شماره 102 فصلنامه «نقد و نظر» منتشر شد
به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، یکصد و دومین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی فصلنامه «نقد و نظر» به صاحب امتیازی دفتر تبلیغات اسلامی (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) با مدیر مسؤولی محمدتقی سبحانی و سردبیری محمدعلی مبینی منتشر شد.
این فصلنامه در 7 مقاله و در 204 صفحه منتشر شده است و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:
مبناگرایی در معرفتشناسی ملاصدرا
عیسی موسی زاده؛ مهدی عباس زاده
چکیده: مبناگرایی از مهمترین و باسابقهترین نظریهها در زمینۀ توجیه معرفتی است که این قابلیت و ظرفیت را دارد که در مقابل بسیاری از رویکردهای رقیب که به شکاکیت و نسبیگرایی میانجامند، ایستادگی کند. در این میان، مبناگرایی در اندیشۀ ملاصدرا با توجه به مبانی خاص وی از جمله اصالت وجود و نسبتی که معرفتشناسی و وجودشناسی در اندیشه وی دارند، از نقاط قوت زیادی برخوردار است. در پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی و تحلیل جامعی از مبناگرایی در اندیشۀ این فیلسوف نامدار پرداخته و به این نتیجه رسیدهایم که اولاً معرفتشناسی ملاصدرا کاملاً تحت
تأثیر وجودشناسی وی است؛ ثانیاً تنها با تفکیک مراحل معرفت با توجه به قوس صعود و نزول میتوان فرایند علم و توجیه آن را توضیح داد؛ ثالثاً علوم حصولی فعل و درنتیجه تجلّی نفسِ مجردِ فاعل
شناسا هستند و ازاینرو بازگشت علوم حصولی به علوم حضوری است و رابعاً توجیه معرفتی که تنها
در تصدیقات مطرح است، با بازگشت تصدیقات نظری به بدیهی و تصدیقات بدیهی به علم حضوری تبیین میشود.
بررسی و نقد راهحل هورویچ برای پارادوکس دروغگو مطابق نظریۀ حداقلی صدق
هومن محمد قربانیان
چکیده: پارادوکس دروغگو شامل جمله خودارجاعی است که مدعی کذب خودش است. برای این پارادوکس راهحلهای متعددی ارائه شده که بخشی از آنها، کنارگذاشتن زبان طبیعی و استفاده از زبانهای صوری و مصنوعی را راهحل اساسی میدانند؛ اما شماری از راهحلها نیز میکوشند این پارادوکس را در زبانهای طبیعی رفع کنند. مسئله مقاله این است که چرا راهحل پل هورویچ به این پارادوکس طبق نظریۀ حداقلی صدق که در دسته دوم راهحلها قرار میگیرد ناقص است. هدف این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته این است که نشان دهیم ادعای هورویچ مبنی بر امکان توضیح همۀ کاربردهای مفهوم صدق با توسل به تمایل ذاتی و زبانی ما به قبول همه نمونههای صورت همارزی کافی نیست. پیشنهاد هورویچ برای حل پارادوکس دروغگو، کنارگذاشتن نمونههای صورت همارزی مربوط به جملههای خودارجاع است. نتیجه اینکه این پاسخ نهتنها نمیتواند پاسخ مناسبی برای این پارادوکس باشد، بلکه پذیرفتن این راهحل به معنای ناقصبودن تبیین و توضیحی است که نظریۀ حداقلی دربارۀ مفهوم صدق ارائه میدهد.
