فضای مجازی و غیرواقعی ارائه می‌کنند. بنابراین، احتمال بسیار دارد که در این واسطه گری، امری غیرواقعی منتقل شود. پستمن می‌گوید:

 

آنچه از تلویزیون عرضه می‌شود در همان لحظه تغییر می‌یابد. به این معنا که خصلت‌های متعدد تلویزیون با شرایط پیرامونی آن در هم می‌آمیزد و سبب می‌شود که تأثیر سازندگی در آثار روانی یک مجموعه مستند و موثق از میان برود.

 

طبیعی است که هر رسانه ای، چه قدیم و چه جدید، تغییراتی را در محتوای پیام بر جای بگذارد. اما تأکید پستمن بر این است که در رسانه‌های جدید، این تغییرات تا اندازه ای گسترده است که منجر به تغییرات بنیادین در متن و محتوای پیام می‌شود و در حقیقت، پیام دیگری را منتقل می‌کند که بسیار متفاوت با پیام اصلی است.

 

در رسانه، ایجاد فضای معنوی دینی، یا در اصل ممکن نیست یا آن فضا امری متفاوت با شورو حال معنوی و دینی است. یکی از مهم‌ترین عناصر برنامه دینی، آن است که فضای برنامه از نوعی قداست معنوی و ماورای مادی ویژه برخوردار است و به طور کلی، مجموعه حرکات ما باید نظام و ساختاری متناسب و هماهنگ با شرایط آن جهانی داشته باشد. اما اساسا  تلویزیون دارای ماهیتی ذاتی و برخوردار از گرایشی نیرومند به روان شناسی این جهانی است و تبدیل شکل دین « این جهانی » تلویزیون به آن جهانی، متناسب با معنویت و قداست مذهبی چگونه ممکن است؟

 

البته این نگاه پستمن، برخاسته از اندیشه ذات انگاری برای رسانه است که نقدهایی بر آن وارد است. البته بخشی از واقعیت در این گفته پستمن وجود دارد که رسانه قادر نیست معنویت دینی را به طور کامل و از نوع ناب و اصیل آن منتقل کند.

 

ج) جنبه دیگر سکولاریسمی رسانه‌های جدید برای دین، به آمیختگی ساختار رسانه‌های جدید مربوط می‌شود که البته این اِشکال، قابل برطرف شدن است. در تلویزیون، همواره برنامه‌های دینی در کنار مجموعه ای از برنامه‌های دیگر و آمیخته با آگهی‌های بازرگانی نمایش داده می‌شود.

 

طبیعی است که در چنین بافتی، برنامه‌های دینی هراندازه هم که مناسب، تولید شده باشند، در فضای کلی رسانه معنای دیگری پیدا کنند. هم پیش و هم پس از برنامه‌های مذهبی در تلویزیون و نیز در میان برنامه‌ها، آگهی‌های تجاری، اعلام برنامه‌های مختلف، تعداد بی شماری از تصویرهای غیردینی و گفت وگوهای عادی و عامیانه پخش می‌شود. به گونه ای که در وعده و وعید اعلام پیوسته، اعلام سرگرمی خلاصه می‌شود.

 

کازنو، این مسئله را به کل فرهنگ تعمیم می‌دهد. به عنوان نمونه، برنامه‌های یک هفته تلویزیون را در نظر بگیرید. در آن همه چیز را مخلوط و به صورت آشفته مشاهده می‌کنید. برنامه‌های ارزنده فرهنگی در ردیف برنامه‌های فکاهی و غیرجدی قرار داده شده است.

 

 این ویژگی رسانه، با توجه به احکام و مقررات دینی خاص جامعه ما نمود آشکارتری دارد. برای نمونه، ممکن است در قبل یا بعد از یک برنامه کاملا  مذهبی، یک قطعه موسیقی حرام پخش شود و طبیعی است که چنین برنامه دینی افزون بر اینکه صداقت رسانه را زیر سؤال می‌برد، از میزان اثرگذاری آن نیز کاسته و در نهایت، حتی ممکن است که محتوای اصلی پیام دینی را نیز مخدوش کند.

