۰۱ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۳:۱۸
کد خبر: ۱۵۳۶۶۳

ویژه‌نامه اینترنتی «مجبوریم یا مختار» منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه اینترنتی«مجبوریم یا مختار» با هدف آشنایی بیشتر جوانان با مسأله جبر و اختیار در پایگاه اطلاع رسانی راسخون منتشر شد.
جبر و اختيار
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه نامه اینترنتی «مجبوریم یا مختار» شامل پرسش و پاسخ و سایر مقالات با هدف آشنایی بیشتر جوانان با مسأله جبر و اختیار در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.
از جمله مقالات این ویژه‌نامه می‌توان به جبر و اختیار، جبر و اختیار از منظر امام هادی(ع)، درآمدی بر جبر و اختیار در قران کریم، اختیار انسان، تبیین عقلانی آیات مورد استناد جبرگرایان، تحریری نو بر مفهوم جبر و اختیار از نظر شیعه، ابن عربی و جبر و اختیار، آیا اسلام یک دین جبری است، آزادی و اختیار، معنای حقیقی اختیار و عذاب الهی و اختیار انسان اشاره کرد.
جبر و اختیار از منظر امام هادی(ع)
در این مقاله جبر و اختیار از منظر امام هادی(ع) مورد بررسی قرار گرفته که ذیل ان امده است: امام هادی(ع) با تبیین دقیق و آوردن آیات و روایات بسیاری کوشید تا به دو مسأله توجه دهد، اول آن‌که دیدگاه اسلام راستین را تبیین کند و با بیان این مسأله به مخالفت علمی و علمی با حکومت و قدرت‌های غاصب بپردازد که با اندیشه جبری و اشعری می کوشیدند تا خود را در هاله‌ای از قداست فرو برند و اعمال و رفتار ظالمانه خود را توجیه کنند و آن را به خدا نسبت دهند و از سوی دیگر کوشید تا به مدیران آینده تشکیلات شیعی چگونگی استنباط احکام و مدیریت علمی را بیاموزاند.
اگر در زمانی شرایط، اقتضای آن را داشت تا امامی با شمشیر و امامی با دعا و آن دیگری با آموزش و ایجاد هسته‌های علمی و یا نفوذ در ارکان قدرت هدایت و رهبری فکری و سیاسی امت را به دست گیرد و حداقل امت مؤمن و شاهدی را حفظ و هدایت کند اکنون در این دوره امام هادی بر خود لازم می دانست تا به تربیت مدیریتی اهتمام ورزد که برای عصر غیبت و فقدان حضور امام(ع) آمادگی داشته باشند.
تلاش‌های فکری و علمی آن امام همام در شرایط سخت و در حصار پادگان نظامی عباسی آن چنان مهم و مفید و سازنده بود که بعدها در عصر غیبت اندیشمندان و دانشمندان به نامی چون کفعمی، دیلمی، صدوق، مفید، کلینی، سیدمرتضی، سیدرضی و در نهایت شیخ طوسی توانستند مدیریت علمی و تشکیلاتی شیعی را در دست گیرند و جامعه شیعی را به شکوفایی و بالندگی در خور خود برسانند به گونه‌ای که اولین حکومت شیعی در طبرستان و سپس در تمامی ایران و بین النهرین پدیدار شود و آل بویه و سادات مرعشی و کیایی و صفوی به حکومت شیعی دست یابند و زمینه را برای حکومت جمهوری اسلامی و ولایت فقیه فراهم آورند، باشد که ما نیز این راه را با تمام قدرت و قوت تا قیام قائم و حضور منتظر(عج) ادامه دهیم.
