روحانی برای تئوریزه کردن مقاصد خود از قرآن و احادیث سوء استفاده میکند
اشاره: پیامبر اکرم (ص) قراردادهای مختلفی را با قبایل مختلف امضا کردند که هر یک داستانی برای خود داشته است؛ چگونگی تنظیم این قراردادها، امضای آنها و مواجهه پیامبر گرامی اسلام در زمان نقض عهد آنها امروز میتواند برای مواجهه با آمریکا و کشورهای اروپایی که برجام را نقض کردهاند سرمشق باشد.
خبرنگار خبرگزاری رسا پای صحبتهای حجتالاسلام والمسلمین محمد حاج ابوالقاسم دولابی نماینده مردم استان زنجان در مجلس خبرگان رهبری و استاد خارج فقه حکومتی نشسته است تا نظرات وی درباره این قراردادها و برداشت رئیس جمهور محترم و جناب سروش محلاتی را جویا شود که متن کامل آن از نظر میگذرد.
رسا ـ رئیس جمهور محترم جمهوری اسلامی ایران آیهای از آیات قرآن را مورد تفسیر خود قرار دادهاند و با فرض اینکه پیامبر گرامی اسلام عهدهای متعددی با مشرکان میبستند و هر بار پس از نقض عهد دوباره پیامبر به مشرکان روجوع کرده و خواستار بستن پیمانی مجدد با آنها میشدند و این مسأله بارها تکرار میشده است.
در نتیجه امروز که آمریکا و کشورهای اروپایی عهد خود را نقض کردهاند، باید مانند پیامبر اکرم (ص) پا پیش گذاریم و عهد مجددی را با کشورهای اروپایی امضا کنیم؛ نظر شما چیست؟
حجتالاسلام والمسلمین حاج ابوالقاسم: آیه 56 سوره انفال «الَّذِينَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لا يَتَّقُونَ» درباره عهدهای پیامبر با مشرکین است؛ «کسانی که تو با آنها پیمان بستی و آنها پیمان خود را در هر مرتبه نقض میکنند».
جناب رئیس جمهور تصور کردند تعبیر «فِي كُلِّ مَرَّةٍ» به این معناست که پیامبر اکرم (ص) چند بار متوالی با مشرکین پیمان بستند و مشرکین هم هر بار این پیمان را نقض کردند.
در رجوع به تاریخ میبینیم، پیامبر اکرم (ص) در مدینه منوره با سه قبیله بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه که همگی یهودی بودند پیمانهایی منعقد کردند که برخورد پیامبر در پیمانشکنی هر یک به گونهای با آنها برخوردهای تندی داشتند.
نقض عهد و پیمان بستن دوباره تنها در تفسیر مجمع البیان از مجاهد آمده است که یکی از این قبایل که پیمان خود را شکست، عذرخواهی کرد و پیامبر دوباره با او پیمان بست. البته این مطلب هیچ مستند قابل قبول و دفاعی ندارد و بر فرض قبول، مربوط به جایی است که دشمن عذرخواهی میکند و پیامبر دو مرتبه به او اعتماد میکند.
در مطالعه این آیه بدون توجه به شأن نزول آن چنین برداشت میشود که پیامبر گرامی اسلام (ص) یک پیمان بستهاند و مشرکین این پیمان را مکرر نقض کردهاند؛ حال باید بررسی کنیم که چطور میشود در یک پیمان نقض عهد مکرر انجام شود؟
پیامبر گرامی اسلام با چند قبیله یک پیمان مشترک بستند و آنها هر یک جداگانه این پیمان را نقض کردند و باعث برخورد پیامبر با آنها شد؛ مشابه آنچه در برجام مشاهده کردیم؛ جمهوری اسلامی یک پیمان را با شش کشور امضا کرد که عدهای از این اطراف، به صورت مکرر این پیمان را نقض کردند.
تطبیق پیمانشکنی آمریکا در داستان برجام به دستور خداوند متعال به پیامبر اکرم در زمینه ایستادگی در برابر پیمان شکن به چند جهت نادرست است.
