محور حرکت آتش به اختیار را امام جامعه مشخص میکند
اشاره: طبق فرمایش رهبر معظم انقلاب، هرگاه ارتباط مرکز فرماندهی به هر دلیلی با نیرو قطع و یا مرکز دچار اختلال شد، نیرو باید آتش به اختیار عمل کند. مسأله اینجاست که آیا آتش به اختیار به معنای فراموش کردن تمامی دستورات و اخذ راهبردهای جدید است یا انجام همان دستورات ابلاغی به روش خودجوش و شخصی؟ و آیا به مرکزی که دچار اختلال شده، میتوان اعتماد کرد و بر طبق راهبردهای او راه را ادامه داد؟
برای روشن شدن وظیفه نیروی فرهنگی در بستر جامعه، خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا به گفتوگو با عبدالمجید تناور، رییس قرارگاه فضای مجازی سپاه استان قم پرداخته است.
رسا ـ چه تعریفی از استعارۀ آتش به اختیار در فضای فرهنگی دارید؟
آتش به اختیار یک اصطلاح نظامی است. طبیعتا وقتی که اینطور مسائل در حوزۀ فرهنگ به کار میرود، باید الزامات فضای فرهنگی را به خودش بگیرد تا بتوانیم تعبیری داشته باشیم و تعبیرمان هم دقیق باشد.
زمانی این آتش به اختیار اتفاق میافتد که ارتباط نیروی کف میدان با مرکز فرماندهی دچار اختلال میشود یا اصلا مرکز فرماندهی وجود نداشته باشد. به هر حال ارتباط نیروی کف میدان با مرکز برقرار نیست؛ حالا باید خود نیرو مدیریت و هدایت کار را به عهده بگیرد. او باید موقعیت را شناسایی کند، ظرفیت سنجی کند و بهترین تصمیم را اتخاذ کند.
در بُعد فرهنگی که مد نظر رهبری است، آتش به اختیار به این معنا است که ما معطل سازمانها، نهادها و مراکزی که باید تصمیمگیری و ریلگذاری میکردند، نمانیم. یعنی هر کسی در همان جایی که هست، در فکر یک کار تمیز و تأثیرگذار باشد و برای رسیدن به آن اقدام کند. برای اقدام دیگر نیازی به این هماهنگیهای بروکراسی نیست.
آتش به اختیار در فضای فرهنگی یعنی ما معطل سازمانها، ارگانها و متولیان فرهنگی نمانیم و آن جایی که احساس تکلیف کردیم و توان کار اثرگذار را داشتیم، باید واردشویم و اقدام کنیم.
رسا ـ مخاطب این نوع شرایط چه کسی است و الزامات آتش به اختیار چیست؟
یکی از الزامات شخص آتش به اختیار این است که وضعیت عرصه کار خود را کامل بشناسد. بر فرض شخص در میدان گیر کرده و ارتباط هم ندارد؛ اگر شناسایی و نقشه دقیقی نداشته باشد و ارتباطش هم با مرکز قطع باشد که نتواند نقشۀ راه را درخواست کند، گامی که بر میدارد به میدان مین منتهی میشود و ممکن است دچار مخمصۀ بیشتری بشود. اگر دشمن شناسی نکرده باشد و فضای پیش روی خود را نشناسد، هر گام و هر قدمی که بخواهد به صورت آتش به اختیار بردارد، در واقع سیر منطقی خودش را پیش نرفته است.
آتش به اختیار به معنای بی نظمی و عدم التزام به فعالیت علمی و منطقی نیست. آتش به اختیار به این معناست که شما باید شناسایی دقیق خودت را انجام داده و دشمن شناسی کرده باشی، فضای میدان کارتان را بیشتر از آن سازمانهای متولی بشناسید؛ این فرض در آتش به اختیار وجود دارد.
