این کتاب که از مجموعه کتاب های اندیشنامه معرفت دینی و حاصل تلاش جمعی از پژوهشگران اندیشکده برهان است در ۱۲۸ صفحه و در ۵ فصل، از سوی انتشارات دیدمان به زیور طبع آراسته شده است.
«آزادی در اندیشه امام خامنهای»، «آزادی در اندیشه شهید آیت الله مطهری»، «آزادی در اندیشه شهید آیت الله بهشتی»، «آزادی در اندیشه آیتالله مصباح یزدی» و «آزادی در اندیشه آیتالله جوادی آملی» عناوین فصل های ۵ گانه این کتاب هستند.
در بخشی از مقدمه این کتاب می خوانیم:از هنگام صدور «بیانیۀ حقوق بشر» در سال ۱۹۴۵ م. تا کنون حقوق بشر، به عنوان مبنای اصلی نظام حقوقیـاجتماعی غرب، به حربۀ خوشدستی برای غرب و غربخواهان تبدیل شده است تا به وسیلۀ آن نظامهای اجتماعی و سیاسی و قوانین حقوقی متفاوت با جلوۀ لیبرالی غربِ مدرن را تحقیر کنند و آنها را بر خلاف انسانیت و علیه بشر معرفی نمایند و بهشت زمینی خود را بیرقیب جلوه دهند و آن را بر پهنۀ گیتی بگسترانند.
اما شاید بتوان لب و مغز این بیانیه را در یک کلمه خلاصه کرد: «آزادی». نکتۀ جالب آنکه تعدادی از مسلمانانِ شیفته یا مقهور در مقابل غرب نیز این نظام حقوقیـاجتماعی را به مثابۀ قوانین اصولی و محکمات قرآنی پذیرفتهاند و احکام حقوقی اسلام را بر اساس آن تبیین و تفسیر و دگرگون مینمایند. از نگاه تعدادی از این افراد، بسیاری ـیا لااقل تعدادیـ از احکام حقوقی و اجتماعی اسلام، بیانیۀ حقوق بشر یا آزادی را نقض مینمایند و دقیقاً به دلیل همین مغایرت، میبایست به تغییر و دستکاری و بهینهسازی! آنها اقدام نمود.
بر این مبنا، تنها عاملِ محدودیتهای حقوق و آزادیهای فردی، ایجاد مزاحمت برای حقوق دیگران و احتمالاً برخی مقتضیات اخلاقی جامعه است، چه اینکه بر مبنای خویشتنمالکی، زندگی هر فرد دارایی خود اوست که نه تنها به جامعه یا دولت، بلکه به خدا هم تعلق ندارد و میتواند با آن هر طور که بخواهد رفتار کند. هر محدودیتی غیر از مورد مذکور (ایجاد مزاحمت برای حقوق دیگران) ظلم محسوب میشود. مثلاً محدودیت روابط جنسی از مصادیق ستم به زنان محسوب میشود.
خلاصۀ کلام آنکه بشر معاصر غربی وجود تازهای را در خود کشف کرده است و آن منِ طبیعی و وجودِ حیوانی انسان است که میتواند منشأ صدور احکام حقوقی و اصول نظام اجتماعی آن باشد و جای منشأ الهی احکام حقوقی ـیعنی روح الهی انسانـ را بگیرد و در نتیجه، معیاری جدید و مطلق برای نظام حقوقی خود بر اساس انسانِ این جهانی مادی ارائه نموده است.
مسئلۀ آزادی از مسائلی است که برای هر انسانی جاذبه دارد. افراد و گروههای سیاسی در کشورهای مختلف، به علت جاذبهای که این مسئله دارد، زیاد از آن صحبت میکنند. این جاذبه تا جایی است که در مادۀ سوم اعلامیۀ جهانی حقوق بشر آمده است: «هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.»
اما در این میان آنچه معمولاً مورد غفلت قرار میگیرد این است که آیا آزادی یک معنا دارد یا معانی متفاوتی برای آن وجود دارد؟ آیا آزادی به هر معنایی، مناسب با فطرت انسان و مطلوب است؟ آیا آزادی فقط یک نوع است یا انواع مختلفی از آزادی وجود دارد که برخی از آنها نه تنها مفید نیستند، بلکه بسیار هم مخرب و مضرند؟
بحث و بررسی پیرامون معانی آزادی، از مباحث مهم علوم انسانی و به خصوص حقوق بشر است. اساساً امروزه واژۀ آزادی دارای بار «ارزشی» است و در همۀ جوامع به عنوان یک ارزش مثبت و مطلق تلقی میشود. لذا دربارۀ این واژه و معنای اصطلاحی آن مطالعات و تحقیقات گستردهای صورت پذیرفته است و در تاریخ فرهنگ و معرفت بشری کتابهای بسیاری در این زمینه تألیف شده است؛ تا آنجا که «آیزایا برلین» مینویسد: «در تاریخ بشر همۀ اخلاقیون آزادی را ستودهاند، اما معنی آزادی نیز مانند کلمات خوشبختی، خوبی، طبیعت و حقیقت به قدری کشدار است که با هر گونه تفسیری جور درمیآید.» وی مینویسد: «نویسندگان تاریخ عقاید، بیش از ۲۰۰ تعریف برای این واژه ضبط کردهاند.»
با این وجود، هنوز در این باره نکتههای ناگفته و مشکلات ناگشوده و ابهامهایی وجود دارد. برای بررسی و حل مسائلی از این قبیل که آزادی از کجا نشئت میپذیرد و آیا آزادی دارای ارزش مطلق است یا محدود، باید معانی اصطلاحی گوناگونی که این واژه در ادبیات و فرهنگ دارد مشخص گردد تا اشتباهی روی ندهد و نقدها و داوریها از آشفتگی و خطا مصون بماند./925/د102/ب1