سینما؛ تأثیرگذارترین عنصر فرهنگی جامعه
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در دهه های اخیر، بهره مندی از قدرت نرم به عنوان یکی از نشانه های بلوغ و قدرتمندی حکومت ها برای پیشبرد امیال و اهداف سیاسی و فرهنگی مطرح شده است. این نکته موجب شده است دولت ها بیش ازپیش در امر سیاست گذاری هنر و رسانه و تعامل با چهره های هنری، دقت عمل داشته باشند و در این زمینه سرمایه گذاری های کلان انجام دهند.
اما بدون تردید ازجمله مهمترین و تأثیرگذارترین عناصر در فرهنگ جامعه،که میتوان از آن به عنوان ابزار قدرت نرم یاد کرد سینماست.
سینمایی که امام خامنهای (حفظه الله تعالی) در بیان اهمیت، از آن به عنوان کلید پیشرفت کشور یاد کردهاند.( دیدار مقام معظم رهبری با سینما گران ۲۳ خرداد ۱۳۸۵)
بنابراین؛ بدیهی است که غفلت از قدرت نرم سینما، میتواند ضربات جبرانناپذیری را به بدنه فرهنگ جامعه وارد آورد؛ و شاید به همین خاطر بوده است که حضرت امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، به محض ورودشان به میهن اسلامیمان، نظر تاریخی معروفشان درباره سینما را بیان کردند که «ما با سینما مخالف نیستیم، با مراکز فحشا مخالفیم».(سخنرانی در بهشت زهرا ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به محض بازگشت به میهن اسلامی)
سخنی که برخی از آن به عنوان نجاتدهنده سینما یاد کردهاند . چراکه سینمای ورشکسته قبل از انقلاب، بعد از انقلاب در لبه پرتگاه نابودی قرار داشت، زیرا یک پندار غلط وجود داشت که انقلاب اسلامی مخالف تمامی مظاهر تجدد (از جمله سینماست) و امام خمینی (ره) با این جمله، هدف را روشن و مسیر را برای تشکیل سینمایی با هویت اسلامی بازنمودند. مسیری که بعد از گذشت چهل و سه سال از عمر انقلاب اسلامی، هنوز به آن نتیجه مطلوبی که باید نرسیده است.
هالیوود مهمترین قدرت نرم آمریکا
از باب همین قدرت نرم است که مثلا سینمای هالیوود به عنوان نماد هنر ایالات متحده آمریکا به یک دستگاه قدرتمند تبلیغاتی برای تبیین و توجیه سیاست های فرهنگی، دیپلماسی و حتی نظامی دولت آمریکا بدل می شود. مثلا اگر قرار باشد ارتش آمریکا به کشوری حمله نظامی کند، ابتدا چند فیلم و سریال درباره محور شرارت بودن آن کشور ساخته می شود تا اذهان عمومی بتواند جنایت آمریکا در هجوم به کشور مدنظر را بپذیرد و حتی برای جنگ، دلایل اخلاقی و انسانی بتراشد.
نوام چامسکی سیاستمدار کهنه کار آمریکایی در رابطه با قدرت نرم سینمای آمریکایی میگوید:
«قدرت فرهنگی غرب و تاثیر آن، یعنی چیزی مثل سینما، همان پدیدهای است که تحتعنوان «قدرت نرم» شناخته میشود. بخشی از فرآیند استعمارگری بدنبال تحمیل آن دسته از نگرشهای فرهنگی است که با نیازهای قدرت حاکمه مطابقت دارند و باید همیشه در جریان باشند. ترویج رفتارهایی مانند نوشیدن کوکاکولا و تماشای فیلمهای وسترن و... در واقع عناصری هستند که مثل یک سیستم بازاریابی عمل میکنند. سیستم بازاریابی میکوشد جامعهای بسازد که بهطور کامل با ایدهآلهای طبقه حاکم در انطباق است؛ حتی در داخل جوامع غربی. برای نمونه به فرهنگ دیوانهوار استفاده از سلاح دقت کنید! بسیاری از این مسائل و مشکلات نتایج همان بازاریابی است. اگر به قرن نوزدهم برگردیم، میبینیم که رفتاری مانند وارد شدن به یک فروشگاه محلی با سلاح بههیچوجه پسندیده نبوده است، اما تولیدکنندگان سلاح با راهاندازی کمپینهای بازاریابی، آگاهانه و از روی دقت تلاش کردند تا نگرشهای فرهنگی مناسب با میل خودشان بهوجود آورند.
