اسلام ناب کوچکترین عقب نشینی در مبانی را بر نمیتابد
انقلاب اسلامی مردم قهرمان ایران به رهبری خمینی کبیر(ره) از سال 1341 آغاز و با رشادتها، تحمل زندانها، به مسلخ رفتن فرزندان مردم رشید و با تبعید 15 ساله امام خمینی(ره)، در 22 بهمن 1357 به ثمر نشست. پس از شکسته شدن بت طاغوت به دست خمینی بت شکن، زمان آن رسید که شکل حکومت بعد از رژیم طاغوت اعلام گردد. نظرات گوناگون مطرح گردید. برخی جمهوری دموکراتیک، برخی جمهوری خلق و برخی حکومت اسلامی و... را مطرح کردند. لکن از میان انواع حکومتهای مطرح، نظر امام خمینی(ره) بنیانگذار نهضت، تحت عنوان «جمهوری اسلامی» مطرح گردید. ایشان فرمود: «جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر». نظرات مختلف به آرای عمومی مردم بصیر ایران اسلامی گذاشته شد و با بیش از 98% رأی آری به جمهوری اسلامی، نظر امام خمینی(ره) مورد تأیید امت اسلامی قرار گرفت.
در مدت بیش از سی سال از عمر پر برکت و پر فراز و فرود انقلاب اسلامی، حقیقتاً روشن شد که نظر امام خمینی(ره) در طرح «جمهوری اسلامی» نظر بیبدیل و همان نظر آموزههای اسلام بوده و در طول عمر جمهوری اسلامی 30 انتخابات در ایران اسلامی برگزار و در تعیین مسئولیتهای گوناگون همچون ریاست جمهوری، نمایندگی مجلس، شوراهای اسلامی، حتی تعیین رهبری، نظر مردم تعیین کننده بوده است. همچنین این امر موجب کوتاهی زبان دشمنان اسلام و همراهی بسیار جدی مردم با مسئولان و نیز باعث الگوگیری کشورهای اسلامی بوده که هم اکنون در کشورهای اسلامی، همان شعارها و رفتارهای مردم ایران اسلامی به عنوان الگو مطرح است. این همان پیش بینی آن پیر سفر کرده است که فرمود: «ما باید انقلاب را به دیگر ممالک صادر کنیم»! حال این سؤال مطرح است که مبنای این نظریه امام خمینی(ره) چیست؟ و چرا از میان انواع حکومتها، حتی در برابر تز حکومت اسلامی، امام از «جمهوری اسلامی» جانبداری کرد؟
مبنای نظریه جمهوری اسلامی
مفهوم جمهوری اسلامی، این است که حکومتی شکل بگیرد و قالبش را نظر مردم و آرای آنان تعیین کند و محتوای آن را آموزههای اسلامی مشخص کنند. پس محتوا، همان قوانین الهی و مجریان آن توسط مردم روی کار بیایند و این همان نظرآموزه های اسلامی است؛ چرا که اسلام حقیقتاً به مردم و نظر آنان ارج می نهد. در قرآن و سنت، مردم جایگاه بسیار رفیعی دارند و هیچکدام بر دیگری برتری ندارند؛ مگر با عقل، ادب و تقوی: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ؛ ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید(اینها ملاک امتیاز نیست)، گرامی ترین شما نزد خداوند، با تقوی ترین شماست.»(حجرات/13)
پیامبر(ص) در کنار کعبه بودند. جمعی از مسلمانان در محضرش نشسته بودند که آن حضرت به کعبه، خانه خدا، نگاه عمیقی کرد و فرمود: «مرحبا به خانه خدا! به راستی چه بسیار مقام ارجمندی داری؟» آنگاه فرمود: «والله ! للمومن اعظم حرمه منک؛ ولی سوگند به خدا، احترام مومن بالاتر از احترام توست.» زیرا خداوند یک چیز را برای تو حرام شمرده(توهین به تو)، ولی برای مومن سه چیز را حرام شمرده است: مالش را، خونش را و گمان بد بردن به او را.(گنجینه معارف، محمد رحمتی شهرضا.ص333)
اسلام آن قدر به آراء و نظرات مردم ارج می نهد که طبق دستور اسلام، هیچ کس را نمی توان به زور وارد اسلام کرد: «لا اکراه فی الدین». بدین سبب چون مردم به حد کافی از پیامبر(ص) تبعیت نمی کردند و نظراتش را قبول نداشتند، آن حضرت 13 سال در مکه انواع آزار و اذیت ها را تحمل کرد و نتوانست حکومتی را تشکیل دهد. لکن در مدینه نظراتش مورد توجه قرار گرفت، مقبولیت مردمی پیدا کرد و توانست تشکیل حکومت دهد. علی(ع) پس از پیامبر(ص) 25 سال در انزوای سیاسی به سر برد و نتواست به حق خدا دادیش برسد. بعد از آن مدت، مردم استقبال کردند و حکومت علوی(ع) شکل گرفت. آن حضرت عمده ترین دلیل اقدامش به تشکیل حکومت را حضور و اصرار مردم می شمارد و می فرماید: «لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر...»(خطبه سوم نهج البلاغه). پیامبر(ص) به دستور آموزه های اسلامی موظف به نظر خواهی از مردم و به اصطلاح مشورت است. حتی با مردمی که از آن حضرت نافرمانی کرده و او را در جنگ احد تنها رها کرده و پا به فرار گذاشته اند. قرآن در مورد چنین اشخاصی به پیامبر(ص) می فرماید: «فاعفوا عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامّر.»(آل عمران/159)
لذا امام خمینی(ره) با تبعیت از سیره رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و دستور قرآن کریم، به مردم عشق می ورزد و حقیقتاً آنان را ولی نعمت مسئولین و صاحبان اصیل انقلاب معرفی می کند و در وصیتنامه الهی و سیاسی خویش می فرماید: «مسئولان بدانند اگر از مردم به ویژه از پابرهنگان غافل باشند، در آتش قهر الهی گرفتار خواهند شد!» و در همین جهت است که مقام معظم رهبری برای مسئولان نظام شأن نوکری مردم را قائل است. یکی از عوامل بسیار مهم در ارج نهادن به کرامت انسان و در صحنه نگهداشتن آن رعایت عدالت حقیقی در میان آنان است. که اوحدی مراغه ای در این زمینه می گوید:
عـدل و عـمر دراز هـم زادند عـاقـلانـم چـنین خـبر دادند
شـاه کـو عدل و داد پیشه کند پادشاهیش بیخ و ریشه کـند
جایگاه اسلام
اندکی ازجایگاه مردم از نگاه اسلام گفته شد و اما جایگاه خود اسلام بسیار رفیع تر است، چرا که شرافت انسان از اسلام و دین است. کعبه برای هدایت انسان و انسان از آن رفیع المقام است. ولکن همان انسان عنداللزوم خود، مال و ناموسش را فدای اسلام می کند که نمونه بارزش عملکرد اولیاء الله است که رفتار حسین (ع) و حسینیان در کربلا نقطه اوج آن است که فرمود: «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی.» پس جمهوری اسلامی تفسیر عملی : «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» است مردم موظف اند. محتوای اسلام و کتاب با تفسیر و برداشت انسان کامل را محقق سازند. جمهوری اسلامی یعنی حکومت اسلام و حکومت کتاب خدا با دستان و اجرای انسان شایسته و لایق.
