بانویی که راهنمای گردان شد
عبدالکریم فضیلت پور، فرمانده گردان یاسر و فرمانده تیپ 2 لشکر 7 ولی عصر(عج) در طول 8 سال جنگ تحمیلی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا در اهواز، به بیان خاطره ای منتشر نشده از مرحله دوم عملیات فتح المبین و فتح ارتفاعات سایت رادار پرداخت و گفت: در عملیات فتح المبین هنگامی که خطوط مقدم شکسته شد باید به سمت ارتفاعات سایت رادار و تصرف منطقه ای که صدام گفته بود «اگر ایران سایت رادار را بگیرد من کلید بصره را به آنها می دهم» حرکت می کرده و مرحله دوم عملیات را انجام می دادیم.
در عملیات فتح المبین پس از انجام مرحله نخست برای آغاز مرحله دوم با مشکل عدم آشنایی با زمین مواجه بودیم و نهایتا 2 یا 3 کیلومتر پس از خط مقدم را شناسایی کرده بودیم اما با 10 یا 15 کیلومتری بعد از خط آشنایی نداشتیم و فرصت شناسایی هم وجود نداشت؛ چون اگر منتظر شناسایی می ماندیم دشمن آرایش نظامی خود را پیدا می کرد، نیروهای کمکی به آنها اضافه می شد و جلوی ما را سد می کردند به همین خاطر باید سریع به دشمن حمله می کردیم.
از طرفی مواضع دشمن در جناح چپ قرار گاه فجر و جبهه شوش مستحکم مانده بود و قرارگاه نتوانست خط را تحت تصرف خود دربیاورد؛ بنابراین ما از سمت راست به سوی ارتفاعات ابوسلیم حرکت کردیم در حالی که با زمین آشنا نبودیم.
آقای سولتی نیروی زبده اطلاعات دزفول از نیروهای محلی که به زمین آشنا بود تعدادی را برای کمک و نشان دادن راه آورد اما تعداد افراد راهنما کم بود و گردان ما که متشکل از نیروهای ارتش و سپاه بود بدون راهنما باقی ماند و ما مجبور شدیم بدون راهنما به دشمن حمله کنیم.
پس از چند ساعت شهید سوداگر پیش من آمد و من را با موتور به جایی برد که نه نیروی خودی بود و نه نیروی دشمن؛ نقطه رهایی را به من نشان داد و گفت: شب باید از این جا و با این گراد به سمت سایت رادار حرکت کنید و پشت دشمن جاده سایت را قطع کرده و به تصرف خود در بیاورید تا نیروهای دشمن فرصت فرار کردن نداشته باشند.
شب موقع حرکت گردان فرا رسیده بود که هوا مه شد. در هفته اول فروردین ماه قرار داشتیم و باران نیز نم نم آغاز به باریدن کرد و شرایط به گونه ای شد که هیچ جایی را نمی دیدیم.
فرمانده گروهان یکم، عبدالرحمان هودگر بود که یک کیلومتر جلوتر از ما حرکت می کرد؛ در حین حرکت به او بی سیم زدم که داریم کجا می رویم؟ گفت: داریم می رویم اما معلوم نیست سر از کجا در بیاوریم؛ چون مه شده بود و تشخیص جهت خیلی کار آسانی نبود، جاده ای وجود نداشت و شکل تپه ها و یال های تپه ها هم بر خلاف جهتی بود که ما می خواستیم حرکت کنیم.
تلاش ما این بود که برویم سمت چپ، سایت رادار را تحت کنترل خود قرار دهیم و مجبور بودیم یال های کوه ها را قطع کنیم و به حرکت خود ادامه دهیم.
بعد از مدتی دلهره که نمی دانستیم به کدام سمت حرکت می کنیم بی سیم زده شد و شهید هودگر گفت: نوری افتاده جلوی گروهان و گفته که دنبال من بیاید. نوری که بانویی در مرکز آن قرار گرفته و گروهان را در پی خود می کشاند.
گروهان یکم سریع ترین مسیری را که امکان داشت، با این نور طی کردند و ما جبهه شوش را از پشت دور زدیم و موفق شدیم عراقی ها را دور بزنیم و عقبه های آنها را ببندیم. نخستین گروهان های عراقی که می خواستند عقب نشینی کنند را با چند شلیک هوایی دستگیر کردیم و در نتیجه نخستین لشکری بودیم که توانستیم ارتفاعات سایت رادار را تصرف کنیم./9462/ت301/غ