 

د) از دیگر خصوصیات رسانه ای شدن فرهنگ و دین، کم شدن فعالیت‌های فکری است. با توجه به ساختار رسانه و به ویژه تلویزیون که تأکید بر حواس سمعی و بصری دارند، حتی آن قسم از برنامه‌های رسانه که در زمینه‌های دینی تهیه و پخش می‌شوند، چندان دارای عمق فرهنگی نیستند. به علاوه، چینش و نظم و ترتیب این برنامه‌ها هیچ گاه پدیدآورنده چارچوب فکری روشنی برای مخاطبان نیست و در نهایت، باعث تحقق شناختی در مخاطب می‌شود که فرهنگ موزاییکی یا فرهنگ عامیانه و آزاد است و می‌تواند ذهنی پرمحتوا به وجود آورد، اما نه ذهنی که از مطالب استوار و مفید پر شده باشد. در چنین وضعیتی، وارد شدن پیام‌ها و اطلاعات تولید، نوعی اشباع ذهنی می‌کند و ذهن را از شناخت مسائل اساسی و تلاش به منظور جست وجوی آگاهی‌های مفید باز می‌دارد.

 

بنابراین، به آسانی می‌توان تصور کرد که یک متدین رسانه ای، بیشتر متدینی احساسی باشد تا اینکه یک دین دار صاحب فکر و اندیشه.

 

هـ) تهدید دیگر رسانه ای شدن دین به ذهنیت و ذائقه و ضعف‌های دست اندرکاران تولید مربوط می‌شود که بیشتر آن‌ها به دلیل علاقه‌های هنری و رسانه ای، شناخت دقیقی از آموزه‌های دینی ندارند و در نهایت ممکن است اموری را مثبت یا منفی تلقی کنند که در تضاد با نظر دین باشد. به طور مثال، در مجموعه میوه ممنوعه، شخصیت منطقی و مثبت کل مجموعه فردی به نام مصطفی بود که یک موزیسین بود.

 

در موارد دیگری ممکن است این مسئله به صورت سطحی نگری بروز کند؛ به طور مثال، طرح موضوع مهدویت در رسانه ملی از این قبیل است. در سطح جامعه آثار سطحی تولیدشده، با آموزه‌های رسانه ای غرب ترکیب می‌شوند و موضوع مهدویت را به صورت دم دستی و یا در چارچوب یک پارادایم غربی عرضه می‌کند.

 

همچنین، در برخی مواقع فیلم‌ها، الگوبرداری از فیلم‌های خارجی است و فقط اسم افراد و محیط زندگی‌شان عوض می‌شود. برای مثال، در سریال اغما بازیگر نقش شیطان، به راحتی آدم می‌کشد، در حالی که در اعتقادات دین اسلام، شیطان چنین قدرتی ندارد. در حقیقت سریال ایرانی، ترکیبی از فیلم‌های خارجی است و عوامل مجموعه، به خاطر نداشتن دقت، در این دام گرفتار می‌شوند و در نهایت، ممکن است این سریال بیشتر در جهت بیان آموزه‌های شیطان پرستی مؤثر باشد و نتواند دیدگاه اسلامی را درباره شیطان مطرح کند.

 

و) جمله مشهور مک لوهان که می‌گوید: « رسانه، خود پیام است. » در واقع، نقدی بر ابزارگرایی سنتی نسبت به رسانه است. رسانه فقط واسطه نیست، بلکه خود دارای ذاتی است که می‌تواند جهان نمادینی را خلق کند. مثلا  در فیلم جنگ ستارگان، تصوری که از انسان، جهان و خلقت توصیف می‌شود، جهانی بازتولیدشده به وسیله رسانه است. رسانه نمی‌تواند به تنهایی و با صرف استفاده از امکانات رسانه ای، دین را تعریف کند.

