شهید سید عبد الکریم هاشمی نژاد مبارزی عارف

هفتم مهر ماه مصادف است با سالروز شهادت عالم متّقی و مجاهد نستوه، شهید حجت الاسلام و المسلمین سیّد عبدالکریم هاشمی نژاد. روحانی فاضلی که پس از سالها جهاد و مبارزه در راستای نهضت حضرت امام خمینی رحمة الله علیه و ایفای نقشی مؤثّر در پیشبرد انقلاب اسلامی، به خصوص در استان خراسان، سرانجام در مهرماه سال1360، به دست منافقین کوردل به شهادت رسید. از آنجا که در طول این سال ها بیشتر به بعد مبارزاتی این شهید گرانقدر پرداخته شده، بر آن شدیم تا در این نوشتار گذری داشته باشیم بر ابعاد معنوی و اخلاقی ایشان.
عدم شناخت جایگاه معنوی این روحانی فرزانه، موضوعی است که مقام معظّم رهبری با توجه به آشنایی دیرینه شان با شهید هاشمی نژاد، به صراحت بر آن تأکید داشته و در این زمینه فرمودند: «ایشان فرد شجاع و در برخورد با مسائل آدم نترس و قوی القلبی بود... . یک فرد سیاسی کاملاً روشن بین بود و خط سیاسی ایشان هم به معنای واقعی کلمه همان چیزی بود که ما به آن میگوییم خط امام... . این شخص جلیل و شریف، در برابر دوستان دیگرش آنقدر شکسته نفسی مینمود که دوستان خودش را واقعا شرمنده میکرد... ! یک بُعد دیگری که در زندگی آقای هاشمی نژاد شناخته نشده است، بعد عرفانی ایشان است. ایشان مرد عارفی بود؛ هیچ کس این را در شخصیت و خصوصیات ایشان نمیشناسد! اهل حال بود، اهل توجه بود، اهل نماز و ذکر و گریه و مناجات بود و این را من از دوران جوانی ایشان حس کردم.»[1]
شهید هاشمی نژاد پس از استفاده علمی و معنوی از محضر مرحوم آیت الله کوهستانی، به قم عزیمت کرده و از همان ابتدا از طریق ایشان با مرحوم شیخ علی کاشانی معروف به فریدة الاسلام، آشنا و مرتبط شد. مرحوم فریدة الاسلام که از 9 سالگی تحصیل علوم اسلامی را آغاز نموده و در 20سالگی به کسب درجه اجتهاد نائل شده بود نیز از نظر معنوی عارفی واصل بود.
شهید هاشمی نژاد در نگاه دوستان
آیت الله موسوی اردبیلی درباره این ارتباط میگوید: «در اواخر 1321 هجری شمسی و اوایل 1322بود که من به قم آمدم؛ بعد از آن خیلی نگذشته بود که من مرحوم آقای هاشمی نژاد را به عنوان یک طلبه مجد خیلی خوب و درسخوان و زحمتکش شناختم. بعد از مدتی ایشان با مرحوم فریدالاسلام رفیق شدند. آقای فریدالاسلام ابتدا در مشهد بود و بعد آمد قم و با مرحوم هاشمی نژاد رفیق شد. مدتی هم من میدیدم ایشان را که از وقتی که با مرحوم فرید رفیق و دوست شد، پیش ایشان استفادههای معنوی زیادی کرد و به مسائل معنوی و روحانی و عرفانی، بیشتر رو آورد؛ چون فریدالاسلام خودش از این جهت یک انسان کاملی بود. فریدالاسلام را هم در مشهد و در قم و هم در مسافرتهای تبلیغی که با ایشان به بابل میرفتیم، میدیدم و ایشان را از نزدیک میشناختم که مرد کم نظیر، خوب و وارستهای بود. مرحوم هاشمی نژاد هم که با ایشان رفیق و دوست بود، بیشتر به مسایل معنوی و عرفانی رو آورد.»[3]
حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی آن دوره از زندگی شهید هاشمی نژاد را اینگونه به یاد میآورد: «آشنائی من با ایشان از سالهای پیش از 1335 است. ایشان در قم طلبه بودند و تقریباً همدرس بودیم. رفته رفته آشنائیمان قویتر شد و از نزدیک ایشان را شناختم و هرچه ایشان را بیشتر میشناختم، برایم عنصر جالبتری میشد. آقای هاشمی نژاد آدم پرتحرک و پرنشاط و پرکاری بود. موقع درس خواندن هم خوب درس میخواند. تحرکش برای من جاذبه داشت. سالهای اولی که آشنا شدیم، ایشان افکاری به ذهنش میآمد و وقتی به استاد آقای کاشانی برخورد که در واقع مرشدی برای آقای هاشمی نژاد شد، به عوالم عرفانی و عبادت و شب زنده داری و سیر و سلوک روی آورد و طبعاً کمتر در جلسات و محافلی که طلبهها داشتند، دیده میشد؛ منزوی شده بود، درس میخواند و به کارهای عبادی میپرداخت و وضعش تا سالها بر این روال بود، تا اینکه مبارزات شروع شد.(البته استادش فوت کرده بود) بعد از شروع مبارزات، یعنی سال 41 به بعد، ایشان وارد مبارزات شد و رفاقت و دوستی نزدیکی با هم داشتیم. او هم شجاع و هم اهل قلم و بیان بود. در زندان مقاوم و رازدار و به هر حال همرزم قابل اعتمادی برای دوستان مبارز بود. »[7]
خودسازی شهید هاشمی نژاد قبل از ورود به مبارزه، مهمترین عاملی بود که هیچگاه اجازه نمیداد تا ایشان از شیوههای برخی از مبارزانی استفاده کند که برای رسیدن به هدف، از هر وسیلهای بهره میبردند. بلکه مصداقی شده بود برای ورود به سیاست در عین حفظ دیانت و چون میدانست که تنها راه ماندن بر این صراط نیز خودسازی و پرداختن به معنویات است، همواره طلاب مبارز را نیز به این امور توصیه مینمود. حجت الاسلام محمد عبداللهیان از جمله این طلاب است که پندهای شهید هاشمی نژاد را اینگونه به یاد میآورد: «میشود گفت که ایشان با این که در بیرون حوزه معروف به این بودند که یک فرد مبارز و کار مجاهده و درگیری با دستگاه دارد و ممنوع المنبر بود و شهرت اینگونه در جامعه داشت، ولی همیشه ایشان سیاست را با معنویت همراه میکرد و این خیلی مهم بود و در اوج مبارزه و درگیری با نظام، هیچ عاری نداشت که مردم و طلبهها را دعوت به سیر و سلوک و نماز شب کند و این که طلبهها دنبال شهرت نباشند و دنبال وظیفه باشند و اینکه باید فداکاری و مجاهدت کرد، دعوت مینمود. بالاخره ایشان در پی این بود و میگفت: "کسی میتواند این راه مجاهدت را سالم به پایان برساند که در معنویت ذوب شده باشد؛ لذا خود ایشان تقید خاصی به نماز جماعت داشت و اکثرا شرکت میکرد و گاهی از راه دور میآمد تا به نماز جماعت دلخواه برسد و طلبهها را هم تشویق به شرکت در نماز جماعت و توسل به ائمه(ع) و به نماز شب و به زیارت امام رضا علیه السلام میکرد و ضمناً میگفت که هدف ائمه(ع) این بود که مردم را از یوغ استعمار و ظلم و ستم نجات دهند و مردم را بتوانند در یک فضای آزادی به اوج معنویت برسانند." این خصوصیات درس اخلاق ایشان بود.»[8]
کرامتی از شهید هاشمی نژاد
