هاشمی و پاسداری از تفکر لیبرالیسم
اشاره: پایان جنگ تحمیلی و یک دوره فضای سنگین و غبارآلود آشوب در کشور، با پایان دولت حضرت آیت الله خامنهای و ارتحال امام همراه شد. حضرت آقا که به رهبری رسیدند، حال میبایست انتخابات جدیدی شکل بگیرد و یک دولت تازه بر سر کار آید. دولت تازهای که بر سر کار میآمد، وظیفه داشت خرابیهای جنگ را بازسازی کند و به تثبیت و نهادینه سازی کردن انقلاب اسلامی میپرداخت. در حقیقت دولت جدید باید از غیرت دینی توأم با توانایی برخوردار میبود. هاشمی رفسنجانی فقط از توانایی برای تثبیت تفکر خود برخوردار بود؛ اما خبری از غیرت دینی نبود!
وقتی خیل عظیمی از رزمندگان دفاع مقدس، دیگر پاسداری از مرزها را برعهده نداشتند و وارد زندگی خود شده بودند، هاشمی از تفکر لیبرالیسم در کشور پاسداری و حمایت میکرد. همین شد، آنچه که نباید میشد.
خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا در ادامه پرونده میراث هاشمی، به سراغ حجتالاسلام محمدجواد نوروزی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) رفت و با او درباره اشکالات و انتقادات وارد به هاشمی پس از دوران جنگ به گفتوگو پرداخت.
رسا ـ چه اشکالات و نقدهایی به دوران سازندگی هاشمی رفسنجانی وارد است؟
پس از پایان جنگ تحمیلی دولت سازندگی اولین دولتی است که روی کار میآید و انتظاراتی از آن وجود دارد. یکی از انتظارات و توقعات، سازندگی ویرانیهای کشور است که دولت نیز به این عنوان، نام گرفت. مهمترین نکاتی که در ارتباط با دولت سازندگی قابل طرح است، این است که این دولت بتواند فرهنگ شهادت، ایثار و فرهنگی که نتیجه و حاصل ممارست ملت ایران در هشت سال دفاع مقدس هست را نهادینه کند. در واقع تلاش کند تا این فرهنگ را از عرصه سازندگی دفاعی و مقابله با دشمنان، در هجمه خارجی به عرصههای دیگر جامعه تسری بدهد که قاعدتاً دشمن به طور طبیعی پس از ناامیدی در عرصه چالش نظامی، به سمت آن عرصهها حرکت میکند.
به عبارت دیگر دشمن در عرصه اقتصادی، فرهنگی، سیاستگذاری کلان نظام و به بیان دیگر انقلاب اسلامی پس از پیروزی با هجمههای سخت فیزیکی در سالهای ابتدایی و سپس نیز جنگ تحمیلی روبرو بود. با پایان جنگ تحمیلی توقع و انتظار این است که انقلابی که در سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسیده، در ابعاد مختلف نهادینه شود. این مهمترین انتظاری بود که مسأله جنگ تحمیلی و ناامنیهای سالهای نخستین انقلاب اسلامی، فرصت آن را از مسؤولین نظام میگرفت؛ بنابراین پایان جنگ یک فرصتی است که به این فضا پرداخته شود.
واقعیتی که با آن مواجه هستیم این است که ما در دوره سازندگی نهتنها شاهد نهادینه شدن انقلاب اسلامی نبودیم، بلکه به نظر میرسد که رفتار سیاسی ناشی از تصمیمات دولت سازندگی در عرصههای مختلف و حتی در عرصههای دفاعی و امنیتی با چالشهایی روبرو میشود. این چالشها، رفتارها و سیاست گذاریهای دولت سازندگی و آقای هاشمی با گفتمان انقلاب اسلامی زاویه داشت.
