شیردل داستان خود را به دو بخش تقسیم میکند: در بخش اول راوی عیسی است که عاشقانههایش را برای از دست رفتن زن و بچهاش همراه با اتفاقات داستان به شکلی عاشقانه روایت میکند انگار که با رفتن آنها عیسی هم از دست رفته است در واقع بخش اول را میتوان به تعبیری به بخش مرگ نامید. در بخش دوم عیسی در جبهه غرب کشور حضور پیدا میکند و سهمگینی و اتفاقات پشت هم مهیب و عریانی جنگ با او آنچنان پنجه درپنجه میشود که عیسی تمام گذشته تلخ و زیست و روزمرگیهایش را فراموش میکند. برای عیسی وصل و هجران درجنگ دیگر گونه میشود و مرگ رنگ دیگری با عنوان شهادت پیدا میکند و معانی دم دستی که عیسی میشناخت به مفاهیم متعالی تغییر میکند. انگار او با هر از دست دادنی دوباره متولد میشود. در واقع در بخش دوم عیسی دوباره به زندگی بر میگردد و متولد میشود بخش دوم را میشود تولد یا زندگی نامید.
این زنجیرههای تصاویر و حوادث مرگ و زندگی با زبانی که تماماً فصل به فصل خواننده را به پیش میبرد تعلیق بیشتری را در داستان به وجود میآورد.
دو بخش مجزای داستان در قالب روایی هم وزن با فضا و فرم و حوادث و شخصیتها با زبان شاعرانه توانایی بروز پیدا کرده و نویسنده توانسته است پلی بین زندگی و مرگ بزند این پل چیزی نیست جز به شناخت و معرفت رسیدن عیسی در جبهه ی جنگ. او که بخاطر از دست دادن زن و فرزندش به جبهه پناه میآورد در آنجا با دیدن از خودگذشتگیها و شهادت رزمندگان و حوادثی چون بمباران شیمیایی و شهادت زنان و بچهها به آگاهی و معرفت نسبت به تولد و مرگ میرسد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد