۰۳ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۴:۱۸
کد خبر: ۷۶۰۶۶
اشاره‌ای به حوادث سیاسی عصر امام حسن عسکری (علیه السلام)

قدرت طلبان و مظلومیت امام

هادی الیاسی
امام حسن عسکري / عسگري


پیشوای یازدهم شیعیان، امام حسن عسکری (علیه السلام) است که در سال 232 ق به دنیا آمد.[1] پدرش پیشوای دهم، امام هادی (علیه السلام) و مادرش بانویی پارسا به نام «حُدَیثه»[2] است که البته برخی از او به نام «سوسن»[3] یاد می‌کنند.

امام یازدهم به دستور خلیفه عباسی در سامرا محل حکومت عباسیان در آن دوره و در محلة «عسکر» ساکن بود و به همین جهت «عسکری» نامیده شد.[4]

امام حسن (علیه السلام) 22 ساله بود که پدر گرامیش به شهادت رسید. مدت امامتش 6 سال و عمر شریفش 28 سال می‌باشد که در سال 260 ق به شهادت رسید و در خانة خویش در سامرا در کنار مرقد پاک پدر به خاک سپرده شد.[5]

خلفای عباسی از هرگونه اِعمال فشار و محدودیت نسبت به امامان کوتاهی نمی‌کردند. این سخت‌گیریها در زمان امام جواد و امام هادی و امام عسکری (علیهم السلام) شدت یافت. دلیل سخن آنکه سه پیشوای بزرگ شیعه در مرکز حکومت آنها یعنی سامرا ساکن بوده‌ و هر کدام با عمر کوتاهی به شهادت رسیدند؛ امام جواد (علیه السلام) در سن 25 سالگی، امام هادی (علیه السلام) در سن 41 سالگی و امام عسکری (علیه السلام) در سن 28 سالگی که در مجموع 92 سال می‌شود.

کارنامة خلافت در زمان پیشوای یازدهم سیاهتر از گذشته و رنجها و ناراحتیهای امام در آن زمان بیش از پیش بود. اگرچه به خاطر گرفتاریهای پیش آمده برای خلافت و کاسته شدن قدرت عباسیان و دست یافتن ترکان و موالی بر حکومت، انتظار آن می‌رفت که از سختیها و فشار شکنجه و حبس به امام کاسته شود، اما چنین نشد و بکله موج سخت‌گیری و فشار و آزار بالا گرفت و در زمان «معتمد» خلیفة سوم در مدت امام یازدهم، به اوج خود رسید. در این میان به دو علت فشارها و محدودیتها بر امام عسکری (علیه السلام) بیشتر بود:

1. در این زمان شیعه به یک قدرت منسجم در عراق درآمده بود. آنها به خلافت عباسی معترض بودند و هیچ‌کدام از خلفای عباسی را مشروع و قانونی نمی‌دانستند، بلکه معتقد بودند که امامت ودیعة الهی است که در فرزندان علی بن ابیطالب (علیه السلام) باقی است. امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز شخصیت برتر این خانواده و امام یازدهم شیعیان بود. اعتراف «عبیدالله» وزیر «معتمد» عباسی، گواه این موضوع است. هنگامی که پس از شهادت امام عسکری (علیه السلام) برادرش «کذّاب» نزد عبید الله رتف و گفت منصب برادرم را به من واگذار، تا من در برابر آن سالیانه بیست هزار دینار به تو بدهم، عبیدالله وزیر به پرخاش کرد و گفت: «احمق! خلیفه آن قدر به روی کسانی که پدر و برادر تو را امام می‌دانند، شمشیر کشید تا بلکه بتواند آنان را از این عقیده برگرداند، ولی نتوانست، و با تمام کوششهایی که کرد توفیقی به دست نیاورد، اینکه اگر تو در نظر شیعیان امام باشی نیازی به خلیفه و غیر خلیفه نداری و اگر در نظر آنان چنین مقامی نداشته باشی، کوشش ما، در این راه کوچکترین فایده‌ای نخواهد داشت».[6]

2. عباسیان طبق اخبار و روایات می‌دانستند که مهدی موعود که ویران کننده  تمام حکومت های ظالمانه است،‌ از نسل امام عسکری (علیه السلام) است، به همین دلیل پیوسته مراقب اوضاع بودند تا بلکه فرزند او را یافته و نابود کنند.

به خاطر دلائل یاد شده، فشار حکومت در مورد پیشوای یازدهم به اوج خود رسیده بود و امام از هر طرف تحت کنترل بود، تا آنجا که امام مجبور بود هر هفته روزهای دوشنه و پنجشنبه در دربار حاضر شود.[7] به رغم اهداف شوم و پلید حکومت، مردم و جمعیت مشتاق همیشه بر سر راه رفت و آمد امام اجتماع می‌کردند، تا جایی که راهها بند می‌آمد و عبور و مرور قطع می‌شد. بعد از مشاهدة امام سر و صدا خاموش می‌شد و برای حضرت راه باز می‌کردند،‌ امام از میان جمعیت می‌گذشت و دومرتبه همه چیز به حالت طبیعی بر می‌گشت.[8]

