ضرورت کسب و یادگیری مهارتهای زندگی برای فرزندان
نهاد خانواده یک نهاد اجتماعی است هر چند کوچک، ولی همواره این نهاد ریشه و بنیان اجتماعات بزرگتر است؛ به گونهای که هر گونه رفتار و واکنش منفی یا مثبت در خانواده، منجر به سوق دادن آن در جامعه میشود.
آموزههای دینی نیز همواره به این نهاد اهتمام داشتهاند؛ به طوریکه خانواده از منظر اسلام، نهادى مقدس، حرکت آفرین، بستر تربیت و رشد، جایگاه پیشرفت مادى، معنوى و نمایانگر شکوفایى و بالندگى افراد است.
از این رو نقش مهارتهای زندگی در حفظ و نگهداری نهاد خانواده و جامعه بسیار پر اهمیت است. تا جایی که برای داشتن یک زندگی منطقی، سالم، هدفمند و انعطافپذیر در برابر مشکلات و فراز و نشیبهای آن، کسب مهارتهای زندگی، امری لازم و ضروری است.
آثار فقدان مهارتهای زندگی
امّا به راستی چرا امروزه با وجود آسایش رفاهی و راحتی بیشتر در زندگی، افراد زیادی هستند که در مواجهه با مشکل و ناملایمات زندگی، از روشهای نادرست و بعضا غریزی برای حل مشکلشان استفاده میکنند؟ به طوریکه همین افراد، در گذشته خود توسط والدین به شیوه تربیتی نادرست و غلط رشد کردهاند و با اذعان به این موضوع، باز با همان شیوه غلط والدینشان، با فرزندان خود رفتار میکنند؛ یعنی با وجود اشراف کامل به اشتباه بودن این شیوه تربیتی، هنوز بر سر فرزندان خود فریاد میکشند و با رفتاری نادرست و بیشتر برخاسته از طبیعت غریزه، با دیگران برخورد میکنند.
جه بسا، بتوان به صراحت گفت که فقدان آموزش لازم برای زندگی مسالمت آمیز، نقشه راهی است که بیشتر افراد، از آن غافل هستند.
دارا بودن مهارت و توانایی زندگی سالم، موجب میشود که رفتارهایی از انسان سر بزند که به او کمک کند تا در ارتباط با خودش، جامعه و دیگران مسئولانه رفتار کند و تصمیمگیریهای درستی داشته باشد و در اثر آن، امنیت در جامعه پیدا میکند.
کارشناسان و مشاوران ازدواج معتقدند که ازدواج نیازمند سه صلاحیت اولیه ومهم است؛
1. صلاحیت ذاتی که با بلوغ جنسی به دست میآید.
2. آمادگی ذهنی و روحی برای ورود به زندگی مشترک.
3. صلاحیت مهارتی یا همان مهارتهای زندگی است که برای ورود به زندگی مشترک، دارا بودن حداقل مهارتهای زندگی لازم و ضروری است.
توجه به این نکته ضروری است که در امر ازدواج، شرایط سنی برای ورود به زندگی مشترک، ملاک و معیار ازدواج نیست؛ بلکه همانطور که اشاره شد، علاوه بر صلاحیت ذاتی، ذهنی و روحی، صلاحیت مهارتی یعنی داشتن مهارتهای زندگی که شرایط برای ورود به زندگی مشترک را مهیا میکند.
به عبارت دیگر، مهم این نیست که مثلا آیا ازدواج برای دخترخانم 18 ساله، مناسب است یا خیر؛ بلکه مهم این است که آیا این دختر خانم، علاوه بر شرایط روحی و ذهنی، شرایط مهارتی را برای ورود به زندگی مشترک دارد یا خیر که البته این شرایط هم منوط به کسب مهارتهای زندگی است.
از این رو نداشتن مهارتهای زندگی در ازدواج، موجب میشود که فرد قدرت تصمیمگیری درستی در انتخاب شریک زندگی نداشته باشد و با انتخاب اشتباه، موجب به انحراف و اشتباه کشیده شدن ادامه مسیر زندگی خود میشود.
چه بسا بتوان گفت که یکی از علل مهم افزایش آمار طلاق در عصر کنونی، نداشتن مهارتهای کافی زوجین در زندگی است که منجر به عدم درک متقابل نسبت به هم میشود.
راههای ارتقا مهارت در فرزندان
امّا راههای مهم ارتقاء مهارتهای زندگی در فرزندان از سوی والدین چیست؟
1. لازم است والدین، به فرزندان نوجوان و جوان خود در خانه مسئولیت بدهند؛ مثلا اگر فرزند دختر باشد، خوب است که به او مسئولیت شستن ظروف آشپزخانه، درست کردن غذا، نگهداری از خواهر و برادر کوچکتر به او سپرده شود و اگر فرزند پسر جوانی است، خوب است برای مدتی ترغیب و تشویق به کار کردن در بیرون از خانه شود؛ زیرا در آن صورت، این فرزند جوان علاوه بر یاد گرفتن حرفه، باعث مسئولیت پذیری بیشتر و بالا رفتن حس اعتماد به نفس در او میشود.