بحث تنش زدایی توسط دولت سازندگی در عرصه سیاست خارجی، مطرح میشود. تنش زدایی، با آن اصول حاکم بر رفتار سیاست خارجی نظام اسلامی که در قانون اساسی متبلور است، زاویه و فاصله دارد. جامعه ما یک دوره جنگ را در عرصه اقتصادی تحمل کرده است. طبیعتاً انتظار میرود که جامعه در عرصه سازندگی اقتصادی به سمت رفع این محرومیتها برود و سیاستهایی برای کم شدن هرچه بیشتر فاصله طبقات اجتماعی، حمایت از محرومین باشد. در حالی که در مقام عمل شاهد این هستیم که ریاست جمهوری وقت، در قامت امام جمعه موقت تهران، میآید و در خطبههای نماز جمعه، اشرافیگری را موجه میکند.
با موجه سازی اشرافیگری توسط هاشمی در خطبههای نماز جمعه تهران ما در عرصه اقتصادی شاهد رشد رفتاری هستیم که نه تنها موجب کم شدن فاصله طبقاتی، دفاع محرومین و مظلومین و کسانی که حامیان اصلی انقلاب اسلامی هستند، نشد؛ بلکه روحیه اشرافیگری، اشرافی زدگی و عدم توجه به اقشار کم در آمد حاصل آن رفتار شکل گرفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در جنگ تحمیلی انتظار میرفت که ما از تجربه جنگ تحمیلی استفاده کنیم و صنعت، اقتصاد، فرهنگ و ابعاد اجتماعی کشور خودمان را با آن الگو و مدل کامیابی در جنگ تحمیلی، حل و فصل کنیم؛ اما به نظر میرسد که دولت سازندگی در وهله اول، نهتنها اقدام به این کار نکرد، بلکه حتی در مقابل رقم خوردن آن مانع تراشی کرد.
به نظر من این رفتار، رفتاری آگاهانه بود. این چنین نبود که ما بعد از چند سال آن را ارزیابی کنیم و بگوییم اشتباهاتی رقم خورد. به عبارت دیگر، تجربه جنگ تحمیلی نشان داد که ما بدون اینکه در دانشکدههای افسری آموزش لازم را دیده باشیم، با اتخاذ سیاستهایی که نشأت گرفته از قوت و غنای انقلاب اسلامی به اضافه افراد متعهدی که در بدنه ارتش، اعم از نیروی زمینی، دریایی و هوایی وجود داشت، توانسته بودیم جنگ تحمیلی را حل کنیم.
انتظار میرفت که نیروهای باتجربه ناشی از دفاع مقدس را در عرصه صنعت و عرصههای مختلف زندگی اجتماعی ببریم تا بتوانیم معضلات را حل کنیم. کما اینکه در بعد نظامی این اتفاق افتاده و ما شاهد نتایج آن بودیم؛ اما دولت سازندگی در عمل با اتخاذ سیاستهایی مقابل نیروهای بسیج و مردمی که دفاع مقدس را برعهده داشتند، آنها را کنار زد و در عرصه حل معضل اقتصادی، به سراغ افرادی رفت که در طول سالهای دفاع مقدس در کشورهای خارجی تحصیل میکردند.
حاصل این سیاستها، لیبرالیسم پنهانی بود که در عرصه اقتصادی شکل گرفت. لیبرالیسم تازه شکل گرفته با آن جریان لیبرالی که از روز اول انقلاب در عرصه سیاسی وجود داشت، هم پیمان شد و رهاورد و نتیجه آن شکل گیری دوم خرداد بود که همان توسعه لیبرالیستی را به دنبال داشت. در نهایت یک برآیندی در جامعه ما در مقابل گفتمان انقلاب اسلامی شکل گرفت که مهمترین زیرساخت آن جریان، به فضای دوران سازندگی باز میگردد.
