لازمه نظریه پردازی در فقه سیاسی، تدوین اصول فقه حکومتی است
یکی از حوزه های دانشی که امروز باید مورد توجه محققان علوم اسلامی قرار گیرد، عرصه سیاست و حکمت از جایگاه فقه اسلامی است، این مهم به تناسب زمان و شرایط و اوضاع و احوال همواره مورد نظر فقیهان گذشته بوده است، اما به صورت طبیعی چون حکومت در ادوار تاریخ کمتر در دست شیعیان بوده است، کمتر به این مباحث پرداخته شده است.
امام خمینی(ره) به عنوان مرجع دینی با شروع اعتراضات سیاسی خود به حکومت ستمشاهی، مبانی برخورد با استبداد و حکومت فاسد را بیان کرده و حکومت مشروع را مبتنی بر نظریه ولایت تحلیل کرده و موضوع ولایت فقیه و جایگاه و اختیارات او را مورد تحلیل دقیق اجتهادی قرار دادند.
این مسیر علمی بعد از انقلاب اسلامی با فراز و نشیب های متفاوتی روبرو شده است که گویا تاکیدات مقام معظم رهبری بر توجه حوزه های علمیه به فقه سیاسی، نشان دهنده نرسیدن به نقطه مطلوب در این دست مباحث است.
فقه سیاسی، تعریف، جایگاه، دلایل عدم رشد و گسترش مناسب، اندیشه های امام خمینی در زمینه فقه سیاسی از مباحثی است که دکتر محمد پزشکی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به آن پاسخ داده است که توجه خوانندگان خبرگزاری رسا را به آن جلب می کنیم.
رسا – لطفا در ابتدا تعریفی از فقه سیاسی داشته باشید تا موضوع مورد بحث کاملا مشخص و روشن باشد؟
کلمه فقه سیاسی با نگرش های مختلفی به کار می رود و مقاصد و معانی گوناگونی از آن قابل برداشت است، به عنوان نمونه افرادی که دانش حقوق خوانده اند برداشت حقوق محورانه دارند، یعنی دانشی نزدیک به حقوق بین الملل یا حقوق عمومی، برداشت دیگر از سوی افرادی است که مطالعات علوم اجتماعی دارند که در واقع برداشتی آزادتر و موسع تر از فقه سیاسی دارند، خلاصه اینکه می توان گفت فقه سیاسی به یک معنا استفاده نشده است.
فقه سیاسی در تمدن اسلامی، جایگاهی همچون فلسفه سیاسی در تمدن غربی دارد، در واقع فقه سیاسی از سویی مبانی و منابع را بیان می کند و از طرف دیگر، شکل دهی درخت اندیشه را متکفل است.
رسا - کدام یک از این معانی مورد نظر حضرتعالی است؟ آیا شما معنای موسع را صحیح تر می دانید؟
هرکدام از معانی موسع و مضیق دارای پیشنیه تاریخی است، فقه در لغت عرب به معنای تفکر است و در اصطلاح متاخرین، علم استنباط احکام فرعی ازمنابع اصلی است؛ افرادی که گرایش اندیشه ای بیشتری دارند معتقدند که فقه مرسوم یا مضیق، فقه اصغر است و در مقابل، فقه اکبر را مطرح می کنند.
معنای موسع فقه سیاسی از اصطلاح فقه اکبر گرفته شده است و معنای مضیق آن از اصطلاح فقه مضیق به معنای متاخرش گرفته شده است.
رسا - کدام یک از این دو زاویه دید به فقه در میان اندیشمندان دینی دیده می شود؟ به عبارت دیگر معنای خاص و مضیق بیشتر در آثار متتبعان فقه اسلامی مشاهده می شود یا معنای توسعه یافته؟
فقه اسلامی به معنای اعم در میان اهل سنت زیاد دیده می شود، اما در فقه شیعی بخش هایی که مربوط به امور اجتماعی می شود و غیر دولتی بوده است، پرداخته شده است و مباحث حکومتی کم بوده است، مگر در مباحثی که بحث سیاسی برایش مطرح بوده است، یعنی در زمان هایی که حکومت عملا با عالمان و فقیهان شیعه مناسبت پیدا کرده است، همچون دوران آل بویه، حکومت صفویه، قیام مشروطه خواهی و نهضت اسلامی مردم ایران در انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره).
رسا - از صحبت های شما، این گونه برداشت کردم که عدم طرح مباحث فقه سیاسی یا همان مباحث فقه به معنای توسعه یافته، به دلیل عدم اهمیت این دست از مباحث یا بی اعتنایی فقیهان نبوده است، بلکه شرایط و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی در این بحث دخیل بوده است.
بله، طرح شدن یا نشدن مباحث بستگی به شرایط داشته است، طبیعی است که وقتی به علمی نیاز داشته باشیم سراغ آن می رویم، به عنوان نمونه بحث عبد و اماء در فقه اسلامی، که امروز دیگر مرسوم نیست، فردی روی آن تحقفیق نمی کند و در فقه رسمی حوزوی هم مباحثی که از قدیم در کتابهایی همچون لمعه وجود دارد، خوانده نمی شود.