محمود لولاچیان که از بستگان این سیّد گرانقدر است، عرض ادبهای عاشقانه ایشان به محضر امام زمان علیه السّلام را اینگونه توصیف میکند: «شهید هاشمی نژاد واقعا ویژگیهای خاصی داشتند که بنده نمیتوانم آنچه را که در آن موقع از ایشان درک میکردم، به زبان بیاورم و بیان کنم. ایشان یک خلوتهایی داشتند. آنچه که الان در ذهنم خیلی خوب نقش بسته، آن حالات توسل ایشان است که مدت مدیدی را میایستادند و با یک حال عجیبی به خدمت حضرت ولی عصر(عج) عرض سلام میکردند؛ گویا حضرت را میدیدند! من شاید چیزهای دیگر را در ذهنم نداشته باشم، ولی این حالات در ذهن و روح من اثر گذاشته بود که با یک حال عجیبی که یک فرد ذلیلی در مقابل یک فرد عزیزی میایستد که چشمش چه طور به پای آن شخص بزرگ دوخته میشود، گویا حضرت را دارند ملاقات میکنند که الان هم که دارم صحبت میکنم و به یاد میآورم متاثر میشوم! ایشان البته هم یک استادی داشتند که خیلی اهل مراقبه بود و نقل میکنند که به ملاقات امام زمان(عج) نائل گشته بود و ایشان از شاگردان خاص او بودند. نمازهای ایشان خیلی با توجه بود و نماز عادی نبود. ایشان از یک تقوا و معنویت خاصی برخوردار بودند که بنده در افراد کمتر میدیدم و شاید همین هم باعث میشد که ما ارادتمان به ایشان از آن موقع شروع شد و تا آخرین لحظات که بیش از بیست سال به درازا کشید، محفوظ بود.»[5]
کرامتی دیگر از شهید
حاج علی فاتح(شوهر خواهر شهید) نیز نقل کننده یکی دیگر از عنایاتی است که در این زمینه به شهید هاشمی نژاد شده است. ایشان تعریف میکند: «در مشهد حاج آقائی بودند به نام شیخ محمد واله که از علما و از اولیاءالله و فردی ممتاز در حوزه بودند. بعد از شهادت شهید هاشمی نژاد نقل کردند که شبی تا صبح در خدمت یکی از اولیاءالله بودم و آن آقا از کشف و کرامات و معجزات سخن میگفت. من جمله از تشرف شهید هاشمی نژاد خدمت امام رضا علیه السّلام نقل میکرد. ایشان میگویند که من بعد آمدم خدمت شهید هاشمی نژاد و گفتم که چنین نقلی درباره شما هست. به محض اینکه این حرف را زدم، رنگ ایشان پرید و ناراحت شد و طفره رفت؛ نه تائید کرد و نه تکذیب. بعد ایشان میگویند: "آقای سید عبدالکریم! اگر شما این را رد کنید، به این معناست که آن مطالبی را که آن آقا برای من تعریف کرده، همگی رد شده است." ایشان میگویند این را که گفتم، شهید هاشمی نژاد به ناچار اظهار کرد: "این مطلبی نیست که جائی پخش و گفته شود و یا امتیاز آن چنانی باشد. حالا انسان در یک شرایطی مورد عنایتی و تفضلی قرار میگیرد!" و بالاخره با هزار زحمت و با اینکه نمیخواستند کسی متوجه شود، این را تائید کردند که چنین تشرفی حاصل شده.»[6]
مسلّم استفاده از محضر اساتیدی همچون حضرات آیات کوهستانی و کاشانی، در ایجاد و توسعه ظرفیّت روحی شهید هاشمی نژاد برای پذیرش چنین تفضّلاتی انکار ناپذیر است. امّا مهم آن که پرداختن به امور معنوی و مبارزه با نفس، نه تنها این جوانمرد فاضل را از مبارزه علمی باز نمیدارد، بلکه در عرصه مبارزات سیاسی نیز به صورتی فعّال ظاهر میشود.
