دفاع ساواکیها از آزادی و دموکراسی تناقضی خندهدار است
اشاره: انتشار تصویری از حضور پرویز ثابتی در یکی از تجمعات ضد انقلاب بعد از 43 سال، سوژه رسانهها قرار گرفت. رسانههای معاند تلاش میکردند برای ثابتی مظلوم نمایی کنند. ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک از جمله افراد خشنی بود که بسیاری از زندانیان در کمیته مشترک ضدخرابکاری نمیتوانند میزان خشونت او را تبیین و توصیف کنند. حال رژیمی با این سابقه خشونت، مدعی آزادی و دموکراسی شده است، جای تعجب دارد!
از این رو خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا به سراغ دکتر کامران غضنفری استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ معاصر رفت تا با وی پیرامون تأسیس ساواک توسط حکومت ستمشاهی پهلوی و تلاش جریان معاند برای تطهیر این سازمان مخوف گفتوگو کند.
رسا ـ چگونه ساواک توسط حکومت پهلوی و حامیان آن یعنی آمریکا، رژیم صهیونیستی و... تأسیس شد؟
ساواک در سال 1335 یعنی حدود 3 سال بعد از کودتای 28 مرداد 1332 توسط آمریکا و انگلیس به صورت مشترک تأسیس شد. یعنی CIA آمریکا و MI6 انگلیس این سازمان را تأسیس کردند. در حقیقت این دو سرویس اطلاعاتی بودند که ساواک را پایه گذاری کردند. آنها آموزشهای کارمندان و پرسنل ساواک را در دهه اول ایجاد ساواک، صورت میدادند. افسران سازمانهای CIA و MI6 دورههای مختلف آموزشی را برای مأموران ساواک برگزار میکردند.
البته آموزشهای اطلاعاتی و بازجویی مأموران ساواک در یک دهه بعد عمدتاً به موساد اسرائیل محول شد. یعنی آنها عمدتاً بخش آموزشی پرسنل ساواک را در دهه دوم موجودیت ساواک برعهده گرفتند. به واقع میتوان گفت ساواک به مجموعهای تبدیل شد که حاصل کار مشترک سازمان سیا آمریکا، سازمان ام آی سیکس انگلستان و موساد اسرائیل بود.
از طرفی ساواک با هر سه سازمان جاسوسی مذکور همکاریهای جدی به ویژه همکاری عملیاتی داشت. یعنی به غیر از اینکه این سازمانها همکاری اطلاعاتی با همدیگر داشتند و به تبادل اطلاعات میپرداختند و اطلاعات خود را رد و بدل میکردند و با همدیگر به اشتراک میگذاشتند، بر روی برخی کیسهای مشترک هم همکاری عملیاتی داشتند.
آمریکا از ایران به عنوان یک پایگاه اطلاعاتی بزرگ علیه رقیب اصلی خودش یعنی شوروی و بلوک شرق استفاده میکرد. آمریکاییها با استفاده از تشکیلات اطلاعاتی ساواک به رصد فعالیت مأموران اطلاعاتی شوروی و بلوک شرق در ایران میپرداختند. آنها اهداف اطلاعاتی خودشان را همکاری مأموران ساواک دنبال میکردند. اسرائیلیها نیز با همکاری ساواک به همین ترتیب علیه گروههای فلسطینی و مبارز عرب فعالیت میکردند. آنها در این راستا از توان اطلاعاتی ساواک بهره برداری میکردند.
رسا ـ سابقه حضور و جنایتهایی که پرویز ثابتی در ساواک مرتکب شده بود را بیان میفرمایید؟
پرویز ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک یا به واقع امنیت داخلی ساواک بود. اداره کلی که مسؤولیت مبارزه با گروههای مخالف شاه را برعهده داشت. گروههای مخالفی که اعم از گروهها و مبارزین اسلامی، گروههای چپ مارکسیستی و ... بودند. اداره کل سوم ساواک در داخل کشور مسؤول مقابله و مبارزه علیه اینها بود. پرویز ثابتی نیز مدیر کلی این اداره را برعهده داشت. او در طی دوران فعالیت سرهنگ نصیری به عنوان رئیس ساواک که بعداً درجه سپهبدی را دریافت میکند، مدیر کل امنیت داخلی یا اداره سوم ساواک بود.
