بیش از 100 میلیون تن در چین مسلمان هستند
خبرگزاری رسا - بین الملل: مسائل دینی و کارهای مذهبی موضوعاتی هستند که بر کار کلی حزب و دولت تأثیر می گذارند، رسیدگی صحیح به موضوعات مذهبی با ثبات و هماهنگی با کشور ارتباط مستقیمی دارد و برای رسیدگی درست به مسائل مذهبی در شرایط جدید، ما باید پیشرفت فعلی دین در چین را بطور کامل مطالعه کنیم. اگر شرایط دینی و ملی کنونی چین را نفهمید و یا آن را درک نکنید، توصیه های سیاست عالی یا برنامه های عملی خود برای تبدیل به اقدامات اجتماعی قابل اجرا و ترتیبات نهادی آن دشوار است. در این مقاله سعی شده است که تحولات جدید دین چینی در 30 سال گذشته اصلاحات چین، به ویژه در ابتدای قرن بیست و یکم در مورد بررسی و روندهای توسعه آینده آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد تا درک اساسی از شرایط و عقاید ملی دینی برای انجام کارهای دینی فراهم شود.
به نوشته رایزنی ایران در چین؛ در کل، دین وارد دوره نسبتاً پایداری از توسعه در چین معاصر شده است و توسعه دین امری عادی، سالم و منظم است. با این حال، از آنجا که جامعه چین در یک دوره گذار است، بنایراین بسیاری از عوامل بین المللی و داخلی در هم آمیخته شده اند، و حوزه مذهبی نیز برخی از اوضاع و مشکلات جدید را ارائه می دهد و با یک وضعیت جدید و پیچیده و شدید روبرو شده است. به طور خاص، وضعیت و روندهای مذهبی کشور به شرح زیر است:
الف : توسعه دینی همچنان سریع است و روند کلی در حال گرم شدن است
دوره رشد سریع دین چین عمدتاً به 30 سال پس از اصلاح اشاره می کند. در 17 سال اول پس از تأسیس چین جدید، در مقایسه با قبل از سال 1949، پیشرفت دین نسبتا کند بوده است. در طول ده سال "انقلاب فرهنگی"، سیاست از بین بردن دین اتخاذ شد و به نظر می رسید که دین از زندگی مردم ناپدید می شود. دولت چین ؛ سیاستی را برای از بین بردن دین اتخاذ کرد. همانطور که مردم به تدریج وجود دین را فراموش می کنند، دین با سیاست درباز، ناگهان در همه سطوح جامعه چین "احیا" و "زنده " شد و به سرعت رشد کرد و "شکوفایی" نادر از دین در چین مدرن را شکل داد.
اولا، رشد سریع دین با افزایش مداوم تعداد پیروان مذهبی در دهه های اخیر آشکار می شود. برای فهم تعداد تعداد پیروان مذهبی در چین، داده های آماری دقیقی در دست نیست، گفته ی معمول این است که بیش از 100 میلیون نفر وجود دارند که حدود ٪10 از جمعیت این کشور را تشکیل می دهند. اگرچه این نسبت خیلی زیاد نیست، اما نمی توان تعداد مطلق را نادیده گرفت. در تاریخ چین، حدود 20 اقلیت ملی وجود دارد که تقریباً همه به دین اعتقاد دارند. از آنجا که جمعیت این اقلیتهای ملی به طور پیوسته افزایش یافته است، تعداد افراد پیروان نیز افزایش یافته است. به عنوان مثال، تعداد کل مسلمانان در چین اکنون به 22 میلیون نفر افزایش یافته است، تعداد افرادی که به بودیسم تبتی اعتقاد دارند به حدود 7.5 میلیون نفر رسیده است. در میان پنج دین اصلی، پیشرفت مسیحیت قابل توجه است. براساس آخرین نظرسنجی انجام شده توسط موسسه دین جهانی آکادمی علوم اجتماعی چین در سال 2009، بیش از 23 میلیون مسیحی در چین وجود دارد که این تعداد بیش از سه برابر پیروان در روزهای ابتدایی تأسیس چین جدید است. در میان آنها، تعداد مسیحیانی که از سال 1993 به مذهب مسیحی اعتقاد داسته اند، 73.4 درصد از کل مسیحیان را به خود اختصاص داده است و این نشان می دهد که نه تنها تعداد مسیحیان در کشور در سالهای اخیر به سرعت افزایش یافته است، بلکه سرعت توسعه نیز افزایش یافته است[1]. اگرچه نمی توان نرخ رشد تعداد کاتولیک ها را با نرخ رشد تعداد مسیحیان به دلیل سخت گیری سیستم کاتولیک مقایسه کرد، اما تعداد فعلی 5.7 میلیون کاتولیک در مقایسه با 3 میلیون کاتولیک در روزهای اولیه تأسیس جدید چین، نیز به میزان قابل توجهی افزایش یافته است.