آیا اسلام یک دین جبری است
در مقاله دیگری از این ویژه‌نامه می‌خوانیم: بعضی افراد که فقط آیاتی را می‏بینند که می‏گوید همه چیز به اراده خداست، خیال می‏کنند که قرآن چون فرموده همه چیز به اراده خداست پس قائل به اسباب و مسببات و از آن جمله قائل به اختیار و اراده بشر نیست، به ویژه اروپایی‌ها اغلب وقتی درباره اسلام اظهار نظر می‏کنند اسلام را العیاذ بالله یک دین جبری معرفی می‏کنند یعنی دینی که برای بشر هیچ‌گونه اختیار و اراده‏ای قائل نیست، ولی واضح است که این، یک تهمت‏ به قرآن است
از جمله آیاتی که مسأله اختیار و اراده بشر را به طور جدی مطرح فرموده است چند آیه از قرآن کریم است که می‌فرماید: «ذلک بما قدمت ایدیکم نمی‏گوید این به موجب اعمال شماست، که بگوییم ما اختیار داشتیم یا نداشتیم، می‏گوید: بما قدمت ایدیکم به سبب کارهایی که به دست‏ خودتان یعنی به اراده و اختیار خودتان بدون هیچ اجباری انجام دادید، خدا شما را مختار و آزاد آفرید فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر، هر که می‏خواهد یعنی به اختیار خودش ایمان آورد و هر که می‏خواهد کفر بورزد، انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا، ما راه را به بشر راهنمایی کردیم، این دیگر به خود او بستگی دارد که شاکر باشد یا کافر.
اینجا همین مطلب را ذکر می‏کند: ذلک بما قدمت ایدیکم و ان الله لیس بظلام للعبید، این‌ها به دست و اختیار خودتان به وجود آمده است نه به دست‏ خدا که در نتیجه ظلم باشد که کسی کار را مرتکب شده باشد و عذاب را دیگری متحمل بشود، خدا کار را انجام دهد ولی عذاب را بر بنده بکندع نه، آنوقت می‏شود ظلم، و ان الله لیس بظلام للعبید و این‌که باید بدانید خدا هرگز به بندگان خود ظلم نمی‏کند.
اینجا دو تا نکته است، یکی این‌که کلمه «عبید» آورده که علامت استرحام است، یعنی خدا چگونه به بنده خودش ظلم می‏کند، یعنی بنده از آن جهت که بنده است مستحق استرحام است، بنده در مقابل حق چیزی نیست که خدا بخواهد به او ظلم کند و حقش را العیاذبالله پایمال نماید، بنده چه ارزش و شخصیتی در مقابل خدا دارد که خدا به او ظلم کند، این‌که کسی به دیگری ظلم می‏کند علامت این است که برای او شخصیت قائل است.
انسان با کسی کینه می‏ورزد که برای او شخصیت قائل باشد، انسان اگر برای کسی و چیزی شخصیت قائل نباشد هیچ‌گاه احساساتش علیه او تحریک نمی‏شود و نسبت‏ به وی کینه نمی‏ورزد، آیا شما اگر پایتان به یک سنگ بخورد و مجروح بشود ممکن است کینه آن سنگ در دلتان راه پیدا کند و در صدد انتقام از آن برآیید، ابدا. یک حیوان اگر به شما لگد بزند، آیا ممکن است‏ شما کینه او را به دل بگیرید و منتظر فرصت ‏باشید که از او انتقام بگیرید، نه. چون برایش شخصیتی قائل نیستید،البته به همان اندازه که او جان دارد اندکی شخصیت دارد و ممکن است‏ یک شلاق به او بزنید، اما اگر یک انسان همان لگدی را که مثلا اسب به شما زده بزند، یک کینه‏ای از او در دل شما پیدا می‏شود که خدا می‏داند، منتظرید هر طور هست انتقام خودتان را بگیرید، چون او انسان است و برایش شخصیت قائل هستید، خدا به بندگان خودش ظلم بکند، اصلا. بنده کی هست در مقابل خدا.
عذاب الهی و اختیار انسان
در مقاله دیگری از این ویژه‌نامه در مقاله‌ای با عنوان عذاب الهی و اختیار انسان آمده است: خداوند به انسان قدرت اختیار و انتخاب داده که حق یا باطل را انتخاب کند و خود می‏فرماید که در پذیرش دین اکراه و اجباری نیست، اما از طرفی عذاب اخروی را بر اهل باطل حتمی کرده است، آیا این مسأله یعنی عذاب خداوند اختیار انسان را محدود نمی‏کند.
