اشعار شهادت امام هادی
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، امام هادی علیهالسلام پدر بزرگوار امام حسن عسگری و پدربزرگ حضرت حجت است. سومین روز از ماه رجب، سالروز شهادت مظلومانه این امام همام است. به همین مناسبت چند بیت شعر تقدیم عاشقان درگاه امام هادی میشود.
سیده فرشته حسینی
بارها مهر اجابت را از این وادی گرفتم
هر چه حاجت خواستم از حضرت هادی گرفتم
من درختی خشک بودم در مسیر باد غمها
با نسیم گنبدش گل غنچهی شادی گرفتم
او اجابت میکند بیآنکه حتی خوانده باشد
نامههایی را که من از اهل آبادی گرفتم
در سکوت سهمگین سامرا تا پا نهادم
از حصار غصههایم برگ آزادی گرفتم
بیت آخر را نوشتم از نگاهش تا همینجا
حاجتی را باز هم از حضرت هادی گرفتم
نفیسه سادات هاشمی
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید
خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید...
از بس که دل میبُرد از اطرافیانش
یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید
این بار «سُرَّ مَن رَأی» مغلوب غم شد
وقتی که مهمان را به کویش دربهدر دید
در چشم ابراهیمیاش اما غمی نیست
باید که این ویرانه را از آن نظر دید
در کوچهها، پای برهنه، سَیّدِ شهر...
اینجا مگر شام است؟ ای مردم! چه کردید؟
قبری که پیشاپیش در این خانه کَندید
تنها به چشمش سجده و آهِ سحر دید
در شهر غربتخیزتان بهتر که تنهاست!
از همجواری با شما خیری مگر دید؟
مردی گریبانچاک افتاده به خاکش
میشد پدر را مو به مو در این پسر دید!
بر خاک، شیون زد کسی: «وای از دوشنبه!»
انگار آنجا مادری را پشت در دید...
مهدی مقیمی
زهر، با جانِ تو آمیخت، توانت را کاست
دودِ آه از جگر حضرت زهرا برخاست
بیسبب نیست که حال دلتان طوفانیست
ابرِ چشمِ پدر و مادرتان باران زاست
حرمت چون حرم کرببلا غم دارد
سامرا کرببلا، کرببلا سامرّاست
رنگ رخسار تو با خود خبری آورده
شوقِ پرواز تو در چهره زردت پیداست
مثل اجداد خودت زهر به جانت افتاد
رسمِ مسموم شدن بین شما پابرجاست
در اهانت به شما دشمنتان بی باک است
در جسارت به شما دشمنتان بی پرواست
میکشیدند و تو را مثل علی میبردند
چقَدَر داغت از این حیث شبیهِ باباست
پیش چشمان ترت قبر تو را میکندند
تا قیامت به تو و چشم ترت گریه رواست
ساکنِ "خانِ صعالیک" شدی روز ورود
شرحِ این واقعه یادآوریِ شام بلاست
یاد سادات به ویرانه شام افتادی
خاک ویرانه مگر درخورِ ناموس خداست
دختر شاه کجا گوشه ویرانه کجا؟
فاطمه گریه کُنِ تک تکِ این مرثیههاست
ولیالله کلامی زنجانی
من گدای آستانبوس امام هادیم
منصب شاهانه دارم چون غلام هادیم
نام نیکویش نقیّ و کنیهی او بوالحسن
روح کوثر او بود من مست جام هادیم
نوگل باغ سمانه در زمانه نامدار
واله اجلال و مفتون مقام هادیم
عشق میورزند بر او شیعیان اهلبیت
من فدای عاشقان حق مرام هادیم
اوست باب عسکری پور تقی سبط رضا
خاکسار درگه ذوالاحترام هادیم
از چهل بیش است و از پنجاه کم او را حیات
خونجگر از حسرت و آه مدام هادیم
مولدش شهر حجاز و مدفنش در سامره
دست ما کوتاه و محروم از سلام هادیم
کرد مسمومش عدو در سوّم ماه رجب
داغدار از دل چو لعل نیلفام هادیم
ای «کلامی» بشنو از دلبند او صاحب زمان
با فغان گوید به فکر انتقام هادیم/826/