درنگی در اصالت حجیّت ظنون عقلی؛ نقدی بر مقاله «بررسی انتقادی دیدگاه فنایی دربارۀ حجیّت ظنون عقلی»
محسن موسی وند؛ محسن موسی وند
چکیده: در فقه سنتی، اصل اولی، عدم حجیّت ظنّ است و تنها برخی ظنون خاص که به دلیل معتبر ثابت شدهاند، حجیّت و اعتبار دارند. برخی اندیشمندان معاصر، اصل عدم حجیّت ظنون عقلی را به چالش کشیدهاند و ادلۀ فقه سنتی بر این ادعا را ناتمام میدانند. در شماره 92 و 96 مجله نقدونظر مقالهای از حسین کامکار در نقد مدعای ابوالقاسم فنایی و دفاع از اصل «عدم حجیّت ظنون عقلی» منتشر شد. ناقد در این دو مقاله کوشیده است اصل عدم حجیّت ظنون عقلی (مدعای فقه سنتی) را تثبیت کند و ضمن پاسخ به اشکالهای ابوالقاسم فنایی، ادلۀ ایشان را نقد نماید. به عقیده ما، کوشش ایشان در نقد ادله فنایی و دفاع از فقه سنتی، ناتمام است و اصل حجیّت ظنون عقلی (مدعای فنایی) بدون ایراد پابرجاست. این مقاله با روش عقلی- تحلیلی در پیِ آن است نشان دهد که مدعای فقه سنتی مبنی بر اصالت عدم حجیّت ظنون، اساس قابل دفاعی ندارد و آنچه معقول و منطقی است خلاف آن است؛ بدین معنا که اصل، حجیّت همه ظنون است، مگر آن ظنونی که دلیل قاطع بر عدم حجیّتشان داشته باشیم. نتایجی که از بررسی دو مقاله حسین کامکار به دست آمد نشان میدهد ضعف روششناختی، نقد ضعیف ادله فنایی، دقتنداشتن به حیث صدور و دلالت حدیث و بیتوجهی به تقدم ادله عقلی بر نقلی، از جمله ضعفها و کاستیهای نقدهای مطرح بر مدعای فنایی است. نگارنده بر این باور است که حجیّت ظنون عقلی، از سوی شارع غیر قابل ردع است و ادله فقیهان و اصولیان ما در بیاعتباری حجیّت ظنون عقلی از قوت لازم برخوردار نیست و حجیّت ظنون عقلی، همانند قطع، ذاتی است.
تحلیل انتقادی «معقولات ثانیۀ فلسفی» در اندیشۀ قاضیسعید قمی
مهدی حریری؛ سید محمود یوسف ثانی؛ سید حسین موسویان
چکیده: شناخت معقولات ثانیه فلسفی، مقدمهای ضروری در بازشناخت نظام اندیشه فلسفی قاضی سعید قمی به ویژه مخالفت وی با قائلان به اصالت وجود است. این پژوهش با بررسی دقیق و تفصیلی آثار قطعیالانتساب به وی به روش توصیفی- تحلیلی تلاش میکند آرا و مبانی قاضی درباره معقولات ثانیه فلسفی و احکام آن را استخراج و تحلیل کند. بررسیها نشان میدهد وی اصطلاح معقول ثانی را به کار نبرده، بلکه از معقولات ثانیه فلسفی با عنوان «امور عامه» سخن گفته و مفاهیمی همچون وجود، شیء، امکان و وجوب را از امور عامه برشمرده و آنها را مفاهیمی عام، بدیهی و معانی مصدری عارض و محمول بر همه اشیا میخواند که ضعیفترین اشیا از جهت تحقق و دارای حظّی از وجود در نفس الأمر هستند. برخی اقوال وی بر نحوهای عروض مابعدالطبیعی مفاهیم فلسفی دلالت دارد؛ البته او در بحث جعل، «ماهیت» را مجعول بالذات و دیگر اعراض و لوازم شیء را مجعول بالعرض میداند. تأکید وی بر جعل بسیط، برخی ابهامهای یادشده را برطرف میسازد. از سخن قاضی، دو سطح متمایز از خارجیبودن مفاهیم فلسفی فهمیده میشود: یکی آنکه این مفاهیم بهره ضعیفی از تحقق و عینیت دارند؛ دوم آنکه هیچ تحقق و عینیت زائد بر ذات ندارند
بررسی مقایسهای زمینههای گرایش به جسمانگاری معاد در اسلام و مسیحیت
محمدحسین مرادی نسب؛ محمد جعفری