رسا ـ لیبرالی شدن اقتصاد کشور توسط هاشمی چه ضررهایی را به کشور وارد کرد و هاشمی چه نقشی را در وضع امروز اقتصادی داشت؟
پیریزی این ریل گذاری سیاسی و اقتصادی در دوره سازندگی گذاشته شد و در دوم خرداد تثبیت شد. جریانی در مقابل این ریل گذاری در سال ۱۳۸۴ مطرح شد که در دوره جریان اعتدال تعبیر آنها این بود که ما به همان ریلی که وجود داشت باز میگردیم و دیگر اجازه شکسته شدن این ریل را نخواهیم داد.
لیبرالیسم اقتصادی با توجه به این رویکرد در دوره آقای هاشمی شکل گرفت. شاید بتوان این تعبیر را بیان کرد که آقای هاشمی در دوره سازندگی اجازه نداد که آن نگاه انقلاب اسلامی به تحول انقلابی در عرصههای مختلف و ساحات مختلف زندگی دارد، در عرصه اقتصادی محقق شود. پیریزی ساختار اقتصادی ما بر پایههای لیبرالی و الگوی سرمایه داری، شکل گرفت و استمرار پیدا کرد.
در دوره اصلاحات نیز همین ریل بود. ما بعد از گذشت چهل سال در ساختار اقتصادی قرار داریم. بعد از انقلاب مهمترین دولتی که توانست در تغییر یا استحکام این ساختار اقتصادی تأثیر بگذارد، دولت سازندگی پس از جنگ تحمیلی بود؛ چون میتوانست گفتمان انقلاب اسلامی را ایجاد کند؛ اما نه تنها آن را ایجاد نکرد، بلکه الگوی لیبرالی را دنبال کرد که این الگو پیامدهای بسیار منفی داشت. مهمترین معضلی که جامعه ما امروز رنج میبرد، همین ساختار مالی، ارزی و فاصله طبقاتی و جنبههای مختلف است که حاصل آن ریل زاویهدار با انقلاب اسلامی است که هاشمی رفسنجانی پیریزی کرد.
رسا ـ هاشمی چه تلاشهایی را برای ارتباط با غرب کرد و به چه نتایجی رسید؟
ما از ابتدای انقلاب گروهها و جریانهایی داشتیم که تلاش میکردند با غرب ارتباط بگیرند. دولت موقت در ابتدای انقلاب بسیار آشکار به دنبال ارتباط با کشورهای غربی بود. افراد، گروهها و مهرههایی در درون حاکمیت نیز در خلال جنگ تحمیلی چنین تلاشهایی کردند. در دوره سازندگی، این دولت چند اقدام اساسی انجام داد. یکی از بحثها تلاش برای تنش زدایی بود. این رفتاری بود که با گفتمان انقلاب اسلامی و نه شرقی و نه غربی زاویه داشت.
در دوره دوم دولت سازندگی، افرادی در درون دولت بودند که به شدت بر مذاکره با آمریکا و مراوده با غرب تأکید داشتند. البته پیریزی این رفتار و جریان در این زمان انجام شد. با روی کار آمدن دولت اعتدال، آقای هاشمی با صراحت به موضع گیری پرداخت و اعلام کرد که ما بایستی با غرب تعامل داشته باشیم و برای توسعه، با آنها مذاکره کنیم.
گفتمانی که پرچم دار آن آقای هاشمی بود، به نقطه مقابل گفتمان انقلاب اسلامی که توسط حضرت امام و رهبر معظم انقلاب دنبال میشد، قرار گرفت. این گفتمانی است که به هر حال الگوی مطلوب آن، الگویی بود که قاعدتاً استقلال کشور در آن وجود ندارد؛ مانند الگوی ژاپن و آلمان که قاعدتاً الگویی است که شما قدرت موشکی را رها کنید تا به زعم اینها مشکلات اقتصادی حل شود. البته به تعبیر قرآن کریم چنین چیزی محقق نخواهد شد.
رسا ـ ممنون از اینکه فرصتتان را در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید.
ضمنا از جناب استاد نوروزی کمال تشکر را دارم