استاد حوزه علمیه قم:
مفاد ولایت فقیه در نخستین آثار فقهی شیعه وجود دارد/ بحث ولایت فقیه ، مدیریت کلان جامعه و ریاست و زعامت آن است
خبرگزاری رسا ـ عضو هیأت امنای پژوهشگاه علوم اسلامی و مطالعات فرهنگی گفت: اگر با توجه به محتوای ولایت فقیه به سراغ منابع فقهی برویم ولایت فقیه بحثی نیست که امام یا نراقی آن را ابداع کرده باشند؛ بلکه در نخستین آثار فقهی شیعه وجود دارد و جزء مسلمات برای فقها بوده و هست، ولایت عامه(مطلقه) فقیه هم نظر قاطبه فقها است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، نخستین جلسه از سلسله نشست های «ولایت فقیه؛ مبانی و دیدگاه ها» با حضور حجت الاسلام والمسلمین مهدی هادوی تهرانی، مدرس سطح عالی حوزه علمیه و عضو هیأت امنای پژوهشگاه علوم اسلامی و مطالعات فرهنگی پانزدهم مهرماه در دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد.
حجت الاسلام والمسلمین هادوی تهرانی در این نشست به بررسی «سیر تاریخی نظریه ولایت فقیه در تفکر فقهای شیعه» پرداخت و گفت: نکته ای که به عنوان مقدمه باید بدان توجه داشت این است که اصطلاح ولایت فقیه در آثار فقهی یک اصطلاح متأخر است؛ بنابراین اگر در آثار فقهی به دنیال اصطلاح آن باشیم ممکن است به همان اشتباهی گرفتار شویم که بسیاری شدند و تصور کردند بحث ولایت فقیه، جدید و از ابداعات فقهای متأخر است.
وی افزود: وقتی امام خمینی(ره) بر مبنای این بحث انقلاب اسلامی را سامان داد برخی متفکران غرب زده گمان کردند که ایشان اولین کسی است که ولایت فقیه را مطرح کرده و این بحث از ابداعات ایشان است، برخی هم ادعا کرده اند ولایت فقیه قدمت دویست ساله دارد و مبدع آن مرحوم نراقی در کتاب «عوائد الایام» است که متأسفانه برخی علمای شیعه هم این را مطرح کرده اند.
حجت الاسلام والمسلمین هادوی تهرانی اظهار داشت: جدای از اغراضی که می خواستند عمدا دیگران را به اشتباه بیندازند یکی از دلایل این اشتباه این است که آنان به دنبال اصطلاح «ولایت فقیه» در آثار فقهی بودند؛ زیرا اگر مفاد و محتوای ولایت فقیه را در نظر بگیریم میبینیم که به هیچ وجه نه تنها در فقه شیعه که در فقه اهل سنت هم مطلب تازهای نیست.
مفاد ولایت فقیه
عضو هیأت امنای پژوهشگاه علوم اسلامی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: ولایتی که در بحث ولایت فقیه مطرح است و (بعضا از رهزن های محققین ما نیز محسوب می شود) از سنخ ولایت پدر و جد پدری نیست؛ معنای ولایت پدر و جد پدری به مفهوم کلمه ‹قیمومیت› است یعنی وقتی شخص توانایی صیانت از منافع و مصالح شخصی خود را ندارد نیاز به ولی دارد تا منافعش را حفظ کند، اما قیم او است که آنچه او از آن ناتوان است برایش انجام می دهد. متاسفانه برخی بزرگان و محققان هم این اشتباه را مرتکب شده و فکر کرده اند ولایت فقیه به معنای همین ولایت پدری است و می گویند در حالی که آحاد جامعه اغلب افراد توانایی هستند و می تواند از منافع خود صیانت کنند ولایت برای یک جامعه چه معنا دارد؟ بعد برای اینکه این شبهه را پاسخ دهند می گویند جامعه از آن جهت که جامعه است(نه به لحاظ افراد) قاصر و ناتوان است و نمی تواند حافظ منافع خود باشد لذا به ولی نیاز دارد.
وی ادامه داد: معتقدان به این نظر، ولایت فقیه را از باب ناتوانی اشخاصی مولی علیه لازم می دانند در حالی که اصولا بحث ولایت فقیه این نیست بلکه بحث مدیریت کلان جامعه و ریاست و زعامت آن است البته نه بدین معنا که شخصی از امیتازات ویژه برای منافع خود برخوردار شود بدین معنا که از امتیازات برای منافع عمومی برخوردار شود یعنی همان رهبری و مدیریت اجتماعی که معنایی متفاوت از معنای ولایت جد پدری است.
حجت الاسلام والمسلمین هادوی تهرانی با بیان اینکه فقیه، ولایت مشابه پدر و جد پدری دارد اما این ولایت فقیه که بر نابالغ و مردگان و دیوانگان است غیر از ولایت فقیه مورد نظر ماست تصریح کرد: بنابراین مقدمه اصطلاح ‹ولایت فقیه› یک اصطلاح متأخر است و ولایتی که در ولایت فقیه مطرح است به معنای زعامت، رهبری، مدیریت اجتماعی برای حفظ مصالح عمومی است نه قیمومیت که ناشی از نقص مولی علیه باشد. از این رو حتی اگر همه آحاد جامعه فقیه جامع الشرایط یا معصوم باشند باز هم ولایت بدین معنا اعتبار دارد و ارتباطی به نقص مولی علیه ندارد که اگر برطرف شد ولایت هم پایان پذیرد، همچنان که در دوران برخی معصومان چند معصوم با هم زندگی می کردند ولی یکی از آن ها زعامت و امامت را برعهده داشت و سایرین تحت پرچم او عمل می کردند.
اکنون با توجه به معنای ولایت فقیه(نه لفظ آن) به منابع مراجعه می کنیم؛
ولایت فقیه از نگاه شیخ مفید
وی ابراز داشت: در کتاب ‹مقنعه› شیخ مفید که قدیمی ترین کتاب مفصل فقهی به شمار می رود و به یک معنا تجلی دیدگاه های فقهی تا زمان شیخ مفید(413ه.ق) است، اصطلاح ولایت فقیه وجود ندارد اما به لحاظ مفهوم و محتوا بدان اشاره شده است؛ آنجا که در بحث امربه معروف و نهی از منکر می گوید: ‹اقدام به این مقام گاهی منجر به کشتن یا مجروح شدن فرد مقابل می شود که در این صورت نیازمند اذن سلطان زمان است که برای تدبیر مردم یعنی مدیریت جامعه که از مفاد ولایت فقیه است نصب شده است،
همچنین در بحث اقامه حدود الهی (که آن را از مصادیق نهی از منکر می داند) آن را وظیفه سلطان الاسلام می داند یعنی کسی که از ناحیه خدا به این جایگاه منصوب شده است.
عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) ادامه داد: شیخ مفید در ادامه به افراد واجد این سلطنت اشاره کرده و ائمه اطهار(ع)، منصوبین خاص در زمان حیات ائمه اطهار(ع)(امیران و حاکمانی که ائمه اطهار(ع) آن ها را منصوب کرده اند برای اقامه حد یا سلطنت) و فقهای شیعه ای که امکان اقامه حدود را دارند (اگر امکان آن نبود وجوب ساقط می شود) از مصادیق این سلطنت می شمرد.
وی یادآور شد: شیخ مفید بحث ولایت فقیه را به عنوان یک امر مسلم در کنار ولایت معصومین(ع) در آثار خود طوری معرفی می کند که گویی جزو مسلمات است و در میان فقهای شیعه کسی نظر مخالف آن را ندارد و شبهه ای بدان وارد نیست.
ولایت فقیه از نگاه شیخ ابوصلاح الحلبی(م447 ه.ق)
عضو شورای بررسی متون علوم انسانی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری خاطرنشان کرد: ابوصلاح در کتاب «الکافی فی الفقه» یک ابداع به لحاظ تاریخی داشته است؛ زیرا پیش از وی شکلی که او بحث را مطرح کرده است را شاهد نیستیم به گونهای که یک فصل در تنفیذالاحکام دارد و در مقدمه آن آورده است قصد از احکامی که خدا ما را بدان متعبد کرده است، اجرای آن احکام و تحقق خارجی آن است اما اینکه احکام درست اجرا شود به یک سری شرایط نیاز دارد از جمله به معرفت و شناخت کسی که حکمش صحیح است و تنفیذش مورد امضاست(اهل تشخیص است) نیاز دارد.
وی بااشاره به اینکه طبق نظر ابوصلاح اجرای احکام شرعیه و حکم به مقتضای تعبد در احکام از واجبات امامان معصوم است و به آنان اختصاص دارد گفت: اما اگر اجرای احکام به وسیله معصومین متعذر شد، تولی و تصدی این امر از ناحیه کسی که اهلیت آن را از سوی معصومین(ع) دارد برای غیرشیعه جایز نیست همچنین کسی که تمام شرایط لازم برای نیابت از امام را در حکم ندارد. (یعنی بعد از معصوم و منصوب خاص معصوم، نوبت به شیعه می رسد اما نه هر شیعه ای بلکه کسی که شروط نیابت از امام را داشته باشد).
حجت الاسلام والمسلمین هادوی تهرانی تصریح کرد: علم به حق در حکمی که به او رد می شود (به تعبیر امروزی فقیه مجتهد)، قدرت اجرای حکم همان گونه که باید و شایسته است، عقل و درایت، وسعت صبر و حلم، بصیرت به شرایط، عادل و متدین و ملتزم به احکام شرعی بودن و توان قیام به احکام دین از جمله شرایطی است که ابوصلاح برای ولی فقیه ذکر میکند. ما امروز در فقه متأخر شرایط ولایت فقیه را تنها عدالت، فقاهت و کفایت می دانیم(فقاهت شرط لازم است ولی کافی نیست).