صنعت عظیمی در ایالات متحده به نام «صنعت روابط عمومی» وجود دارد و صدها سال است تلاش میشود تا مصرفکنندگانی فردگرا خلق کند که هدفشان در زندگی جمعآوری کالاهای مختلف و دوری مردم از یکدیگر است. از دل همین مصرفگرایی پدیدهای به نام «مصرف مد روز» نیز خلق شد. راههایی هست که علاوه بر فروش کالا، مردم را از لحاظ روانشناسانه و جامعهشناسانه به دام میاندازد. بنیانگذاران صنعت، این امر را به خوبی درک کردهاند. اگر به ریشههای عصر صنعت روابط عمومی در انگلیس و ایالات متحده بنگرید، میبینید که این پدیده در بیشتر جوامع آزاد زمانی توسعه یافت که دیگر استفاده از زور برای کنترل مردم رنگ باخته بود. بنابراین، برای کنترل نگرشها و عقاید مردم، غرب فرهنگی سرشار از انفعال و مصرف مد روز را خلق کرد که همبستگی و همگرایی موجود در میان مصرفکنندگان را تضعیف میکند. اتفاقی که بهطور گسترده در جوامع بسیاری رخ داده است.»
کم توجهی به قدرت نرم در کشور
اینک با تعمق در جریان تولیدات هنری درون کشورمان در سال های اخیر و به ویژه با دقت در کنش های سیاسی و اجتماعی چهره های هنری و رسانه ای این پرسش پدید می آید که چرا ما به اهمیت قدرت نرم کم توجه هستیم؟
در پاسخ باید گفت غفلت از اهمیت قدرت نرم سبب می شود خروجی جریان اصلی سینما و شبکه خانگی و موسیقی کشورمان همسو با فرهنگ عمومی و سیاست های کلان کشور قرار نگیرد و حتی در برخی اوقات در تقابل با آن قرار بگیرد برخی چهره های هنری رسانه ای مشهور کشورمان مدام به حاشیه سازی و صحبت در مسائل غیر تخصصی آنان، و حتی موضع گیری علیه نظام حاکم سرگرم باشند.
در حقیقت کاستی های موجود در ساختار فرهنگی و هنری کنونی کشور و همچنین عدم اهمیت و نظارت کافی به گونه ای است که بیشتر چهره های هنری و رسانه ای را به سمت مخالف خوانی مداوم و نظر دادن در ارتباط با مسائلی که در حوزه تخصصی آنان نیست سوق می دهد؛ اما این پرسش به وجود می آید که دقیقا چه عامل یا عواملی موجب مخالف خوانی و اظهار نظر در زمینههای غیر تخصصی سلبریتی ها در ایران است.