چون بر فرض قبول نقل ضعیفی که عهد دوباره پیامبر با یک قبیله به دلیل عذرخواهی آن انجام شد، آمریکا از نقض برجام عذرخواهی نکرد بلکه به این نقض عهد خود افتخار هم کرد؛ بنابراین این مثال قابل تطبیق با شرایط کنونی نیست؛ امریکا مکرر نقض عهد کرده و پشیمان هم نبوده است؛ پیمان بستن مجدد با امریکا به قطع بر خلاف موازین دینی است.
رسا ـ فقها و مفسرین بزرگ ما از آیه شریفه «وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَىٰ سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ» چه برداشتی دارند؟
در آیه 59 سوره مبارکه انفال خداوند به پیامبر دستور میدهد «اگر نگران بودی که دشمن نقض عهد کند و اماره و نشانه نقض عهد را دیدی، تو هم پیمان را به سوی آنها پرتاب کن؛ به درستی که خداوند خیانت پیشگان را دوست ندارد».
در این آیه شریفه «فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَىٰ سَوَاءٍ» فعل امر است و فعل امر در وجوب ظهور دارد؛ البته برخی ادعا کردهاند که چون امر در مقام توهم حظر هست بر وجوب دلالت ندارد اما پاسخ این است که امر در مقام توهم حظر اگر با قرائن و شواهدی همراه شود که لحن شدادی باشد و تأکیدات ویژهای در آن وجود داشته باشد دیگر نمیتوانیم بگوییم که این امر بر وجوب دلالت ندارد.
در اینجا خدای متعال تنها یک دستور پیمانشکنی ساده یا بیرون آمدن از پیمان مطرح نکردهاند، بلکه فانبذ به معنی پرت کردن را آوردهاند، و با «إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ» بر اینکه خداوند خائنین را دوست ندارد تأکید شده است؛ این قرائن و شواهد نشان میدهد که امر در اینجا تنها به معنای جواز نیست، بلکه لزوم را میرساند.
علاوه بر اینکه در استنباط، علاوه بر آیات باید روایات را هم در نظر بگیریم؛ امیر مؤمنان حضرت علی (ع) در نهج البلاغه فرموده است «الوفاء لأهل الغدر غدر عند الله، والغدر بأهل الغدر وفاء عند الله؛ وفاداری با پیمان شکن در نزد خدا پیمانشکنی است، و پیمانشکنی در برابر پیمانشکن در نزد خدا وفاداری است».
نکته دیگر اینکه آقای سروش محلاتی تصریح کرده است که تصمیمگیری درباره نقض یا وفاداری به عهد، به عهده حاکم است؛ پذیرفتن این مطلب باعث میشود که وقتی رهبری تصریح میکنند که وظیفه ما خروج از این پیمان بود، حاکم این مصلحت را بیان کرده است و جایی برای صحبت اضافه باقی نمیماند.
حال چه به لحاظ ادله شرعی و چه مصلحتسنجی ولی امر درباره پیمانشکنی یا ماندن بر سر پیمان، تکلیف ما مشخص است.
رسا ـ آیا امام مسلمین میتواند در قراردادها مصلحت مسلمین را در نظر بگیرد و حکم به الغاء قرارداد دهد؟
به حتم رعایت مصالح جامعه اسلامی مهمترین شاخصه و موضوع تشخیص حکم است؛ امام مسلمین باید مصلحت جامعه را در نظر بگیرد؛ کما اینکه امام مجتبی (ع) تصمیم میگیرند که صلح کنند.
البته این را باید بدانیم که مسلمانان مأمور هستند تا حد امکان در برابر دشمن ایستادگی و مقابله کنند؛ صلح با دشمن در شرایطی است که یا قدرت ایستادگی نداشته باشیم یا یک صلح تاکتیکی (به تعبیر رهبر معظم انقلاب نرمش قهرمانانه) باشد.
خداوند متعال در آیه 15 سوره انفال میفرمایند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ؛ اگر دشمنان را پر عدد مشاهده کردید حق ندارید به فرار پا بگذارید و میدان را خالی کنید و عقبنشینی کنید» و در آیه 16 اضافه میکنند «وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»؛ اگر کسی به دشمن پشت کند، جز برای این دو منظور جهنمی است؛ این دو منظور یکی مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ، عقبنشینی تاکتیکی یعنی آن تاکتیک جنگی که در یک سو عقب نشینی میکند و از جای دیگر به دشمن ضربه میزند یا مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٍ یعنی به دنبال جمع کردن نیرو برای حمله مجدد باشد؛ در غیر این دو صورت عقبنشینی ناشی از سستی و ناتوانی در مقابل دشمن باشد مجاز نیست.