جالب است که در مناطقی که خانوادهها به صورت سنتی زندگی میکنند، والدین و خانوادهها معمولا به فرزندان خود اجازه استقلال و مسئولیت میدهند و آنها را وابسته به خود و خانواده و رها نمیکنند؛ از این رو فرزندان به صورت تجربی مهارتهای زندگی را تا حدودی کسب میکنند.
پس با مسئولیت پذیر کردن فرزندان، میتوان مهارت تصمیمگیری را در آنها تقویت کرد و نوجوان آموزش میبیند که اولا تصمیمگیری چیست و چه اهمیتی دارد، دوم اینکه با انواع تصمیم گیری آشنا شده و سوم، مراحل یک تصمیمگیری را گام به گام تمرین میکند.
همچنین با مسئولیت پذیر کردن فرزندان، میتوان میزان اعتماد به نفس، صبر و بردباری آنان را در برابر مسائل زندگی ارتقاء داد. امام علی علیهالسلام در مورد صبر فرموده است: «کسی که بر مرکب صبر و بردباری سوار شد، به میدان پیروزی خواهد رسید.» [1]
همانطور که اشاره شد، صبر و حوصله در همه امور زندگی و اجتماعی و در برابر مشکلات و ناملایمات، لازمه موفقیت و آرامش انسان است. نباید برای سریعتر انجام دادن کارهای زندگی، در امور اجتماعی عجول و شتاب زده عمل کرد. باید هر کاری را با صبر و حوصله و در مدت زمان کافی انجام داد؛ البته این به معنای تساهل و سهل انگاری نیست؛ بلکه صبر به معنای عملکرد حساب شدهای است که خارج از شتابزدگی و سهل انگاری در امور است.
بنابراین، فردی که از کودکی با مشکلات و ناملایمات زندگی(در هر سن در حد پذیرش او) مواجه نشده و مهارتهای مقابله و حل مسأله را نیاموخته است، در بزرگسالی و موقعیت دشوار نیز قادر نخواهد بود که خویشتنداری کند.
صالح بن عُقْبة از امام موسی کاظم علیهالسلام نقل میکند که حضرت فرمود: «تُسْتَحَبُّ عَرَامَةُ الصَّبِیِّ فِی صِغَرِهِ لِیَکُونَ حَلِیماً فِی کِبَرِهِ ثُمَّ قَالَ مَا یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ إِلَّا هَکَذَا؛ بهتر آن است که کودک را در همان سن پایین و قبل از ورود به جامعه، با سختیها و مشکلات اجتناب ناپذیر زندگی آشنا کنی تا وقتی بزرگ شد، بتواند مشکلات زندگی را تحمل کند.» سپس حضرت برای تاکید بیشتر فرمود: «جز این، شایسته نیست عمل شود.» [2]
2. لازم است مهارتهای ارتباطی فرزندان ارتقاء پیدا کند که این مهارت نیز با شرکت در کلاسهای مدرسه، آموزشی و هنری و پیدا کردن دوست و ارتباط با آشنایان و اقوام ارتقاء پیدا میکند. هر چقدر میزان مهارت ارتباطی فرزند بالاتر باشد، میزان کم رویی، استرس، تنهایی و افسردگی او نیز کاهش پیدا میکند.
همچنین با کسب مهارتهای ارتباطی، مهارت همدلی و توانایی برقراری ارتباط موثر فرد نیز بالا میرود. مهارت همدلی عبارت است از فراگیری نحوه درک احساسات دیگران. در این مهارت فرد یاد میگیرد که چگونه احساسات افراد دیگر را در شرایط مختلف درک کند، تفاوتهای فردی را بپذیرد و روابط بین فردی خود را با افراد مختلف بهبود دهد.
بنــی آدم اعضـــای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگـــر عضوها را نمــانـد قرار
تو کز محنتدیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی
در نهایت مهارت ارتباطی، منجر به مهارت ارتباطی همسرانه میشود و فرد توانایی ارتباط درست با همسر خود را به دست میآورد.
3. مطالعه و شرکت در کلاسهای مهارتهای زندگی، موجب تغییر دید و نگاه فرد به مسائل مختلف زندگی میشود و همچنین باعث میشود که فرد در شرایط مختلف زندگی، بهترین عملکرد را داشته باشد.
لذا اگر والدین خود مهارتهای کافی و لازم زندگی را نداشته باشند، نمیتوانند این مهارتها را به خوبی به فرزندانشان منتقل کنند. در چنین صورتی بهتر است که والدین و زوجین محترم جهت ارتقاء مهارتهای زندگی، در مراکز مشاوره و یا دورههای آموزش مهارتهای زندگی شرکت کنند.