عوامل مخالف خوانی و اظهار نظرغیر تخصصی
اگرچه این موضوع میتواند عوامل متعددی داشته باشد اما در اینجا به اختصار به دو نمونه اشاره میکنیم:
۱- سیاست های خرد و کلان دستگاه های فرهنگی کشورمان در اتکا به سلبریتی ها سبب شده است بیشتر این چهره ها از موقعیت بی بدیل اجتماعی برخوردار شوند؛ اما ذره ای از این اعتبار اجتماعی را برای پیشبرد سیاست های کلان و اعتلای کشور هزینه نکنند. یک رابطه یک طرفه که فقط نظام موظف است به آقا یا بانوی سلبریتی سرویس دهد و سلبریتی محترم فقط پول پارو کند و غُر بزند و مخالف خوانی کند. چهره هایی که با اراده همین نظام، در رسانه های همین نظام و با هزینه بیت المال همین نظام و همین مردم، مشهور و متمول می شوند، اما تا مرکب مرادشان از پل می گذرد، تازه فیلشان یاد فرنگستان می کند و تازه شروع می کنند به دهن کجی به دولت و ملت! جماعتی که مادیان پروار روزگار آرامش اند و اسب چموش ایام فتنه! مادامی که همه چیز آرام است، دو سره بار می کنند و با پروژه های کلان، بودجه های پیدا و پنهان دولت را نوش جان می کنند و با فروش بلیت کنسرت های آبکی و سینمای تلخکی، شیره جان مردم را می کشند و آن هنگام که ناآرامی و فتنه ای بروز کند، از روی کاناپه پنت هاوس فرمانیه یا از کنار استخر ویلای لواسان دستور آشوب صادر می کنند و بشکه بشکه بنزین بر آتش خشم و خشونت عمومی می ریزند و نوجوانان و جوانان اقشار متوسط و ضعیف را به جان هم می اندازند؛
۲- دایر مدار شدن فضای مجازی در زندگی امروز موجب شده است سلبریتی بودن به یک شغل دائم و پردرآمد بدل شود و سلبریتی ها صاحب یک دکان دو نبش بر بازار حاشیه و شهرت شدند. اساسا برای سلبریتی بودن، دیگر حتی لازم نیست آثار هنری تولید کنند ؛ بلکه کافی است در رسانه های مجازی و احیانا حقیقی، حضور مستمر داشته باشند. یک سلبریتی تا وقتی سلبریتی می ماند که شهوت شهرتش فرو ننشیند و تمنای فالوورش زنده باشد. این نیاز مداوم به فالوور است که سلبریتی را به واکنش ها و سوگیری های عوام فریبانه در ناآرامی سوق می دهد. در فتنه ها، سلبریتی ها سریع از این نمد به دنبال کلاهی برای خود می گردند؛ بنابراین به سردمدار مجازی آشوب ها تبدیل می شوند. با این کار هم صفحات مجازی شان پربازدید می شود و هم توهم آزادگی و جسارت می زنند و از بازی کردن در نقش چگوارای مجازی لذت می برند.
در واقع لازمه سلبریتی بودن این است که همواره دیده شوی حتی با صحبت کردن در مسائل غیر تخصصی و اظهار نظر در همه زمینهها چون به همین طریق باعث دیده شدن بیشتر و دیده شدن بیشتر باعث فالوور بیشتر و فالوور بیشتر کار بیشتر و درآمد بیشتر را در پی خواهد داشت و این چرخه ایست پایان ناپذیر.
این موضوعات تا آنجا پیش میرود که حتی میبینیم افرادی که نقشهای مذهبی هم بازی میکنند دچار همین سلبریتی زدگی میشوند و به خاطر همان کاستیهایی که پیشتر اشاره شد و عدم نظارت کافی و پاسخگو نبودن در برابر اظهارات خود به راحتی در برابر دوربین با استدلالات صدمَن یک غاز مسلمات اسلامی را زیر سوال میبرند.
عدم سلبریتی پروری و نظارت بیشتر
از این رو باید مراقبت شود تا رسانههای جمعی بالاخص صدا و سیما برنامههای خود را به سمت و سویی سوق ندهد که موجب سلبریتی پروری گردد
همچنین باید رصد و مراقبت جدی تری بر فضای مجازی و همچنین شبکه خانگی صورت گیرد اما متاسفانه یله و رها بودن و عدم نظارت و توجه به فضای مجازی همچنین شبکههای خانگی تا آنجاست که مقام معظم رهبری چندین بار در دیدارهای خود و حتی در دیدار چندی پیش خود با دولت جدید بر رها بودن فضای مجازی اشاره و به آن تذکر دادند اما متاسفانه آنچنان که باید کاری در این زمینه دیده نمیشود.
امر عقلانی که در همه دولتها به آن رسیدگی میشود تا جایی که حتی شبکه اجتماعی تیک تاک را در امریکا به پای میز محاکمه میبرند و صاحب تلگرام را در فرانسه دستگیر میکنند.