روزگار جامعه آمریکا در هالیوود
خبرگزاری رسا - گروه بین الملل: «روزی روزگاری در هالیوود»، اثری از کارگردان توانا «کوئنتین تارانتینو» است که بی گمان میتوان آن را به عنوان یکی از کارگردانان هنرمند در به تصویر کشیدن نمایش زندگی فردی اشخاص دانست. کوئنتین تارانتینو با به خدمت گرفتن هنرپیشه های توانا و مطرح مانند؛ ال پاچینو، برد پیت، مارگو رابی، مارگارت کوالی و صد البته لئوناردو دی کاپریو توانست، دست به کاری بزند که کمتر کارگردان و فیلمی توانایی آن را داشته باشد و همزامان جایزه اسکار، نخل طلای کن و گلدن گلوب را به خود اختصاص دهد.
کوئنتین تارانتینو با هنر به تصویر کشیدن زندگی واقعی (ژانر رئال) شخصیت ها توانسته است مخاطب خود را پا به پا به همراه خود کشاند و آن ها را تا آخر فیلم با خود و تمام جزئیات همراه سازد. بدون شک او یکی از اساتید به تصویر کشاندن جزئیاتی است که می توان درباره آن یادداشت های و قلم های بسیاری را بر پیکر کاغذ دواند.
خلاصه داستان
ریک دالتون (دی کارپریو) هنرپیشه ای که کار خود را با حضور در یک اثر تلویزیونی وسترن آغاز کرده و بیشتر شهرت خود را مدیون این سریال است. این سریال از اواخر دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۶۰ در تلویزیون آمریکا به نمایش کشیده شده است. مدتی است که ستاره بخت ریک افول کرده و وی اوضاع مناسبی ندارد و به الکل پناه بردهاست. در این شرایط سخت فقط دوست صمیمی وی، یعنی کلیف (برد پیت) که بدلکار همیشگی او است و او را همراهی میکند.
تحلیل و بررسی لایه پنهان
جدای از بحث های تخصصی مانند تحلیل و بررسی فیلم نامه، بازی بازیگران، تصویر برداری و لوکیشن عالی فیلم باید فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» را از منظر دیگر نیز بررسی کرد. در این فیلم کارگردان همزمان زندگی دو قشر از جامعه آمریکا را به پیش می برد؛ یکی، جامعه ای ثروتمند و صاحب سرمایه و دیگری جامعه متوسط و فقیر. ریک (دی کاپریو) مصداق و نمادی برای زندگی اشرافی و سرمایه دار است و کلیف ( برد پیت) مصداقی از جامعه متوسط و در پی کار که متهم به قتل همسرش نیز است.
کارگردان بدون شک در این فیلم توانسته است که جامعه درون آمریکا را به تصویر کشد؛ از زندگی شهری شهروندان تا خصوصی ترین زندگی افراد شهروندان آمریکایی. تارانتینو در تلاش است که در لایه های پنهان این فیلم بقای زندگی کارگری و کارمندی مانند کلیف را به وجود سرمایه داران و ثروتمندانی مانند ریک پیوندزند و در پی پیامی این گونه است که قشر کارمند و کارگر باید برای قشر ثروتمند کار کنند و تحت هر شرایط به بهترین نحو به اربابان سرمایه دار خود احترام بگذارند و همچنین زندگی خود را به پای رفاه حال سرمایه داران و نظام سرمایه داری بگذارند.
تارانتینو پس از اینکه این باور را به مخاطبان خود القا می کند، به نقش دیگر قشر متوسط و کارگر جامعه اشاره میکند و جنگ اقتصادی آمریکا و چین را که در حال حاضر به بالاترین زمان اوج خود رسیده است، در سکانسی که کلیف (برد پیت) با بروسلی - نماد قدرت و مبارزه دنیای مدرن چین- مبارزه کوتاهی می کند را به تصویر می کشد. وی در این سکانس بیانگر این جنگ اقتصادی شده است و مبارزه و رویارویی و مقاومت برابر اقتصاد چین را بر دوش قشر ضعیف جامعه که کارگران و کارمندانِ سرمایه داران و نظام سرمایه داری است قرار می دهد.
سکانس آخر
بدون شک زمانی که بحث جایزه درباره فستیوال های معتبر جهانی به میان می آید، فقط و فقط نمی توان موضوعاتی همچون بهترین فیلمنامه، بهترین طراحی صحنه، بهترین بازیگری و غیره را مد نظر داشت و باید به لایه های عمیق تر و پنهان و پیام های فیلم نیز دقت کرد و آن ها را دلیل اصلی کسب جوایز مختلف دانست. در چند سال اخیر این روند روبه رشد بوده است و می توانیم به تمامه سوزن سیاست که تا استخوان هنر فرو رفته است را لمس کرد.
مهدی فولادوند