۰۸ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۱
کد خبر: ۲۰۷۷۰۵

جایگاه امام حسین در نزد پیامبر با تکیه بر منابع اهل سنت

خبرگزاری رسا ـ علی رغم اعتراف بسیاری از بزرگان اهل سنت، کارشناسان شبکه های وهابی با پخش کلیپ هایی جایگاه امام حسین (ع) را در نزد رسول خدا (ص) منکر شدند.
امام حسين

به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا ، علی رغم اعتراف بسیاری از بزرگان اهل سنت، کارشناسان شبکه های وهابی با پخش کلیپ هایی جایگاه امام حسین (ع) را در نزد رسول خدا (ص) منکر شدند.


امام‌ حسین‌ (ع) نامی‌ آشنا برای‌ عموم‌ مسلمانان‌ و بلکه‌ همه‌ دردمندان‌ است‌. این‌شخصیت‌ وصف‌ناپذیر چنان‌ مورد توجه‌ رسول‌ خدا (ص) بوده‌ که‌ به‌ نظر می‌رسد فلسفه‌ این‌ عنایت‌ و توجه‌ در آن‌ عصر برای‌ جماعت‌ زیادی‌ روشن‌ نبوده‌ و تا حدودی‌ هم‌ شاید حق‌داشته‌اند، چون‌ هیچ‌ کس‌ نمی‌تواند فراوانی‌ گفته‌ها و توجهات‌ پیامبر اسلام‌(ص) به‌ این‌بزرگوار را یک‌ امر عاطفی‌ برخواسته‌ از رابطه‌ پدر و فرزندی‌ بداند، زیرا همه‌ حرکات‌ و گفته‌های‌ رسول‌ خدا(ص) به‌ طور قطع‌ و یقین‌ بسیار فراتر از این‌ حوزه‌ است‌، چیزی‌ که‌ واقعیت‌های‌ تاریخی‌ آن‌ را اثبات‌ می‌کند.


رسول‌ خدا(ص) که‌ تمام‌ گفته‌ها و حرکات‌ او با پشتوانه‌ الهی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد[وما ینطق‌ عن‌ الهوی‌]، هرگز سخنان‌ بلند و معنا داری‌ در مورد امام‌ حسین‌ به‌ صرف ‌رابطه‌ فرزندی‌ ایراد نکرده‌ و حکمت‌های‌ بی‌شماری‌ در این‌ برخورد و نگاه‌ رسول‌ خدا(ص) وجود داشت‌ که‌ بسیاری‌ از آنها به‌ مرور زمان‌، آن‌ هم‌ زمانی‌ نه‌ چندان‌ طولانی‌ به‌ گونه‌ای‌ که‌ برخی‌ یاران‌ رسول‌ خدا آن‌ زمان‌ را درک‌ کردند، روشن‌ شد.


در این‌ مقال‌ کوشیدیم‌ که‌ برخی‌ موارد مورد اتفاق‌ تمام‌ مسلمانان‌ که‌ به‌ فراوانی‌ در کتاب‌های‌ فرقه‌های‌ مختلف‌ اسلامی‌ آمده‌، یادآور شویم‌ و نشان‌ دهیم‌ که‌ جایگاه‌ امام ‌حسین‌(ع) و موقعیت‌ آن‌ بزرگوار در نزد رسول‌ خدا(ص) به‌ چه‌ اندازه‌ای‌ بوده‌ و لذا ما به ‌توضیحات‌ و گفته‌های‌ اضافی‌ نپرداختیم‌ و بهتر آن‌ دیدیم‌ عین‌ همان‌ گفته‌ها را در چهارده‌ مورد ذکر کنیم‌.