در پاسخ به این سؤال توجه به چند نکته لازم است: در هیچ اندیشه و مکتبی، آزادی انسان مطلق نیست و همه متفکران، ادیان الهی و مکاتب بشری به گونه‏های مختلف بر محدودیت پذیری آزادی‏های انسان مهر تأیید زده‏اند، اگر اختلافی نیز در این زمینه مشاهده می‏شود درباره مسائل زیر است: محدوده آزادی چیست، چه کسی حق دارد آزادی انسان را محدود کند، بر اساس چه معیارهایی می‏توان آزادی را محدود ساخت.
آزادی و اختیار در حوزه تکوین به معنای آن است که اولا، رفتار و کنش‏های انسانی ناشی از جبر ذاتی نیست، ثانیا، برخی از امور را نمی‏توان به صورت جبر تکوینی از بیرون تحمیل کرد و الزام بیرونی پاسخ مطلوب به همراه ندارد، آیه دوم سوره بقره «لا اکراه فی الدین‏» اگر اختصاص به این حوزه نداشته باشد، لااقل به خوبی این مفاد را در پی دارد و می‏فهماند که حقیقت دین تکوینا اجبارپذیر نیست، یعنی اگر به فرض با زور سرنیزه کسی به سوی دین دعوت شود و به ظاهر آن را بپذیرد، این پذیرش ظاهری با ایمان واقعی و اعتقاد راسخ قلبی فاصله بسیار دارد، بنابراین، «لا اکراه فی الدین‏» در حوزه تکوین به معنای این است که حقیقت دین تکوینا اجبارپذیر نیست .
تشریع اجتماعی مجموعه قوانینی است که چگونگی مناسبات اجتماعی انسان‏ها را مشخص و تنظیم می‏کند، کسی حق ندارد دیگران را با زور و فشار به سوی اسلام دعوت کند، تفاوت این مرحله با مرحله پیشین تفاوت «هست‏» و «باید» است، به عبارت دیگر، در مرحله نخست معنای آیه جنبه اخباری و توصیفی دارد، یعنی خبر از ناکار آمد بودن می‏دهد، ولی در این مرحله معنای آیه انشایی و دستوری است، یعنی از الزام و اجبار اجتماعی منع می‏کند و انسان‏ها را از خواندن اجباری دیگران به سوی دین باز می‏دارد، البته این مسأله در اصل دعوت به سوی دین است و با وجود احکام الزام‏آور اجتماعی دیگر برای مسلمانان و غیر مسلمانان در جامعه اسلامی منافات ندارد .
مراد از دایره تشریع فردی در این جا مجموعه قوانینی است که خداوند برای آحاد انسان‏ها وضع کرده است، این قوانین غالبا الزام آور و مسؤولیت‏زا است و خداوند افراد را در برابر آن‏ها بازخواست می‏کند، هر چند در مورد آن‏ها کیفر دنیوی و قوانین الزام آور اجتماعی وضع نکرده باشد، عمده‏ترین این مسائل تدین به دین حق است، آیه شریف «لااکراه فی الدین‏» با این حوزه هیچ ارتباطی ندارد و به کلی از آن منصرف است، در مقابل آیه «و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه; هر کسی دینی جز اسلام برگزیند از او پذیرفته نیست‏» و همه آیاتی که در بردارنده نوعی تکلیف الزامی برای افراد انسان‏ها است، شامل این حوزه می‏شود.
ویژه نامه اینترنتی«مجبوریم یا مختار» با هدف آشنایی بیشتر جوانان با مسأله جبر و اختیار در پایگاه اطلاع رسانی راسخون منتشر شده و علاقه‌مندان به مشاهده و استفاده از این ویژه‌نامه می‌توانند به نشانی اینترنتی  www.rasekhoon.netمراجعه کنند./907/ت302/پ
ارسال نظرات