۱۴ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۹
کد خبر: ۶۴۶۵۲۷
معرفی رمان زایو (۲)؛

پیش بینی شیوع ویرویس ناشناخته در جهان در یک رمان

پیش بینی شیوع ویرویس ناشناخته در جهان در یک رمان
در رمان زایو از شناسایی ویروسی عجیب خبر داده شده که بیشتر کشورهای دنیا را آلوده کرده است و رسانه‌ها اعلام کرده‌اند که هیچ راهی هم برای ساختن ضدویروس نیست.

به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، کتابستان معرفت کتاب «زائو» نوشته مصطفی رضایی کلورزی را منتشر کرده است.

«زایو» رمانی نوشته مصطفی رضایی کلورزی نویسنده معاصر است. این داستان فضایی خیالی دارد و در آینده و سال ۱۴۲۰ شمسی می‌گذرد. ویروسی عجیب شناسایی‌شده است که گفته می‌شود بیشتر کشورهای دنیا را آلوده کرده و رسانه‌ها اعلام کرده‌اند که هیچ راهی هم برای ساختن ضدویروس نیست....

خلاصه ای از قسمت قبل:

گروه دکتر پارسا و محافظانش در مسیر حرکت به سمت مأموریت خود مورد هجوم گروه‌های شورشی قرار می‌گیرند و تعدادی از همراهانش کشته می‌شوند و دو محافظ اصلی دکتر همراه با او اسیر نیروهای شورشی می‌شوند. و مردی با صدای گرفته و خشن، که لهجه‌اش هیچ شباهتی به زبان عربی نداشت، گفت: این پیام ویدئویی به کشور ایران است. این سه فردی را که می‌بینید، در تسلط ما هستند. در صورتی که تا ۲۴ ساعت آینده، درخواست ما توسط شما نادیده گرفته شود، این سه نفر به شکل فجیع اعدام می‌شوند. درخواست ما این است: باید تعداد بیست سفینه برای سفر فضایی در اختیار ما قرار بدهید. از همین حالا زمان شما شروع شد!

پیش بینی شیوع ویرویس ناشناخته در جهان در یک رمان

برش های جذاب از این کتاب:

پرده سوم: نقشه آزمایشگاه مخفی

[پس از آن که نیروهای بین‌المللی، دکتر پارسا و دو محافظش را از دست گروه شورشی آزاد می‌کنند، به سوی مقر نیروهای بین‌المللی در آفریقا حرکت می‌کنند. اما این بار نیز از توطئه‌های دشمنان در امان نمی‌ماندند و مورد هجوم گروهی از موجودات عجیب قرار می‌گیرند.]

 

همه روی برگ‌ها و خاک نرم جنگل قدم می‌گذاشتند. آرام جلو می‌رفتند و به حرف‌های استاد بیل اسمیت [یک پژوهشگر خیالی که در این کتاب به عنوان فردی معرفی شده که برای اولین اقدام به روشنگری علیه فعالیت‌های آمریکا و اسرائیل برای گسترش آلودگی میکروبی در دنیا می‌کند.] گوش می‌دادند. تنها صدایی که در جنگل به گوش همه می‌رسید، صدای استاد بیل اسمیت بود و صدای حرکت شبح‌گون برگ‌ها.

- چطور اخراج شدین؟

پژوهشگر آمریکایی توضیح داد که اخراجش یک توطئه از پیش تنظیم شده بود. او تعریف کرد که شبی در حالی که به مطالعه و تحقیق در کتابخانه دانشگاه مشغول بوده، به‌صورت اتفاقی به اسناد بایگانی شده مجلس سنا دست پیدا کرده و یکی از آن‌ها که به شدت مشکوک به نظر می‌رسیده، توجهش را جلب کرده بود؛ یک صفحه پر از اعداد که مثل رمز پشت سرهم نوشته شده بود. هر چه تا صبح روی آن کار کرده بود، نتوانسته بود آن را کشف کند. البته قسمت‌هایی از آن سند سانسور شده بود. نزدیک صبح که یک پرینت از آن گرفته بود، چشم یکی از اساتید مهندسی به آن خورده بود. آن را گرفته و به اعداد چشم دوخته و گفته بود: «مثل رمزه. شاید یه آدرس مختصاتیه، یا شاید نقشه یه راهه.» بعد به بیل اسمیت نگاهی کرده و پرسیده بود: «نه، دکتر اسمیت؟»

استاد بیل اسمیت مکثی کرد و بعد ادامه داد: اون یک استاد معماری شهرهای زیرزمینی بود. می‌گفت مطالعات نوین سازه، نوع جدیدی از مهندسی به وجود آورد و بُعد جدیدی از مختصات؛ چیزی به اسم «سطح مورگان» یا «کد مورگان». براساس اون، نقشه وسیع و حجیم یک شهر، تنها به چند صفحه کد تبدیل میشه.

