۱۴ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۹
کد خبر: ۱۵۵۰۸۶

حسنین و پیمان صلح با معاویه

خبرگزاری رسا ـ کارشناس شبکه وهابی نور و کلمه، مدعی شد امام حسین (ع) در پیمان صلح با معاویه مخالف با امام حسن (ع) بود.
وهابيت

به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، منصور حسینی کارشناس شبکه وهابی نور و کلمه در برنامه آیات روشنگر ، مدعی شد امام حسین (ع) در پیمان صلح با معاویه مخالف با امام حسن (ع) بود و این در تعارض با عصمت است.

 

این کارشناس در حالی این ادعا را مطرح می کند که بزرگان اهل سنت می گویند: امام حسین (ع) در پیمان صلح با معاویه تابع امام خودش بود.


ابوحنیفه دینوری در کتاب «الاخبار الطوال ص 220و221» می نویسد: امام حسین (ع) همواره اصرار داشت نشان دهد که با صلح امام حسن (ع) و معاویه کاملاً موافق بوده و هیچ‏گونه ناخشنودی از این نظر نداشته است.

 

شاهد بر این مطلب، جواب امام حسین (ع) به علی بن محمد بن بشیر همدانی و سفیان بن لیلی است. آن دو در زمان حیات امام حسن (ع) به حسین بن علی (ع) گفتند: گروهی از طرفداران قیام، نزد امام حسن (ع) رفته، از آن حضرت تقاضا کردند که بر ضد معاویه قیام کند، ولی امام حسن (ع) از قبول پیشنهاد آن‏ها خودداری کرده، به آن‏ها فهمانده است که جامعه اسلامی برای چنین قیامی آمادگی ندارد،حسین بن علی (ع) در جواب فرمودند: «ابومحمّد"حسن بن علی (ع)" راست گفته است؛ مادامی که این شخص"معاویه" زنده است، باید هر یک از شما شیعیان ملازم خانه خود باشید.»


باز ابوحنیفه دینوری در کتاب «الاخبار الطوال ص268» می نویسد:
بعد از انجام صلح، گروهى از سرداران و سرشناسان سپاه امام مانند «حُجربن‏عدى» در مورد پذیرش صلح به امام حسن‏ (ع) اعتراض نمودند اما با جواب منطقى و قاطع امام مواجه شده آنگاه نزد حسین بن على‏ (ع) رفتند و خواستار مخالفت آن حضرت با صلح گردیدند و چنین گفتند:

 «پیشنهاد ما را بپذیر، امام حسن (ع) و عقیده‏اش را درباره صلح رها کن. شیعیان خود را از مردم کوفه و دیگر نواحى جمع کن و من و این دوستم عبیدة بن عمرو را به سرپرستى مقدمه لشگر  بگمار تا بدون اینکه پسر هند متوجه باشد، ناگاه او را با شمشیرها فرو کوبیم».


اما چون حسین‏ (ع) به عواملى که برادرش را به صلح وادار کرد آگاه و کاملاً موافق برادر بود، درخواست ایشان را قبول نکرده فرمود:
«ما بیعت کرده و پیمان بسته‏ایم و راهى براى شکستن بیعت ما نیست».


دقت کنید امام (ع) مى‏فرماید: «ما بیعت کرده‏ایم»؛ اگر صلح، مورد قبول او نبود خود را از شمول بیعت خارج مى‏ساخت.