 

افزون بر آن، رسانه تصویرساز بوده و نماد می‌آفریند، اما هیچ گاه قادر نیست شور و حس دینی را که در یک ارتباط دوطرفه ایجاد می‌شود به طور کامل منتقل کند. همچنین، نمادهای رسانه ای، به ویژه تلویزیون، برای تأکید بر خصلت‌های بصری، قادر نیستند که امر قدسی را به صورت کامل منتقل کنند و این به نوعی سکولار کردن امری قدسی است. در واقع، رسانه به دلیل آنکه نمادهای دینی را پایین آورده و نمایشی می‌کند، خود دارای چهره ای سکولار است.

 

در حقیقت، رسانه در جهان معاصر رواج دهنده نوعی فرهنگ نمایش سالاری بوده که در نتیجه آن، فرهنگ بصری در جوامع، سلطه بیشتری یافته است؛ به عبارت دیگر، افراد ترجیح می‌دهند ببینند تا بخوانند و این باور کردن از طریق دیدن، ویژگی فرهنگی جوامع معاصر است. بدین ترتیب، رسانه‌ها در عصر جدید، خود مناسک می‌آفرینند و در این مناسک مشارکت دارند و بیشتر در قالب این مناسک است که افراد امر قدسی را درک می‌کنند؛ چرا که تجربه قدسی در مناسک قابلیت دست یابی بیشتری دارد، چنان که رسانه‌ها در جوامع جدید، به رشد مناسک غیردینی هم کمک می‌کنند.

 

این مناسک جدید که در ورزش، کنسرت‌های موسیقی و سرگرمی حاصل می‌شود، شبکه‌های واسطی هستند که فرد را به ساختار اجتماع ارتباط می‌دهند و در واقع، بدین طریق، ما نوعی جای گزینی را تجربه می‌کنیم که طی آن، ارتباط فرد با گروه و ساختار اجتماعی از طریق رسانه برقرار می‌شود.

 

در وضعیت فعلی، بعضی‌ها حتی ترجیح می‌دهند رابطه خود را با مجالسی، مثل عزاداری عاشورا از طریق رسانه برقرار کنند. در جوامع جدید، می‌توان گفت که رسانه‌ها در تولید و به گردش انداختن تصورات جمعی، قدرت زیادی دارند. فیلم‌های سینمایی که راجع به مرگ، یا تجربه‌های سفر از زمین به کهکشان‌های ناشناخته ساخته شده، نشان می‌دهند که رسانه‌ها در ساختن و به گردش در آوردن این پندارها، بسیار مؤثرند. از این راه می‌توان گفت که رسانه‌ها در شکل دادن به وجدان جمعی معاصر بسیار نقش دارند و به نوعی رقیب دین شده‌اند. در واقع، رسانه‌های جدید، شیوه‌های جدیدی برای تفکر و شناخت خود به ما ارائه می‌دهند.

 

ز) یکی از مقولات ذاتی که رسانه را شکل می‌دهد، یکسان سازی یا یکسان بینی است. رسانه‌های جدید، به ویژه تلویزیون، رسانه ای یک طرفه‌اند که ارتباط برقرار می‌کنند، اما منتظر بازگشت نتیجه این ارتباط نمی‌مانند. اما دست کم سیره حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السّلام)، گفت وگو و مکالمه رودررو با کفار بوده است و آن چنان بر کفار تأثیر می‌گذاردند که از خود بی خود می‌شدند و به اسلام می‌گرویدند. این بر خود غیر گزینشی رسانه در بسیاری مواقع سبب خواهد شد که رسانه از در نظر گرفتن سطوح مختلف افراد غافل شود و مطالبی را بیان کند که درحد ظرفیت همه گروه‌های جامعه نباشد و در نهایت، به کاهش میزان دین داری افراد بینجامد.

 

جریان دین داری همواره یک جاده دوطرفه است که در این بین، فرستنده باید تناسب پیام با مخاطب را در نظر بگیرد. اما در رسانه‌های جدید، این جریان یک طرفه می‌شود و چه بسا رسانه پیامی را صادر کند که اگرچه باعث تقویت دین داری در گروهی از مخاطبان شود، اما درباره گروه دیگر، ( که حتی ممکن است درصد بسیار بالایی از مخاطبان باشند ) نه تنها کمکی به دین داری مخاطبان نکند، بلکه حتی عقیده‌های قبلی آنان را نیز ضعیف کند.

