عدم تناسب میزان تحول در حوزه با سرعت تحولات اجتماعی
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، نشست علمی حوزه آنچه باید و آنچه هست به همت پژوهشگاه شهید صدر و با همکاری مؤسسه فتوح اندیشه روز پنج شنبه 10 مهرماه در ساختمان مؤسسه فتوح اندیشه برگزار شد.
در این نشست علمی حجج اسلام، مهدی امیدی عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره)، احمد رهدار رییس مؤسسه فتوح اندیشه و سیدسجاد ایزدهی عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به بیان نظرات خود پرداختند.
مشروح سخنان حجت الاسلام ایزدهی بدین شرح است:
کتاب حوزه و بایسته ها محور قرار گرفته و باید تحت آن بحث کرد که آقای رهدار اصل حوزه و بایسته را بیان کردند و وارد کتاب نشد.
بنده در مرحله اول وارد این کتاب می شوم و محتوا، شکل و ساختار را بیان می کنم و پس از آن سخنانی نسبت به آنچه که در عصر حاضر می توان گفت را بیان می کنم.
این کتاب بسیار خوشخوان و دارای ترجمه خوبی است و هنگام مطالعه احساس خستگی به انسان دست نمی دهد و حداقل، روان بودن ترجمه آن خوب است اما در عین حال بعضی از عناوینی که لحاظ شده گویای سرفصل ها نیست و براساس اعتبار اخذ شده یعنی زمانی وارد بحث می شوید، آن چیزی که عنوان دارد به قدری گویای محتوا نیست.
نکته مهم این است که کتاب مقدمه می خواهد، وقتی فردی کتاب را بخواند حوزه و بایسته ها را لحاظ می کند اما این کتاب برای 50 سال قبل است و زمانی که این سخنرانی صورت گرفته بنده هنوز به دنیا نیامده بودم؛ از سوی دیگر در حوزه علمیه نجف و متناسب با اقتضائات جامعه عراق تدوین شده است از این جهت، این کتاب برای اقتضائات جامعه ایران و حوزه علمیه ایران نه فقط خوب نیست بلکه از جهتی بد است.
اگر مقدمه نوشته و توضیح داده شود نسبت به زمان خودش بوده، می توان با این توجیه خواند اما نمی توان گفت اینها بایسته حوزه و این موارد مدنظر است و با این موارد نیز فاصله داریم، بازهم از مواردی نیست که باید محقق شوند.
نکته مهم تر این است که کتاب حوزه و بایسته ها، یک مهندسی می خواهد یعنی مهندسی شکلی و صوری می خواهد؛ در مرحله نخست سخنرانی ها، بعد مقالات و بعد نامه ها بیان شده است و حال این که حوزه بایسته باید از حیث ساختار، روش شناسی علوم، مبلغین و اساتید بررسی شود؛ این کاری که در ساده ترین کار ممکن، سخنرانی ها را پیاده و مقالات را جمع آوری کنیم، گویای مراد نیست.
عمدتا این کتاب در زمینه حوزه و بایسته ها نیست یعنی آن موردی که مد نظر شهید صدر است، عمدتا بیش از این که بایسته ها و ارائه بایسته ها باشد نقد وضعیت موجود است تا آن چیزی که باید به آن برسیم.
شهید صدر در حوزه نجف است، حوزه ای که طلاب با مردم کاری ندارند با وجود این سیستم حوزه علمیه نجف، عمده نکاتی که مطرح می کند مربوط به حوزه ایران است.
مخاطبان شهید صدر طلاب بوده اند که در اینجا خلط شده است یعنی ظرفش طلاب هستند اما موضوع طلاب نیست بلکه بحث آن رویکرد اجتماعی و جامعه غیر علمی فقه است یا گفتمان تمدن غربی حاکم است و وارد بحث حوزه نشده است؛ بنابراین بسیاری از مباحثی که گفته شده در زمینه حوزه نیست و جامعیت ندارد.
شهید صدر مثالی می زند که بسیار متعجب شدم، ایشان می گوید«در حوزه نجف رشد کیفی بسیار است اما کمی نداریم» نمی دانیم رشد کیفی کجا است زیرا عمدتا در موارد انتزاعیات است؛ اصلا مگر می شود رشد کیفی داشته باشیم اما تبدیل به رشد کمی نشود؟ پیامبراکرم(ص) در داخل مکه تعداد افراد بسیار محدود اما کاملا کیفی داشته است که این افراد کیفی کل جهان را می گیرند همچنین مغول فارغ از خوب یا بد، انسان هایی بسیار کیفی بوده اند که نصف جهان را می گیرند به عبارت دیگر نمی شود کیفی باشید اما کمیت پیدا نکنید، زمانی که کمیت پیدا نمی کنید و به مسائل نو پدید دست پیدا نمی کنید، قطعا کیفیت ندارید.