1- نام‌ گذاری‌ امام‌ حسین‌(ع)


روایت‌های‌ فراوانی‌ که‌ هم‌ از طریق‌ اهل‌ سنت‌ و هم‌ در منابع‌ شیعه‌ ذکر شده‌،تصریح‌ دارند که‌ نام‌گذاری‌ این‌ مولود مبارک‌ به‌ وسیله‌ رسول‌ خدا(ص) بوده‌ که‌ البته‌ در برخی‌ از آنها چنین‌ آمده‌ که‌ حضرت‌ فرموده‌اند: این‌ نام‌ گذاری‌ به‌ دستور جبرئیل‌ و در نقل ‌دیگر به‌ دستور خداوند بوده‌ است‌. به‌ چند نمونه‌ توجه‌ کنید:


الف) «ذخائر العقبی» از اسماء بنت‌ عُمیس‌ روایت‌ کرده‌ که‌ حضرت‌ زهرا(س) فرزندبزرگوارش‌، حسین‌(ع) را به‌ خانه‌ من‌ آورد، درست‌ همین‌ لحظه‌ پیامبر اکرم‌(ص) تشریف ‌آوردند و فرمود: ای‌ اسماء! فرزندم‌ را بیاور امام‌ حسین‌(ع) را در پارچه‌ای‌ زرد رنگ‌ نهاده ‌بودم‌ و به‌ حضور مبارکش‌ بردم‌، رسول‌ خدا(ص) فرمود: مگر به‌ شما نگفتم‌ کودک‌ را در پارچه‌ زرد رنگ‌ نپیچید. بلافاصله‌ کودک‌ را در پارچه‌ سفیدی‌ گذاشتم‌ و به‌ حضورش‌ بردم‌. رسول‌ خدا(ص) کودک‌ را از من‌ گرفت‌ و در گوش‌ راست‌ او اذان‌ و در گوش‌ چپش‌ اقامه‌ گفت‌.

آن‌ گاه‌ از علی‌(ع) پرسیدند: این‌ فرزند را چه‌ نامیده‌اید؟ علی‌(ع) گفت‌: من‌ بر شما پیشی‌ نمی‌گیرم‌، رسول‌ خدا(ص) فرمود: من‌ هم‌ در نام‌ گذاری‌ او، بر خدا سبقت‌ نمی‌جویم‌. در این‌ هنگام‌ جبرئیل‌ نازل‌ شد و گفت‌: ای‌ محمد! پروردگار سلام‌ می‌رساند و می‌فرماید:موقعیت‌ علی‌ در نزد تو، مانند منزلت‌ هارون‌ به‌ موسی‌ است‌؛ با این‌ تفاوت‌ که‌ پیامبری‌ پس‌ از تو مبعوث‌ نمی‌شود، اسم‌ فرزند را حسین‌ نام‌ گذاری‌ کن‌.
مشابه‌ همین‌ حدیث‌ در منابع‌ شیعه‌ ذکر شده‌ است‌.


ب‌) مرحوم‌ صدوق‌ با اسناد خودش‌ از امام‌ رضا(ع) و ایشان‌ هم‌ از پدران‌ بزرگوارش‌ از امام‌ زین‌ العابدین‌ از اسماء بنت‌ عمیس‌ روایت‌ کرده‌ که‌ وقتی‌ امام‌ حسین‌(ع) به‌ دنیا آمدند رسول‌ خدا(ص) به‌ علی‌(ع) فرمودند:
اسم‌ فرزندت‌ را چه‌ گذاشتی‌؟» علی‌(ع) گفتند: من‌ در نام‌ گذاری‌ او از شما پیشی‌نمی‌گیرم‌... رسول‌ خدا(ص) فرمود: من‌ هم‌ در نام‌ گذاری‌ او از خدا پیشی‌ نمی‌گیرم‌. آن‌ گاه‌جبرئیل‌ فرود آمد و گفت‌: ای‌ محمد خدای‌ علی‌ اعلی‌ به‌ تو سلام‌ می‌رساند و می‌گوید:جایگاه‌ علی‌ نزد تو همانند جایگاه‌ هارون‌ نسبت‌ به‌ موسی‌ است‌ و این‌ فرزند را به‌ اسم ‌فرزند هارون‌ نام‌ گذاری‌ کن‌. رسول‌ خدا(ص) فرمودند: اسم‌ پسر هارون‌ چه‌ بوده‌؟ جبرئیل‌گفت‌: شبیر. رسول‌ خدا(ص) فرمودند: زبان‌ من‌ عربی‌ است‌ و جبرئیل‌ در جواب‌ گفت‌: نام‌ او را حسین‌ بگذار.


البته‌ روایات‌ با این‌ مضمون‌ فراوان‌ نقل‌ شده‌ چه‌ در کتاب‌های‌ اهل‌ سنت‌ و چه ‌شیعه‌، گرچه‌ برخی‌ مطالب‌ دیگر در تعدادی‌ از آن‌ روایات‌ وجود دارد که‌ قابل‌ بحث ‌می‌باشد، ولی‌ آن‌ چه‌ از مجموع‌ این‌ روایات‌ برمی‌ آید این‌ که‌ نام‌ گذاری‌ این‌ مولود شریف ‌به‌ وسیله‌ رسول‌ خدا(ص) بوده‌ و ایشان‌ هم‌ به‌ امر خداوند این‌ کار را انجام‌ داده‌اند. کمتر دیده‌ شده‌ و یا شاید سابقه‌ نداشه‌ باشد که‌ نام‌ گذاری‌ کسی‌ با این‌ ترتیب‌ و تشریفات‌ خاص‌ و الهی‌ انجام‌ گرفته‌ باشد و این‌ نشان‌ از عظمت‌ و بزرگی‌ این‌ وجود مقدس‌ دارد.


2- اذان‌ گفتن‌ رسول‌ خدا(ص) در گوش‌ امام‌ حسین‌(ع)


حاکم‌ نیشابوری‌ از ابورافع‌ و او نیز از پدرش‌ روایت‌ کرده‌ که‌ رسول‌ خدا(ص) را دیدم‌ که‌ هنگام‌ تولد امام‌ حسین‌(ع) در گوش‌ او اذان‌ گفت‌.
همین‌ مضمون‌ در روایات‌ دیگر بنابه‌ نقل‌ منابع‌ اهل‌ سنت‌ و شیعه‌ وارد شده‌است‌.


3- رفع‌ تشنگی‌ از حسنین‌ با گذاشتن‌ زبان‌ در دهان‌ آن‌ دو


ابن‌ حجر عسقلانی‌ در «تهذیب‌ التهذیب»از اسحاق‌ بن‌ ابی‌ حبیبه‌ و او از ابوهریره‌ روایت‌ می‌کند که‌ گفت‌: گواهی‌ می‌دهم‌ که‌ همراه‌ رسول‌ خدا(ص) حرکت‌ می‌کردیم ‌که‌ ناگهان‌ رسول‌ خدا(ص) صدای‌ حسنین‌ را شنید که‌ می‌گریستند و مادر ایشان‌ هم‌ همراه‌ آنان‌ بود، پیغمبر(ص) با سرعت‌ به‌ سوی‌ آنها شتافت‌ و پرسید: چرا این‌ دو فرزندم‌ می‌گریند؟ فاطمه‌ پاسخ‌ داد: از تشنگی‌. رسول‌ خدا(ص) به‌ سراغ‌ مشک‌ کهنه‌ای‌ که‌ با آب‌ آن‌ وضو می‌گرفت‌ رفت‌. ولی‌ آن‌ روز آب‌ بسیار کم‌ بود و مردم‌ هم‌ به‌ دنبال‌ به‌ دست ‌آوردن‌ آب‌ بودند.


رسول‌ خدا(ص) فریاد زد: آیا کسی‌ از شما آب‌ همراه‌ دارد؟ هیچ‌ کس‌ آبی‌ به‌ همراه ‌نداشت‌. آن‌ گاه‌ رسول‌ خدا(ص) خطاب‌ به‌ فاطمه‌ فرمودند: یکی‌ از آن‌ دو فرزند را به‌ من ‌بده‌. فاطمه‌ یکی‌ از آنها را از زیر چادرش‌ بیرون‌ آورد و پیامبر اکرم‌(ص) او را در حالی‌ که ‌می‌گریست‌ به‌ سینه‌ چسبانید و زبان‌ مبارکش‌ را در میان‌ دهان‌ او فرو برد. او زبان‌ مبارک ‌رسول‌ خدا(ص) را می‌مکید تا سیراب‌ شد و از گریه‌ باز ایستاد و همین‌ رفتار را با فرزند دیگرش‌ هم‌ انجام‌ داد.


4- دسته‌ گل‌ پیامبر (ص)


بخاری‌ نقل‌ می‌کند که‌ محمد بن‌ ابی‌ یعقوب‌ می‌گوید: من‌ شنیدم‌ که‌ ابن‌ ابی‌ نعم ‌از عبدالله بن‌ عمر درباره‌ مُحرِم‌ سؤال‌ می‌کرد (حکم‌ کشتن‌ پشه‌ را می‌پرسید)
ابن‌ عمر گفت‌: مردم‌ عراق‌ از خون‌ پشه‌ سؤال‌ می‌کنند، در حالی‌ که‌ پسر دختر رسول‌ خدا(ص) را کشتند و پیامبر(ص) فرمود: حسن‌ و حسین‌ گل‌های‌ خوش‌ بوی‌ من‌ هستند که‌ از دنیا برگرفته‌ام‌.


نسائی‌ در کتاب‌ خصائص‌ امیرالمؤمنین‌(ع) به‌ سند خود از «انس‌ بن‌ مالک‌« روایت‌ می‌کند که‌ بعضی‌ اوقات‌ ـ و یا بارها می‌شد ـ که‌ به‌ حضور مبارک‌ رسول‌ خدا(ص) وارد می‌شدم‌، حسن‌ و حسین‌ را می‌دیدم‌ که‌ روی‌ سینه‌ و شکم‌ پیامبر(ص) جست‌ و خیز می‌کردند و پیامبر(ص) می‌فرمود: «دسته‌ گل‌ خوش‌ بوی‌ امت‌ من‌ هستند .»


در ذخائر العقبی‌ بابی‌ را عنوان‌ کرده‌ با این‌ موضوع‌: «ذکر ماجاء انهما ریحاتناه‌ من ‌الدنیا» و در این‌ باب‌، چهار روایت‌ را که‌ از پیامبر اسلام‌(ص) می‌باشند آورده‌ که‌ پیامبر فرموده‌اند: حسن‌ و حسین‌(ع) دو گل‌ خوش‌ بوی‌ من‌ از دنیا می‌باشند.


5- گریه‌ امام‌ حسین‌(ع) رسول‌ خدا(ص) را آزار می‌داد


در ذخائر العقبی‌ روایت‌ کرده‌ که‌ یزید بن‌ ابی‌ زیاد نقل‌ کرده‌ که‌ پیامبر اسلام‌(ص) از خانه‌ عایشه‌ بیرون‌ آمدند و از کنار خانه‌ فاطمه‌ عبور کردند، که‌ ناگهان‌ صدای‌ گریه‌ امام‌حسین‌(ع) به‌ گوشش‌ رسید، رسول‌ خدا(ص) فرمودند: مگر نمی‌دانی‌ (ای‌ فاطمه‌) که‌ گریه ‌حسین‌ مرا آزار می‌دهد.


6ـ محبوب‌ترین‌ افراد نزد پیامبر(ص)


ترمذی‌ در باب‌ مناقب‌ حسنین‌ به‌ سند خود از انس‌ بن‌ مالک‌ روایت‌ می‌کند که ‌از رسول‌ خدا(ص) پرسیدند: کدام‌ یک‌ از خاندانتان‌ نزد شما محبوب‌تر است‌؟ فرمود:«حسن‌ و حسین‌» و به‌ (حضرت‌ فاطمه‌) می‌فرمودند: دو فرزندم‌ را صدا بزن‌ و آنان‌ را به ‌سینه‌ می‌فشرد و می‌بویید.


7- بوسیدن‌ دهان‌ و دندان‌ امام‌ حسین‌(ع)


ابن‌ عساکر از یعلی‌ روایت‌ کرده‌ : همراه‌ رسول‌ خدا(ص) برای‌ مهمانی‌ دعوت‌ شده ‌بودیم‌، بیرون‌ آمدیم‌ که‌ امام‌ حسین‌(ع) با بچه‌ها بازی‌ می‌کرد... و گاهی‌ این‌ طرف‌ و گاهی‌ به‌ طرف‌ دیگر فرار می‌کرد و رسول‌ خدا(ص)... او را گرفت‌ و یک‌ دست‌ بر پشت‌ امام‌حسین‌(ع) و دست‌ دیگر زیر چانه‌ او گذاشتند و دهان‌ را در دهان‌ او گذاشت‌ و او را بوسید.