نکتة قابل توجه در عصر امام عسکری (علیه السلام) بیم و نگرانی طیف وسیعی از سردمداران و مرتبطان با حکومت از نفوذ سیاسی و معنوی امام در بین جامعه بود. چراکه با وجود ضعف و تزلزل در دستگاه حکومتی باید از اِعمال فشار بر امام کاسته می‌شد، اما نه تنها از محدویتها کم نشد، بلکه امام به دستور «معتز» بازداشت و زندانی شد. حتی او به سعید حاجب دستور داد تا امام را به سمت کوفه حرکت دهد و در را ه او را به قتل برساند، ولی پس از سه روز خود تورکان به هلاکت رسید. اگرنگرانی از ناحیة قدرت معنوی امام منحصر به شخص خلیفه یا اطرافیان او بود، کار امام آسان می‌شد و امام می‌توانست از راههای گوناگون به فعالیتهای سرّی خود بپردازد، اما خوف از این نفوذ بر دلهای مردم بر سر تمام دنیا طلبان و کسانی که به نوعی منافع خود را به از این نفوذ در خطر می‌دیدند، سایه افکنده بود. به همین دلیل اِعمال فشار یک خط و ویژگی در حکومتها تلقی می‌شد، و با قتل یک خلیفه و جایگزینی دیگری وضع تغییزی پیدا نمی‌کرد.

دست آخر معتمد عباسی به شیوة دیرینة حاکمان پیش از خود متوسل شد. هنگامی که تلاشهای خود را برای کاهش محبوبیت و نفوذ معنوی و سیاسی امام در جامعه بی ثمر دید، امام را به طور پنهانی مسموم ساخت و به شهادت رساند. دانشمند جهان تشیع «طبرسی» می‌نویسد: بسیاری از دانشمندان ما گفتنه‌اند: امام عسکری (علیه السلام) بر اثر مسمومیت به شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدّش و همة امامان، با شهادت از دنیا رفته‌اند.[9]

از نشانه‌های شهادت امام توسط دربار عباسی، تحرکهای معتمد عباسی برای عادی جلوه دادن مرگ آن حضرت در روزهای مسومیت و شهادت بود. «ابن صبّاغ مالکی» از دانشمندان اهل سنت،‌ از قول عبیدالله بن خاقان، یکی از درباریان عباسی می‌نویسد: «هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن علی عسکری (علیه السلام)، خلیفة عباسی حال مخصوصی پیدا کرد که ما از آن شگفت زده شدیم و فکر نمی‌کردیم چنین حالی از او (که خلیفة وقت بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود. وقتی «ابومحمد» (امام عسکری) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان درباری بودند، به خانة او رفتند. معتمد به آنان دستور داد در خانة ابومحمد بمانند و هر چه روی می‌دهد به او گزارش کنند، همچنین عده‌ای را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند... دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابومحمد سخت‌تر شده و بعید از بهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانة او باشند و آنان پیوسته در آنجا بودند تا آن بزرگوار رحلت فرمود. وقتی خبر درگذشت آن حضرت پخش شد، سامرا به حرکت درآمد و سراپا فریاد و ناله گردید و بازارها تعطیل و مغازه‌ها بسته شد. بنی‌هاشم، دیوانیان، امرای لشکر، قاضیان شهر، شعرا، شهود و گواهان و سایر مردم برای شکت در مراسم تشییع حرکت کردند، سامرا در آن روز یادآور صحنه  قیامت بود. وقتی جنازه آماده دفن شد، خلیفه برادر خود، عیسی بن متوکل را فرستاد تا بر جنازه  آن حضرت نماز بگزارد. هنگامی که جنازه را برای نماز روی زمین گذاشتند، عیسی نزدیک رفت و صورت آن حضرت را باز کرد. به علویان و عباسیان و قاضیان و نویسندگان و شهود نشان داد و گفت: این ابومحمد عسکری است که به مرگ طبیعی درگذشته است و فلان فلان از خدمتگزاران خلیفه نیز شاهد بوده‌اند!...».[10]

این جریان را مرحوم شیخ مفید در ارشاد و فتار نیشابوری در روضه الواعظین و طبرسی در الوری نقل کرده‌اند. بر طبق این گزارش ها واضح می‌شود که اما در جامعه از چه جایگاهی برخوردار بوده و دلیل نگرانی های حکومت عباسی چه بوده است. همچنین معلومی می‌شود که خلیفه از برملا شدن مسمومیت و قتل اما تا چه حد وحشت داشت و می‌کوشیده تا با زمینه‌سازی شهادت امام را مرگ طبیعی جلوه دهد.

البته این تشیع جناز و نماز خواندن عیسی بن متوکل برادر خلیفه بر بدن امام جنبه تشریفاتی و سیاسی داشت و طرحی بود که حکومت ظالم عباسی برای بهره بردن خود از آن ریخته بود. طبق اخبار مسلم و آنچه در میان دانشمندان شیعه مشهور است، حضرت مهدی‌ (عجل الله تعالی فرجه) به طور خصوصی بر جنازه پدر بزرگوار خویش نماز گزارد.[11]



--------------------------------------------------------------------------------
[1]. اصول کافی، ج 1، ص 503.
[2]. ارشاد، ص 335.
[3]. کافی، ص 503، کشف الغمه، ص 192.
[4]. علل الشرایع، چ 1، ص 230.
[5]. دلائل الامامه، ص 223.
[6]. کشف الغمه، ج 3، ص 193؛ اصول کافی، ج 1، ص 503.
[7]. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 434.
[8]. دلائل الامامه، ص 226؛ بحار الانوار، ج 50، ص 251.
[9]. اعلام الوری، ص 367.
[10]. الفصول المهمه، ص 307.
[11]. کمال الدین، ص 475؛ بحار الاوار، ج 50، ص 332 و 333.

ی/ 701
ارسال نظرات