اگر شما بیشتر از سازمانهای متولی فضای کار خودت را میشناسید، نباید معطل آنها باشید. باید این اقدام را انجام دهید. پس در ابتدا باید وضعیت فضای کار را شناخت. وضعیت و شرایط رقبا، حریف، دشمن یا طیف مقابلی که در این فضا با شما رقابت میکنند؛ به عبارت خلاصهتر، دشمن شناسی دقیقی از این موضوع باید داشته باشید و شما باید بهترین راهبرد را برای آن اقدام خودتان اتخاذ کنید.
رسا ـ مخاطب آتش به اختیار کیست؟
مخاطب آتش به اختیار تقریبا میشود گفت تمام هستههای فعال فرهنگی اعم از مؤسسات بزرگ و مجموعههای محلهای هستند.
رسا ـ آتش به اختیار را یک راهبرد یا تاتکیک، قاعده و یا یک استثنا میدانید؟
هر دو حالت را میتوانیم متصور شویم. وقتی ما میگوییم هر وقت مرکز فرماندهی دچار اختلال شد و یا ارتباطش قطع گردید، شما اینطور عمل کنید، این یک قاعدۀ کلی میشود. یعنی هر زمانی که یک همچنین اتفاقی افتاد، آتش به اختیار هستید. ولی خود این قاعدۀ کلی برای موقع استثنا است. اگر شرایط عادی باشد و اختلالی نباشد، مرکز فرماندهی نقشه راه را ترسیم کرده باشد و برنامه ریزی کرده باشد، همۀ جبهه باید حول آن نقشه فعالیت کنند و آتش به اختیار معنا ندارد.
در حوزه راهبرد و تاکتیک نیز هر دو حالتش وجود دارد. اگر ما نیروهای خودمان را تربیت کرده باشیم که در شرایط استثنا این توانمندیها را داشته باشند، یک راهبرد است. یعنی ما نیروهای خودمان را بر اساس این راهبرد که احتمال حرکت آتش به اختیار وجود دارد آموزش داده باشیم، یک راهبرد سراسری است. زمانی که ما دچار این شرایط میشویم، بهترین روشهای تاکتیکی برای برون رفت از این شرایط چیست؟ هر دو وجه را میتواند داشته باشد.
رسا ـ آتش به اختیار چه نسبتی با سیاستگذاری کلان جبهه فرهنگی انقلاب و نقشۀ مهندسی کشور دارد؟
نیروهای فعال در زمینه مسائل فرهنگی، خودشان باید تبدیل به هستۀ فعال بشوند. به عبارت حضرت آقا، باید هیأت اندیشهورز داشته باشند. یعنی علاوه بر اینکه نیمنگاهی به سیاستهای کلان جبهه انقلاب فرهنگی دارند، باید برای خودشان سیاستگذاری کرده باشند. یعنی حوزۀ فعالیت خودشان را حالا هر چقدر هم خرد باشد، مثلا برای یک محله، مدرسه و حتی یک نفر باشد، اولا نسبت خودش را باید با جبهه انقلاب اسلامی، با نقشۀ کلان جبهه انقلاب اسلامی در حوزۀ فرهنگ، نسبت خودش را با آنها معین کرده باشد. سپس این نسبت در قالب یک ارتباط و تعامل بینابینی به جلو میرود، یا به صورت یک توافق نانوشته، همه فعالان فرهنگی به صورت آتش به اختیار جبهه را تشکیل میدهند.
نوع تربیت فعالان فرهنگی و بچههایی که در حوزۀ فرهنگی فعالیت میکنند باید به گونهای باشد که نقشۀ کلان جبهه انقلاب اسلامی را بدانند. این نقشۀ کلان از کجا میآید؟ از تدابیر حضرت آقا گرفته میشود. اگر حوزۀ اندیشهای خودشان را داشته باشند، میتوانند از دین مبین اسلام این نقشۀ کلان را اقتباس کنند. هنگام عملیات باید همه در نقشۀ کلان جبهه انقلاب اسلامی به صورت آتش به اختیار موضع بگیرند و در آن حوزه عمل کنند.