پرویز ثابتی فردی بهایی بود. همچنان که نصیری رئیس وقت ساواک هم بهایی بود. آنها به این لحاظ انگیزه ضدیت و دشمنی با اسلام و فعالیت گروههای اسلامی را داشتند. ثابتی در دورانی که مدیر کل امنیت داخلی ساواک بود، شکنجه را در اداره کل امنیت داخلی یا اداره کل سوم امنیت کشور به شدت رواج داد. آنها اکثر کسانی را که بازداشت میکردند با استفاده از شکنجه بازجویی میکردند و سعی میکردند با استفاده از این شیوهها اعتراف بگیرند و اطلاعات آنها را دریافت کنند.
حتی اگر فردی که توسط ساواک بازداشت شده بود، دارای اطلاعات خاصی نبود و همین که به صرف یک فعالیت کوچک مانند پخش اعلامیه و یا حتی خواندن یک اعلامیه دستگیر شده بود را با خشونت رفتار و شکنجه میکردند. در این دوران با دستور پرویز ثابتی شکنجههای وحشیانهای اعمال میشد. وقتی کمیته مشترک ضد خرابکاری تشکیل میشود و از ساواک، شهربانی و ژاندارمری بودند، ساواک در واقع نقش اصلی را دارد.
در این زمان عمده شکنجههایی که بر روی بازداشتیها و زندانیها اعمال میشود، زیر نظر و به دستور پرویز ثابتی بودند. البته پرویز ثابتی دستور را از رده بالاتر یعنی رئیس ساواک میگرفت. رئیس ساواک نیز دستور را از شخص شاه میگرفت. ساواک به ویژه در دهه پنجاه و از سال پنجاه به بعد با دستور مستقیم ملزم شده بود که با اعمال شکنجه از کسانی که به گروههای چریکی چه گروههای چریکی اسلامی چه چپ مارکسیستی مربوط هستند، با اعمال شکنجههای وحشیانه اطلاعاتشان را بگیرند.
او یک همچین آدم خبیث و پلیدی بوده است. ثابتی که چنین سابقهای داشته را امروز میآورند در تجمع ضد انقلاب تا از او چهره دیگری را نمایش بدهند. اینکه عدهای در فضای رسانهای سعی میکنند از این آدم یک چهره دیگری نشان بدهند برای این است که اینها میخواهند آن وجهه خشن و وحشی حکومت شاه را ماستمالی کنند و ماله بکشند و برای آنها وجهه دیگری بسازند. آنها در واقع میخواهند افکار عمومی مردم به ویژه جوانان که در آن زمان نبودند و شرایط آن زمان را درک نکردند را با این شیوه تغییر بدهند.
رسا ـ کسی که در جنایتهای بیشماری که ساواک انجام داده دست داشته، چطور میتواند از آزادی سخن بگوید و به پس ماندههای حکومتی که چنین سازمان مخوف سرکوبگری را تشکیل داده بود، وکالت بدهد؟
این هم از آن تناقضهای خنده دار اینهاست. کسانی که خودشان به مدت پنجاه و هفت سال در این کشور حکومت استبدادی و دیکتاتوری داشتند؛ چه دوران بیست ساله رضاخان و چه دوران 37 ساله محمدرضا پهلوی، مدعی آزادی هستند. آنها تا توانستند در این 57 سال با سرکوب، اختناق، زندان کردن، شکنجه و کشتن مردم از طبقات مختلف یک حکومت استبدادی و دیکتاتوری را حاکم کرده بودند.
این وحشیهای خونخوار ضدمردم و ضد آزادی حالا ادعای آزادی میکنند. اینها نیز از آن طنزهای تلخ تاریخ است که وحشیها و جلادها آزادی خواه شدهاند. در حالی که در دوران سلطه حکومت خودشان، حتی اجازه نفس کشیدن به مخالفین را نمیدادند، اجازه طرح انتقادات را در مجامع و فضاهای سیاسی کشور به کسی نمیدادند. اگر هم کسی بنا داشت که از اعضای خاندان سلطنتی و در رأس آن شاه، انتقادی را مطرح کند و علیه آنها حرفی بزند، با او به شدت برخورد و به وحشیانهترین روش، سرکوب میکردند.
حال این گونه افراد آمدهاند و ادعای آزادی خواهی میکنند، نمیتواند به جز خندهای تلخ چیزی را به دنبال داشته باشد که این دیکتاتورهای دوران سلطه و حکومت خودشان آمدهاند و ادعای آزادی خواهی دارند.