ثانیا، تأثیرات اجتماعی دین مدام در حال گسترش است. در حال حاضر، یکی از نشانه های مهم تأثیر روزافزون جامعه ی دینی، تب فرهنگ مذهبی است که به طور خاص در موارد زیر آشکار می شود: مکان های فعالیت مذهبی افزایش یافته و انواع مختلف فعالیت های مذهبی روز به روز بیشتر شده است؛ کتاب ها و نشریات مذهبی روز به روز بیشتر شده اند و آثار ادبی که مطالب مذهبی را بیان می کنند، روز به روز بیشتر شده اند؛ میزان اطلاعات مربوط به دین در رسانه های خبری قابل توجه است، و عنصر های مذهبی در فرهنگ گردشگری روز به روز بیشتر شده اند. علاوه بر این، تعداد بیشتری از افراد از محافل مذهبی به کنگره های خلق، کنفرانس های مشاوره سیاسی و واحدهای خودمختار قومی منطقه ای در همه سطوح از مرکز تا سطح محلی اختصاص یافته اند و نقش مهمی در زندگی سیاسی چین ایفا می کنند.
در سالهای اخیر، ادامه رشد سریع ادیان چین نتیجه تعامل عوامل مختلف است. عوامل زیر شایسته توجه هستند:
اول، اجرای سیاست آزادی اعتقاد دینی و بهبود یافتن میزان تمدن اجتماعی کشور، محیطی آرام اجتماعی را برای پیشرفت دین فراهم کرده است. پس از "انقلاب فرهنگی"، دولت چین سیاست آزادی اعتقاد مذهبی را مجدداً به اجرا درآورد، حقوق شهروندان برای آزادی اعتقاد مذهبی مورد احترام و حمایت قرار گرفت، فعالیت های سازمان های دینی از سر گرفته شد و مکان هایی برای فعالیت های مذهبی باز شد و مردم می توانند با صراحت به دین اعتقاد داشته و عقاید مذهبی خود را آزادانه بیان کنند. از اواخر دهه 1970 تا آغاز دهه 1990، تعداد معتقدین مذهبی در چین به سرعت افزایش یافت و از آن زمان به بعد با تبلیغات و آموزش مداوم، سیاست آزادی اعتقاد مذهبی به طور فزاینده ای رایج شد، همراه با تسریع روند دموکراتیک در سرزمین اصلی چین، درجه تمدن اجتماعی و سیاسی افزایش یافته و دیدگاه های همه بخش های جامعه در مورد دین دستخوش تغییرات زیادی شده است. دین به تدریج به عنوان یک پدیده فرهنگی تلقی می شود و ارزش های اصلی یک فرهنگ یا تمدن را در خود جای می دهد، نه اینکه به عنوان بیان جهل و عقب ماندگی مانند گذشته تلقی شود. در نتیجه، نگرش مردم نسبت به دین، دیگر طرد و مخالفت نیست، بلکه تصدیق و پذیرش است و به طور فعال به دنبال شناخت و درک است.
دوم، تحولات عمیق در جامعه و تنوع اندیشه های مردم، فضای جدیدی را برای توسعه دین به وجود آورده است. توسعه و فعال شدن ادیان غالباً با تغییرات اجتماعی یا پدیده های انتقالی همراه است. در حال حاضر، چین در یک دوره گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن است. جامعه به سرعت در حال تغییر است و عوامل نامشخص به شدت در حال افزایش است و منجر به افزایش فشار روانی و افزایش تقاضای اعتقادات معنوی می شود. در عین حال اخلاقیاتی که با اقتصاد برنامه ریزی شده سازگار است و مورد تاثیر قرار گرفته است. با این حال، برای شناخت گسترده در موضوع سازگاری عقیده اخلاقی با اقتصاد بازار، نیاز به یک فرایند طولانی است. در این زمان، جذابیت دین به عنوان یک سیستم ارزشی مهم، برجسته می شود. علاوه بر این، تحولات عمیق در جامعه باعث ایجاد تغییرات ظریف در شناخت و ذهنیت افراد شده است. روش شناخت پیروی از عادت کور قبلی دیگر وجود ندارد، و تفکر مردم تمایل به متنوع دارد. دنباله های معنوی مردم در فضا و انتخاب افزایش می یابد، که فضای اجتماعی و فضای روانی مناسبی را برای رشد مجدد و "شکوفایی" دین فراهم می کند.