طبرانی‌ با سند خود از انس‌ بن‌ مالک‌ روایت‌ کرده‌ هنگامی‌ که‌ سر مبارک‌ امام‌حسین‌(ع) در برابر عبیدالله بن‌ زیاد قرار دادند او با چوب‌ دستی‌ که‌ در دست‌داشت‌،لب‌های‌ مبارک‌ امام‌ حسین‌(ع) را می‌زد و آن‌ گاه‌ دندان‌های‌ مطهر آن‌ جناب‌ را توصیف‌ می‌کرد، من‌ با خود گفتم‌ که‌ خدا تو را به‌ بیچارگی‌ گرفتار سازد، من‌ خود شاهد عینی‌ جریان‌ بودم‌ که‌ رسول‌ خدا(ص) جایی‌ را که‌ اکنون‌ چوب‌ می‌زنی‌، می‌بوسید!


و نیز ابن‌ حجر هیثمی‌ از ابن‌ ابی‌ الدنیا روایت‌ می‌کند که‌ زید بن‌ ارقم‌ در مجلس‌ ابن‌ زیاد حضور داشت‌ که‌ دید ابن‌ زیاد با چوب‌ دستی‌ به‌ لب‌ و دندان‌ آن‌ حضرت‌ می‌زند، به‌ وی‌ گفت‌: چوب‌ دستی‌ را از لب‌ و دندان‌ امام‌ حسین‌(ع) بردار، به‌ خدا سوگند همواره‌ می‌دیدم‌ که‌ رسول‌ خدا(ص) میان‌ این‌ دولب‌ را می‌بوسید. آن‌ گاه‌ «زید بن‌ ارقم» گریست‌ و ابن‌ زیاد ناراحت‌ شد و گفت‌:
خدا دیدگان‌ تو را بگریاند، اگر پیرمرد خرفت‌ و بی‌ عقلی‌ نبودی‌ گردنت‌ را می‌زدم‌ زید بن‌ ارقم‌ از جای‌ خود برخاست‌، خطاب‌ به‌ مردم‌ گفت‌: ای‌ مردم‌ شما از امروز به‌ بعد مردگانی‌ بیش‌ نخواهید بود، برای‌ این‌ که‌ پسر فاطمه را شهید کردید و پسر ابن‌ مرجانه‌ را بر خود امیر قرار دادید. به‌ خدا سوگند طولی‌ نمی‌کشد نیک‌ مردان‌ِ شما را می‌کشند و بدسیرتان‌ را به‌ شما می‌گمارند.


8- آثار محبت‌ امام‌ حسین‌(ع)


ترمذی‌ و طبرانی‌ و ذهبی‌ از علی‌(ع) روایت‌ کرده‌اند که‌ آن‌ حضرت‌ نقل‌ کرده‌اند که‌رسول‌ خدا(ص) دست‌ حسن‌ و حسین‌ را گرفتند و گفتند:
«کسی‌ که‌ مرا و این‌ دو را و نیز پدر و مادر آنها را دوست‌ بدارد، روز قیامت‌ هم‌ مرتبه ‌من‌ است‌«.


طبری‌ در ذخائرالعقبی‌ از رسول‌ خدا(ص) روایت‌ کرده‌ که‌ آن‌ حضرت‌ فرمودند:
اولین‌ کسانی‌ که‌ وارد بهشت‌ می‌شوند من‌ و فاطمه‌ و حسن‌ و حسین‌ می‌باشیم‌. از رسول‌ خدا(ص) سؤال‌ شد: ای‌ رسول‌ خدا دوستان‌ چه‌؟ گفتند: پشت‌ سر شما «فاطمه‌ وحسنین»‌.