رسا - با توجه به اینکه امروز حکومت در ایران بر مبنای دین و مذهب است، مطالعات سیاسی در حوزه های علمیه چگونه است؟ آیا مطالعات سیاسی انجام شده در حد مطلوب و مناسب است؟
به نظر من سوال باید دقیق تر طرح شود؛ جامعه شناسان در غرب، قرن سوم میلادی را عصر پسا مدرن می دانند، هابرماس می گوید قرن بیست و یک، عصر بعد از سکولاریسم است؛ او از اینکه جهان به سمت دین گرایی می رود اظهار نگرانی می کند و به دنبال آن است که نگذارد عصر سکولاریسم به عصر پساسکولاریسم مبدل شود.
عصر جدید که عصر سکولاریسم نیست، از سوی فیلسوفان دیگری هم مور اشاره قرار گرفته است، به عنوان نمونه آقای واتیمو به این مطلب اشاره می کند منتها با عنوان عصر تفسیر، او می گوید اگر قرون وسطی عصر ایمان است و عصر روشنگری عصر خرد است، عصر هزاره سوم به بعد عصر تفسیر است که دین جایگاه خودش را پیدا می کند و وارد اجتماع می شود.
حال سوال این است که اگر بپذیریم دین در مغرب زمین دارد وارد اجتماع می شود، برای ورود مجدد دین به عرصه سیاسی و بین الملل چه طرح و نقشه ای داریم؟
اگر از این زاویه به سوال نگاه کنیم خواهیم دید ما کار چندان ارزشندی برای نظریه پردازی در فقه سیاسی به خصوص در بعد جهانی انجام نداه ایم.
ما امروز حتی نتوانسته ایم در نظام دولت - ملت ایران، عمده مسائل تئوریک خود را حل کنیم تا چه برسد به نظریه پردازی و تولید فکر در عرصه توزیع قدرت در نظام بین المللی.
رسا - امروز جامعه علمی حوزوی با تاکیدات مقام معظم رهبری به اهمیت فقه سیاسی بیش از پیش پی برده است و در صدد تامل و تحقیق جدی در عرصه فقه سیاسی است، به نظر شما ایجاد مراکز پژوهشی تخصصی فقه سیاسی یا ایجاد رشته یا گرایش فقه سیاسی در حوزه و دانشگاه تا چه اندازه ضروری است؟
امروز بعد از سی سال از انقلاب شکوهمند اسلامی، صحبت از تاسیس رشته و پژوهشگاه فقه سیاسی است، در حالی که الان بایستی این دانش را تولید کرده باشیم و عرصه های گوناگون این دانش را مورد تحقیق و تامل و دقت قرار می دادیم.
رسا- مهمترین فاکتور در عدم تولید علم به طور عام در حوزه های علمیه و به صورت خاص درخصوص فقه سیاسی چیست؟
این مساله از سویی برمی گردد به فضای عمومی کشور و بحث تولید دانش و بخشی از آن به فضای خود حوزه های علمیه مربوط می شود.
به نظر می رسد حوزه علمیه، مهمترین مشکلش در این بخش مشکل مدیریتی است، یعنی مدیران حوزه های علمیه تصویر روشنی از نقش و جایگاه علوم حوزوی برای مدیریت مملکت اسلامی و مدیریت جهانی و بازی در صحنه بین الملل ندارند، در نتیجه همواره درگیری هایی بین مراکز تحقیقاتی گرداگرد حوزه با حوزه وجود دارد.
هنوز لایه های مسن و متوسط حوزه علمیه به این نوع عرصه ها و مجال و فرصت دادن به طرفداران این افکار، اعتقاد راسخی ندارند، در نهایت شاید علوم مهمی همچون فقه سیاسی به عنوان درس جنبی نگاه شود.
بخشی از عدم رشد و توسعه علم به شیوه تربیت طلاب برمی گردد، چرا که به تحقیق و پژوهش در نظام آموزشی اهمیت داده نشده است. امروز باید تبادل فکری بین حوزه و دانشگاه ایجاد شود و این دو قشر دانش پژوه به واسطه ارتباط با یکدیگر، مشکلات علمی را حل نمایند.
رسا - اگر بخواهیم بر روی اندیشه امام خمینی(ره) به عنوان فردی که بیشترین تأثیر را بر روی فقه سیاسی در سده اخیر گذاشت، متمرکز شویم، چه عنصری از اندیشه سیاسی ایشان برای شما قابل توجه است؟
شاه کلید اندیشه امام خمینی(ره) این است که فقه، فلسفه سیاسی زندگی انسان است و تأکید ایشان بر این مطلب موجب شد تا فقه از حالت فردی و محدود خارج شده و به معنای عام و موسع خود ترویج پیدا کند و فقه سیاسی به معنای عام خود با گرایش های مختلف فقه آزادی، فقه اجتماعی، فقه امنیت رخ نمایی کند.
