عرض ادب شاعران به امام حسن عسکری
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، هشتمین روز از ماه ربیعالثانی مصادف با تولد مبارک پدر صاحبالزمان، امام مهدی عجالله تعالی فرجهالشریف است. این روز فرخنده در تاریخ شیعه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. شاعران آیینی کشورمان عرض ارادت خود را به درگاه امام حسن عسکری (ع) ابراز کردند. این سرودهها در زیر تقدیم میشود.
مرضیه عاطفی
ای جانِ جانِ جانِ جانم یا أباالمهدی(ع)
ای تا ابد نام و نشانم یا أباالمهدی(ع)
وقت سحر هر دانه انگور میگوید:
ای باغبانِ مهربانم یا أباالمهدی(ع)
این آتش دیرینهام را شعلهورتر کن
بگذار بیتابت بمانم یا أباالمهدی(ع)
دستان تو مثل حسن(ع) آورده رزقم را
ای بانیِ هر لقمه نانم یا أباالمهدی(ع)
قند مکرّر! یاحسن(ع)! ای حُسنِ مادرزاد
شیرینیِ طعم دهانم یا أباالمهدی(ع)
قسمت شود در سامرا در جشن میلادت
در صحن، مولودی بخوانم یا أباالمهدی(ع)
امشب به عشق تو، دوباره عهد میبندم
با حضرتِ صاحب-زمانم یا أباالمهدی(ع)
هر صبح مشتاقانه «وَاکْحَلْ ناظِری» خواندم*
روشن شود تا دیدگانم یا أباالمهدی(ع)-
بر قامتِ زیبای فرزندت همین جمعه
آمین بگو دردت به جانم یا أباالمهدی(ع)!
[*فرازی از دعای عهد: وَاکْحَلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ، و با نگاهی از من به او دیدهام را سرمه بنه، و در گشایش امرش شتاب کن.]
محمد جواد غفورزاده
بر او سلام که شایسته سلام است او
که از سلاله ابن الرضا، بِنام است او
که هاشمی نسب و فاطمی مرام است او
که یادگار برومند ده امام است او
به شهر سامره مصداق فیض عام است او
به نور و جلوه رخسار ماه او، صلوات
جمال گلشن توحید را تبسم اوست
مسیح عترت اطهار را تجسم اوست
کلیم با شجر طور در تکلم، اوست
که دومین حسن، ابن الرضای سوم اوست
ز حادثات جهان، جانپناه مردم اوست
به هرکه راه برد در پناه او، صلوات
خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسنش
ستاره سحری، خوشهچین انجمنش
شفای دیده یعقوب، بوی پیرهنش
که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟
شمیم وحی خدا میتراود از سخنش
به عطر و رایحه دلبخواه او، صلوات
ستارگان همه شب شمع محفلش هستند
فرشتگان به ادب در مقابلش هستند
موالیان خداجوی سائلش هستند
معاشران همه محو فضائلش هستند
به آیه آیه قرآن که در دلش هستند
شدهست سوره قرآن گواه او، صلوات
نگاه او، به گل تازه چیده میماند
شمیم او، به گلاب چکیده میماند
لبش، به غنچۀ شبنم ندیده میماند
قدش، به سرو ز نور آفریده میماند
دلش به پاکی صبح و سپیده میماند
به سجدۀ سحر و صبحگاه او صلوات
امام گفت که یکرنگ باش و یکرو باش
برای سنجش اعمال خود ترازو باش
برای خدمت و ایثار دست و بازو باش
مباش در پی شهرت ولی خداجو باش
همیشه یاد خدا و عنایت او باش
به اوج و منزلت دیدگاه او، صلوات
کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست
کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست
کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست
کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست
سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست
به جذبههای بدیع نگاه او، صلوات
محمدحسین رحیمیان
ما گداییم گداییم گدای دو حسن
زیر دین کرم و لطف و عطای دو حسن
وای اگر نان خور هر بی سر و پایی بشویم
روزی ما گره خورده به وفای دو حسن
زنده و مردهی ما فرق ندارد فردا
اگر امروز نمیریم برای دو حسن
تا فدایی سر قاسم و مهدی هستیم
هست پشت سرمان دست دعای دو حسن
تا ابد هر چه خلیفه است فدای علی و
تا ابد هر چه کریم است فدای دو حسن
با حسنهای علی تا که رفاقت داریم
همه جا تا ابد آقایی و عزت داریم
باز هم معجزه ، در دل هیجان میآید
در جهان عطر دلانگیز جنان می آید
این چه سری است که امشب به مشام جانم
عطری از نیمه ماه رمضان میآید
کینه توزان جمل زیر لحد پوسیدند
در عوض باز حسن جان به جهان میآید
چه گنهکار چه مومن همه مهمان هستند
حضرت ِ خیرسان ِ همگان میآید
به زمین کرده قدم رنجه شهنشاهی که
وقت مدحش، قلم شعر به جان می آید
باز طوفان بلا را زده پس کشتی دین
آمده یازدهم مرشد جبریل امین
نیست غم گر نکند دست کسی وا گرهام
نوکر حلقه به گوش حسن سامرهام
شده ام شاپرک شمع وجود پسرش
ایمن از بیکسی و درد و غم و دلهرهام
شده در سامره تصویر دو گنبد از نور
مثل بین الحرمین خاصترین منظرهام
تا ابد هر چه گشایش به فدای گرهای
که چنین کرد پناهندهی این مقبرهام
نفس فاطمیاش راه نشانم داد و
اربعین خورد رقم نابترین خاطرهام
شدهام بی سر و سامان دو تا شش گوشه
هر چه دارم همه قربان دو تا شش گوشه
خوش به حال شب تاری که تو گردی سحرش
کعبه یعنی دل هر کس که شد عشقت گوهرش
جان به قربان همان گرگ بیابانی که
تاج ِ هم صحبتی ِ با تو نشسته به سرش
پدر و مادر من باد به قربان کسی
که گذشته است به عشق تو ز مادر پدرش
جان به قربان بزرگی که شده همچو سگان
کاسه لیسی ِ غلامان تو تنها هنرش
جز تو اصلا چه سپهری است که سهمش بشود
حضرت مهدی موعود بگردد قمرش
من کیم مدح شهنشاه سماوات کنم
"کار من نیست که بنشینم و املات کنم"
من ِ دل مرده که در وادی غمها ماندم
دور از فیض مسیحای مسیحا ماندم
عشقتان شد پر پرواز دو عالم اما
من اسیر اگر و شاید و اما ماندم
"حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد "
بین طوفان بلا بی کس و تنها ماندم
اربعین رفت و ندادند محلم اصلا
آه از قافلهی کرببلا جاماندم
کورتر شد گرهام هر چه تقلا کردم
من فقط منتظر روضه زهرا ماندم
روزگاری شده که روز، شب تاریک است
خوب کن حال مرا فاطمیه نزدیک است
روحالله قناعتیان
رو کرده خدا هر چه که خوبیست برایت
پاشیده شکوه و شرف و عشق به پایت
ای خانهی تو منشأ انوار الهی
عزت متجلی شده در صحن و سرایت
ناراضی از این در نروم بر در دیگر
تا ریخته فیض دو جهان زیر عبایت
از بس که به سائل طمع عاطفه دادی
عمداً شده یک شهر صمیمانه گدایت
آشفتهام از رقص نسیم حرم تو
آشفتهتر از پرچم در باد رهایت
ما از تو نداریم به غیر از تو تمنا
ما عقده نداریم جز ایوان طلایت
ای یازدهم یوسف ابَ الحجه اَغِثنی
یا سیدنا العشق، دل ما به فدایت
هر چند طواف حرم یار نکردی
مُحرِم شده دلبند تو هر سال به جایت
امروز گرفتم غزلم را سر دستم
فردا، بپرانم سر ایوان طلایت/826/