ویژهنامه اینترنتی «مجبوریم یا مختار» منتشر شد
خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه اینترنتی«مجبوریم یا مختار» با هدف آشنایی بیشتر جوانان با مسأله جبر و اختیار در پایگاه اطلاع رسانی راسخون منتشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه نامه اینترنتی «مجبوریم یا مختار» شامل پرسش و پاسخ و سایر مقالات با هدف آشنایی بیشتر جوانان با مسأله جبر و اختیار در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.
از جمله مقالات این ویژهنامه میتوان به جبر و اختیار، جبر و اختیار از منظر امام هادی(ع)، درآمدی بر جبر و اختیار در قران کریم، اختیار انسان، تبیین عقلانی آیات مورد استناد جبرگرایان، تحریری نو بر مفهوم جبر و اختیار از نظر شیعه، ابن عربی و جبر و اختیار، آیا اسلام یک دین جبری است، آزادی و اختیار، معنای حقیقی اختیار و عذاب الهی و اختیار انسان اشاره کرد.
جبر و اختیار از منظر امام هادی(ع)
در این مقاله جبر و اختیار از منظر امام هادی(ع) مورد بررسی قرار گرفته که ذیل ان امده است: امام هادی(ع) با تبیین دقیق و آوردن آیات و روایات بسیاری کوشید تا به دو مسأله توجه دهد، اول آنکه دیدگاه اسلام راستین را تبیین کند و با بیان این مسأله به مخالفت علمی و علمی با حکومت و قدرتهای غاصب بپردازد که با اندیشه جبری و اشعری می کوشیدند تا خود را در هالهای از قداست فرو برند و اعمال و رفتار ظالمانه خود را توجیه کنند و آن را به خدا نسبت دهند و از سوی دیگر کوشید تا به مدیران آینده تشکیلات شیعی چگونگی استنباط احکام و مدیریت علمی را بیاموزاند.
اگر در زمانی شرایط، اقتضای آن را داشت تا امامی با شمشیر و امامی با دعا و آن دیگری با آموزش و ایجاد هستههای علمی و یا نفوذ در ارکان قدرت هدایت و رهبری فکری و سیاسی امت را به دست گیرد و حداقل امت مؤمن و شاهدی را حفظ و هدایت کند اکنون در این دوره امام هادی بر خود لازم می دانست تا به تربیت مدیریتی اهتمام ورزد که برای عصر غیبت و فقدان حضور امام(ع) آمادگی داشته باشند.
تلاشهای فکری و علمی آن امام همام در شرایط سخت و در حصار پادگان نظامی عباسی آن چنان مهم و مفید و سازنده بود که بعدها در عصر غیبت اندیشمندان و دانشمندان به نامی چون کفعمی، دیلمی، صدوق، مفید، کلینی، سیدمرتضی، سیدرضی و در نهایت شیخ طوسی توانستند مدیریت علمی و تشکیلاتی شیعی را در دست گیرند و جامعه شیعی را به شکوفایی و بالندگی در خور خود برسانند به گونهای که اولین حکومت شیعی در طبرستان و سپس در تمامی ایران و بین النهرین پدیدار شود و آل بویه و سادات مرعشی و کیایی و صفوی به حکومت شیعی دست یابند و زمینه را برای حکومت جمهوری اسلامی و ولایت فقیه فراهم آورند، باشد که ما نیز این راه را با تمام قدرت و قوت تا قیام قائم و حضور منتظر(عج) ادامه دهیم.
آیا اسلام یک دین جبری است
در مقاله دیگری از این ویژهنامه میخوانیم: بعضی افراد که فقط آیاتی را میبینند که میگوید همه چیز به اراده خداست، خیال میکنند که قرآن چون فرموده همه چیز به اراده خداست پس قائل به اسباب و مسببات و از آن جمله قائل به اختیار و اراده بشر نیست، به ویژه اروپاییها اغلب وقتی درباره اسلام اظهار نظر میکنند اسلام را العیاذ بالله یک دین جبری معرفی میکنند یعنی دینی که برای بشر هیچگونه اختیار و ارادهای قائل نیست، ولی واضح است که این، یک تهمت به قرآن است
از جمله آیاتی که مسأله اختیار و اراده بشر را به طور جدی مطرح فرموده است چند آیه از قرآن کریم است که میفرماید: «ذلک بما قدمت ایدیکم نمیگوید این به موجب اعمال شماست، که بگوییم ما اختیار داشتیم یا نداشتیم، میگوید: بما قدمت ایدیکم به سبب کارهایی که به دست خودتان یعنی به اراده و اختیار خودتان بدون هیچ اجباری انجام دادید، خدا شما را مختار و آزاد آفرید فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر، هر که میخواهد یعنی به اختیار خودش ایمان آورد و هر که میخواهد کفر بورزد، انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا، ما راه را به بشر راهنمایی کردیم، این دیگر به خود او بستگی دارد که شاکر باشد یا کافر.
اینجا همین مطلب را ذکر میکند: ذلک بما قدمت ایدیکم و ان الله لیس بظلام للعبید، اینها به دست و اختیار خودتان به وجود آمده است نه به دست خدا که در نتیجه ظلم باشد که کسی کار را مرتکب شده باشد و عذاب را دیگری متحمل بشود، خدا کار را انجام دهد ولی عذاب را بر بنده بکندع نه، آنوقت میشود ظلم، و ان الله لیس بظلام للعبید و اینکه باید بدانید خدا هرگز به بندگان خود ظلم نمیکند.