خودسازی در کنار مبارزه
نکته مهم دیگر آن که این توصیهها فقط برای دیگران نبود، بلکه پیش از دیگران خود ملزم به رعایت تقوای الهی و تلاش برای ارتقاء در معنویّت بود. این مسئله آنچنان در سیره او آشکار بود که نمونههایش به وفور در خاطرات دوستان و نزدیکان این شهید عزیز یافت میشود. آیت الله سیّد جعفر سیّدان، نمازهای شهید هاشمی نژاد را اینگونه توصیف میکنند: «از جهات عبادی حالت و توجه خاصی داشت، به طوری که گاهی برای ورود در عبادات، مخصوصا نماز، به زحمت میافتاد و مثلا الله اکبر را که میخواست بگوید، چند بار تکرار میکرد تا بتواند آماده ورود به نماز بشود. به اینکه حالت انقطاعی از دنیا پیش آید، کاملا مراقب این معانی بود و از خواندن دعاهای مأثوره در مواقع مناسب اهتمام داشت؛ تا آنجا که در بسیاری از محافلی که چند نفری دور هم بودیم، به هر مناسبتی دوست میداشت که با توسل به ائمه اطهارعلیهم السلام همراه باشد. بدیهی است که این مسایل معنوی و روحی و توجه به خداوند و اولیای خدا بسیار با اهمیت است و وقتی که این حالت با فضل و فضیلت و علم وکمال و معلومات و جهات علمی همراه باشد، این جنبههای معنوی و روحی نقش و خاصیت به سزایی دارد.»[9]
علاوه بر عبادات فردی، اعمال و منش اجتماعی یک انسان خودساخته نیز مسلّم، عبادتی محسوب میشود که چه بسا به دلیل آثار اجتماعیش، از اجر بیشتری هم برخوردار باشد. حفظ اخلاص در عمل و پرهیز از ریا، از جمله مهمترین نکاتی است که در سیره اجتماعی شهید هاشمی نژاد مشاهده میشد. حجت الاسلام علی اکبر الهی خراسانی، درباره این خصوصیّت شهید میگوید: «ایشان بسیار انسان متعهد و متشرع و مخلصی بودند، اما هیچ تظاهر به قدس و تقوا نمیکردند و سخت پرهیز شدند که کسی ایشان را مقدس عنوان کند. اخلاصشان در حدی بود که گاهی برای خود من مایه شگفتی میشد. آدم بسیار جواد و کریمی بودند. یادم هست که یک نوبت مستمندی به ایشان مراجعه کرد و ایشان پنج تومان به او دادند. من بسیار تعجب کردم؛ برای اینکه شهریه آن زمان پنج تا ده تومان بود و ایشان پنج تومان به آن مستمند دادند! بسیار کریم بودند.»[10]
تواضع درس آموز
آری، همه این صفات الهی که در بندگان خالص خدا تجلّی پیدا میکنند، نشأت گرفته از همان تقوا و مبارزه با نفسی است که برآن اصرار میورزند. در سخنان هر یک از دوستان و یا شاگردان شهید هاشمی نژاد، میتوان یکی از این صفات را یافت. یکی از عبادتش میگوید، دیگری از کرامتش و حجت الاسلام رضائی که این خاطره را از تواضع شهید برایمان بازگو میکند: «ایشان بسیار آدم متواضعی بودند... یک روز نزدیک ظهر بود و من در اتاقم نشسته بودم که تلفن زنگ زد. گوشی را برداشتم و دیدم که شهید هاشمی نژاد میگویند: "فلانی! نماز ظهر را شما اقامه کن." اعضای حزب و مهمانانی که داشتیم، نماز ظهر را در نمازخانه حزب به جماعت میخواندیم که خود ایشان یا حجت الاسلام فرزانه که در واقع جانشین ایشان بودند، نماز را اقامه میکردند. ما که یک طلبه کم سن و سال و نسبت به ایشان خیلی عادی بودیم؛ پرسیدیم: "مگر شما خودتان حضور ندارید؟" ایشان فرمودند: "خیر! شما بروید و نماز را بخوانید." ما هم طبق دستور ایشان رفتیم و ایستادیم. در ورودی روبروی نمازخانه بود. همین که اذان و اقامه را خواندیم و تکبیرة الاحرام را گفتیم، دیدیم شهید وارد شدند. من با خودم گفتم حتما ایشان در گوشهای نماز فرادی میخوانند و میروند. نماز اول را که سلام دادم، به خود گفتم که نگاهی بکنم و ببینم شهید کجا هستند و از ایشان دعوت کنم که بیایند و نماز عصر را ایشان اقامه کنند. دیدم که ایشان صف دوم پشت سر من نشستهاند. گفتم که شما چرا آنجا نشستهاید؟ باید شما بیائید و نماز را اقامه کنید. هر چه اصرار کردم، ایشان قبول نکردند و تأکید کردند که نماز عصر را هم من اقامه کنم. در آنجا حال عجیبی پیدا کردم که یک روحانی و شخصیت عالم و برجسته، چگونه است که به شاگرد خودش و شخصی که زیر نظر ایشان خدمت میکند، این موقعیت را میدهد که نماز را اقامه کند.»[11]