9- دوستی‌ حسنین‌(ع)


ترمذی‌ در جامع‌ الکبیر به‌ سند خود از اسامه‌ بن‌ زید روایت‌ کرده‌ است‌ که‌ در یکی‌ از شب‌ها، برای‌ انجام‌ حاجتی‌ به‌ خانه‌ رسول‌ خدا رفتم‌. پیامبر اکرم‌(ص) بیرون‌ آمد، در حالی‌که‌ چیزی‌ زیر عبا داشت‌ که‌ نمی‌توانستم‌ آن‌ را تشخیص‌ بدهم‌. بعد از مطرح‌ ساختن‌حاجتم‌ و برآورده‌ شدن‌ آن‌، عرض‌ کردم‌: یا رسول‌ الله چه‌ چیز زیر عبا داری‌؟ حضرت‌ عبا را کنار زد، دیدم‌ حسن‌ و حسین‌ را بالای‌ ران‌ خود نهاده‌ است‌.
آن‌ گاه‌ فرمود: این‌ دو، فرزندان‌ من‌ و فرزندان‌ دختر من‌ هستند. خدایا من‌ دوستشان‌ دارم‌، تو هم‌ آنها را و دوستدارانشان‌ را دوست‌ بدار.


ابن‌ عساکر از ابوهریره‌ روایت‌ کرده‌ که‌ می‌گوید از رسول‌ خدا(ص) شنیدم‌ که‌ می‌فرمود: کسی‌ که‌ حسن‌ و حسین‌(ع) را دوست‌ بدارد، مرا دوست‌ داشته‌ است‌ و کسی‌ که ‌دشمن‌ بدارد آنها را، مرا دشمن‌ داشته‌ است‌.


10ـ سرور جوانان‌ بهشت‌


ترمذی‌ با سند خودش‌ از ابوسعید خُدری‌ روایت‌ کرده‌ که‌ رسول‌ خدا(ص) فرمودند:«حسن‌ و حسین‌ دو سرور جوانان‌ بهشت‌ اند». ولی‌ بعد از نقل‌ این‌ حدیث‌ می‌گوید: هذاحدیث‌ حسن‌ صحیح‌ٌ.


این‌ حدیث‌ در منابع‌ مختلف‌ و متعددی‌ از اهل‌ سنت‌ ذکر شده‌ است‌. ابوحاتم‌ در صحیحش‌ و ابن‌ عساکر در تاریخش‌ و ابن‌ کثیر در البدایه‌ و النهایه‌ و احمد درمسندش‌ این‌ را نقل‌ کرده‌اند.


طبرانی‌ روایت‌ کرده‌ از حذیفه‌ که‌ گوید: چهره‌ رسول‌ خدا(ص) را شادمان‌ دیدیم‌ و فرمود: «چگونه‌ خوشحال‌ نباشم‌ و حال‌ آن‌ که‌ جبرئیل‌ به‌ من‌ بشارت‌ داد که‌ حسن‌ و حسین‌ سرور جوانان‌ اهل‌ بهشت‌ هستند و پدرشان‌ از آنها برتر می‌باشد.


همین‌ حدیث‌ را متقی‌ هندی‌ و ابن‌ عساکر نقل‌ کرده‌اند. و ابن‌ عساکر در کتاب ‌تاریخش‌ این‌ حدیث‌ را با بیش‌ از بیست‌ سند ذکر کرده‌ است‌.


11ـ حسین‌ از من‌ و من‌ از حسین‌


ترمذی‌ در صحیحش‌ از یعلی‌ بن‌ مُرّه‌ نقل‌ کرده‌ که‌ رسول‌ خدا(ص) فرمودند: حسین ‌از من‌ است‌ و من‌ از حسینم‌، خدای‌ دوست‌ بدارد کسی‌ که‌ حسین‌ را دوست‌ داشته‌ باشد.


امام‌ بخاری‌ در الادب‌ المفرد به‌ اسناد خود از یعلی‌ بن‌ مره‌ روایت‌ کرده‌: در یکی‌ از روزها پیامبر اکرم‌(ص) همراه‌ اصحابش‌ به‌ منزلی‌ دعوت‌ بودند، در مسیر ایشان‌ امام‌ حسین‌ بازی‌ می‌کرد؛ پیامبر جلوتر از اصحاب‌ بود و دست‌ گشود که‌ حسین‌(ع) را بگیرد. حسین‌ از این‌ طرف‌ به‌ آن‌ طرف‌ می‌رفت‌ و پیامبر هم‌ خنده‌ کنان‌ او را دنبال‌ می‌کرد تا این‌ که‌ حسین‌(ع) را گرفت‌؛ آن‌ گاه‌ دستی‌ بر زیر چانه‌ کودک‌ و دست‌ دیگر بر پشت‌ اوگذاشت‌... و گفتند: «حسین‌ از من‌ و من‌ از حسین‌ هستم‌ خداوند دوست‌ بدارد کسی‌ که‌حسین‌ را دوست‌ داشته‌ باشد.


12- بر پشت‌ پیامبر(ص) به‌ هنگام‌ نماز


طبرانی‌ از ابوهریره‌ روایت‌ کرده‌ که‌ نماز عشا را با رسول‌ خدا(ص) می‌خواندیم‌ و چون ‌به‌ سجده‌ می‌رفت‌، حسن‌ و حسین بر پشت‌ حضرت‌ می‌پریدند و هنگامی‌ که‌ سر از سجده‌ بر می‌ داشت‌، آنها را با ملایمت‌ می‌گرفت‌ و به‌ زمین‌ می‌نهاد. بار دیگر که‌ سر به ‌سجده‌ می‌گذاشت‌، همین‌ عمل‌ از آنها سر می‌زد، پس‌ از آن‌ که‌ پیامبر(ص) سلام‌ نماز می‌دادند، آنها را بر زانوانشان‌ می‌گذاشت‌، در این‌ هنگام‌ عرض‌ کردم‌ یا رسول‌ الله اجازه ‌می‌فرمایید این‌ کودکان‌ را نزد مادرشان‌ ببرم‌؟ فرمود: نه‌، در همین‌ لحظه‌ برقی‌ جهید؛ رسول‌ خدا(ص) به‌ آن‌ دو بزرگوار فرمودند: اکنون‌ با جهش‌ این‌ برق‌، نزد مادرتان‌ بروید. آنها همراه‌ با آن‌ برق‌ حرکت‌ کردند تا وارد منزل‌ شدند.


13 ـ اخبار به‌ شهادت‌ ابا عبدالله(ع)


طبرانی‌ از عایشه‌ نقل‌ کرده‌ که‌ گفت‌: رسول‌ خدا(ص) فرمودند:
«جبرئیل‌ به‌ من‌ خبرداد که‌ فرزندم‌ حسین‌ در سرزمین‌ «طف‌» کشته‌ خواهد شد و این‌ تربت را‌ از آن‌ جا آورد و خبر داد که‌ قبرش‌ آن‌ جا است‌«.


حاکم‌ از ام‌ فضل‌ دختر حارث‌ نقل‌ کرده‌ که‌ رسول‌ خدا(ص) فرمودند:
جبرئیل‌ نزد من‌ آمد و به‌ من‌ خبر داد که‌ امتم‌ فرزندم‌ حسین‌ را خواهند کشت‌ و برای‌ من‌ از تربت‌ سرخ‌ او نیز آورد.

و نیز طبرانی‌ و دیگران‌ چنین‌ نقل‌ کرده‌اند: انس‌ بن‌ مالک‌ از رسول‌ خدا(ص) نقل‌کرده‌ که‌ فرشته‌ای‌ به‌ نام‌ «قطر» از پروردگارش‌ اجازه‌ خواست‌ تا مرا زیارت‌ کند، به‌ او اجازه‌ داده‌ شد. آن‌ روز در منزل‌ ام‌ سلمه‌ بودند بعد فرمودند: ای‌ ام‌ سلمه‌! مواظب‌ باش‌ کسی‌ وارد اتاق‌ نشود، در این‌ هنگام‌، امام‌ حسین‌(ع) وارد شد و بر روی‌ پیامبر(ص) پرید و حضرت‌ او را گرفت‌ و می‌بوسید و می‌بویید، آن‌ گاه‌ ملک‌ گفت‌: آیا دوستش‌ داری‌؟ فرمود: آری‌، گفت‌:به‌ زودی‌ امت‌ تو او را خواهند کشت‌. اگر می‌خواهی‌ قتلگاه‌ او را نشانت‌ بدهم‌؟ آن‌ گاه‌ مشتی‌ از ریگ‌ یا خاک‌ آورد و ام‌ سلمه‌ آن‌ را برداشت‌ و در میان‌ لباسش‌ قرار داد.
و باز در همان‌ جا از ام‌ سلمه‌ روایت‌ کرده‌ که‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسین‌ در برابر رسول‌خدا(ص) مشغول‌ بازی‌ بودند، در این‌ هنگام‌ جبرئیل‌ نازل‌ شد و گفت‌: ای‌ محمد پس‌از تو امتت‌ این‌ فرزند را (و اشاره‌ کرد به‌ امام‌ حسین‌(ع)) شهید می‌کنند. رسول‌خدا(ص) گریست‌و حسین‌(ع) را به‌ سینه‌اش‌ چسبانید، سپس‌ رسول‌ خدا(ص) تربتی‌ را نزد او گذاشت‌ و فرمود: «این‌ امانتی‌ است‌ نزد تو و پیامبر آن‌ را بویید و گفت‌: ای‌ وای‌ (کرب‌ و بلا) رسول‌خدا(ص) فرمود: ای‌ ام‌ سلمه‌! هرگاه‌ این‌ تربت‌ به‌ خون‌ مبدل‌ گردید، فرزندم‌ حسین‌ به‌ شهادت‌ رسیده‌ است‌. ام‌ سلمه‌ آن‌ را در شیشه‌ای‌ ریخت‌ و هر روز به‌ آن‌ می‌نگریست‌ ومی‌گفت‌: ای‌ خاک‌! روزی‌ که‌ به‌ خون‌ تبدیل‌ گردی‌، آن‌ روز، روز عظیمی‌ است‌.

ابن‌ حجر هیثمی‌ از ام‌ سلمه‌ نقل‌ کرده‌: روزی‌ که‌ امام‌ حسین‌(ع) شهید شد به‌ آن‌شیشه‌ نگاه‌ کردم‌، دیدم‌ آن‌ خاک‌ به‌ شکل‌ خون‌ درآمده‌ است‌.


طبرانی‌ و ذهبی‌ از عبدالله بن‌ نجی‌ و او از پدرش‌ نقل‌ کرده‌ که‌ با علی‌(ع) به‌مسافرت‌ رفتیم‌، هنگامی‌ که‌ به‌ «محاذات‌ نینوا» رسیدیم‌، گفتند: ای‌ ابو عبدالله صبر کن‌،صبر کن‌، بر شط‌ فرات‌، من‌ گفتم‌: چرا؟ گفتند: روزی‌ بر رسول‌ خدا(ص) وارد شدم‌، در حالی ‌که‌ دو چشمان‌ آن‌ حضرت‌ پر از اشک‌ بود. عرض‌ کردم‌ می‌بینم‌ چشمانت‌ گریان‌ است‌ آیا کسی‌ شما را ناراحت‌ کرده‌ است‌؟
رسول‌ خدا(ص) فرمودند: جبرئیل‌ از نزد من‌ بلند شد و به‌ من‌ خبر داد که‌ امت‌ من‌، فرزندم‌ حسین‌ را می‌کشند، آن‌ گاه‌ گفت‌: آیا از تربت‌ او به‌ تو نشان‌ دهم‌؟ گفتم‌: آری‌، پس ‌مقداری‌ به‌ من‌ داد و چون‌ آن‌ را دیدم‌ نتوانستم‌ خود را نگه‌ دارم‌ و چشمانم‌ پر از اشک‌ شد.


14- یاری‌ کردن‌ امام‌ حسین‌


ابن‌ اثیر در شرح‌ حال‌ انس‌ بن‌ حارث‌ می‌نویسد: از اشعث‌ بن‌ سحیم‌ از پدرش‌ نقل ‌می‌کند که‌ از رسول‌ خدا(ص) شنید که‌ فرمود: پسرم‌ حسین‌(ع) در زمینی‌ در حوالی‌ سرزمین ‌عراق‌ به‌ شهادت‌ می‌رسد کسی‌ که‌ او را در آن‌ حال‌ درک‌ کند باید او را یاری‌ دهد.
انس‌ بن‌ حارث‌ وقتی‌ فهمید امام‌ حسین‌(ع) عازم‌ کربلا شده‌ است‌، بی‌ درنگ‌ به‌ سوی‌ کربلا رفت‌ و در آن‌ سرزمین‌ در رکاب‌ امام‌ حسین‌(ع) به‌ شهادت‌ رسید. /1406/ 1409/ح
 

ارسال نظرات