سوم، خود دین یک پدیده اجتماعی دینامیک است. در حال حاضر، دین چین وارد مرحله ای از تنش شدید توسعه است. از زمان اصلاح و درباز، با اجرا و تعدیل سیاست های مذهبی، دین شرایط وجود قانونی و فعالیت های عادی را بدست آورده است و بر همین اساس توسعه یافته است. مذاهب مانند بودیسم، تائوئیسم و اسلام که سنت تاریخی طولانی در چین دارند، همه انگیزه ذاتی برای بازیابی و گسترش نفوذ خود دارند. مسیحیت و كاتولیسم که دیرتر وارد چین شده، پس از مدت زمان طولانی، به تدریج با فرهنگ چین سازگار شد و الگوی مبلغی آن نیز تغییراتی در چین ایجاد كرد. همه اینها به عوامل محرک فعلی برای پیشرفت نیروهای مذهبی تبدیل شده اند.
چهارم، در شرایط باز بودن درهای چینی به جهان خارج، نفوذ ادیان بیگانه افزایش یافته است. در کنار جهانی سازی اقتصاد، نه تنها سرمایه، پروژه ها و فناوری بلکه برخورد بسیار بزرگی از فرهنگ، ایده ها، مفاهیم و اعتقادات مذهبی است. بسیاری از سازمان های مذهبی در خارج از کشور، چین را به عنوان بزرگترین بازار ایمان در جهان امروز می دانند، و از طریق کانال ها و روش های مختلف مذهب خودشان را تبلیغ می کنند و سهم "بازار اعتقاد چینی" را افزایش می دهند. می توان گفت رشد سریع دین در چین در سه دهه گذشته در فضای بسته پدیدار نشده است، بلکه با توسعه دین در سراسر جهان ارتباط نزدیکی دارد.
ب : الگوی مذهبی در مواجهه شوک است و دینامیک (پویایی) را نشان می دهد
اول، توسعه پنج دین اصلی ناهمگون است. در طول 30 سال گذشته، مذاهب مختلف در چین توسعه یافته اند، اما سرعت توسعه نابرابر است و عدم تعادل آشکار را نشان می دهد. به طور کلی، تعداد افرادی که به مسیحیت اعتقاد دارند سریعتر رشد می کنند، به دنبال آن بودیسم نیز رشد یافته است، و توسعه کاتولیک و اسلام اساساً با رشد طبیعی جمعیت همگام می شود. تعداد پیروان تائوئیستی کندتر افزایش یافته است. در توسعه نامتوازن این ادیان اصلی، سه پدیده وجود دارد که شایسته توجه ویژه است: یک، به عنوان مهمترین دین سنتی در چین، بودیسم در احیای فرهنگ سنتی مورد احترام و حمایت مردم قرار می گیرد، فعالیت های فرهنگی بودایی بسیار فعال هستند و نفوذ اجتماعی آن نیز در حال افزایش است؛ دو، مسیحیت پس از مدتی طولانی شروع به ادغام در جامعه چین نمود و سازگاری شدیدی با تغییرات زمان دارد، این یک مذهب برون گرایانه است و دارای یک انگیزه قوی از مبلغین است. در همان زمان توجه و حمایت جامعه غربی را به خود جلب کرده است و در سال های اخیر در چین بسیار سریع توسعه یافته است، و توجه گسترده ای را در داخل و خارج از کشور جلب کرده است. سه، اعتقادات عامیانه رو به زوال، در بعضی نقاط چین دوباره سر خود را به دست آورد و به طور بی سابقه ای فعال بودند.آنها از منطقه خاکستری خارج می شوند و وارد روند بازسازی می شوند. تعداد افراد که تحت تاثیر آنها قرار گرفته، بسیار زیاد است.
دوم، ظهور ادیان غیر از پنج دین اصلی. با گسترش مداوم در باز، چین به جهان خارج و افزایش مبادلات خارجی، برخی از مذاهب خارجی مانند ادیان سنتی از جمله ارتدکس و یهودیت یا ظهور ادیان جدید مانند مورمونیسم و بهائیت، از طریق راه های مختلف شروع به گسترش در چین کردند و بسیاری از مذاهب مخفیانه نفوذ کرده اند. در حال حاضر، ادیان غیر از پنج دین اصلی در جامعه امروز چین به طرق مختلف پدید آمده و وجود دارند.