البته این تواضع شهید هاشمی نژاد هیچگاه باعث نمیشد تا در برابر سخن باطل نیز سر خم کرده و فروتنی کند. بلکه به شدّت در برابر کوچکترین انحرافات میایستاد و به این خصیصه معروف بود. به یقین یکی از دلایلی که باعث شد تا چهره سیاسی او بیش از چهره معنویش شناخته شود، همین امر بود. سیّد مرتضی سادات فاطمی در این باره میگوید: «ایشان حسن خلق به معنای مذهبی و دینی و به همان معنائی که قرآن اشاره کرده است، داشتند. متأسفانه الان در جامعه ما برداشتهای جالبی از این ویژگی نمیشود. مثلاً گفته میشود کسی که روابط عمومی خوبی دارد، انسان خوش اخلاقی است؛ اما قرآن این را نمیگوید و ایشان هم این گونه نبودند. قرآن آیهای دارد که مؤمن کسی است که با مؤمنین خوش برخورد و اهل گذشت است، اما در مقابل کفار "اشداء علی الکفار"، یعنی این طور نبود که شهید هاشمی نژاد با هر کسی با هر طرز فکری مماشات کنند و بگویند هر چه شما میفرمائید درست است. ایشان خیلی به اصول مقید بودند و پای اصول مذهبی و دینی که پیش میآمد با هیچ کس معامله نمیکردند و با کسی در این باره تعارف نداشتند و محکم از تز خود دفاع میکردند و پایبند به اصول و قواعد بودند. اما در برخوردهای معمولی که با افراد داشتند، خیلی دوستانه برخورد میکردند و اصلاً خودشان را نمیگرفتند.»[12]
خبری از شهادت
در مورد شهید هاشمی نژاد و ابعاد معنوی و اخلاقی ایشان سخن فراوان است و این فقط قطرهای از این دریای بیکران بود. خالی از لطف نیست که این نوشتار را با یک رؤیا که یکی پیش از شهادت ایشان و دیگری پس از شهادتشان دیده شده، به پایان ببریم. آیت الله واعظ طبسی که از دوستان دیرینه شهید هاشمی نژاد بودند میگویند: «قبل از شهادت شهید هاشمی نژاد خواب دیدم که آیت الله بهشتی وارد مشهد شد و در صحن امام نشست و با آقای هاشمی نژاد خیلی گرم و خصوصی مشغول صحبت هستند. من وارد شدم تا با این دو شهید به عنوان این که مهمان من هستند، صحبت کنم که ناگاه شهید بهشتی با همان حالت تواضع و فروتنی و چهره بشاش جلو آمد و گفت: "شما فعلاً تشریف داشته باشید. با شما فعلاً کاری نداریم؛ بلکه با آقای هاشمی نژاد کمی کار خصوصی داریم."»[13] قابل ذکر این که شهید بهشتی در تیرماه همان سال یعنی دقیقا سه ماه قبل از شهادت شهید هاشمی نژاد به شهادت رسیده بود و بیش از دو روز از این خواب نمیگذرد که آقای هاشمی نژاد نیز در سالروز شهادت امام جواد علیه السّلام به شهادت میرسد.
مرتضی احمر
[1] - روزنامه جمهوری اسلامی،7مهر1361،ص2
[2] - ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران، ش35،مهرماه87،ص70
[3] - همان، ص6
[4] - شهید هاشمی نژاد فریاد فضیلت، مرتضی بذر افشان، ص34
[5] - ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران، ش35،مهرماه87،ص40
[6] - ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران، ش35،مهرماه87،ص69
[7] - همان، ص7
[8] - همان، ص28
[9] - همان، ص26
[10] - همان، ص50
[11] - همان، ص74
[12] - همان، ص42
[13] - ویژه نامه جوانمرد فاضل، ص11