ولایت فقیه از نگاه شیخ ابن ادریس الحلی(م598ه.ق)
وی با بیان اینکه ابن ادریس از قهرمانان صحنه فقه است که کار بزرگی برای فقه شیعه کرد و حتی از جان خود هم در این راه گذشت اظهار داشت: وی در اجتهاد شیعی(که به سمت رکود و انسداد می رفت و نزدیک بود که شیعه هم مثل پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت مقلد یک مرجع شوند) حیات تازه ای ایجاد کرد و با کتاب سرائر که یک شاهکار فقهی است برای حفظ فقاهت شیعه به میدان آمد.
استاد حوزه علمیه قم ادامه داد: وی در باب تنفیذالاحکام کتاب ‹سرائر› همان تعبیر ابوصلاح را در مورد ولی فقیه و شرایط ان می آورد؛ اما تواتر به فتوا دادن را نیز به شرایط ابوصلاح برای کفایت ولی فقیه اضافه می کند یعنی فقیهی که مسائل زیادی را اجتهاد کرده باشد و مجتهد مطلق باشد نه متجزی. در واقع شیخ مفید فقط به شرط فقاهت اشاره کرده، ابوصلاح شرایط دیگری را در این زمینه مطرح کرده و ابن ادریس هم همینطور اما فقاهت به معنای اجتهاد مطلق را شرط می داند.
ولایت فقیه از نگاه صاحب جواهر(م 1266ه.ق)
حجت الاسلام والمسلمین هادوی تهرانی با اشاره به حدیث ‹و اما الحوادث الواقعة.... › ابراز داشت: در این عبارت، مراد از ‹رواة حدیث› فقها (یعنی کسانی که قدرت تشخیص حدیث معصوم از غیرمعصوم را دارند) هستند نه راویان حدیث.
وی افزود: اینکه امام زمان(عج) در ذیل این حدیث می فرماید‹فأنهم حجتی علیکم و أنا حجة الله..› بیان این است که وزان حجیت فقها (رواة حدیث) را وزان حجیت خود قرار می دهند و هر انچه برای معصومین به عنوان ولایت ثابت است برای فقها نیز ثابت است در اینجا صاحب جواهر بر ولایت عامه قائل است و مقصود از آن همان چیزی است که در آثار فقهای متأخر همچون امام راحل(ره) به ‹ولایت مطلقه› تعبیر شده است و تفاوت این دو اصطلاح به تحولاتی برمی گردد که در علم اصول و مصطلحات اصولی رخ داده است.
عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) گفت: مقصود صاحب جواهر از ولایت عامه همان ولایتی است که معصومین(ع) در همه امور داشتند. در نظر امام و فقهایی که کلمه «مطلقه» را به کار برده اند، اطلاق به معنای اصطلاحی و در مقابل ‹عموم› که در اصول به کار می رود ذکر شده است. (در عموم لفظی وجود دارد که دلالت بر شمول و استیعاب می کند مثل لفظ کل ولی در مورد اطلاق چنین لفظی نیست هرچند که از خصوصیات کلام می توان اطلاق را استفاده کرد )
وی با بیان اینکه برخی مغرضین شبهه می کنند که ولایت عامه ای که صاحب جواهر گفته غیر از ولایت مطلقه امام است به نقل از صاحب جواهر ادامه داد: من تعجب می کنم از
کسانی که در ولایت عامه فقهی وسوسه می کنند گویا اصولا طعم فقه را نچشیده و هیچ چیز از کلمات معصومین(ع) را نمی دانند.
حجت الاسلام والمسلمین هادوی تهرانی در پایان تأکید کرد: اگر با محتوای ولایت فقیه به سراغ منابع فقهی برویم ولایت فقیه بحثی نیست که امام یا نراقی آن را ابداع کرده باشند بلکه از نخستین آثار فقهی شیعه وجود داشته است و اصل ولایت فقیه جزو مسلمات برای فقها بوده و هست، ولایت عامه(مطلقه) فقیه هم نظر قاطبه فقهاست و اگر ‹إن قلت› هایی وجود دارد که برخی فقهای متأخر وارد کرده اند در بحث محدوده ولایت فقیه است که چندان ثمره عملی ندارد و بیشتر نظری است( یعنی همان ها که ولایت مطلقه را به نحوی تردید می کنند که مثلا دلیل لفظی بر آن نداریم ) در عمل آن را قبول دارند.
وی با اشاره به شبهه اختلاف نظر امام خمینی(ره) و آیت الله خویی در ولایت فقیه تصریح کرد: تفاوت دیدگاه امام با آیت الله خویی که به ادله لبی (که در آن دلیل، اطلاق ندارد و قدر متیقن فرض می شود) تمسک می کند تنها در دیدگاه نظری است و در عمل این اختلاف بسیار کم است./930/ز1/ح
ارسال نظرات