۰۷ شهريور ۱۳۹۱ - ۰۸:۴۰
کد خبر: ۱۳۶۶۵۱
آیت الله خزعلی:

شهید اندرزگو مثل برادرم بود

خبرگزاری رسا ــ آیت الله خزعلی گفت: هر وقت به یاد آقای اندرزگو می‌افتم حس می‌کنم مثل پرنده‌ها بود. به راحتی بین شهرها و حتی کشورها تردد می‌کرد. گاهی در افغانستان بود، گاهی در ایران. حتی شنیدم که فلسطین هم رفته بود. در نجف خدمت امام می‌رسید و درباره مشکلاتش با ایشان صحبت می‌کرد.
آيت الله ابوالقاسم خزعلي

 به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل ازهفته نامه 9دی، آیت الله ابوالقاسم خزعلی گفت: به نظر من شاخص‌ترین (وجه) شخصیت شهید اندرگوز، همان روح دردمند او بود. زمانی که در همان اوایل کارش در آبادان با او آشنا شدم، متوجه این خصوصیت دردمندی او شدم. او در جلسات سخنرانی من در آبادان شرکت می‌کرد. البته من نفهمیدم که در آن سفر، به صورت عبوری آمده بود یا می‌خواست در آبادان توقف کند. این ویژگی دردمندی در او و احساس تعهد و مسوولیتش نسبت به اجرای احکام اسلام موحب شده بود که او توانایی‌های فارق‌العاده‌ای را از خود بروز بدهد.


او در این توانایی‌ها به دو نفر دیگر شباهت داشت. من همیشه سه چهره را از لحاظ دردمندی، غیرت و حمیت دین و همچنین بینش و تدبیر و رفتار، شاخص دیده‌ام. اولین فرد، مرحوم شهید نواب صفوی است که شور و دردمندی‌اش، او را از نجف به ایران کشاند که تا با کسروی مبارزه کند.

 

شهید نواب صفوی برای حصول اطمینان به ایران آمد و با کسروی به مباحثه پرداخت، بلکه از این راه بتواند او را از رفتار کفرآمیزش منصرف سازد. وقتی که کسروی در میانه بحث، او را به مرگ تهدید کرد، شهید نواب دریافت که این فرد عنود و لجوج قابل هدایت نیست و لذا تصمیم گرفت او را از میان بردارد. این غیرت و دردمندی در میان تمام اعضای فداییان اسلام مشهود بود.

 

دومین الگوی و نماد دردمندی، مرحوم ابوترابی است. شخصیت سوم، اندرزگوست و نکته جالب اینکه هر سه تن با یکدیگر علاقه و وابستگی و سابقه دیرین دارند. مرحوم شهید اندرزگو و مرحوم ابوترابی شیفته و مرید شهید نواب صفوی و با یکدگر همدل و همکاری بودند. من با هر سه دوستی نزدیک داشتم، اما رابطه من با اندرزگو بسیار صمیمی بود و تقریبا با یکدیگر مثل برادر بودیم.

 

هر وقت به یاد آقای اندرزگو می‌افتم حس می‌کنم مثل پرنده‌ها بود. به راحتی بین شهرها و حتی کشورها تردد می‌کرد. گاهی در افغانستان بود، گاهی در ایران. حتی شنیدم که فلسطین هم رفته بود. در نجف خدمت امام می‌رسید و درباره مشکلاتش با ایشان صحبت می‌کرد.

 

در ایران هم همین طور بود و دائما بین شهرهای مختلف تردد می‌کرد و به تبعیدی‌ها سر می‌زد. به خون من هنگامی که در تبعید بودم، چندین بار سر زد، از جمله در دامغان. یک بار به دامغان و نزد من آمد و چون می‌دانست که من در باب مسائل سیاسی یادداشت‌هایی را می‌نویسم. به من گفت: «اینها را پراکنده و در یادداشت‌های مختلف بنویس که اگر بازداشت شدی و مأموران ساواک به منزل تو هجوم آوردند، نتوانند این صفحات را با هم تطبیق دهند و اطلاعات لو نرود.» این حاصل تجربیاتی بود که درطول سالها مبارزه به دست آورده بود. تسلطش بر اعصابش بسیار قوی بود. او از بسیاری از مهلکه‌هایی که در مقابل ساواک برایش پیش آمده بود، به مدد همین ویژگی خود نجات پیدا کرد و به همین دلیل، عده‌ای از مبازرین رفتار او را سرمشق قرار داده بودند و سعی می‌کردند از شیوه او تقلید کنند.

 

در جریان منصور، ایشان کار جالبی انجام داده بود که خودش برایم نقل کرد. وقتی ماشین منصور به طرف مجلس می‌رفت، ایشان به عنوان اولین حرکت از سوی گروهی که مأمور زدن منصور بود، جلو رفت و مقابل ماشین منصور ایستاد و راهش را سد کرد. ماشین منصور به سرعت به طرف مجلس می‌رفت و اگر جلوی مجلس می‌رسید، احتمال داشت که مأموران و اسکورت‌های منصور نگذارند بخارایی به او نزدیک شود و عریضه‌اش را به او بدهد. شهید اندرزگو گفت: «من پریدم جلو و ماشین ناچارشد توقف کند. منصور زودتر از محافظینش از ماشین آمد بیرون و همین باعث شد که بخارایی بتواند منصور را گیر بیاورد و مأموریتش را به انجام برساند. بعد از این ماجرا، زندگی مخفی ایشان شروع شد. من او را به طلبه‌ها معرفی کردم و به آنها گفتم سعی کنید که ایشان در لباس روحانیت و با اسم مستعار فعالیت کند و خفی باشد.»

 

ما هفته‌ای یکبار در قم جلساتی داشتیم که عده‌ای از علما وفضلا شرکت می‌کردند و ایشان هم با رعایت تمام جوانب استتار و مخفی کاری در آن جلسات حضور پیدا می‌کرد. علی ای حال ایشان هر وقت که در ایران بود، روابطش با بنده، محفوظ بود، چه در قم و چه در جاهایی که سخنرانی داشتم و یا تبعید بودم، مرتبا به دیدارم می‌آمد و من از جمله کسانی بودم که او را با هویت واقعی‌اش می‌شناختم.

 

لازم می‌دانم از کسانی تشکر کنم که یاد و خاطره این مردان بزرگ را نشر می‌دهند و همین موجب می‌شود که برکات خداوند بر این کشور و نظام. افزون شود، چون در روایت داریم، «عند ذکر الصالحین، تنزل الرحمه» در هر کشوری که ذکر آدم‌های صالح و حالات و خاطرات آنان، زیاد ذکر شود، خداوند رحمتش را بر آنها نازل خواهد فرمود./971/ت303/ع

ارسال نظرات