شرکت در جلسات و کلاسهای مهارتهای زندگی برای زندگی بهتر و با کیفیت و یادآوری یک زندگی درست و دینی است. چه بسا، لازم باشد که هر زوجی قبل از ازدواج، این دورهها را سپری کند.
4. باورهای دینی و ارتباط معنوی با خدا هر چقدر بهبود پیدا کند و فرد از اعتقادات دینی راسخی برخوردار باشد، میزان آرامش او در زندگی نیز بنا به آموزههای قرآنی «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ»[3]، بیشتر میشود و از آن طرف میزان اضطراب، استرس، تنهایی و افسردگی فرد کاهش پیدا میکند.
بر اساس تحقیقاتی که به عمل آمده است، انگارههاى دینى نقش مؤثرى در تسکین دردهاى روحى، کاهش اضطراب و تحمل فشارهاى روانى دارند و افراد مذهبى از ناراحتى روانى بسیار کمترى رنج مىبرند. [4]
همچنین از نگاه و منظر دینى، هیچ گاه انسان تنها نیست؛ بلکه همواره در آغوش پر مهر خدای متعال است که تنها از سر لطف و مهربانى، او را آفریده و لحظه به لحظه خیر و رحمت بىانتهایش را به روی او سایه انداخته است، بیآنکه خود چیزی از این مهر بیکران نصیبش گردد.
از این رو از یاد بردن و فراموشی خدای متعال نیز موجب تزلزل و احساس تنهایی فرد در رفع مشکلات و بالتبع باعث اضطراب او میگردد؛ امّا ارتباط با خدا و توکل به او، این اضطراب را به آرامش مبدل میسازد. لذا در آیه مذکور، مؤمنان، دلشان به یاد خداوند متعال گرم و آرام است؛ چون به او ایمان و توکل دارند، میدانند از کجا آمده و به کجا میروند و چگونه باید بروند.
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
پس دو عنصر «یاد» و «توکل» مستمر، باعث میشود که فرد در برابر ناملایمات و نوسانات زندگی دچار تزلزل و اضطراب نشود. به گونهای که نه با ثروت زیاد، خوشحال، مغرور و ظالم میشود و نه با فقر، نگران، مضطرب و ترسان میشود و نه با جوانی و سلامتی فریفته میشود و نه با پیری و سالخوردگی دچار یأس و ناامیدی و از دست دادن نشاط زندگی میشود؛ بلکه با یاد و ارتباط با خدا همیشه ثابت قدم، مطمئن، استوار، با نشاط و پویا بوده و خواهد بود.
5. رفتار و اخلاق والدین نیز در کسب مهارتهای زندگی فرزندان تاثیر گذار است؛ به طوریکه همواره رفتار و اخلاق والدین الگوی خواسته یا ناخواسته فرزندان میشود و در شخصیت آنان بسیار تاثیرگذار است.
امّا در میان این 5 راهکاری که جهت ارتقاء مهارتهای زندگی فرزندان ارائه شد، لازم است که بیشترین سرمایه گذاری، روی تقویت باورهای دینی فرزندان گذاشته شود. گر چه تقویت باورهای دینی به تنهایی کافی نبوده و لازم است نسبت به دیگر مهارتها نیز توجه خاصی شود، ولی از آنجایی که دین اسلام، مجموعه کاملی از دستورالعملهای زندگی است که از سوی خدای حکیم که آفریننده این جهان و انسان و آشنا به مسیر هدایت و سعادت است عرضه شده است، لذا دین اسلام علاوه بر اینکه تمام مهارتهای لازم و ضروری زندگی را داراست، بهترین و صحیحترین مسیر را نیز معرفی میکند؛ «إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ؛ حقّا که این قرآن(جامعه انسانى را) به پایدارترین و استوارترین طریق و آیین هدایت میکند.» [5]
از این رو با آموزش دادن این مهارتها و پایبندی فرزندان به باورهای دینی میتوان به جای ماهی دادن، ماهیگیری را به آنان آموزش داد و آنان را به بهترین سمت هدایت کرد.
نکته پایانی
تمام آنچه که دراین یادداشت گفته شد، اشاره به برخی از مهارتها و تواناییها در زندگی بود که اگر هر فردی بخواهد موفقیت و پیروزی را در زندگی کسب کند و در اجتماع سربلند باشد، لازم است این مهارتها و تواناییها را در خود عملی و تقویت کند و در اثر ارتقاء همین مهارتهای زندگی، امنیت اجتماعی فرد نیز ارتقاء پیدا میکند؛ زیرا جامعه را افراد، افکار و عملکردهای آنان تشکیل داده و موفقیت را برای جامعه به ارمغان میآورند.
منبع:
[1]. بحارالانوار، ج 78، ص 79.
[2]. الکافی، کلینى، ج11، ص 453.
[3]. سوره رعد(13)، آیه 28.
[4]. اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص. 245.
[5]. سوره اسراء(17)، آیه 9.
عقیل مصطفوی مجد
975/702/ر