پیش بینی شیوع ویرویس ناشناخته در جهان در یک رمان

دکتر اسمیت گفت که از حرف او فهمیده بود، این مدرک باید نقشه جایی باشد و با جدیت برگه را از دستش کشیده بود. چند دقیقه بعد، وقتی وسایلش را جمع می‌کرده، همان مهندس آمده و گفته بود که: «چند نفر اومدن دنبال شما می‌گردن، دکتر اسمیت.» و تا پرسیده بود: «کی؟»، صدای آن‌ها آمده بود که وارد کتابخانه شده بودند. استاد بیل اسمیت به سرعت میان قفسه‌های کتاب دویده بود. کتاب «جنگ و صلح» تولستوی را برداشته و آن برگه کدها را میان صفحات آن جاسازی کرده است.

- اونا من رو گرفتن و به یک جرم دروغین دستگیرم کردن. حتی فرصت اینکه وسایلم رو بردارم نداشتم. بعد هم اخراج شدم. بعدتر هم تبعید شدم به اینجا!

توماس به دکتر پارسا نگاهی انداخت و گفت: اون نقشه احتمالاً نقشه رمزشده راه زیرزمینی دسترسی به آزمایشگاه باشه! برای همین ما دنبال کسی بودیم که از ویروس سردربیاره و ساختار ویروس رو در کمترین زمان کشف کنه.

حافظ گفت: پس نقشه آینه که بریم کتابخونه دانشگاه بوستون؟

- بله حافظ!

هنوز چند قدم به سمت هوارو نرفته بودند که صدایی از عمق جنگل به گوش رسید. صدا آزاردهنده و وحشت‌آور بود و به سرعت به آن‌ها نزدیک می‌شد. انگار تعداد زیادی حشره با هم پرواز می‌کردند؛ مثل یک دسته خفاش در تاریکی غاری، همه با هم به پرواز در آیند.

توماس فریاد زد: همه لباساتون رو عایق کنین! لایه ضدویروس رو فعال کنین! سریع!

حشرات غول‌پیکر، نزدیک و نزدیک‌تر شدند و از میان درختان به سمت آن‌ها هجوم آوردند. خود را محکم به لباس و تن آن‌ها می‌زدند. هر یک از افراد سعی داشت به وسیله‌ای حشرات را دور کند. حشرات مانند پشه‌های غول‌پیکری به رنگ قهوه‌ای با بال‌هایی شفاف بودند. دست و پایشان ظریف بود، اما خیلی بزرگ‌تر از یک پشه بودند.

توماس گفت: سریع باشین! باید بریم به سمت هوارو.

پیش بینی شیوع ویرویس ناشناخته در جهان در یک رمان

پرده چهارم: حزب آسمان

[دکتر پارسا و همراهانش در ادامه سفر خود وقتی تصمیم می‌گیرند راهی فلسطین شوند تا آزمایشگاه اصلی تولید و انتشار ویروس زی. اُ. را کشف کنند؛ اما در میانه مسیر و در حال عبور از کشور ایتالیا با مشکلاتی تازه روبرو می‌شوند.]

-چی شده ادواردو؟ توضیح بده!

دکتر پارسا با صدای بلند پرسید. ادواردو بهت زده، چشم به درجه‌ها و صفحه رادار هوارو داشت. هوارو لرزش خفیفی داشت و صدای بوقی دلهره‌آور از کابین به گوش می‌رسید. ادواردو گفت: فکر کنم به یه موشک به سمت ما شلیک شده!

همه افراد تیم ناگهان پرسیدند: چی؟!

- نگران نباشین رفقا! ارتفاع رو کم می‌کنم و بعد، هاله حفاظتی رو روشن می‌کنم. سقوط راحتی خواهیم داشت!

دکتر پارسا با صدای بلند پرسید: کجا؟! وسط دریا؟!

ادواردو نگاهی به دستگاه موقعیت‌یاب انداخت. سپس از پنجره به بیرون نگاه کرد و گفت: نه، مرکز رُم.

هوارو در یک حرکت شیرجه مانند به سمت زمین رفت. ناگهان هوارو با شدت تمام لرزید. کابین هوارو چند بار دور سر افراد تیم چرخید و در نهایت، همه تکان‌ها تمام شد. آن‌ها در یکی از خیابان‌های شهر رم سقوط کرده بودند.

