«اثریا» روایتی داستانی از نبرد نیروهای ایرانی با گروههای تکفیری
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، رمان «اثریا» نوشته نیما اکبرخانی منتشر شد. این کتاب روایت داستان گونهای از نبرد نیروهای ایرانی با گروههای تکفیری در سوریه است که به کوشش مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری و به قلم نیما اکبرخانی به رشته تحریر در آمده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«از جنگ که برگردی، زندگیت تقسیم میشه به دو بخش. قبل از جنگ و بعد از جنگ. این که قبل از جنگ کی بودی و چی بودی و چطوری فکر میکردی اصلاً مهم نیست. بعد از جنگ توی خونه از چیزی نمیترسی اینم یه مشکله. آدمها باهات همدل نمیشن، فکر میکنن تو سنگی، سردی. کمکم از جمعها دور میشی. وقتی دور بشی تازه میفهمی ترسیدن برای زندگی اجتماعی چقدر لازمه و...
در این زیمنه با نیما اکبرخانی نویسنده کتاب گفتوگویی کردیم و وی ضمن ارائه توضیحاتی درباره «اثریا» اظهار داشت: تألیف رمان «اثریا» حدود چهارماه به طول انجامید، کار سفارشی نبود و بنا به علاقه در این حوزه شروع به نوشتن کردم.
وی در ادامه با اشاره به اینکه نخستین تجربه در نوشتن و انتشار رمان را چند روزی است پشت سر میگذارم خاطر نشان کرد: من علاقهمند به تحولات منطقه بودم، از سال ۲۰۱۲ که درگیریها در سوریه آغاز شد پیگیر بودم و در زمان نوشتن بر اساس همان اطلاعات حدود ۸۰ درصد مختصات را میدانستم و با توجه به اینکه حس میکردم جای چنین کتابی خالی است بنابراین آن را به ناشر سپردم.
این نویسنده جوان ضمن بیان اینکه آمریکا تجاوزگر است اما همان را دستاویزی برای فیلم و سریال قرار میدهد اما ما دفاع میکنیم پس باید از تلاشهایمان فیلم و اثر هنری تولید کنیم گفت: جای چنین آثاری خالی است و فکر میکنم جز «به وقت شام» کار آنچنانی صورت نگرفته است بنابراین تصمیم گرفتم رمان را به سوره مهر بسپارم.
اکبرخانی پیرامون نام کتاب توضیح داد: فصل اول به نام «سفر به آنجا» و فصل آخر به نام «بازگشت دوباره» نام داشت و من نام کتاب را سفر به آنجا و بازگشت دوباره گذاشتم اما در شورای تخصصی حوزه هنری تصمیم بر آن شد با توجه به طولانی بودن نام کتاب نام «اثریا» انتخاب شود.
وی افزود: داستان روایتی است از جنگ که در «اثریا» میگذرد، روایتها موبهمو مستند هستند اما کلیت داستانی است، داستانی از چند شخصیت که به اثریا میروند.
وی با بیان اینکه این رمان نخستین اثرم شمرده میشود، بیان داشت: کار نیمه داشتم ولی اثریا اولین کتابی بود که تمام کردم و به ناشر برای انتشار سپردم./826/د102/ق