ابوحنیفه دینورى در « الأخبارالطوال، ص‏269» آورده است:


پس از شهادت امام حسن‏ (ع) ، بزرگان شیعه کوفه جمع شدند و طى نامه‏اى، این حادثه را به امام حسین‏ (ع) تسلیت گفتند. جعدة بن هبیرة"پسر خواهر على‏(ع)" طى نامه‏اى به آن حضرت، چنین نوشت:

«شیعیان شما که اینجایند مشتاق شمایند و جانهایشان هواى تو دارد و هیچکس را با تو برابر و همسنگ نمى‏دانند و همگى به صحت و صواب دید رأى برادرت در تأخیر جنگ پى بردند [دقت کنید از نظر بزرگان شیعه نیز صلح امام حسن‏ (ع) به صلاح بوده است] و مى‏دانند که شما نسبت به دوستان مهربان و ملایم و نسبت به دشمنان خشن و سخت‏گیرى، اگر دوست‏دارى که خلافت را در دست گیرى، پیش ما بیا که ما جان خود را براى فداکارى تا حدّ مرگ آماده کرده‏ایم».


امام حسین‏ (ع) در پاسخ آنان چنین نوشتند:
«امیدوارم که برادرم در آنچه کرد، خداوندش موفق و استوار مى‏داشت، اما من امروز چنین اندیشه‏اى ندارم، خدایتان رحمت فرماید بر زمین بچسبید و در خانه ها کمین کنید و تا هنگامى که معاویه زنده است از اینکه مورد بدگمانى قرار بگیرید، پرهیز کنید. اگر خداوند براى او چیزى پیش آورد و من زنده بودم، اندیشه خود را براى شما خواهم نوشت، والسلام».


ابن قتیبه دینورى در کتاب «الامامة و السیاسة الامامة و السیاسة، ، ج‏1، ص‏131»  متن نامه‏هاى رد و بدل شده معاویه و امام حسین‏ (ع) را اینگونه نقل نموده است:

 

«از معاویه امیرالمؤمنین به حسین بن على... از ناحیه شما، اخبارى به من رسیده که هرگز گمان نمى‏کردم تو آن حرفها را بر زبان جارى سازى... در مورد خلافت، منازعت نکن و از خدا بترس و این امت را گرفتار آشوب و فتنه مساز و متوجه خود و دین و امت محمد باش».


جواب امام حسین‏ (ع) چنین است:


«... این مطالب ناروا را افراد مغرض و سخن‏چین به شما رسانیده اند که اراده کرده اند اجتماع را از هم پراکنده سازند. این افراد گمراه که از راه راست خارج شده اند بر من دروغ و افترا بسته اند، من قصد جنگ و نقض عهد و اختلاف ندارم... براى من مى‏نویسى «امت را گرفتار فتنه و آشوب مکن» من فتنه‏اى را بزرگتر از امارت تو مشاهده نمى‏کنم. در نامه ات نوشته‏اى «متوجه خود و دینت و امت محمد (ص) باش» به خداوند سوگند من افضل از جهاد با تو چیز دیگرى را نمی بینم و اگر بتوانم با تو جهاد کنم، بهترین عبادت از براى من خواهد بود و اگر قدرت نداشته باشم استغفار مى‏کنم و از خداوند توفیق جهاد با تو را مى‏خواهم...».


به خوبى پیداست که امام در حیات معاویه، امکان حرکت نظامى را نمی دیدند لذا در نامه می فرمایند که «قصد جنگ و نقض عهد و اختلاف ندارم» و نیز اینکه مرقوم فرموده اند اگر بتوانم با تو جهاد مى‏کنم، باز نشانه عدم وجود امکانات و نیرو جهت رویارویى نظامى است. گرچه امام (ع) امکان جهاد با معاویه را نفى نمی کنند اما آن را منوط بر داشتن امکانات می نمایند.


در« بحارالأنوار، ج‏44، ص‏61 - منتهى‏الآمال، شیخ عباس قمى، ج‏1، ص‏274» براساس یک روایت تاریخى، زمانى حسنین و قیس بن سعد به دستور معاویه پیش وى رفتند و پس از بیعت ایشان، معاویه خواستار بیعت قیس گردید. در این موقع قیس متوجه امام حسین‏ (ع) شده و در انتظار دستور آن حضرت بود. امام حسین‏ (ع) به قیس فرمود:
«اى قیس همانا حسن (ع) امامِ من است، اختیار با اوست، باید به او اقتدا بکنى ».