چکیده: برخی اندیشمندان مسلمان و مسیحی با نگاهی یگانهانگارانه به انسان، تصویری صرفاً جسمانی از معاد ارائه میدهند. تبیینهای جسمانگارانه از معاد در فضای اسلامی و مسیحی این تصور را پدید میآورد که آیا اندیشمندان هر دو مذهب، مسیری یکسان را پیمودهاند. بررسی زمینههای یگانهانگاری و جسمانگاری معاد در فضای اسلامی و مسیحی، نقاط اشتراک و افتراق این اندیشمندان را نمایان میسازد. در این نوشتار با مطالعۀ آثار جسمانگاران اسلامی و مسیحی، به انگیزۀ گرایش آنان توجه شد و این نتیجه به دست آمد که زمینههای شکلگیری اندیشۀ جسمانگاری در فضای اسلامی و مسیحی، متفاوت از یکدیگر است. اندیشمندان اسلامی به دلیل وجود نصوص فراوان دربارۀ معاد جسمانی، آن را مسلم دانسته و ازاینرو برای اثبات معاد جسمانی، حقیقت انسان را به جسم و جسمانی فروکاستهاند؛ اما در فضای مسیحی، به سبب رشد علوم تجربی و نگاه فیزیکالیستی به پدیدههای عالم، در ایدۀ دوگانهانگاری انسان خدشه وارد شده است؛ ازاینرو اندیشمندان غربی برای اثبات معاد به تبیینهای جسمانگارانه از معاد روی آوردهاند. در فضای اسلامی رشد اندیشههای فلسفی و علوم عقلی سبب شد دوگانهانگاری و نفی تبیینهای جسمانگارانه تثبیت گردد؛ اما در فضای مسیحی رشد مکتبهای عقلی و فلسفی، عامل نفی دوگانهانگاری و گرایش به تبیینهای مادیانگارانه از انسان و به تبع آن معاد گشت
شطحیات صوفیه در سنجۀ آیات و روایات (مطالعۀ موردی: شطحیات ابوالحسین مزین و ابوالقاسم نصرآبادی)
سید سعید رضا منتظری؛ سیده هانیه حسینی
چکیده: صوفیان و عارفان مسلمان، گفتارها و سخنانی از خود بر جای گذاشتهاند که جنجالآفرین و پرمسئله بوده است؛ زیرا دستکم درظاهر مخالف دین و درک آدمی قلمداد میشده است. روزبهان بقلی شیرازی نیز با نگارش کتاب شرح شطحیات، در تأویل و توجیه آن دسته از سخنان صوفیه که خارج از حد معروف بوده، کوشیده است. در این نوشتار ضمن پرداختن به معنا و تاریخچه «شطح»، شطحیات دو تن از صوفیان در کتاب یادشده، یعنی ابوالحسین مزیّن و ابوالقاسم نصرآبادی به دلیل اهمیت محتوا بررسی شده است. محتوای شطحیات این دو تن، شامل مباحثی در باب عبودیت، ربوبیت و استغفار است که از چالشیترین موضوعهای حوزۀ عرفان و تصوف است. این موارد در سنجۀ آیات قرآن و روایتهای معصومان^ به شیوۀ توصیفی و با روش کتابخانهای واکاوی شده و میزان نزدیکی یا دوری این باورها با سیرۀ اهل بیت^ تعیین گشته است. نتیجۀ این بررسیها، نشاندادن تعارض شدید این شطحیّات با هم بوده است.
تحلیل و نقد قانون بازتاب عرفان حلقه بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی&
مهدیه السادات مستقیمی؛ مینا جوگندی
چکیده: قانون بازتاب از دیدگاه عرفان حلقه بیانگر آن است که چگونه بازتاب اعمال خیر و شرّ انسان پس از آن که با معیار وسع انسانی سنجیده شود به سوی عوالم بالا (خداوند) انعکاس مییابد و به شیوۀ خاصی از طریق شبکههای مثبت و منفی زمینهساز اشتداد هدایت و ضلالت انسان و بهرهوری او از برخی آگاهیهای مثبت و منفی میشود. پیشینهکاوی این قانون نشان میدهد که نقد و بررسی علمی خاصی دربارۀ آن انجام نشده است. در این مقاله با روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی و با هدف تحلیل انتقادی قانون بازتاب، با تکیه بر اندیشۀ کلامی و عرفانی علامه طباطبایی، ضمن توجه به نقاط مثبت این قانون، نقدهای متعددی همچون نادرستی مساویپنداری بازتاب خیر و شرّ و بطلان انگارۀ انطباق آن بر چارچوب عدالت و بیتوجهی به حقیقت تجسم عمل در عوالم دیگر و... به این قانون وارد کردهایم؛ همچنین در نقدهایی مانند ابهام در تبیین جایگاه و شاخصههای وسع فرد در نمودار بازتاب و چرایی و چگونگی توقف ظهور بازتاب و... به ضعف مبانی و ظرفیت این قانون در تبیین زوایای این مباحث پرداختهایم./822/