۲۸ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۷:۰۵
کد خبر: ۱۳۹۱۵۶
خاطرات روحانیان رزمی تبلیغی؛

روحانی رزمنده‌ای که مرا تشویق به نام‌نویسی در حوزه کرد

خبرگزاری رسا – یکی از روحانیان رزمی تبلیغی به بیان خاطرات حضور در دفاع مقدس پرداخت و گفت: معلم درس عربی طلبه‌ای از مدرسه بعثت قم بود به نام حسین ریاحی که از روی کتاب عربی آسان به ما عربی یاد می‌داد، وقتی اشتیاق من را دید من را به ثبت‌نام در حوزه تشویق کرد.
روحانيت و دفاع مقدس

حجت‌الاسلام مهدی نکوئی سامانی، از روحانیون رزمی تبلیغی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا به بیان خاطراتی از دوران دفاع مقدس پرداخته است:


دردسرهای حضور در جبهه
در سال 61 وقتی هنوز 16 سال داشتم خیلی دوست داشتم به جبهه بروم. سنم پایین بود و مرا به جبهه راه نمی‌دادند که در نهایت با دستکاری شناسنامه به جبهه اعزام شدم. دو بار در سال 62 به جبهه اعزام شدم که هر دوبار به مناطق عملیاتی غرب کردستان بود، در سال 62 در عملیات والفجر4 مجروح شدم.

در سال 63 نیز قبل از آن هم در عملیات خیبر در جبهه جنوب در دارخوین که مقر لشکرمان بود، با یکی از دوستان روحانی آشنا شدم که او مرا به طلبه شدن تشویق کرد.


ماجرای طلبه شدن
ماجرای طلبه شدن من هم از این قرار است در زمانی که در جبهه اتفاق خاصی رخ نمی‌داد. یکی از کارهایی که در این دوران انجام می‌دادیم این بود که کتاب‌های عقیدتی و آموزشی را فرامی‌گرفتند. کسانی هم که در دبیرستان و راهنمایی بودند به بازآموزی کتاب‌های درسی خود می‌پرداختند. من نیز عربی کار می‌کردم.


معلم درس عربی طلبه‌ای از مدرسه بعثت قم بود به نام حسین ریاحی که از روی کتاب عربی آسان به ما عربی یاد می‌داد. وقتی استعداد من را دید من را به ثبت‌نام در حوزه تشویق کرد. من به ایشان گفتم که من لیاقت طلبه شدن را ندارم. اما ایشان باز هم اصرار کرد و این طور شد که من در حوزه علمیه شهرکرد مشغول به فراگیری علم دین شدم که بعد از آن به مدرسه امام صادق(ع) در قم رفتم.


در آنجا حجت‌الاسلام ذوالنور هم از هم‌درسی‌ها من بود. این مدرسه شهدای روحانی زیادی را در راه اسلام فدا کرد که دو تن از دوستان صمیمی من شهید شعبان‌علی ابراهیمی و شهید قاسم جعفریان نیز در این مدرسه درس می‌خواندند و با هم بسیار صمیمی بودیم.


اولین مجروحیت
اولین باری که من مجروح شدم برمی‌گردد به زمان پیش از طلبگی، در عملیات والفجر4 در تیپ قمربنی‌هاشم گردان یازهرا(س) در ارتفاعات کانی‌مانگا در پنجوین حضور داشتیم که هم‌زمان با نیروهای عراقی و کومله‌ها درگیر بودیم. آن ارتفاعات به تصرف نیروهای اسلام درآمد اما فردای آن روز دشمن شروع کرد به پاتک زدن. ما در روی ارتفاعات در سنگر کمین بودیم و دشمن خیلی تلاش داشت که ارتفاعات را دو باره از دست ما بگیرد.


از صبح تا ظهر مقاومت ما در خط مقدم طول کشید. 23 نفر بودیم که 21 نفر آن‌ها شهید شدند و من ماندم و یکی دیگر از دوستانم.


من کمک آرپی‌جی‌زن بودم. اول یک ترکش توی سرم خورد. بعد یک خمپاره انداختند. من رفتم پشت درخت بلوط پنهان شدم اما ترکش‌هایش دور و بر قلب وارد سینه‌ام شد. از ناحیه شکمم دچار خون‌ریزی شدم. تک و تنها افتادم و بیهوش شدم.


عراقی‌ها در 3، 4 متری ما بودند و نزدیک بود سنگرهای کمین را فتح کنند که از پشت‌ سر، لشکر عاشورا به کمک نیروهای ما آمد و بعدا به بهداری منتقل شدم و بعد هم در تهران عمل کردم و حالم بهتر شد.


شایان ذکر است، این روحانی رزمی تبلیغی کتاب‌هایی همچون، «دین و فرآیند جهانی شدن»، «آسیب‌شناسی دین و معرفت دینی»، «چالش‌های حکومت دینی» و «دین در دنیای مدرن» ، « توحید عبادی از دیدگاه شیعه و وهابیت» ، « فرهنگ ایثار وشهادت طلبی » و ... را روانه بازار نشر کرده است./914/ت302/ن

ارسال نظرات