اگر واقعاً حسین بن على ‏(ع) مخالف و یا معترض به صلح بود، جا داشت پیشنهاد حجر را قبول مى‏کرد و یا قیس را به تبعیت از برادرشان امر نمى‏فرمود.


همچنین امام حسین‏ (ع) بعد از شهادت امام حسن‏ (ع) ، تا معاویه زنده بود اقدامى در نقضِ سازش و شروع به جنگ انجام ندادند یعنى پیمان صلح را همچنان محترم شمردند.

 

از طرف دیگر شرایط زمانه هنوز به مانند زمان انعقاد صلح بود و آن امام، امکانِ حرکت نظامى بر ضدّ حکومت معاویه را نداشتند. اگر امام حسین (ع) درقضیه صلح با برادرش مخالف بودند بعد از شهادت ایشان لزومی نداشت حضرت 10سال پیمان صلح را نقض نکند.


با وجود این که معاویه، جنایات زیادی را مرتکب می‌شد اما امام حسین (ع) ، معاهده صلح با معاویه را نقض نکردند. این مسأله، بهترین گواه است که امام حسین (ع) ، مخالفتی با صلح امام حسن (ع) نداشتند. اگر اختلاف روحیه‌ای وجود داشت در طول 10 سال باید بروز پیدا می‌کرد.


اگر امام مجتبی(ع) این صلح را انجام نمی داد، آن اسلام ارزشی نهضتی باقی نمی ماند و از بین می رفت؛ چون معاویه بالأخره غلبه پیدا می کرد... اگر امام حسن (ع) صلح نمی کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر (ص) را از بین می بردند و کسی را باقی نمی گذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز به کلی از بین می رفت و ذکر اسلام بر می افتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی رسید... .


صلح امام مجتبی(ع) همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین(ع) ارزش داشت و همان قدر که آن شهادت به اسلام خدمت کرد، آن صلح هم همان قدر، یا بیشتر به اسلام خدمت کرد.


اگر امام حسن (ع) صلح را نمی پذیرفت با دیده محکومیتی به او نگاه می شد، ولی با پذیرفتن صلح، این معاویه بود که محکوم تاریخ شد. پس در آن شرایط راهی جز پذیرفتن صلح وجود نداشت و بدین جهت آن صلح مورد تایید و امضای امام حسین(ع) نیز قرار گرفت و حضرتش حاضر به نقض آن پیمان نشد.


قصه امام حسن (ع) و قضیه صلح، ... صلح تحمیلی بود. معاویه یک سلطان بود در آن وقت که حضرت امام حسن (ع) برخلافش قیام کرد. درصورتی که آن وقت همه با معاویه بیعت کرده بودند و سلطانش حساب می کردند.


حضرت امام حسن (ع) قیام کرد تا آن وقتی که می توانست. وقتی که یک دسته نگذاشتند که کار را انجام بدهد، با آن شرایط که صلح کرد معاویه را مفتضح کرد آن قدری که امام حسن (ع) معاویه را مفتضح کرد به همان قدر بود که سیدالشهدا (ع) یزید را مفتضح کرد.


امام حسن (ع) با قبول صلح و قرار دادن شرایطی در آن، ریشه جریان امامت و تشیع را زنده نگه داشت و چهره واقعی جریان برانداز اموی را با سلاح خویش به جامعه اسلامی نشان داد و این چنین گرد و غبار و شبهات موجود در فضای حق و باطل را به سود جبهه حق فرونشاند.


آری رمز حکمت صلح امام حسن(ع) بسترسازی مناسب برای معرفی کامل و افشای چهره نفاق بنی امیه در زمان امام حسین(ع) و پرورش نیروهای مخلص در مرکز ارشاد و آگاه سازی کربلاست. چنین است که قیام حسینی قبل از آنکه حسینی باشد، حسنی است./9161/خ
 

ارسال نظرات