چگونه از یادگار امام (ره) پاسداری کنیم؟
امام خمینی(ره) حقیقتاً هم اسلام ناب را می خواست؛ به طوری که هرگز کوچکترین عقب نشینی و مصلحت اندیشی را نسبت به دستورات آن بر نمی تابید که زندگی پر برکتش هزاران نمونه را در خود جای داده که مجال ذکر آنان نیست و بر همگان مبرهن است. از سوی دیگر حقیقتاً به مردم ایمان داشت و به ایشان ارج می نهاد. هنگامی که استاد شهید مرتضی مطهری از سفر پاریس از ملاقات امام(ره) بر می گشت، خبر نگاران پرسیدند در امام چه ویژگی هایی را مشاهده کردید؟ ایشان فرمود: «در امام سه «آمن» دیدم؛ آمن بربّه، آمن بهدفه و آمن بامّته؛ در امام سه ایمان دیدم؛ به خدایش ایمان داشت، به هدفش ایمان داشت و به امت و مردمش ایمان داشت. » لذا در پاسخ سئوال فوق باید گفت: اگر راه امام را درست تعقیب کنیم و به آن چیز های که او ایمان داشت در عمل ایمان داشته باشیم، به طور قطع انقلاب بالنده تر از گذشته به راه خود ادامه خواهد داد. یعنی هم اسلام و هم مردم را صادقانه بخواهیم، نه اینکه در مواقع نیاز همانند انتخابات و... از مردم دم بزنیم و بعد از آن از آنها راه مان را جدا کنیم.
اما خدای ناکرده، اگر از اسلام کوتاه بیاییم و دچار روز مرگی و مصلحت اندیشی و عافیت طلبی و... بشویم و یا از مردم به عنوان ابزار رسیدن به قدرت و... استفاده کنیم، بدانیم که لیاقت حراست از یادگار امام را از دست خواهیم داد. نکته دیگری که باید توجه شود این است که در زمان غیبت، عالم دین و دانشمندان الهی که مصداق بارزشان مراجع معظم است. جانشین امام غائب(ع) و مفسران نظر دین هستند. مادامی که دست در دست آنان داشته باشیم و تفسیر آنان از اسلام را عملی کنیم، نتیجه اش تحقق حدیث «ثقلین» و توقیع شریف حضرت ولی عصر(عج) «اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا» است. در روایت فوق هم اسلام و هم مردم، هم جمهوریت و هم اسلامیت مهم اند.
اگر نظر آنان جدی گرفته نشود، هم اسلام و هم مردم را از دست خواهیم داد که نمونه های بسیار و زیادی را در تاریخ داریم. مادامی که دکتر مصدق در کنار آیت الله کاشانی بود و نظرات ایشان را مورد توجه قرار می داد، مردم تبعیت کردند و نهضت صنعت نفت به ثمر نشست و مصدق نیز به حکومت رسید. اما روزی که مصدق دچار برخی توهمات شد و دیگر آن توجه قبلی را به نظرات کاشانی از دست داد. کاشانی منزوی شد و مردم هم که نظر دین را از ایشان اخذ می کردند کنار کشیدند. 28 مرداد 1332 پیش آمد و مصدق به گوشه زندان رفت.
آیت الله کاشانی طی نامه ای در مورخه 27 مرداد 1332 به مصدق، از قریب الوقوع بودن کودتا توسط زاهدی هشدار می دهد. لکن مصدق با بی اعتنائی در پاسخ مرحوم کاشانی چنین می گوید: «27 مرداد مرقومه حضرت آقا به وسیله آقای حسن آقای سالمی زیارت شد؛ این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم و السلام. دکتر محمد مصدق» (تاریخ سیاسی معاصر ایران،سید جلال الدین مدنی، ج اول،ص507). پس صلاح دین و دنیایمان در تبعیت از نظرات مراجع معظم تقلید و عالمان دین است و آن وقت پاسداران لایق برای یادگار امام یعنی «جمهوری اسلامی» خواهیم بود. انشاء الله
حجت الاسلام میکائیل صفائی
/935/703/ر