از کلینی تا خمینی؛ از نگرش فرهنگی تا نگرش سیاسی به دین
به گزارش خبرگزاری رسا در اصفهان، حجت الاسلام سید محمدحسین متولی امامی مدیر مؤسسه تحقیقات راهبردی تمدن اسلامی، در یادداشتی تحت عنوان « از کلینی تا خمینی؛ از نگرش فرهنگی تا نگرش سیاسی به دین» اختصاصی خبرگزاری رسا، به بررسی رویکرد فقهی، سیاسی و فرهنگی امام خمینی در مسیر پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته است، متن یادداشت حجت الاسلام متولی امامی بدین شرح است:
همواره تاریخ فقه شیعه از کلینی تا خمینی (ره)، به مسأله ولایت فقیه توجه داشته است. اما چه شد که تنها امام خمینی توانست این ایده را به یک امر سیاسی واقعی تبدیل کند ولی دیگر فقیهان، از چنین قدرت و توانی برخوردار نبوده اند؟ بخشی از جواب، به شرایط سیاسی، تاریخی و ظرفیت های اجتماعی ارتباط دارد. در برخی مقاطع تاریخی، شرایط سیاسی و یا رشدیافتگی مردم، برای یک انقلاب سیاسی فراهم نبوده و تبعاً فقیهان ناظر به ظرفیت زمانه خود اقدام می کرده اند.
اما بخش دیگری از جواب، مربوط به منظر سیاسی حضرت امام (ره) در مطالعات اسلامی است. براي درك تفاوت نگاه فقيهاني مثل حضرت امام و ساير فقها، لازم است به تفاوت منظر فرهنگي و منظر سياسي توجه شود. مناظرهاي كه ميان امام خميني و سيد محسن حكيم، 27 مهرماه 1344 رخ داده و در فضاي مجازي قابل جستجو است، حاوي اين تفاوت در فهم دين است.
مرحوم حكيم نگران تنهاماندن و عدم همراهي مردم و ريختهشدن خون مردم است؛ اما امام خمینی ايده سياسي اتحاد عالمان ديني را دارد. آقاي حكيم مردم را دروغگو و شيفته دنيا ميپندارد اما مرحوم امام ميگويند: مردم در پانزده خرداد جوانمردی و صداقت خود را نشان دادند.
هرچند پدیده های تمدنی، ریشه در فرهنگ اجتماعی دارند، اما انتقال یک مقوله فرهنگی تا رسیدن به سرمنزل پدیده های تمدنی، نیازمند فرآوری سیاسی است. کسی که به دین، از باب یک مقوله فرهنگی نگاه می کند، دغدغهاي جز فهم و اجراي احكام اسلامي ندارد، اما فقيهي كه منظر سياسي برگزيده، اجراي احكام را در مسير اداره جامعه ميداند. در رويكرد فرهنگي، احكام پراكنده ديده ميشود و به قدر متقينها اكتفا ميشود، اما در رويكرد سياسي، به احكام اسلامي به مثابه نرم افزار اداره جامعه ديده ميشود. در رويكرد فرهنگي، فقيه براي مردم احكام ميگويد، ولي خود را زعيم جامعه نميداند، اگر هم زعيم مردم بداند، دغدغه اجراي احكام دارد و دركي از موقعيتمندي جامعه و سياستورزي ندارد. اميرالمؤمنين (ع) ميفرمايند: آفَةُ اَلزُّعَمَاءِ ضَعْفُ اَلسِّيَاسَةِ.
رویکرد فرهنگی، بیرون از میدان سیاست و در محیط های کتابخانه ای و ایزوله، براي مردم و سیاست مداران توصيههايي دارد، غافل از این که سیاست، منتظر چنین توصیه هایی نمی ماند. سیاست مانند بازی شطرنج است و نیازمند تصمیم گیری در موقعیت است. رویکردهای فرهنگی، نمی توانند چنین میدانی را اداره کنند مگر آنکه با ایده سیاسی وارد این میدان شوند. اينكه حضرت امام، در شرايطي كه اغلب فقيهان، از ترس خون خود و شيعيان، حكم به تقيه داده بودند، به يكباره ميفرمايند: «مصلحت اسلام از همه مصالح بالاتر است. تقيه حرام است و لو بلغ ما بلغ». چنين گفتاري از يك درك عميق سياسي برخواسته است.