شهر آن طور که در خبرها گفته شده بود به خوبی تخلیه نشده بود. روبات که سریع‌تر از همه از هوارو پایین آمده بود، به سمت آن‌ها دوید و گفت: موقعیت ما امن نیست. دستور بفرمایید.

حافظ گفت: باید سریع یه هوارو پیدا کنیم. ما رو به نزدیک‌ترین فروشگاه هوارو ببر.

افراد همه پشت سر روبات شروع به دویدن کردند. اما ناگهان متوجه چند سرباز شدند. سربازها آن‌ها را دیدند و دستور ایست دادند. اما روبات که جلوتر بود، یکباره به سمت آن‌ها شلیک کرد. فرانس گفت: عجب روبات احمقیه‌ها! باید اجازه می‌داد ما آدما خودمون مسئله رو حل کنیم.

روبات همان‌طور که می‌دوید، ناگهان گلوله‌ای به سینه‌اش خورد و از کار افتاد. یک روبات جنگجوی رُمی، از سمت دیگر خیابان آن را هدف قرار داده بود. همه با فریادهای دو سرباز به سمت آن‌ها برگشتند. فریاد زدند: اسلحه‌تون رو بندازین!

همه سلاح‌ها را روی زمین گذاشتند. سربازها بعد از چند لحظه مکث، خوب ظاهر افراد را نگاه کردند. یکی از آن‌ها به آرم روی لباس‌ها خیره شده بود و به دیگری هم اشاره کرد تا آرم‌ها را ببیند. آن‌ها ناگهان طوری که انگار بین افراد دستگیر شده دنبال فرد خاصی بگردند، به آن‌ها نگاه کردند و نگاهشان روی چهره دکتر پارسا قفل شد. ناگهان اسلحه‌هایشان را غلاف کردند. گروه را شناختند. چیزی بلند بلند گفتند که ادواردو ترجمه کرد: الان تیتر اول همه رسانه‌ها و خبرها در جهان، شمایین.

پیش بینی شیوع ویرویس ناشناخته در جهان در یک رمان

چهره افراد تیم غرق در تعجب شد. حافظ گفت: چطور؟!

- از دو روز پیش که خبر پیروزی حزب اسلامگرای آمریکا، یعنی همون «حزب آسمان» با رهبری بیل اسمیت در دنیا پخش شد، او در اولین نطقش گفت: «گروهی متشکل از نماینده ملت‌های بزرگ، به زودی مردم دنیا را از شر ویروس زی. اُ. نجات می‌دهند.» او در مصاحبه‌های بعدی‌اش از گروه شما نام برد. دنیا در انتظار آینه که ببینه شما چه می‌کنید.»

سربازها در ادامه گفتند: آگه دنبال هوارو هستین، اون طرف میدون یه فروشگاه هوارو هست.

همه به سرعت دویدند تا به نمایندگی هوارو رسیدند. سراسر نمایندگی با شیشه پوشیده شده بود. توماس گفت: اون هوارو بنز رو برمی‌داریم.

کیجی گفت: نه توماس! هواروهای هوندا، هم سریع‌ترن، هم بهتر.

توماس چپ‌چپ به کیجی نگاه کرد و با لحنی خشن گفت: یادت نره کی اینجا رئیسه!

حافظ لبخندی زد و آرام گفت: آلمانیه دیگه! وقتی پای ماشین بیاد وسط، احساساتش رو فراموش می‌کنه!

حافظ پوزخندی زد و گفت: به هر حال هواروهای شما قابل مقایسه با هواروهای ایران‌خودرو نیستن؛ مخصوصاً در حمل و نقل مسافر.

آن‌ها وارد نمایندگی شدند. همه سوار هوارو بنز شدند و هوارو با سرعت تمام به سمت آسمان اوج گرفت...

پیش بینی شیوع ویرویس ناشناخته در جهان در یک رمان

موسسه انتشارات کتابستان معرفت کتاب زائو نوشته مصطفی رضایی کلورزی را در ۲۹۲ صفحه با شمارگان ۱۲۰۰ نسخه به قیمت ۱۴۵۰۰ تومان روانه بازار نشر کرده است.
علاقه‌مندان می‌توانند برای جهت تهیه این کتاب به آدرس قم خیابان آیت الله مرعشی نجفی (ارم) روبروی پاساژ قدس، ساختمان کوثر مراجعه و یا با شماره تلفن: ۳۱۰۷۴- ۰۹۱۲۶۳۶۶۹۶۲ تماس حاصل نمایند. /۹۹۸/۲۰۲/ش
میثم صدیقیان
ارسال نظرات