رسا ـ مدیران ارشد، میانی و عملیاتی دربارۀ تحقق آتش به اختیار چه وظیفهای دارند؟
اگر آتش به اختیار را یک استثناء بدانیم، مدیران ارشد باید به گونهای کار کنند که وضعیت آتش به اختیار پیش نیاید. ابتدا باید جبهه انقلاب اسلامی را گونهای ترسیم کنیم که مرکز فرماندهی دچار اختلال نشود. زیرا هیچ عقل سلیمی نمیپسندد که ما مرکز فرماندهی را دچار اختلال کنیم تا به سمت حوزۀ آتش به اختیار برویم. عقل سلیم حکم میکند که اگر مرکزی وجو دارد، باید کامل وظیفه خودش را انجام بدهد و اگر هم وجود ندارد، باید ایجاد کنند.
اکنون اگر مرکز فرماندهی وجود ندارد یا ضعیف است، باید مدیران میانی موانع ورود گروهها، مؤسسات و تیمهای آتش به اختیار را برطرف کند. حالا این مرکز مدیریت فرماندهی که ضعیف است و دچار اختلال است، اگر کمک نمیکند لااقل نباید مانع فعالیت گروههای آتش به اختیار شود. پس وظیفهشان این است که مانع نباشند و هموار سازی کنند. اگر توان خودشان نیست، توان را برون سپاری کنند و راه را برای گروهها و فعالیتهایی که در این زمینه انجام میشود باز کنند.
رسا ـ وضعیت فعلی جبهه انقلاب اسلامی از نظر قوت و ضعف، فرصت و تهدید را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر نسبت گذشته بخواهیم وضعیت فعلی را در نظر بگیریم، خیلی بهبود پیدا کرده است. از ده سال پیش به این سمت، تقریبا خیلی ظرفیتها را جبهه انقلاب اسلامی برای خودش ایجاد کرده است. نیروهای بسیاری تربیت شده اند؛ چه در حوزۀ فعالیت میدانی فرهنگی، چه در حوزۀ فعالیتهای رسانهای و تبلیغی، چه در حوزۀ تولید محتوا و مسائل دیگر، این ظرفیتها ایجاد شده اند و ما نسبت به گذشته پیشرفت کردهایم.
این ظرفیت الآن رشد بسیاری پیدا کرده اما نسبت به نقطۀ ایدهآل فاصله خیلی زیاد است. ما یک جبهۀ فعال فرهنگی نیاز داریم که در تمامی زمینهها نیازسنجی انجام داده باشد و برنامۀ انتقال از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب را برای خودش ترسیم کرده باشد؛ پس از ترسیم این برنامه، تمام ارکان این جبهه به صورت هماهنگ حرکت کنند و فعالیت داشته باشند.
این هماهنگی حاصل نشده است پس ما در خصوص هماهنگی دچار ضعف هستیم. برای مثال در خصوص تولید محتوا در مورد جبهه فعالان فرهنگی نسبت به گذشته خیلی قوی هستیم ولی نسبت به تولید محتوایی که دشمن علیه جبهه انقلاب اسلامی دارد، جبهه فرهنگی ما این تنازع را با تولید محتوای دشمن ندارد.
حرکت رو به رشد است ولی هنوز ضعف داریم
حجم تولیدات محتوایی، پشتیبانی فکری ـ اندیشهای و رسانهای جبهه انقلاب اسلامی نسبت به کاری که دشمن انجام داده، حجم متناظری و مناسبی نیست؛ دوباره ما اینجا دچار ضعف هستیم.
به عبارت دیگر، حرکتمان حرکتی رو به رشد و قوی شدن است ولی نسبت به نقطۀ ایدهآل فاصله زیاد است. علاوه بر این، فرصتها نیز بسیار زیاد است. ما در حال رشد، شکلگیری و هماهنگ کردن این جبهه هستیم ولی فرصتهایی داریم که اگر به این فرصتها با نگاه دقیقتر و عمیقتر توجه کنیم، رشدمان خیلی سریعتر اتفاق میافتد ولی اگر به این فرصتها توجه نکنیم، حتی ممکن است که بعضا تبدیل به تهدید هم بشوند.