اما بایسته های امروزی حوزه علمیه که باید مطرح شود؛ این حوزه با حوزه گذشته بسیار متفاوت و تحول فراوانی داشته است البته در جهت جاهایی غش کردیم که نباید غش می کردیم که نمونه آن مدرک گرایی است که عناوین دکتر بیشتر از حجت الاسلام است.
عرفی شدن تربیت در حوزه
در بحث تربیت قدری عرفی شده ایم؛ قدیم ها حوزه نجف عمدتا با خودشان ارتباطات داشته اند و تلویزیون، اینترنت، ماهواره و مسائل دیگری وجود نداشته است در نتیجه نماز شب ها به راه بود اما امروز چه بخواهیم چه نخواهیم با چیزهایی دیگری درگیر هستیم.
امروزه عمدتا به دلیل ارتباطات با جامعه اطراف عرفی شده ایم و تعبدیات ما کم شده در برخی موارد بسیار روشنفکر شده ایم؛ اگر حوزه نجف این گونه نبود به دلیل این که درگیر نبود و با دیگران تعامل نداشت تا آلوده شود یا بخواهد آنها را راهبری کند.
درگیری ما با دیگران در برخی موراد به ضرر ما شده است، البته در بسیاری از موارد به نفع ما شده است همانند این که اگر این تعامل نبود انقلاب اسلامی شکل نمی گرفت و مردم با روحانیت تعامل نمی داشت.
رویکرد علمی نیز بسیار خوب شده است اما نکته مهم این است که در حوزه، استراتژی نداریم در حالی که حوزه برای علم خودش باید استراتژی طراحی کند؛ امروز حوزه می خواهد علم تولید کند آیا برای جامعه علم تولید می کند؟ برای تمدن علم تولید می کند؟
براساس این منطق که امروزه جهان تشنه اسلام ناب است، طبیعتا ما آمده ایم برای همه مردم حرف بزنیم نه برای خودمان یا قم اما این رویکرد نهادینه نشده است.
شهید صدر تعبیری دارد، اسلام زمانی به درد می خورد که آن فقیر بگوید زندگی من را بشناسد؛ اگر می خواهیم مردم را مسلمان کنیم باید بدانند که اسلام به دردشان می خورد و اگر بگوییم اسلام داشته باشی موجب فقرت، گریز و تفرد می شود، نهایتا ده یا بسیت درصد مسلمان می شوند اما باقی افراد چه؟ ما چگونه علم را بازخوانی کردیم تا آن را در صحنه جامعه آوریم تا جامعه را هدایت کنیم؟ ما چنین کاری نکرده ایم.
امروز فقه، قانون، اصول فقه و فلسفه و جامعه هر کدام کار خودش را می کند؛ این ارتباط نداشتن ها، به هم وصل نشدن ها، نظام واره نبودن ها، ناظر به عینیت نبودن ها و هدف مند نبودن ها مسأله ای است که حوزه امروزی از آنچه که بایسته است، جا مانده اما باید اذعان کرد که این حوزه نسبت به زمان خودش بسیار تغییر کرده است.
به عنوان مثال، اولین پارا المپیکی که در ملبرن برگزار شد ورزشکاران ایرانی یازده مدال طلا آوردند اما در دوره بعدی پارا المپیک، مدال های طلا کاهش داشت که هنگام بازگشت ورزشکاران از آنها پرسیدند چه شد نسبت به چهار سال گذشته ضعیف تر عمل کردید؟
این ورزشکاران نکته مهمی بیان کردند که به عنوان مثال آمار پرتاب در دور قبل 5 متر بود اما امروزه ده متر شده یا زمان ده ثانیه بوده اما امروز هشت ثانیه شده است بنابراین ما از آمار خودمان جلو هستیم اما مسأله این است که برخی کشورها جهش داشتند و ما تحول؛ کشورهایی مانند ژاپن، کره یا دیگرن از حیث ورزش پارالمپیکی جهش کردند که از ده به صد رسیدند اما ما از ده شدیم بیست.
مسأله مهم این است که هر چه داد می زنیم و از بایسته های حوزه می گوییم، جهش های بسیار شدیدتری در علم، سبک زندگی، باورها و تکنولوژی محقق شده و حوزه به مثابه متصدی دین باید این دیدگاه را ارائه کند یعنی ما در عین حال که بسیار متحول شده ایم اما عملا از جهش باز مانده ایم و اگر خودمان را به این جهش نرسانیم و همیشه با فاصله باشیم به دلیل این که او جهش و سرمایه دارد و کارش را جلو می برد، فاصله ما زیادتر خواهد شد و هرگز به او نخواهیم رسید.
در مقطعی که به تعبیر حضرت آقا در پیچ تاریخی هستیم، باید سراغ مباحث تراز دانش و مبانی اصول رویم نه انتزاعیات الا این عقب ماندگی نه فقط باقی خواهند ماند بلکه اضافه خواهد شد و قابل جبران نخواهد بود و نتیجه آن می شود که مردم به جای این که سراغ دین روند، سراغ علم و زندگی غربی خواهند رفت و عملا گفتمان تغییر می کند و اگر شما تبلیغ هم کنید فایده ندارد زیرا دیگر نمی تواند ربا نخورد، نمی تواند از بانک فرار کند.
نکته بنده به آقای رهدار این است به عنوان مثال ما مجتهد یا حوزه را رها می کنیم چه چیزی می خواهیم جای آن بگذاریم و شما کل دودمان را از بین می برید؛ شما بگویید با این آقای فلانی که مجتهد است مخالف هستم و او در قالب مجتهد نیست، این سخن قابل قبول خواهد بود چناچه در زمان شیخ طوسی دو قرن کسانی که مجتهد مقلد بودند، آمدند.
این تعریف شهید صدر است که اگر می خواهید تحول ایجاد کنید، باید در همین ساختار باشد و نمی توان در جای دیگر شروع کرد؛ ما در حوزه ای قرار داریم که در آن تراث هزار و اندی ساله از فقه وجود دارد و سیر تحولی را طی کرده است از سوی دیگر همواره فقاهت فرزند زمانه و پاسخ گوی نیازهای زمان خودش بوده است چنانچه فقه مبسوط زمان شیخ طوسی امروزه برای ما موجز است، فقه علامه و فقه صاحب جواهر نیز برای ما چیزی نیست زیرا هجمی از مسائل را بحث نکرده اند آیا این تقصیر فقه است؟ خیر موضوع عوض شده است.
بنده نکته ای در بحث اصول فقه دارم که همیشه بوده و الان نیز دارد شکل می گیرد مبنی بر این که هر کجا فقه متحول شد، اصول فقه پیش از آن متحول شد و هر کجا فقه متحول شد روش شناسی نیز متحول شد لذا می بینیم زمان مرحوم وحید بهبهانی روش شناسی اصول تغییر می کند و پس از اخباری گیری، نظریه ولایت فقیه در جامعه جهان شیعه شکل می گیرد و پررنگ می شود یا پس از مرحوم آخوند بحث مشروطه شکل می گیرد.
البته بنده اعتقاد ندارم که فقه یعنی این که فقط مکاسب بگویم و چنین سخنی صحیح نیست؛ شما تعریفی از فقه می کنید و بعد می گویید اگر این چنینی باشد به هم زنیم، بله اگر این چنین باشد یک رقیب کذایی درست کرده اید و می خواهید شکستش دهید در حالی که از قبل شکست خورده است.
حضرت امام خمینی(ره) می گوید اگر فردی زمان، مکان، جامعه و نظام های بین الملل را نشناسد به آن فرد، مجتهد نمی توان گفت که حرف صحیحی است، اما اگر گفته شود اجتهاد یعنی باید تحقق عینی داشته باشد، چنین کاری ارتباطی با مجتهد ندارد البته فکر و فقه بنده من باید ناظر به عینیت اجرا باشد که این بحث دیگری و نیازمند سازمان و ساختار است تا آن نظریه را به عینیت تبدیل کند که ما این مبدل را نداریم.
امروزه ما پژوهشگاه و دانشگاه بسیاری داریم که در حال کار هستند و از سوی دیگر صنعت نیز کار می کند اما هیچ کدام ربطی به هم ندارند یعنی هزینه های گزافی در پژوهشگاه ها صرف می کنیم اما فعالیت آنها را به کارخانه نمی بریم که پیاده اش کنند به دلیل این که نهادهای واسط و نهادهای تبدیل کننده علم به صنعت و سبک زندگی را ندارم.
حوزه به گمان بنده با همین کیفیت، بسیار خوب است و البته نقص های زیادی وجود دارد اما مشکل چیست؟ ما بودجه نداریم، نیرو نداریم؛ امروزه ذهن های برتر به دانشگاه می روند و در حوزه فقط کسانی می مانند که دغدغه دین دارند.
ما پول نداریم هزینه کتاب را تأمین کنیم، پول نداریم هزینه استاد را بدهیم اما امام(ره) آمد و براساس منطقی فضای ذهنی حوزه را چندین برابر افزایش داده است؛ در گذشته یک رساله علمیه و عملیه داشتیم اما امروزه در اقتصاد تخصصی، جامعه تخصصی، فلسفه و کلام وارد شده ایم اما مشکل این است که نیرو نداریم و اگر یک دهم بودجه ای که به دانشگاه می دهند به حوزه بدهند حتی مشکلات فرهنگی جامعه رفع خواهد شد.
امروزه فردی آمده طلبه شده است، چه مقدار می خواهند به او شهریه دهند؟ آیا این میزان به درد یک هفته اول می خورد؟ یا همیشه مدنظرش است که شغل من چیست؟ مسأله ما دانش نیست مسأله ما رویکرد فقه نیست بلکه مسائل بسیاری داریم که در همین بستر و همین جا است و اگر این را برداریم چه باید جای آن گذاشت.
گفتنی است، علاقه مندان می توانند جهت مشاهده متن کامل این نشست علمی به اینجا مراجعه کنند./1324/ز504/ف