رسا ـ میان شیوه برخورد دستگاههای امنیتی ایران با خرابکاریها و شیوه برخورد کمیته مشترک ضد خرابکاری با مخالفان شاه چه مقایسهای میتوان انجام داد؟
ما نمونههای متعددی در میان دستگیر شدگان قبل از انقلاب و مبارزین سیاسی آن دوران داشتیم و داریم که اینها خودشان توسط مأموران ساواک در هنگام دستگیری و زندان مورد شکنجههای وحشیانه قرار گرفتهاند. هنوز بعضی از آنها هم در قید حیات هستند؛ مانند آقای عزت الله مطهری یا عزت شاهی که یکی از نمونههای بارز و زنده مبارزین قبل از انقلاب است. او شکنجههای وحشیانهای را در کمیته مشترک ضدخرابکاری تحمل کرده بود و به شدت آسیب جسمی دیده.
به غیر از او نمونههای مختلفی از افراد وجود دارد که بعد از انقلاب آمدند و خاطراتشان را تعریف کردند. آنها از مشاهدات خودشان گفتند که چگونه در آنجا افراد را با آن دستگاههای معروف به آپولو و ... شکنجه میکردند. شکنجههایی از اینکه افراد را در درون قفسهای آهنین میانداختند و زیرشان اجاقی را روشن میکردند و حتی افرادی را بر روی یک تخت فلزی میبستند و با استفاده از شعلههای روشن اجاق گاز آنها را شکنجه میکردند.
سوزاندن نقاط مختلف بدن با سیگار، یا وصل کردن سیمهای برق به بدن آنها و استفاده از شوکهای الکتریکی از جمله این شکنجههای وحشیانه بوده است. حتی آنها عدهای را با مشت و لگد و خرد کردن دندانها و با استفاده از کابل گوشت و پوست پاهایشان را میکندند و انواع شکنجههایی که با استفاده از مته اقدام به سوراخ کردن استخوان و پیشانی افراد میکردند. حتی آنها به جاهای حساس بدن وزنههای سنگین آویزان میکردند.
امثال این شکنجههایی که جز وحشی گری خالص نمیتوان هیچ اسم دیگری را روی آن گذاشت. نمونههای مختلف شکنجههایی که آنها انجام میدادند که امروزه از سوی دشمنان وجود دارد.
اما کسی نمیتواند مدعی شود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چنین کارهایی در زندانهای جمهوری اسلامی علیه زندانیان صورت گرفته باشد. البته در بعضی مقاطع منافقین آمدند ادعا کردند که افراد ما را شکنجه کردند؛ اما نتوانستند اثبات کنند و یک شاهد گویا و محکمه پسند ارائه کنند و اینها صرفاً ادعا بودهاند.
جمهوری اسلامی نیازی هم به شکنجه کردن افراد ندارد؛ چون منطق آن به قدری قوی است که بتواند هر متهمی را به سخن آورد. کسانی که در دهه اول انقلاب را در خاطر دارند، زندانیانی که از گروههای مسلح هم دستگیر شده بودند و جزو تروریستهای منافق یا چریکهای فدایی خلق، پیکار، فرقان و ... بودند، وقتی دستگیر میشدند کسانی که در زندان با اینها برخورد و از آنها بازجویی میکردند به لحاظ فکری، عقیدتی و سیاسی آنچنان بحث میکردند که اینها توان پاسخگویی نداشتند و به واقع به لحاظ فکری، عقیدتی و سیاسی میبریدند.
آنها زمانی که برای دفاع کردن چیزی نداشتند، خودشان لاجرم اطلاعاتشان را در اختیار بازجوها قرار میدادند و بعد هم حاضر میشدند که جلوی دوربین بیایند، درباره اقدامات ضد مردمی که انجام داده بودند مصاحبه، اعتراف و اظهار پشیمانی و ندامت میکردند.
ما از اینها به ویژه در دهه اول انقلاب و دهه شصت به کرات شاهد بودیم. تلویزیون هم مصاحبههای متعدد اینها را میآورد و پخش میکردند و مردم شاهد بودند. این مقایسه مختصری بود میان رفتارهایی که جمهوری اسلامی ایران و حکومت پهلوی با مخالفان خود داشتهاند.