مروری بر زندگی و زمانه آیت الله شیخ فضل الله نوری در"سرّ دار"
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، انتشارات نهاد کتابخانه های عمومی کشور، کتاب سر دار، گزارشی تحلیلی از بر دار رفتن آیت الله شیخ فضل الله نوری در نهضت مشروطه، نوشته تندرکیا را به چاپ رسانده است.
آنان که با دیده باز و عبرت جو، به سراغ تاریخ بروند، می توانند از این آموزگار بزرگ و خاموش، درسها بیاموزند و توشه ها برگیرند. علی رغم آنکه هر مقطع تاریخ، حاوی و رویدادهای تازه و متفاوت با دیگر مقاطع است اما در عین حال قوانین و سنن ثابتی بر این رویدادها حاکم است که با کشف و درک آنها می توان مقطع حال و آینده را جهت داد و موانع را از پیش روی برداشت و راه رستگاری را هموار نمود. دوران مشروطه یکی از پرعبرت ترین و درس آموزترین مقاطع مهم تاریخ این سرزمین است که باید آن را خواند و به کندو کاو در آغاز و انجام رویدادهای آن پرداخت.
یکی از غفلت های مهم از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون، غفلت از این دوران و مرورنکردن و نیاموختن درسهای آن، آن گونه که باید است و از همین بابت تلفات سنگینی را به جان خریده ایم که می توانستیم با عبرت از مشروطه مانع از آن شویم.
ماجرای بردار رفتن مجاهد عظیم الشان، مجتهد عالی مقام آیت الله شیخ فضل الله نوری با توطئه و تمهید دول غربی و مستفرنگان دست نشانده آنها، از نقاط برجسته و ننگین تاریخ مشروطه است که زوایا و ابعاد گوناگون آن همچنان برای بسیاری از ما و بویژه نسل جوان، ناشناخته مانده است و این در حالی است که جلوه هایی از مقدمات و زمینه هایی که منجر به این حادثه تلخ و ننگ آلود شد، در دوران کنونی در حال تکرار است.
ساختار کتاب
کتاب سر دار، گزارشی تحلیلی از بر دار رفتن آیت الله شیخ فضل الله نوری در نهضت مشروطه، دارای فصل بندی مشخصی نیست، بلکه در آن حوادث و اتفاقات زمان به شهادت رسیدن به ترتیب بیان می شود. عناوین ارائه شده به ترتیب عبارت است از: سرّ دار، نقش انگلیس، دستگیری، بازجویی و محاکمه، به سوی دار، آخرین سخنان شیخ، زنده باد مجازات!، حمله به جنازه!، تحویل جنازه، پنهان نمودن جنازه در خانه شیخ، حمل جنازه به قم، حق با شیخ بود یا علمای دموکرات؟، شیخ و دربار محمد علی شاه، فقر شیخ، شیخ و بیگانگان، بررسی اسناد منتشرشده درباره شیخ، یک پاکت سر بسته، رساله مشروطه مشروعه، عاقبت میرزا مهدی.
ویژگی اثر
1. پرداختن به یکی از مهمترین نقاط تاریخ معاصر ایران؛
2. پرداختن به شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری؛
3. معرفی اتفاقات قبل و بعد از شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری؛
4. پرداختن به اتفاقات با استفاده از تحلیل های مناسب؛
5. نقل حوادث از طریق نقل خاطرات نوه شیخ فضل الله نوری.
برشی از کتاب
در صفحات 43 و 44 درباره اتفاقات روز به شهادت رسیدن آیت الله شیخ فضل الله نوری این مطالب نگاشته شده است:
روز سیزدهم رجب 1327 قمری بود؛ روز تولد امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود. یک ساعت و نیم به غروب مانده بود. در همین گیراگیر باد هم گرفت و هوا به هم خورد. آقا هفتاد ساله بود و محاسنش سفید شده بود؛ همین طور عصا زنان با آرامی و طمانینه به طرف دار می رفت و مردم را تماشا می کرد تا نزدیک چهارپایه دار رسید؛ یک مرتبه به عقب برگشت و صدا زد: «نادعلی!» ببینید در آن دقیقه وحشتناک و میان آن همه جا رو جنجال، آقا حواسش چقدر جمع بوده که نوکر خود را میان آن همه ازدحام شناخت و او را صدا کرد... هیچ وقت آن ساعت را فراموش نمی کنم... نادعلی فورا جمعیت را عقب زد و پرید و خودش را به آقا رسانید و گفت: «بله آقا!» ... مردم که یک جا رو جنجال جهنمی راه انداخته بودند، یک مرتبه ساکت شدند و می خواستند ببینند آقا چی کار دارد، خیال می کردند مثلا وصیتی می خواهد بکند، حالا منتظرند ببینند آقا چه کار دارد.
دست آقا رفت توی جیب بغلش و کیسه ای درآورد و انداخت جلوی نادعلی و گفت: «علی! این مهرها را خورد کن!»... الله اکبر کبیراً، ببینید در آن ساعت بی صاحب این مرد ملتفت چه چیزهایی بوده، نمی خواسته بعد از خودش مهرهایش به دست دشمنانش بیفتند تا سندسازی کنند. نادعلی همان جا چند تا مهر از توی کیسه درآورد و جلوی چشم آقا خورد کرد. آقا بعد از اینکه از خوردشدن مهرها مطمئن شد به نادعلی گفت: «برو!» و دوباره راه افتاد و به پای چهارپایه زیر دار رسید. پهلوی چهارپایه ایستاد. اول عصایش را به جلو، میان جمعیت پرتاب کرد، قاپیدند. عبای نازک مشکی تابستانه ای دوشش بود، عبا را درآورد و همان طور به جلو میان مردم پرتابش کرد، قاپیدند.
در همین موقع بود که من رفتم توی بالاخانه سر در نظمیه تا بهتر ببینم، با حال پریشان به یکی از ستون ها تکیه دادم و همین طور از بالا نگاه می کردم؛ چند متری بیشتر از دار فاصله نداشتم. زیر بغل آقا را گرفتند و از دست چپ رفت روی چهارپایه؛ رو به بانک شاهنشاهی و پشت به نظمیه، قریب دودقیقه برای مردم صحبت کرد، چیزهایی که از حرفهای او به گوشم خورد و به یادم مانده این جمله ها هستند:
«خدایا تو خودت شاهد باش که من آنچه را که باید بگویم به این مردم گفتم. خدایا تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم، گفتند قوطی سیگارش بود. خدایا تو خودت شاهد باش که در این دم آخر هم باز به این مردم می گویم که مؤسسین این اساس، لامذهبین هستند که مردم را فریب داده اند. این اساس، مخالف اسلام است. محاکمه من و شما مردم بماند پیش پیغمبر اکرم حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم.»
انتشارات نهاد کتابخانه های عمومی کشور، کتاب «سر دار، گزارشی تحلیلی از بر دار رفتن آیت الله شیخ فضل الله نوری در نهضت مشروطه» را در در قطع رقعی و 104 صفحه به چاپ رسانده است.
علاقهمندان میتوانند برای خرید این کتاب به انتشارات نهاد کتابخانه های عمومی کشور به آدرس: نشانی: تهران، خیابان فلسطین، پایینتر از بلوار کشاورز، کوچه شهید ذاکری، پلاک ۹ تلفن: ۸۸۹۳۷۵۷۹ مراجعه نمایند./826/ن601/ق