 

ح) مراسم دینی خاص که از تلویزیون پخش می‌شود، مانند مراسم سخنرانی، دعا و مداحی، تأثیری متفاوت از شرکت مستقیم در این مراسم و حضور در جمع افراد زنده و مشتاق بر مخاطب می‌گذارد. وضعیت معنوی تجمع‌های دینی، مانند وضعیت مکانی اماکن مقدس مانند مساجد، امام زاده‌ها، حسینیه‌ها و...، روابط خاص میان شرکت کنندگان در مراسم‌ها، ایجاد و تقویت انگیزه‌های دینی در دین داران و در مجموع قرار دادن مخاطبان در یک بافت و بستر مستقیم و پرشور، امری است که رسانه‌های جدید کمتر، قدرت آن را دارند.

 

مهم این است که پخش این مراسم‌ها از تلویزیون، در بسیاری موارد اهمیت این گونه امور دینی را کم رنگ می‌کند ( برای مثال، مخاطب دعای کمیل را در احوال گوناگون مانند خوابیدن و خوردن گوش می‌کند ). همچنین، تأکید یک جانبه بر دین داری رسانه ای از حضور مستقیم در این گونه مناسک دینی مانع می‌شود. در حقیقت، جنبه سکولاری این امر در دور کردن دین داران از اجتماع‌های دینی خود را نشان می‌دهد.

 

نتیجه گیری

در مجموع آنچه می‌تواند برآیند زمینه‌های سکولاریستی موجود در فرایند رسانه ای شدن به شمار آید، به طور عمده در سه مؤلفه خلاصه می‌شود:

 

الف) ایجاد سبک زندگی متعارض با دین:

در این وضعیت رسانه، خواسته یا ناخواسته، رواج دهنده روش‌هایی خواهد شد که از نظر دین مردود هستند. به طور مثال، در حالی که از دیدگاه دینی، بیداری بدون دلیل در شب نکوهیده است، برنامه‌های مهم پرمخاطبی در این ساعت‌ها پخش می‌شوند.

 

در مورد ایران شاید با توجه به وضعیت تهاجم فرهنگی که در کشورمان وجود دارد، مجرای دیگری برای سکولاریسم قابل پی گیری باشد. این مجرا که البته بی ارتباط با مسئله کارآمدی هم نیست، نسخه برداری منفعلانه و بی دخل و تصرف از شیوه زندگی، مدل‌های زیست اجتماعی و الگوهای توسعه و پیشرفت ساخته و پرداخته جوامع سکولاری است.

 

روشن است که این مدل‌ها بیش از هر چیز از طریق رسانه که بخش مهمی از برنامه‌های پرمخاطب آن از محصول‌های خارجی تشکیل یافته است و بسیاری از برنامه‌های داخلی نیز تحت تأثیر محصول‌های خارجی است، به آسانی قابلیت طرح و الگوبرداری دارند که برای ویژگی‌های رسانه این الگوبرداری سکولاری عمیق تر خواهد بود.

 

ب) ارائه چهره کاریکاتوری از دین:

دین مطرح شده در رسانه، ممکن است در بسیاری از مؤلفه‌ها و ویژگی‌ها متفاوت با دین اصلی باشد و در حقیقت، بازنمودی از دین عرضه شود که چندان شکل و شمایل متناسب و واقعی را نداشته باشد.

 

ج) تغییر ماهیت مفاهیم دینی:

بسیاری از مفاهیم و آموزه‌های دینی، به محض حضور در رسانه، نمود جدیدی پیدا می‌کنند که به احتمال زیاد، متفاوت یا حتی مخالف با آموزه‌های دینی است و در حقیقت، ما را از رسیدن به مرتبه ای بسیار نزدیک به دین، محروم می‌کند./998/د101/ح

 

منبع: راسخون

ارسال نظرات