رسا - به نظر شما بحث امنیت و آزادی در اندیشه امام خمینی به چه شکل طرح شده است؟ آیا مباحث مطرح شده از سوی ایشان برای سامان دادن سیاست امروز کافی است؟
امام خمینی(ره) فقط به سرشاخه های بحث اشاره کرده اند، یعنی با توجه به شرایط حوزه علمیه قم و نجف، امام تنها اصول مطالب را مطرح ساخت و در ادامه گفتمان امام خمینی از طریق شاگردان بلافصل و شاگردان بعدی منتقل شد.
امروز در برخی قسمت های فقه سیاسی کارهای علمی خوبی انجام شده است، به عنوان مثال در فقه آزادی می توان صحبت کرد و از مبنای امام خمینی در بحث اراده و اختیار کمک گرفت که این نوع مباحث چه ارتباطی با نظام های سیاسی دارد.
رسا- یکی از مباحث مهم در زمینه فقه سیاسی، آزادی انسان و رهایی از شر استبداد و استکبار است، شما نوشته ای با موضوع بررسی استبداد در قرآن به رشته تحریر درآورده اید، لطفا در این مورد هم توضیح دهید.
یکی از شیوه هایی که به ما در بحث پژوهش کمک می کند این است که مباحث را به صورت منظومه ای ببینیم، این شیوه ای است که امام خمینی(ره) نیز به آن اشاره کرده اند، من تلاش کرده ام در این نوشتار به یکی از منابع در باب یک موضوع مراجعه کنم، یعنی هرچه از مفهوم استبداد که امروز می فهمیم درآوردم و سعی کردم ببیینم در قرآن چه بحث هایی نزدیک به این مفهوم می توان درآورد و در یک ساز و کار و هارمونی بچینیم که بشود گفت خلاصه آیات قرآن در موضوع استبداد است.
این شیوه ای است که نوع اصولیون به خصوص امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی به آن توجه دارند، این بزرگواران مباحث اجتماعی را به صورت سیستمی از قرآن و منابع روایی استنباط می کنند و نظریه های جدیدی را طرح می کنند، در نتیجه نظریات مختلفی پدید می آید که از سویی آبشخور همه این نظریات، متون دینی است و از سوی دیگر تنوع دارد، به طوری که با توجه به شرایط زمانی و مکانی می توانیم از آنها استفاده کنیم.
رسا - شما به عنوان محقق اندیشه سیاسی، چه موضوعات و مسائلی را در حوزه فقه سیاسی دارای اولویت کار علمی و پژوهشی می دانید؟ لطفا به صورت ملموس و عینی چند مساله از مسائل فقه سیاسی را که شایسته تامل و تحقیق است ذکر بفرمائید.
به نظر من بزرگترین اولویت، لزوم مطالعات درجه دوم در مورد فقه سیاسی است. سؤالاتی از قبیل اینکه فقه سیاسی چیست؟ تمایزش با فلسفه سیاسی چیست؟ روش های پژوهش آن کدام است؟ قواعد فقه سیاسی چیست؟ بحث تزاحم و تعارض احکام فقه سیاسی چگونه است؟ کدام یک از منابع عقلی یا نقلی در تزاحم مهمتر است؟
باید روش شود که مجال عقل و به خصوص عرف در حوزه فقه حکومتی چگونه است و تا کجا می تواند معذریت و منجزیت سیاسی درست کند؟
شما ببینید در فقه معمولی عرف در بحث تزاحم میزان و مکیال بلدین مطرح شده است، در حالی که این گونه بحث ها در علوم سیاسی و اجتماعی بسیار دقیق تر است، که هنور هم کاری علمی دقیقی دراین باره نشده است.
درباره ماهیت احکام سیاسی و اجتماعی کار جدی انجام نشده است، اینکه احکام سیاسی عقلی است یا نقلی و در تاسیس اصل کدام مبنا باید مورد توجه قرار گیرد و مباحثی از این قبیل که در تنظیم فقه سیاسی بسیار مهم است، اما کار چندانی در مورد آن انجام نشده است.
به نظر من باید سیستمی طراحی شود و اصول فقه حکومتی نوشته شود، زیرا امروز جای این مباحث خالی است و بدون این مباحث نمی توان مباحث درجه یک را انجام داد.
رسا - شما قائل هستید که اصول فقه حکومتی بحث هایی فراتر از مسائل اصول فقه رایج دارد؟
احکام حکومتی از جنس احکامی است که مسائل شخصیه را تنظیم می کند، در حالی که قضایای فقه غالبا قضایای حقیقیه است.
مطالعه مسائل شخصیه متفاوت از گزاره های حقیقیه است، اینکه مصلحت چگونه باعث تغییر حکم شرعی می شود، کدام حکم اولی و کدام ثانوی است، ذاتیات و عرضیات دین کدامند؟ مهم است که بحث شود و در شیوه بحث و نتیجه گیری تفاوت دارد.
بحث های درجه دوم فقه سیاسی در واقع همان بحث های فلسفی فقه است، یعنی قواعد فقه سیاسی ای که برای استنباط فقه سیاسی به کار می آید.
رسا - با تشکر از جنابعالی که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
/909/گ401/ر