اینجا دو تا نکته است، یکی اینکه کلمه «عبید» آورده که علامت استرحام است، یعنی خدا چگونه به بنده خودش ظلم میکند، یعنی بنده از آن جهت که بنده است مستحق استرحام است، بنده در مقابل حق چیزی نیست که خدا بخواهد به او ظلم کند و حقش را العیاذبالله پایمال نماید، بنده چه ارزش و شخصیتی در مقابل خدا دارد که خدا به او ظلم کند، اینکه کسی به دیگری ظلم میکند علامت این است که برای او شخصیت قائل است.
انسان با کسی کینه میورزد که برای او شخصیت قائل باشد، انسان اگر برای کسی و چیزی شخصیت قائل نباشد هیچگاه احساساتش علیه او تحریک نمیشود و نسبت به وی کینه نمیورزد، آیا شما اگر پایتان به یک سنگ بخورد و مجروح بشود ممکن است کینه آن سنگ در دلتان راه پیدا کند و در صدد انتقام از آن برآیید، ابدا. یک حیوان اگر به شما لگد بزند، آیا ممکن است شما کینه او را به دل بگیرید و منتظر فرصت باشید که از او انتقام بگیرید، نه. چون برایش شخصیتی قائل نیستید،البته به همان اندازه که او جان دارد اندکی شخصیت دارد و ممکن است یک شلاق به او بزنید، اما اگر یک انسان همان لگدی را که مثلا اسب به شما زده بزند، یک کینهای از او در دل شما پیدا میشود که خدا میداند، منتظرید هر طور هست انتقام خودتان را بگیرید، چون او انسان است و برایش شخصیت قائل هستید، خدا به بندگان خودش ظلم بکند، اصلا. بنده کی هست در مقابل خدا.
عذاب الهی و اختیار انسان
در مقاله دیگری از این ویژهنامه در مقالهای با عنوان عذاب الهی و اختیار انسان آمده است: خداوند به انسان قدرت اختیار و انتخاب داده که حق یا باطل را انتخاب کند و خود میفرماید که در پذیرش دین اکراه و اجباری نیست، اما از طرفی عذاب اخروی را بر اهل باطل حتمی کرده است، آیا این مسأله یعنی عذاب خداوند اختیار انسان را محدود نمیکند.
در پاسخ به این سؤال توجه به چند نکته لازم است: در هیچ اندیشه و مکتبی، آزادی انسان مطلق نیست و همه متفکران، ادیان الهی و مکاتب بشری به گونههای مختلف بر محدودیت پذیری آزادیهای انسان مهر تأیید زدهاند، اگر اختلافی نیز در این زمینه مشاهده میشود درباره مسائل زیر است: محدوده آزادی چیست، چه کسی حق دارد آزادی انسان را محدود کند، بر اساس چه معیارهایی میتوان آزادی را محدود ساخت.
آزادی و اختیار در حوزه تکوین به معنای آن است که اولا، رفتار و کنشهای انسانی ناشی از جبر ذاتی نیست، ثانیا، برخی از امور را نمیتوان به صورت جبر تکوینی از بیرون تحمیل کرد و الزام بیرونی پاسخ مطلوب به همراه ندارد، آیه دوم سوره بقره «لا اکراه فی الدین» اگر اختصاص به این حوزه نداشته باشد، لااقل به خوبی این مفاد را در پی دارد و میفهماند که حقیقت دین تکوینا اجبارپذیر نیست، یعنی اگر به فرض با زور سرنیزه کسی به سوی دین دعوت شود و به ظاهر آن را بپذیرد، این پذیرش ظاهری با ایمان واقعی و اعتقاد راسخ قلبی فاصله بسیار دارد، بنابراین، «لا اکراه فی الدین» در حوزه تکوین به معنای این است که حقیقت دین تکوینا اجبارپذیر نیست .
تشریع اجتماعی مجموعه قوانینی است که چگونگی مناسبات اجتماعی انسانها را مشخص و تنظیم میکند، کسی حق ندارد دیگران را با زور و فشار به سوی اسلام دعوت کند، تفاوت این مرحله با مرحله پیشین تفاوت «هست» و «باید» است، به عبارت دیگر، در مرحله نخست معنای آیه جنبه اخباری و توصیفی دارد، یعنی خبر از ناکار آمد بودن میدهد، ولی در این مرحله معنای آیه انشایی و دستوری است، یعنی از الزام و اجبار اجتماعی منع میکند و انسانها را از خواندن اجباری دیگران به سوی دین باز میدارد، البته این مسأله در اصل دعوت به سوی دین است و با وجود احکام الزامآور اجتماعی دیگر برای مسلمانان و غیر مسلمانان در جامعه اسلامی منافات ندارد .
مراد از دایره تشریع فردی در این جا مجموعه قوانینی است که خداوند برای آحاد انسانها وضع کرده است، این قوانین غالبا الزام آور و مسؤولیتزا است و خداوند افراد را در برابر آنها بازخواست میکند، هر چند در مورد آنها کیفر دنیوی و قوانین الزام آور اجتماعی وضع نکرده باشد، عمدهترین این مسائل تدین به دین حق است، آیه شریف «لااکراه فی الدین» با این حوزه هیچ ارتباطی ندارد و به کلی از آن منصرف است، در مقابل آیه «و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه; هر کسی دینی جز اسلام برگزیند از او پذیرفته نیست» و همه آیاتی که در بردارنده نوعی تکلیف الزامی برای افراد انسانها است، شامل این حوزه میشود.
ویژه نامه اینترنتی«مجبوریم یا مختار» با هدف آشنایی بیشتر جوانان با مسأله جبر و اختیار در پایگاه اطلاع رسانی راسخون منتشر شده و علاقهمندان به مشاهده و استفاده از این ویژهنامه میتوانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.netمراجعه کنند./907/ت302/پ
ارسال نظرات