رسا ـ مطالب رئیس جمهور و آقای سروش محلاتی بر چه پایه و اساس و به چه دلیل است؟
متأسفانه با کسانی مواجهیم که بر اساس مطلب و خواستههای مد نظر خود به قرآن کریم و احادیث مراجعه میکنند و به دنبال استنادی بر موضوع استفاده خود هستند؛ به عبارتی برای تئوریزه کردن مقاصد خودشان از قرآن کریم و احادیث استفاده میکنند.
برای مثال از عاشورا درس مذاکره میگیرند؛ تاریخ از عاشورا درس ایستادگی، استقامت، عزتمداری، مقابله با ظلم و ستم گرفته است و همه بر این مطلب تأکید دارند اما در این برهه سعی میکنند این واقعه را الگوی مذاکره قرار میدهند.
در بدترین تفسیر از عاشورا نمیتوانیم ادعا کنیم امام حسین (ع) به دنبال یاد دادن درس مذاکره با دشمن به شیعیان بودند؛ باید پرسید درس عاشورا مذاکره بود یا ایستادگی، استقامت و مقاومت در برابر زورگویی دشمن؟
این استفادههای نادرست را تحریف مینامم؛ متأسفانه تحریف امام حسین (ع)، تحریف قرآن و مواردی از این دست برای تئوریزه کردن سیاستها و اقدامات خودشان است؛ باید مراقب باشیم و قرآن را آنگونه که هست تفسیر کنیم، نه آنگونه که میخواهیم.
پیامبر اسلام (ص) فرمودند «مَنْ جَعَلَهُ أَمامَهُ قادَهُ إِلیَ الجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ اِلیَ النَّارِ»؛ اگر قرآن را پیش رو و امام خود قرار دهیم و در برابر قرآن خالی الذهن باشیم و ببینیم قرآن چه میخواهد قرآن ما را به سمت بهشت هدایت وراهنمایی میکند؛
اما اگر قرآن را پشت سر خودمان قرار دهیم، خودمان جلو برویم، آنچه که میخواهیم را به قرآن تحمیل کنیم و قرآن را متناسب با خواسته خودمان تفسیر کنیم باید منتظر باشیم که قرآن ما را از عقب به سمت آتش جهنم هل بدهد و در جهنم پرتاب کند.
ازاینرو باید خیلی در استفاده از قرآن مواظب باشیم که خدای نکرده گرفتار تفسیر به رأی و تحمیل رأی بر قرآن و تحریف آن نشویم.
رسا ـ فطرت انسان طوری است که وقتی در خسران قرار میگیرد سعی میکند به هر چیز که میتواند چنگ بزند و از آن استفاده کند؛ حتی اگر به اشتباه، مغالطه یا هر چیز دیگری باشد.
وظیفه حوزه و روحانیت در جلوگیری یا برخورد با کسانی که دین، قرآن و مذهب تشیع را وسیله و ابزاری برای دستیابی به مطامع و اهداف خود قرار میدهند چیست؟
علما به تعبیر قرآن الحافظون لحدود الله هستند؛ خداوند متعال در قرآن کریم فرمودهاند «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا...» مرابطه به معنای مرزبانی است؛ علما مرزبان هستند.
امام سجاد (ع) میفرمایند «عُلَماءُ شيعَتِنا مُرابِطونَ فِي الثَّغرِ الّذي يَلي إبليسَ و عَفاريتَهُ...»؛ مرزبانهایی هستند که باید از مرزهای عقیدتی دفاع کنند؛ مرزهایی که ابلیس و فرزندان او از آن مرزها هجمه میآورند که بیشتر مرزهای فرهنگی، اعتقادی و اخلاقی است. علما موظف هستند که در قبال تضعیف این مرزها ایستادگی کنند.
اگر خدای نکرده کسی مرزهای فرهنگی و اعتقادات مردم را مورد خدشه قرار داد، وظیفه علما هست که در برابر این اشخاص ایستادگی کنند، فریاد بزنند و روشنگری کنند و اجازه ندهند که باور و اعتقاد مردم دچار تحریف قرار گیرد./836/