منظر سیاسی به دین، شکل فهم و سطح تحلیل فقیه را ارتقا داده و دین را به مثابه نرم افزار مدیریتی جامعه اسلامی فرآوری می کند. منظر سیاسی به ما می آموزد که احکام اسلامی، برای اداره جامعه اسلامی تشریع شده و اهمیت حکم زکات کمتر از ولایت فقیه نیست؛ چراکه احکامی چون زکات، خمس، اجرای حدود، دیات، و...، بستر جریان ولایت در جامعه است. منظر سیاسی به فقیه می گوید: «اگر بستر اجرای زکات در این زمانه نیست، بستر آن را خودت محقق کن و با جريان برائت، زكات را به تعطيلي نكش».
منظر سياسي به تغيير معادلات اجتماعي فكر ميكند، نه اينكه فقط حكمي براي رفتارهاي روزمره و بناهاي عقلائيه دست و پا كند. منظر فرهنگي ميگويد، هنوز مردم آمادگي يك انقلاب سياسي ندارند، اما منظر سياسي ميگويد طرح سياسي راهبرانه، فرهنگساز است و مردم را با خود همراه ميكند.
کسانی که با نگاه به معضلات اجتماعی امروز ایران، با ناامیدی، عبا به سر کشیده و به گوشه عزلت خزیده اند و به زعم خود، راهی برای نجات انقلاب اسلامی نمی یابند، درکی از حقیقت انقلاب اسلامی ندارند. امام خمینی بزرگ ترین بحران های اجتماعی را با فهم سیاسی نظریه ولایت فقیه پشت سر گذاشت و آن چه سال ها در کتب فقهی شیعه، با رویکرد فرهنگی تدریس می شد و حسرت تحقق آن خورده می شد را عملی کرد. هنر امام خمینی این بود که ولایت فقیه را از منظر سیاسی بازخوانی کرد و آن را به یک موج اجتماعی و مطالبه عمومی تبدیل نمود.
از دل این رویکرد، ایده مقاومت و مکتب سلیمانی جوشید و حرارت آن، جهان اسلام را فراگرفت، تا جایی که ایرانی، عراقي، افغانی، سوری، لبنانی، یمنی و بحرینی را زیر یک چتر واحد متحد ساخت. این اتفاق، با یک ایده سیاسی (تشکیل هسته های مقاومت) تحقق یافت؛ وگرنه با سال ها سخنرانی و توصیه، چنین پدیده عظیمی رخ نمی نمود. به تعبیر آیت الله سیستانی، تأثیر کاری که ایران در یمن کرد، از تأثیر هزاران منبر بیشتر بود.
ایده سیاسی با تقلیل امور به مسائل سیاسی روزمره و حزب بازی تفاوت دارد. ایده سیاسی، پروبلماتیک و مسأله محور است و برآمده از نظریه علمی و ناظر به واقعیت های اجتماعی است. بنابراين ميتوان در اقتصاد و فرهنگ هم ايده سياسي داشت. راهبرد تکامل انقلاب اسلامی، درک سیاسی اسلام و آموزه های دینی، فارغ از نظریه های غربی و کشف ایده های جدید و فرهنگ ساز برای انتقال فرهنگ دینی به عینیت های تمدنی است. تا وقتی حوزه های علمیه، بدون هيچ ايده سياسي، در حسرت اقتصاد اسلامی و جهش تولید و با آرزوی حذف ربا از جامعه، با توصيه و نگارش كتب و مقالات، اقتصاددانان را به رعايت احكام اسلامي دعوت كنند، روز به روز منزوي تر خواهند شد و اقتصاد اسلامی همچون دیگر نظریه های مدفون شده در کتب دینی که هیچ گاه فرصت ظهور پیدا نکردند، زینت بخش کتابخانه های اسلامی می شود.
دولت اسلامی، مقدمه تحقق تمدن اسلامی است؛ اما دوران شخص محوری تمام شده و باید نیروهای انقلابی، به بلوغ ایده محوری رسیده باشند. مهم آن است که دولت بعد، چه ایده هایی برای تکامل انقلاب اسلامی دارد و آبشخور این ایده ها کجاست. به نظر می رسد رسالت نیروهای انقلابی، تولید، فرآوری و تلاش برای عینی کردن ایده های نوین و کارآمد است؛ اما ایده هایی که خود را همچنان به نظریه های غربی وابسته ندانند و بر بحران تمدنی ایرانیان بیش از پیش نیافزایند./1304/
سلام و درود بر امام و شهيدان انقلاب اسلامي
22 بهمن 99