عدم آشنایی با تاریخ متنی قرآن آسیب بزرگ در سدههای نخست
به گزارش خبرگزاری رسا، مرتضی کریمی نیا محقق و پژوهشگر قرآنی در آخرین پست صفحه اجتماعی خود در یادداشتی به چگونگی خواندن و فهم قرآن و آسیب ناشی از عدم آشنایی به تاریخ متنی قرآن پرداخته است. متن این یادداشت را می توانید در ادامه مطالعه کنید؛
از نخستین سالهای نزول قرآن در مکه و مدینه، جمع و تدوین آن و سپس رواج قرائت، کتابت و تفسیر قرآن در سراسر جهان اسلام، دو پرسش «چگونه خواندن قرآن» و «چگونه فهمیدن قرآن» همواره با هم مطرح بوده است؛ نخستین دریافتکنندگان متن شفاهی قرآن همان قدر در پی درستی متن و صحت قرائت قرآن بودند که در جستجوی معنا و تفسیر آن میکوشیدند.
در چهار پنج قرن نخست هجری، دو دسته دانشمند قرآنی را میتوان به وضوح از هم جدا کرد: نخست قاریان، مُقریان، و مُعرِبان متن قرآن، و دوم مفسران و مبیّنان معنای قرآن. پارهای از دانشمندان (از جمله قراء سبعه و عشره و اربعه عشر و راویان بیشمار آنها) بیشتر به ضبط، کتابت و قرائت صحیح متن قرآن اهتمام داشته، یا چونان مؤلفان کتب رسم و نَقْط و ضبط و موارد دیگر و نویسندگان کتب المصاحف به ثبت گزارشهای مختلف متنی قرآن پرداختهاند، و برخی دیگر، چون مفسران قرآن همت خود را بیشتر صرف دانستن معنا و وجوه تفسیری و تأویلی آن کردهاند.
در تمام این قرون، کم نبودند کسانی که هر دو دغدغه را در کنار هم داشتند. از امام علی(ع) و اغلب صحابه پیامبر، چون ابن مسعود و ابن عباس، روایاتی فراوان هم درباب شیوه قرائت متن قرآن و هم درباب تفسیر آن برجای مانده است. نخستین تفاسیر قرآنی از فَرّاء (۲۰۷ ق)، ابوعبیده (۲۰۹ ق)، ابوعبید (۲۲۴ ق) و طبری (۳۱۰ ق) نیز نشان میدهند، این دسته از عالمان به این هر دو جنبه «متنی ـ معنایی» توجه همزمان داشتهاند.
اساساً بسیاری از تفاسیر برجای مانده از امامان شیعه(ع) یا صحابه و تابعین مبتنی بر خوانش و قرائت خاصی از متن قرآن است که در روایت و قرائت کنونی ما متداول نیست (مثلاً بنگرید به تفسیر علامه طباطبایی در المیزان، ج ۹، ص ۵۹-۶۰، ذیل آیه ۲۵ انفال که قرائت منسوب به امام علی و امام باقر(ع) را ترجیح میدهد و این آیه را بر مبنای «لَتُصِیبَنَّ» تفسیر میکند، نه «لا تُصِیبَنَّ»). از همین رو، توجه مفسران قدیم شیعه و سنی به موضوع قرائات مختلف قرآنی، ارتباطی تنگاتنگ با تبیین معنای متن و بیان وجوه مختلف معنایی قرآن داشته است. این امر به سادگی با مراجعه به یک تفسیر سُنّی، چون جامع البیان طبری و یک اثر شیعی، چون مجمع البیان طبرسی قابل تصدیق است.
توجه به خوانش متن قرآن، در مقایسه با فهم معنا و ارائه تفسیر آن در سدههای اخیر کمرنگتر شده است. این امر در محیطهای شیعی بیشتر نمایان است، مفسران شیعه در قدیم، چون وزیر مغربی، شیخ طوسی، امین الاسلام طبرسی و حتی فقیهانی چون شهید اول و شهید ثانی با موضوع قرائات قرآن آشنایی نزدیک داشتند و اساساً متن قرآن برای ایشان مساوی با قرائت حفص از عاصم نبود (من این را در مقالات متعدد نشان دادهام که تا پایان قرن ششم هجری، حتی یک مصحف قرآنی که تماماً به قرائت حفص از عاصم نوشته شده باشد، نمییابیم و در عوض انبوهی مصحف به سایر قرائات یا به ترکیبی از اختیارهای قرائی مییابیم)؛ از همین رو، تفاسیر قدیم از جهت اجتهاد در امر قرائات و رسم و ضبط قرآنی بسیار غنیتر بودند.
از نظر من، آسیب بسیار بزرگی که حوزههای شیعی را در روزگار حاضر تهدید میکند، عدم آشنایی با تاریخ متنی قرآن در سدههای نخست ــ در تمام وجوه آن، از جمله موضوعات رسم و قرائت قرآن ــ و اجتهاد و نظریهپردازی در این امور است، از همین رو بسیاری از عالمان ما (چه رسد به مبتدیان) به محض برخورد با موضوع قرائات قرآن، پذیرش تاریخی آن را مساوی با تحریف قرآن مییابند، از آن میگریزند، و گاه آن را از برساختههای اهل سنت میشمارند؛ حال آنکه یک تتبّع ساده در تاریخ کتابت و تفسیر قرآن نشان میدهد عموم عالمان شیعه و سنی در قدیم (دست کم تا قرن دهم هجری)، متن قرآن را به انواع مختلف قرائات سبعه و عشره مینوشته و تفسیر میکردهاند، و در عین حال نیز معتقد بودهاند که قرآن ابداً تحریف نشده است (برای نمونه به سلسله مقالات با عنوان «نسخه شناسی مصاحف قرآنی» در مجله آینه پژوهش نگاه کنید).