سوم، قلمرو مذهبی تغییر می کند. با جابجایی نیروی کار و انواع استعدادها، افرادی که به مذاهب مختلف اعتقاد دارند مهاجرت را نیز آغاز کرده اند که این امر تغییر عمده ای در توزیع پیروان دینی ایجاد کرده است. مسیحیان از شرق به غرب مهاجرت می کنند و مسلمانان از غرب به شرق مهاجرت می کنند و آنها مشغول کار خدماتی، تجارت و سرمایه گذاری هستند. تعداد بیشتری از مکانهای تجمع مسیحی در شهرکهای مسلمان در شمال غربی ظاهر شده اند. تعداد مسلمانان در منطقه شرقی همچنان رو به افزایش است، در بعضی جاها قبلاً مسلمان نبوده اما اکنون مسلمانان زیاد وجود دارد. به این ترتیب، مذاهب و فرقه های مختلف در کنار جریان عظیم مردم با یکدیگر در هم می آمیزند و با یکدیگر ادغام می شوند و هر دین وارد دوره جدیدی از پیشرفت در هم تنیده است. این وضعیت به تدریج الگوی دینی در کشور ما را تغییر خواهد داد. اکولوژی مذهبی در بعضی جاها نسبتاً از استاتیک، واحد به پویا و کثرت گرایی تغییر خواهد کرد که باعث عوامل نامشخصی را در رابطه بین مذاهب و چالش های جدید برای مدیریت دینی به همراه می آورد.
پ : ساختار توده های مذهبی تغییر کرده است و به تدریج متعادل تر می شود
بررسی ها در بعضی از مناطق در سال های اخیر نشان داده است که ساختار توده های مذهبی در چین تغییرات اساسی داشته است. تعداد معتقدین مذهبی جوان و میان سال رو به افزایش است و نسبت میان معتقدین مذهبی همچنان رو به افزایش است. سطح تحصیلات متوسط معتقدین مذهبی چین به تدریج به بالا رفته است. توزیع مشاغل معتقدین مذهبی گسترده تر است و علاوه بر کارگران و دهقانان، در بین افراد غیر دولتی اقتصادی در سازمان های اقتصادی جدید و سازمان های اجتماعی جدید و روشنفکرانی که آزادانه مشاغل خود را انتخاب می کنند، برخی از افراد به صفوف معتقدین مذهبی پیوسته اند. از نظر توزیع منطقه ای، دین همچنین در مناطق ساحلی شرقی که اقتصاد به سرعت در آن رشد کرده، رشد سریع نشان داده است.
وضعیت فوق نشان می دهد که ساختار معتقدین مذهبی در چین در جهت متعادل در حال پیشرفت است. اما از منظر سراسر کشور، ساختار معتقدین مذهبی سنتی تغییر چندانی نکرده و آشکار نیست، تعادل فقط یک روند توسعه بلند مدت است. با این حال، با توجه به این روند، افزایش سهم روشنفکران، افراد درآمد بالا، ساکنان شهری و افراد جوان و میانسال در بین معتقدین مذهبی در چین بدون شک تأثیر فزاینده ای بر وضعیت بقا و چشم اندازهای توسعه دین چین خواهد داشت.
ت: تجربیات مذهبی به طور مداوم عمیق شده است و به طور قابل توجهی سکولاریزه شدن است
سکولاریزاسیون مذهبی انعکاس عینی سکولاریزاسیون اجتماعی است. سکولاریزاسیون در حال حاضر روند مذاهب جهانی است و از آنجا که همکاری چین و سایر کشورها در زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیشتر تقویت می شود، سکولاریزه شدن دین کشور ما را به سرعت فرا می گیرد و به یک روند تکاملی ادیان ما تبدیل می شود.