مثلا یکی از فرصتها، فضای مجازی است. اگر فضای مجازی درست به کار گرفته شود، شناخت عمیقی نسبت به این موضوع انجام شود، میبینیم که جبهه، خیلی سریعتر و بهتر تکمیل میشود و هماهنگیها خیلی بیشتر انجام میشود؛ ولی اگر به نکاتی توجه نکنیم، همین فضای مجازی نقطۀ تهدید ما خواهد شد و تمام جبهه را دچار فرسودگی و آلودگی میکند.
رسا ـ در پایان اگر نکتهای دارید، بفرمایید.
حرف پایانی این است که اگر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی باید کانون و محور فعالیتهایش را کلام ولی و منویات حضرت آقا قرار دهد و سعی کند در عمل نیز بتواند این را به صورت الگو در پیاده کند. مجموعههای فرهنگی باید تاکید و مبنایشان این باشد که بر محور منویات و مطالبات حضرت آقا حرکت کنند. این در واقع به صورت نانوشته، توافقی است که بین همۀ بچه انقلابیها صورت گرفته است. این است که همه یک موضوع را از یک راهبرد و از یک جهت پیگیری میکنند و پیش میبرند.
اگر کلام ولیفقیه در حوزه حرف باقی بماند و به عمل تبدیل نشود، به گمان خودمان فعالیت فرهنگی میکنیم، ولی به علت نبود نقطۀ محوری و نقطۀ کانونی، همه افراد مانند جزیرههای دور افتاده از یکدیگر میشوند که هیچ موقع به هم متصل نخواهند شد. اگر نیاز است نقشۀ کلان از مطالبات حضرت آقا برای تحقق امت اسلامی اراده شود، همۀ فعالان فرهنگی در واقع به صورت مقدمه و پیشنیاز باید به منظومۀ فکری حضرت آقا احاطه پیدا کنند.
برای دریافت مبانی فکری رهبر معظم انقلاب باید مطالعاتی صورت بگیرد و دورههایی برگزار شود. فهم منظومه فکری حضرت آقا چیزی است که نیروهای فرهنگی باید نسبت به آن اندیشه خویش را بسازند و به دنبال آن حرکت کنند.
حرکت تحت فرمان فرماندۀ کل قوا
آتش به اختیار در واقع یک نقطۀ هماهنگی برای خودش ایجاد کرده است. نقطۀ هماهنگی آن هم منظومۀ فکری رهبری است. منظومه فکری حضرت آقا تقریبا در تمام زمینهها و نیازمندیهای جامعۀ اسلامی ورود پیدا کرده است. در موضوع حجاب و خانواده، فضای مجازی، موضوع احزاب سیاسی، در موضوع اقتصاد مقاومتی، پیشرفتهای نظامی و علمی و در همۀ زمینهها میبینیم که حضرت آقا مطالبات و منویاتی دارند و راهبرد کلان و اساسی را مطرح کرده اند.
اگر چنین شد، ما به صورت خیلی منطقی و طبیعی، یک جبهۀ منسجم و هماهنگ را خواهیم داشت که نقطۀ اتصالش و مرکز فرماندهیاش هیچ موقع مختل نخواهد شد؛ چرا؟ به این علت که مرکز فرماندهی را ولی جامعه قرار داده ایم. وقتی مرکز فرماندهی را ولی جامعه قرار دادیم، منویاتش و مطالبات ایشان همیشه همراه ما است.
اگر سازمانها و نهادهای متولی، ارتباطش با مجموعههای فرهنگی قطع شود، ارتباط امام جامعه با امت هیچ موقع قطع نمیشود و ما با این تفکر و با این الگو، میتوانیم ارتباط خودمان با امام جامعه را حفظ کنیم. در واقع همیشه در مسیر هدایت و فرماندهی امام جامعه قرار خواهیم گرفت و بر اساس همان مسیر هم عمل میکنیم./گ403/ف
خبرنگار: محمدحسین کتابی