هیچ وقت اسلام دعوت به خشونت نکرده و استفاده از قوه قهریه جنبه دفاعی داره چه فردی چه اجتماعی، قصاص هم جنبه دفاعی از جامعه داره و تا کسی جرم انجام نداده دلیلی بر خشونت نیست.جهاد هم دفاعی و جهاد ابتدایی فقط به دست معصوم هست که از جمله شرایطش تهدید کیان اسلام است
محمد
|
۲۲ آذر ۱۳۹۹ - ۲۰:۰۹
ظاهرا عزیز بزرگوار ما مطالعه ای در مورد جهاد و قصاص ندارند و عجیبه که این دو تا رو با هم قیاس می فرمایند جهاد یک امر اجتماعیه و جمعی برای دفاع از خود یا جمع اون هم در صورت اضطرار که هر عقلی این رو می پذیره الان اگه کسی به شما حمله کنه شما از خودت دفاع نمی کنید فهمش خیلی سلده است در جمع هم همینطوره یعنی وقتی یک جمعی در خطر قرار بگیرند و یا بهشون حمله بشه هر عقلی می پذیره و قصاص یک حق شخصیه که شخص میتونه از اون استفاده کنه و هیچ اجباری نه شرعی و نه عقلی برای استفاده از این حق نیست و حتی به شدت تاکید شده در دین که ببخشید و تا جائی که امکان داره از این حق استفاده نشود در عمل هم همینطوره یعنی در بسیاری از موارد به دیه یا بخشش تبدیل میشه
محمدعلی
۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۱:۰۳
قصاص جنبه دفاعی داره و برای احیا جامعه است ،جهاد هم دفاعیه و جهاد ابتدایی به دست معصوم تحت شرایط خاصی است مثل نابودی ظلم ظالمان
مشکل شما نگاه تکلیف گرایانه شماست در حالی که دنیا الان بر اساس نگاه حق طلبانه و حقوق بشر تنظیم روابط می کند.
علیرضا
۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۲:۲۸
با سلام
من به این نتیجه رسیدم حقوق بشر همش حرفه و هر جایی از دنیا با تعریف خودشون حقوق بشر رو اعمال می کنند شدیدترین بدبختی ها رو سر بشر در میارن با خشونت و جنگ و.. به اسم حقوق بشر.
سلام.من در اسلام خشونت رو نمی تونم تشخیص بدم در چه حد یه، در قرآن دیدم آیه ۳۳ مائده خیلی سخت برخورد کرده و دستور قطع دست ها و پاها به صورت برعکس رو داده ،این به نظرم خیلی ترسناکه چرا باید اینطور خشن عمل کرد حتی در مورد یه آدم خیلی ناجور ،مثلا اگر خیلی خلاف کاره خب روش های ملایم تری برای اعدام هم هست چرا اینطوری آخه.لطفا توضیح بدین .ممنون
به آیه ۳۳ سوره مائده «آیه محاربه» میگویند: (انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم)؛ «کیفر آنها که با خدا و پیامبر به جنگ بر میخیزند و در روی زمین دست به فساد میزنند (و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله میبرند) این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست راست و پای چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگی دارند».[۱]
شأن نزول
در شان نزول این آیه چنین نقل کردهاند که: جمعی از مشرکان خدمت پیامبر آمدند و مسلمان شدند اما آب و هوای مدینه به آنها نساخت، رنگ آنها زرد و بدنشان بیمار شد، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای بهبودی آنها دستور داد به خارج مدینه در نقطه خوش آب و هوایی از صحرا که شتران زکات را در آنجا به چرا میبردند بروند و ضمن استفاده از آب و هوای آنجا از شیر تازه شتران به حد کافی استفاده کنند، آنها چنین کردند و بهبودی یافتند اما به جای تشکر از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم چوپانهای مسلمان را دست و پا بریده و چشمان آنها را از بین بردند و سپس دست به کشتار آنها زدند و شتران زکات را غارت کرده و از اسلام بیرون رفتند. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دستور داد آنها را دستگیر کردند و همان کاری که با چوپانها انجام داده بودند به عنوان مجازات در باره آنها انجام یافت، یعنی چشم آنها را کور کردند و دست و پای آنها را بریدند و کشتند تا دیگران عبرت بگیرند و مرتکب این اعمال ضد انسانی نشوند، آیه فوق در باره این گونه اشخاص نازل گردید و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.
منظور از محاربه با خدا و پیامبر
منظور از «محاربه با خدا و پیامبر» آن چنان که در احادیث اهل بیت علیهالسّلام وارد شده و شان نزول آیه نیز کم و بیش به آن گواهی میدهد این است که کسی با تهدید به اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند، اعم از اینکه به صورت دزدان گردنهها در بیرون شهرها چنین کاری کند و یا در داخل شهر، بنا بر این افراد چاقوکشی که حمله به جان و مال و نوامیس مردم میکنند نیز مشمول آن هستند.
منظور از قطع دست و پا
و منظور از قطع دست و پا طبق آنچه در کتب فقهی اشاره شده همان مقداری است که در مورد سرقت بیان گردیده یعنی تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا میباشد.
در مورد اینکه آیا مجازاتهای چهارگانه فوق جنبه تخییری دارد یعنی حکومت اسلام هر کدام از آنها را در باره هر کسی صلاح ببیند اجراء میکند، و یا متناسب با چگونگی جرم و جنایتی است که از آنها انجام گرفته؟ یعنی اگر افراد محارب دست به کشتن انسانهای بی گناهی زدهاند مجازات قتل برای آنها انتخاب میشود و اگر اموال مردم را با تهدید به اسلحه ببرند انگشتان دست و پای آنها قطع میشود و اگر هم دست به آدم کشی و هم سرقت اموال زده باشند اعدام میشوند و جسد آنها برای عبرت مردم مقداری به دار آویخته میشود و اگر تنها اسلحه به روی مردم کشیدهاند بدون اینکه خونی ریخته شود و یا سرقتی انجام گیرد به شهر دیگری تبعید خواهند شد، شک نیست که معنای دوم به حقیقت نزدیکتر است، و این مضمون در چند حدیث از ائمه اهل بیت علیهالسّلام وارد شده است.[۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹]
۱. ↑ مائده/سوره۵، آیه۳۳.
۲. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۵۹.
۳. ↑ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۰۴.
۴. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۲۴.
۵. ↑ سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۳، ص۶۵.
۶. ↑ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۲۶.
۷. ↑ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۳۴۵.
۸. ↑ حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۶۲۱.
۹. ↑ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۶۷.
من به این نتیجه رسیدم حقوق بشر همش حرفه و هر جایی از دنیا با تعریف خودشون حقوق بشر رو اعمال می کنند شدیدترین بدبختی ها رو سر بشر در میارن با خشونت و جنگ و.. به اسم حقوق بشر.
به آیه ۳۳ سوره مائده «آیه محاربه» میگویند: (انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم)؛ «کیفر آنها که با خدا و پیامبر به جنگ بر میخیزند و در روی زمین دست به فساد میزنند (و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله میبرند) این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست راست و پای چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگی دارند».[۱]
شأن نزول
در شان نزول این آیه چنین نقل کردهاند که: جمعی از مشرکان خدمت پیامبر آمدند و مسلمان شدند اما آب و هوای مدینه به آنها نساخت، رنگ آنها زرد و بدنشان بیمار شد، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای بهبودی آنها دستور داد به خارج مدینه در نقطه خوش آب و هوایی از صحرا که شتران زکات را در آنجا به چرا میبردند بروند و ضمن استفاده از آب و هوای آنجا از شیر تازه شتران به حد کافی استفاده کنند، آنها چنین کردند و بهبودی یافتند اما به جای تشکر از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم چوپانهای مسلمان را دست و پا بریده و چشمان آنها را از بین بردند و سپس دست به کشتار آنها زدند و شتران زکات را غارت کرده و از اسلام بیرون رفتند. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دستور داد آنها را دستگیر کردند و همان کاری که با چوپانها انجام داده بودند به عنوان مجازات در باره آنها انجام یافت، یعنی چشم آنها را کور کردند و دست و پای آنها را بریدند و کشتند تا دیگران عبرت بگیرند و مرتکب این اعمال ضد انسانی نشوند، آیه فوق در باره این گونه اشخاص نازل گردید و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.
منظور از محاربه با خدا و پیامبر
منظور از «محاربه با خدا و پیامبر» آن چنان که در احادیث اهل بیت علیهالسّلام وارد شده و شان نزول آیه نیز کم و بیش به آن گواهی میدهد این است که کسی با تهدید به اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند، اعم از اینکه به صورت دزدان گردنهها در بیرون شهرها چنین کاری کند و یا در داخل شهر، بنا بر این افراد چاقوکشی که حمله به جان و مال و نوامیس مردم میکنند نیز مشمول آن هستند.
منظور از قطع دست و پا
و منظور از قطع دست و پا طبق آنچه در کتب فقهی اشاره شده همان مقداری است که در مورد سرقت بیان گردیده یعنی تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا میباشد.
در مورد اینکه آیا مجازاتهای چهارگانه فوق جنبه تخییری دارد یعنی حکومت اسلام هر کدام از آنها را در باره هر کسی صلاح ببیند اجراء میکند، و یا متناسب با چگونگی جرم و جنایتی است که از آنها انجام گرفته؟ یعنی اگر افراد محارب دست به کشتن انسانهای بی گناهی زدهاند مجازات قتل برای آنها انتخاب میشود و اگر اموال مردم را با تهدید به اسلحه ببرند انگشتان دست و پای آنها قطع میشود و اگر هم دست به آدم کشی و هم سرقت اموال زده باشند اعدام میشوند و جسد آنها برای عبرت مردم مقداری به دار آویخته میشود و اگر تنها اسلحه به روی مردم کشیدهاند بدون اینکه خونی ریخته شود و یا سرقتی انجام گیرد به شهر دیگری تبعید خواهند شد، شک نیست که معنای دوم به حقیقت نزدیکتر است، و این مضمون در چند حدیث از ائمه اهل بیت علیهالسّلام وارد شده است.[۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹]
۱. ↑ مائده/سوره۵، آیه۳۳.
۲. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۵۹.
۳. ↑ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۰۴.
۴. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۲۴.
۵. ↑ سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۳، ص۶۵.
۶. ↑ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۲۶.
۷. ↑ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۳۴۵.
۸. ↑ حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۶۲۱.
۹. ↑ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۶۷.