توسعه سکولاریزه کردن دین چین نتیجه سازگاری با جامعه معاصر است. وجود هر مذهبی نتیجه رفع نیازهای خاص اجتماعی است. انطباق فعال با نیازهای زمان، ریشه هر دین، فرقه و کلیسایی است.مدت وجود یک دین در این جهان، تا حد زیادی بستگی به میزان سازگاری این دین با جامعه دارد. دلیل ناپدید شدن همه فرقه های مذهبی، راههای مناسبی برای تأمین نیازهای معتقدین مذهبی پیدا نکرده است. دین باید بطور فعال با نیازهای زمان از نظر افکار، سازماندهی و غیره سازگار باشد. سکولاریزه کردن مذاهب چینی خود سازگاری است که ادیان برای انطباق با تغییرات جامعه معاصر چین ایجاد کرده اند و آنها را برای جامعه واقعی، نیازهای مردم و آداب و رسوم مردمی مناسب تر می کند. این پیشرفت سکولار باعث می شود که دین گسترش یابد و مردم به آسانی بشناسند وبپذیرند.
با این حال، مشارکت بیش از حد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی گروه های مذهبی، و تأثیرات منفی آن اجتناب ناپذیر است. اول، اصول فعالیت های اقتصادی و مبادلات کالا می تواند سازمان های مذهبی را به شدت خراب کند. دوم، درآمد بالای اقتصادی معلمان مذهبی در برخی مناطق به ناچار باعث افزایش نسبت کارکنان مذهبی خواهد شد. سوم، سکولاریزاسیون بیش از حد سازمانها و آموزه های دینی، قوانین و آموزه ها باعث می شود که ادیان ویژگیهای مقدس خود را و نیز هم زمان عرفان و جذابیت خود را برای معتقدین مذهبی از دست بدهند.
دین باید تعادل بین اعتقاد و حمایت از خود را به دقت درک کند و یک رابطه تعاملی خوش خیم با جامعه برقرار کند. در حالی که با جامعه سازگار است، دین سعی کند از اثرات منفی سکولاریزاسیون بیش از حد جلوگیری کند.
د : درگیری های مذهبی به میزان قابل توجهی افزایش یافته و پیچیده تر شده است
تضادهای مذهبی در چین عمدتاً تضاد در بین مردم است، اما در روند تحولات اجتماعی، در زمینه بین المللی پیچیده، تضادهای ضدیت و تضادهای غیر ضدیت در هم تنیده شده، تضادهای مذهبی داخلی با تضادهای مذهبی خارجی در هم تنیده شده و تضادهای خود مذهبی و تضادهایی مانند سیاست، اقتصاد، فرهنگ و قومیت در هم تنیده شده اند و وضعیت پیچیده ای را نشان می دهند. به طور خلاصه، تضادهای مربوط به دین در این مرحله تقریباً به دو دسته تقسیم می شود: تضادهای مذهبی در بین مردم و تضادهای مذهبی در بین ما -طرفداران دین- و دشمن.
تضادهای مذهبی در میان مردم چهار جنبه زیر را شامل می شود:
اول، تناقضات در خود دین وجود دارد. موقعیت های مختلف مذهبی، تضادهای برجسته خود را تشکیل داده است. در حوزه دین كاتولیک، با حمایت نیروهای خارجی، برخی روحانیون و پیروان مخالف سازمان های میهنی كاتولیك هستند و تمایل به ورود به كلیساهای باز ندارند، این امر باعث ایجاد تفرقه در كلیسای کشور چین و محدود كردن به پیشرفت سالم كلیسای کشور شدند. در حوزه دین مسیحیت، برخی از مسیحیان مطابق قانون در دولت ثبت نام نمی كنند و آنها مجوز فعالیت های مذهبی و سازمان های غیرقانونی را بدون مجوز برپا می كنند كه این امر باعث ایجاد چالش برای مقررات مذهبی و مدیریت امور مذهبی دولت طبق قانون می شود. برخی از سازمان های مسیحی فعالیت هایی فراتر از حد مجاز قوانین و مقررات انجام می دهند و بر نظم عادی جامعه تأثیر می گذارند. در حوزه اسلام، مسائل فرقه ای هنوز برجسته است و هنوز هم خطر درگیری های فرقه ای وجود دارد؛ رفتن به زیارت مکه در حال گرم تر می شوند و پدیده زیارت ها بدون توجه به شرایط اقتصادی برجسته است و ساماندهی غیرقانونی فعالیت های زیارتی پراکنده بسیار مهم است. در حوزه بودیسم و تائوئیسم، بعضی جاها به طور رقابتی معابد را می سازند و ساختن مجسمه های مذهبی در فضای باز غالب می شود. برخی از معتقدین مذهبی تائوئیست و بودیسم بیش از حد منافع سکولار را دنبال می کنند و مشکلات نامنظم برجسته تر است.
دوم، تضاد در اعتقاد مذهبی. درگیری های ناشی از عقاید مختلف مذهبی، می تواند این تضادها را به سه سطح تقسیم کرد: یک، تضاد بین دین دار و بی دین. از یک سو، در جامعه، اغلب افراد به دلیل اختلاف در اعتقادات، افرادی را که به دین اعتقاد دارند، نمی فهمند و بی احترامی می کنند و حتی مواردی که به احساسات دینی آنها و از حقوق قانونی آسیب می رسانند. از طرف دیگر، در مناطقی که اکثر مردم به دین اعتقاد دارند، افرادی که به دین اعتقاد ندارند احترامی را که شایسته آن هستند دریافت نمی کنند؛ دو، تضاد بین افرادی است که به مذاهب مختلف اعتقاد دارند. توزیع ادیان مختلف در کشور غالباً در هم تنیده است. به طور کلی، هر دین خود را مقدس می داند و می کوشد تا نفوذ و تأثیر خود را گسترش دهد. به این ترتیب، در فرایند رشد ادیان مختلف و تعامل بین آنها تضاد نیز وجود داشته است؛ سه، تضاد بین فرقه های مختلف در همان دین. تناقضات ناشی از اختلاف اعتقادات، آداب و معاشرت و رقابت برای قدرت مذهبی اغلب بین فرقه های مختلف رخ می دهد. این نوع تضاد در فرقه های اسلام قوم هوی برجسته تر است.
سوم، تضادهای ناشی از منافع اقتصادی. از زمان اصلاحات و درباز، تضاد در زمینه دین رو به افزایش است، به ویژه تضاد منافع مربوط به گروه های مذهبی و اماکن برای فعالیت های مذهبی بسیار برجسته است. در شرایط اقتصاد بازار، گروه های مذهبی و مکانهای انجام فعالیتهای مذهبی در حقیقت به بدنه اصلی منافعی تبدیل شده اند و روابط منفعتی مربوط به مذاهب افزایش یافته و تضادها برجسته شده است. این تضادها عمدتا در چهار جنبه نشان می دهد: یک، اجرای مسائل باقی مانده از املاک و مستغلات مذهبی. دو، مشکلات مربوط به تخریب املاک مذهبی در ساخت و سازهای شهری. سه، مسائل حقوق و منافع مربوط به مکانهای فعالیتهای مذهبی در نقاط دیدنی. چهار، مشکل کسب منفعت با دین در بعضی جاها. به منظور ارتقاء اقتصاد محلی، سرمایه گذاری در توسعه اماکن مذهبی یا استفاده از امکانات اولیه مذهبی برای گردشگری، برخی از ادارات و واحد های دولتی با مذاهب رقابت می کند، در نتیجه به منافع اماکن مذهبی آسیب می رساند و باعث نارضایتی در محافل مذهبی می شود.
چهارم، تضادهای مربوط به مدیریت امور دینی. در حال حاضر، وضعیت توسعه دین در کشور عادی است، اما درجه خاص از سردرگمی نیز وجود دارد. در چنین شرایطی، ضمن تأکید بر اجرای جامع و صحیح سیاست آزادی اعتقاد دینی، طبیعی است که دولت طبق قانون مدیریت امور دینی را پیشنهاد کند. با توجه به درک رابطه بین مدیریت حقوقی و آزادی اعتقاد مذهبی توسط برخی افراد در محافل مذهبی و معنای مدیریت امور دینی طبق قانون، یک فرایند عمیق مورد نیاز است؛ همچنین به دلیل چگونگی تعریف امور دینی و اجرای مدیریت صحیح براساس قانون ادارات دولتی، نیز نیاز به فرایند اکتشاف و عمل است، بنابراین، پدیده ای از مدیریت هرج و مرج، ساده و خشن به وجود آمده است. این امر همچنین باعث شده است که سی سال گذشته هم دوره طلایی برای رشد دین در چین باشد و هم دوره ای است که اختلافات در محافل مذهبی عقاید بسیاری وجود دارد.
تضاد در دین بین دشمنان دین و دینمداران عمدتاً شامل سه جنبه زیر است:
اول، تضادها بین نیروهای جدایی طلب در داخل و خارج از کشور با استفاده از دین و مخالف جدایی ما -طرفداران دین-. نیروهای جدایی طلب ملی در داخل و خارج از کشور از نفوذ گسترده دین در بین توده ها آموزه های دینی را تحریف می کنند، نارضایتی را تحریک می کنند و در فعالیت های تروریستی خشونت آمیز شرکت می کنند. در حال حاضر نیروهای "استقلال تبت" و "ترکستان شرقی" برجسته تر هستند.
دوم، تضاد بین نفوذ سیاسی نیروهای خارجی به چین با استفاده از دین و دفاع چین در برابر این نفوذ. از زمان اصلاحات و درباز، مذاهب چین از وضعیت بسته شدن خود خلاص شده است و مبادلات با کشورهای خارجی روز به روز بیشتر می شود و شروع به ورود به عرصه بین المللی مذهبی می کند. در کنار این روند، برخی از نیروهای خارجی برای تشدید نفوذ خود به کشور از دین استفاده کردند. این نوع نفوذ بدان معنی است که با دخالت در امور دینی و کنترل سازمان های مذهبی، امنیت و وحدت ملی را به خطر می اندازد و ثبات و هماهنگی اجتماعی را تضعیف می کند. از طریق این روش، هدف سیاسی مهار توسعه کشور و تغییر سیستم سیاسی چین حاصل شود. هدف ما از مقاومت در برابر نفوذ این نیست که درهای کشور مان را ببندیم بلکه برای تضمین مؤثر مبادلات و همکاری با کشورهای خارجی در زمینه دین را به طور مؤثر تضمین کنیم و در مسیری که منجر به آشتی، صلح و هماهنگی است، پیشرفت کنیم.
سوم، تضاد بین مجرمان با استفاده از دین برای انجام فعالیت های غیرقانونی و حفظ ثبات اجتماعی ما، مشکلاتی در این رابطه نه تنها در کشور بلکه در تمام کشورهای جهان وجود دارد. برخی از افراد برای فریب دادن توده های مردم از دین استفاده می کنند و برخی افراد برای تشکیل سازمان های غیرقانونی و انجام فعالیت های غیرقانونی از دین استفاده می کنند. برخورد با فعالیت های غیرقانونی با استفاده از دین مطابق قانون هیچ ارتباطی با اعتقادات مذهبی ندارد، این شیوه متداول امروزه در همه کشورهای جهان است.
تناقضات در بین مردم در زمینه دین، بازتاب برخی از اختلالات هرج و مرج در جامعه در روند تحولات اجتماعی در چین است. در حال حاضر، این نوع تضاد جنبه اصلی تضاد مذهبی چین است. تضاد بین دشمن و ما در دین، بازتاب مبارزه طبقاتی در یک محدوده مشخص در کشور در حوزه دین است، اگرچه این یک مشکل جزئی است، اما نمی توان جدی بودن آن را دست کم گرفت.
ذ: مسائل مذهبی به تدریج مورد توجه قرار می گیرد و به طور فزاینده ای سیاسی می شود
از منظر بین المللی، در عصر جهانی شدن، دین سه گرایش را نشان می دهد: اول، نقش ایدئولوژی دینی در حال قوی تر شدن است. پس از پایان جنگ سرد، شکل ایدئولوژی تغییر بسیاری کرده است و ارزشهای دینی برای کشورها، مناطق و ملت هایی که دستخوش تحولات اساسی در ایدئولوژی شده اند به مقصد مهم معنوی تبدیل شده اند. دین نقش ایدئولوژی را بازی می کند، که نه تنها تأثیر و نقش دین در زندگی اجتماعی را افزایش می دهد، بلکه باعث سیاسی شدن دین نیز می شود. دین نه تنها یک موضوع اعتقادی است بلکه یک عامل مهم در امور سیاسی بین المللی است. دوم، دین در دوران جهانی سازی به وسیله ای مهم برای هویت مردم تبدیل می شود. به عبارت دیگر، افراد دارای عقاید مذهبی مشترک در کشورهای مختلف اتحادیه تشکیل می دهند. محقق آمریکایی ساموئل هانتینگتون در «ما چه کسی هستیم: چالشهای پیش روی ویژگی های ملی آمریکا» اشاره کرد که یک مسیحی نگرانی و محبت نسبت به سرنوشت سایر مسیحیان ساکن در دنیای دور و غریب دارد[2]. این افزایش هویت دینی، حس هویت و هویت ملی را تا حدی تضعیف کرده است، که تأثیر زیادی در ارزشهای سنتی مانند حاکمیت ملی و انسجام ملی دارد و در واقعیت تهدید بالقوه ای را تشکیل داده است. سوم، دین به طور فزاینده ای به ابزاری مهم برای مبارزه سیاسی بین المللی تبدیل می شود. در درگیری های فعلی در جهان، دین نقش حمایت معنوی را به عهده گرفته است. دین و سیاست هر چه بیشتر به هم نزدیک می شوند، دین در خدمت سیاست است و سیاست نیز دین را تغییر می دهد.
تحت این روند جدید که مذهب به طور فزاینده ای سیاسی می شود، زیرا اعتقاد بر این است که سوسیالیسم و دین دشمنان طبیعی هستند، و دین می تواند در تضعیف پایه و اساس ایدئولوژی سوسیالیستی نقش ایفا می کند. بنابراین نیروهای خصمانه غربی به رهبری ایالات متحده دین را نقطه دستیابی برای"غرب سازی" و "جدا سازی" چین می دانند. برای جلوگیری از ظهور سریع چین، برخی از کشورهای غربی با وسایل نظامی و اقتصادی محدود، توجه بیشتری به اعمال فشار بر سیاست، حقوق بشر، قومیت و مذهب می کنند. در حوزه چند جانبه، آنها خود را به عنوان "مدافعان حقوق بشر" اذعان می کنند و از "ارزش جهانی" به عنوان سلاح خود استفاده می کنند، آنها از مزایای افکار عمومی برای متهم کردن کشورمان به سرکوب آزادی مذهبی و آزار و اذیت افراد مذهبی و آسیب رساندن به چهره بین المللی ما استفاده کردند؛ از نظر روابط دو جانبه، آنها "آزادی مذهبی" را یکی از محتویات اصلی سیاست چین خود می دانند، و به نوبه خود و بی وقفه فشار می آورند تا تلاش کنند کشور را وادار به تغییر سیاستهای خود با هدف اجرای مؤثر سرکوب خود کند. در عین حال، آنها تمام تلاش خود را برای پرورش و حمایت از نیروهای مذهبی در چین از طریق ابزار و کانال های مختلف، مقاومت در برابر مدیریت قانونی دولت و مقابله با سازمان های مذهبی میهن پرستانه انجام داده و آن را به مهمترین نیرو "دموکراتیک" غیرنظامی تبدیل کرده اند که سیستم اجتماعی را تغییر می دهد.
"مسائل مذهبی هرگز در انزوا نبوده است"، مسائل مذهبی بخشی از مشکلات عمومی اجتماعی هستند که "با مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی یک جامعه خاص در هم تنیده شده اند"[3]. از یک سو، مسائل مذهبی را نمی توان به صورت جداگانه مشاهده و درک کرد. در دوره های مختلف تاریخی و موقعیت های مختلف اجتماعی، وضعیت مذهبی به همین ترتیب تغییر خواهد کرد. در مواجهه با مشکلات جدید، تغییرات جدید و روندهای جدید در زمینه دین در کشور، باید به تحولات اجتماعی، روند نوسازی و زمینه بین المللی بپردازیم تا دلایل اصلی آنها را بررسی کنیم، پاسخ های آنها را تحلیل کنیم، قانون توسعه دینی را بفهمیم و ایده ها و روشهای پیشنهادی را برای حل مشکلات ارائه دهیم؛ از طرف دیگر، حل مسائل مذهبی نمی تواند به صورت جداگانه انجام شود، بلکه باید اساساً به حل مشکلات عمومی اجتماعی و پیشرفت و توسعه هماهنگ جامعه به طور کلی وابسته است.
نویسنده: دو یو فانگ (Du yu fang) (1)
------------------------------------------------------------------------------------------------
[1] - دو یو فانگ : دانشیار گروه آموزش و تحقیقات فرهنگ چین انستیتیوی سوسیالیسم مرکزی، عمدتا به تدریس و تحقیق در مورد تاریخ حزب کمونیست چین و اصول و سیاست های قومی و مذهبی این حزب مشغول است.
[1] - گروه پژوهشی پژوهشگاه دین جهانی آکادمی علوم اجتماعی چین: گزارش بررسی پرسشنامه مسیحی چینی، جین زی (Jin ze)، چئو یونگ هوی (Qiu Yonghui)؛ «گزارش مذهبی چینی» (2010) [C] پکن: انتشارات ادبیات علوم اجتماعی، 2010. 192-191.
[2] - هانتینگتون: «ما چه کسی هستیم: چالش های پیش روی هویت ملی ایالات متحده » [M] پکن: انتشارات شین هوا. 2005.
[3] - آثار منتخب جیانگ زی مین (جلد 3) [M]. پکن: انتشارات مردم ، 2006. صفحه 373 ، 374 ، 375.