تلاش «ملداش»؛ مروری بر اولین رمان فقهی
«ملداش» داستان روحانی جوانی به نام هدایت است که برای سفری تبلیغی در ماه رمضان از قم به روستایی در مازندران سفر یا هجرت میکند و در طول داستان با چالشهای متعددی روبرو میشود. هدایت ایلچی، که مردم روستا به او ملداش(ملّا داداش به لهجه محلی) میگویند، علاوه بر دغدغههای تبلیغی با مشکلات شخصی نیز دست و پنجه نرم میکند. وی همراه با همسرش به روستا آمده که به دلیل عوارض ناشی از درمان نازایی از بیماری روحی رنج میبرد و هر گونه التهاب و ناآرامی منجر به تشنّجش میشود. ایلچی با مشکلات مالی نیز روبرو است و درگیریهای ذهنی متعددی دارد که در قالب حدیث نفس، بیان میشوند.
رمان «ملداش» شروعی طوفانی دارد؛ در همان صفحه نخست با چالش درونی و بیرونی شخصیت اصلی، ایلچی، روبرو هستیم. «ملداش» با یکی از اهالی روستا تقابل پیدا میکند و چون علم، تجربه و اعتماد به نفس کافی ندارد بازنده جنجال محسوب میشود؛ بنابراین، مخاطب «ملداش» از همان صفحه نخست متوجه میشود که با طلبه متفاوتی روبرو است. شخصیتپردازی هنجار شکنانه «ملداش» با دقت فراوانی صورت گرفته و خواننده در طول داستان با وجوه مختلف شخصیتی او آشنا میشود. در آغاز داستان متوجه میشویم که «ملداش» به مقوله فقهی ذبح اسلامی تسلط کافی ندارد و پاسخ نادرستش به شیربان، منجر به تلف شدن گاو او و وارد آمدن خسارت زیادی به وی شده است. در ادامه داستان نیز قرائن متعددی مبنی بر تازهکار بودن و اعتماد به نفس نداشتن «ملداش» وجود دارد.
در رمان «ملداش»، گوشههایی از زندگی خصوصی یک طلبه نیز به نمایش درآمده و حس کنجکاوی مخاطب نسبت به زندگی غالباً مستور این قشر را اقناع کرده است. ایلچی، مرد مهربانی است که علیرغم ناباروری همسرش به وی وفادار مانده و با تنگخلقیهای ناشی از بیماری وی مدارا میکند. علاوه بر رابطه همسری، شاهد کیفیت روابط فامیلی روحانیون نیز هستیم. نکته دیگری که در شخصیتپردازی ایلچی مورد توجه قرار گرفته، امروزی بودن اوست. وی مشکلی با علم جدید ندارد و برای درمان نازایی از روشهای نوین علمی استفاده کرده است. به مشاوره اعتقاد دارد و یکی از جوانان روستا را تشویق میکند که برای حل مشکلش نزد مشاور برود.
نویسنده سعی کرده با ایجاد ماجراهای مختلف، مسائل دینی را به صورت غیرمستقیم از زبان ایلچی به مخاطب آموزش بدهد. تا جایی که میتوان در بین داستانهای تبلیغی، «ملداش» را از حیث تنوع احکام اسلامی سرآمد دانست. مسائلی همچون احکام ذبح، رابطه دختر و پسر، رابطه زن و مرد متأهل، فرزندخواندگی، تیمم بدل از وضو و غسل، احکام دفن میّت و ... در قالب روایتهایی فرعی به مخاطب منتقل میشود.
- همانگونه که گفته شد ماجرای اصلی رمان ملداش، کشته شدن گاو شیربان و تقابل او با ایلچی است. چالشی که به عنوان روایت اصلی تا آخر داستان وجود دارد و در صفحات پایانی کتاب، برطرف میشود. اما این موضوع، تنها چالش ملداش نیست و ما تا پایان کتاب با خرده روایتهای متعددی رو به رو هستیم که هر کدام منجر به تکامل شخصیتی ملداش میشود. البته این تکامل شخصیتی فقط شامل حال ملداش نمیشود؛ بلکه با پیش رفتن داستان شاهد آگاهی، پویایی و تکامل شخصیتهای فرعی مانند همسر ایلچی، شیربان، قهرمان، آیت، میثم و ... نیز هستیم؛ میتوان گفت در پایان داستان، شاهد نوعی وحدت شخصیتها هستیم. به طوری که قهرمان داستان(ایلچی) و ضد قهرمان(شیربان) به صفا و صمیمیت میرسند و در یک جبهه قرار میگیرند.
- تکنیک بینامتنیت از جمله روشهایی است که معمولاً در داستانهای مذهبی مورد استفاده قرار میگیرد. نویسنده «ملداش» از این شیوه به خوبی استفاده کرده است. داستان کشته شدن گاو شیربان، یادآور ماجرای گاو بنیاسرائیل است که ملداش مانند حضرت موسی(ع) با بردباری و سعه صدر سعی در راضی کردن شیربان دارد اما او نه تنها قانع نمیشود؛ بلکه با سنگاندازیهای متعدد و با کمک دستیارش- مادرش- مزاحمتهای زیادی برای ملداش و همسرش ایجاد میکند. از سوی دیگر ماجرای بچهدار نشدن «ملداش» و صبوری در این راه نیز ماجرای حضرت زکریا(ع) را به ذهن مخاطب متبادر میکند. مواجهه صبورانه ملداش با ابتلائات مختلف از جمله بیماری همسرش، فرزنددار نشدن، وضع مالی نامناسب، آزار شیربان نیز زندگی پر بلا و رفتار صبورانه حضرت ایوب(ع) را یادآوری میکند. در پایان داستان، ملداش از تمام آزمایشها سربلند بیرون میآید؛ به طوری که ملداش آغاز داستان با ملداش پایان داستان، قابل مقایسه نیست./826/د102/ب1
منبع: خبرگزاری تسنیم